حسنعلی ابراهیمی سعید
2017-10-14, 21:44
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74297401845774974862.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74297401845774974862.gif)
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17218101263043976152.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17218101263043976152.gif)
چهل منزل عاشقی{ویژه نامه اربعین حسینی}
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53958793003595862897.gif
اى خفته در میانه صحرا، بلند شو!
مردند ماهیان لب دریا، بلند شو!
سر روى نیزه رفته جلوتر تو هم بیا
یا یار نیمه راه نشو، یا بلند شو
طوفان اگرچه خیمه زد و کشتى ات شکست
اى پهلوى شکسته زهرا، بلند شو!
در خیمه هاى سوخته دشت بى پناه شبْ
گوشواره مى کَنَد از جا، بلند شو!
نگذار پاى خسته به آن کوچه ها رسد
سنگ جفا خورد به سر و پا، بلند شو!
مسلم، حبیب، اصغر و عباس، رفته اند
چیزى نمانده از سفر ما، بلند شو!
زینب! دوباره خطبه بخوان، اربعین رسید
موجى بزن به پهنه دریا، بلند شو!
رزیتا نعمتى
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51939513687030816045.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51939513687030816045.gif)
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14728316075175992391.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14728316075175992391.gif)
چهل روز گذشت.
نه اشکها در چشم دوام آوردند،
نه حرفها بر زبان!
روایت درد، آسان نیست.
خاکهای بیابان میدانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟
تشنگی را باید از ریگهای ساحل پرسید
تا بگویند آب به چه میارزد؟
هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام.
تنگ راههای شام، انتظار کشیدند
تا صدای قدمهای کسی بگذرد و دریغ!
مسلمانان شهر بیگانه اند،
غریبه اند با برادران خویش!
حرفها فاسد شده اند
پشت میله های زندان سینه ها.
دستی بیرون نمیآید که سلامی را پاسخ دهد.
فریاد را از قاموس کوفه و شام ربوده اند.
ارادهها را چپاول کرده اند.
دستها را بریده اند.
به آدمها یاد داده اند خم و راست شوند.
کسی نمیداند شجاعت چیست
و جوانمردی را با کدام قلم مینویسند؟
چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا!
آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود.
چشم هایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود.
اشکهایمان را چهل روز است که نشسته ایم!
چهل روز است که از پا ننشسته ایم.
زنجیر بر دستهایمان نهادند
و در میدانهای شهر گرداندند؛
غافل که چلچراغ را به دیار شب میبرند.
خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبتمان بیفزایند؛
غافل که ما صبر را سالهاست میشناسیم؛
ما صبر را در خانه علی علیه السلام آموخته ایم.
از دشنه و دشنام کم نگذاشتند.
از «گرد و خاک کردن» کم نگذاشتند
تا حقیقت پاکیمان پوشیده شود؛
ولی چه باک! حقیقت،
بی نیاز از این گرد و خاک کردن هاست.
حضرت دوست اگر با ماست،
چه باک از این همه دشمنی!
زبانها را دستور به سکوت دادند؛
ولی آنچه البته نمیپاید، سکوت است.
قلبها را نتوانستند باز دارند از اندوه.
مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل.
خطبه های زین العابدین علیه السلام قیام کرده بود
و قد برافراشته بود در جمعیت
تا پیام رسان خون تو باشد.
طنین شهادت تو، پردهها را لرزاند،
ریسمانها را گسیخت و قلبها را گشود؛
چهل روز گذشت.
اما چهل سال دیگر
چهارصد سال،... هم بگذرد،
صدای «هل من ناصر» تو
بی جواب نخواهد ماند.
روزگار این چنین نخواهد ماند
دولتِ ظالمین نخواهد ماند
قرنها میروند و میآیند
پرچمت بر زمین نخواهد ماند
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55179286820710509725.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55179286820710509725.gif)
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52273171269217627409.gif)
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17218101263043976152.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17218101263043976152.gif)
چهل منزل عاشقی{ویژه نامه اربعین حسینی}
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53958793003595862897.gif
اى خفته در میانه صحرا، بلند شو!
مردند ماهیان لب دریا، بلند شو!
سر روى نیزه رفته جلوتر تو هم بیا
یا یار نیمه راه نشو، یا بلند شو
طوفان اگرچه خیمه زد و کشتى ات شکست
اى پهلوى شکسته زهرا، بلند شو!
در خیمه هاى سوخته دشت بى پناه شبْ
گوشواره مى کَنَد از جا، بلند شو!
نگذار پاى خسته به آن کوچه ها رسد
سنگ جفا خورد به سر و پا، بلند شو!
مسلم، حبیب، اصغر و عباس، رفته اند
چیزى نمانده از سفر ما، بلند شو!
زینب! دوباره خطبه بخوان، اربعین رسید
موجى بزن به پهنه دریا، بلند شو!
رزیتا نعمتى
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51939513687030816045.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51939513687030816045.gif)
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14728316075175992391.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14728316075175992391.gif)
چهل روز گذشت.
نه اشکها در چشم دوام آوردند،
نه حرفها بر زبان!
روایت درد، آسان نیست.
خاکهای بیابان میدانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟
تشنگی را باید از ریگهای ساحل پرسید
تا بگویند آب به چه میارزد؟
هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام.
تنگ راههای شام، انتظار کشیدند
تا صدای قدمهای کسی بگذرد و دریغ!
مسلمانان شهر بیگانه اند،
غریبه اند با برادران خویش!
حرفها فاسد شده اند
پشت میله های زندان سینه ها.
دستی بیرون نمیآید که سلامی را پاسخ دهد.
فریاد را از قاموس کوفه و شام ربوده اند.
ارادهها را چپاول کرده اند.
دستها را بریده اند.
به آدمها یاد داده اند خم و راست شوند.
کسی نمیداند شجاعت چیست
و جوانمردی را با کدام قلم مینویسند؟
چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا!
آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود.
چشم هایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود.
اشکهایمان را چهل روز است که نشسته ایم!
چهل روز است که از پا ننشسته ایم.
زنجیر بر دستهایمان نهادند
و در میدانهای شهر گرداندند؛
غافل که چلچراغ را به دیار شب میبرند.
خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبتمان بیفزایند؛
غافل که ما صبر را سالهاست میشناسیم؛
ما صبر را در خانه علی علیه السلام آموخته ایم.
از دشنه و دشنام کم نگذاشتند.
از «گرد و خاک کردن» کم نگذاشتند
تا حقیقت پاکیمان پوشیده شود؛
ولی چه باک! حقیقت،
بی نیاز از این گرد و خاک کردن هاست.
حضرت دوست اگر با ماست،
چه باک از این همه دشمنی!
زبانها را دستور به سکوت دادند؛
ولی آنچه البته نمیپاید، سکوت است.
قلبها را نتوانستند باز دارند از اندوه.
مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل.
خطبه های زین العابدین علیه السلام قیام کرده بود
و قد برافراشته بود در جمعیت
تا پیام رسان خون تو باشد.
طنین شهادت تو، پردهها را لرزاند،
ریسمانها را گسیخت و قلبها را گشود؛
چهل روز گذشت.
اما چهل سال دیگر
چهارصد سال،... هم بگذرد،
صدای «هل من ناصر» تو
بی جواب نخواهد ماند.
روزگار این چنین نخواهد ماند
دولتِ ظالمین نخواهد ماند
قرنها میروند و میآیند
پرچمت بر زمین نخواهد ماند
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55179286820710509725.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/55179286820710509725.gif)
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/52273171269217627409.gif)