صدای رسا
2013-06-17, 21:00
استان کهگيلويه و بويراحمد در سال 1342 به دلايل سياسي پديد آمد اما به اندازه تاريخ ايران قدمت ديرينه دارد. اگر چه باستان شناسان دقيقا به سابقه آن اشاره نداشته و ليکن به دليل قرار گرفتن در شرق تمدن عيلامي تپه هاي باستاني اين استان با توجه به سفالهاي بدست آمده از جمله تپه ده وه در شهرستان گچساران قدمتي برابر به هزاره سوم پيش از ميلاد را نشان مي دهد. اين استان در دوره عيلامي جزء انزان شرقي بوده است که با آمدن پارسها به اين نواحي و قدرت گرفتن شاهان اوليه هخامنشي خاستگاه تمدن هخامنشي نيز محسوب مي گردد.
وجود کوههاي زياد و مراتع مناسب پرورش اسب و احشام و نيز پايه پلهاي هخامنشي در کنار روستاي پاتاوه اين موضوع را تاييد مي کند. اين استان از دربند هاي پارس بوده که اسکندر را در آنجا به زحمت انداختند. پس از هخامنشيان با روي کار آمدن سلوکيها اين استان که با ولايت پارس يکي بوده اولين شورشيان عليه سلطه سلوکيها هستند. به طوري که در حکومت آنتيوخوس اول مستقل شد. پس از استقلال برخي نواحي ديگر ايران و روي کار آمدن اشکانيان قوم مقتدري در اين استان که بخشي از استان خوزستان و فارس و استان اصفهان مي باشد حکومتي محلي را بنيان گذاشتند. اين قوم که اليمايي ناميده مي شود و در برخي کتب خارجي به الومايس مشهور است از خود تمدن داشتند که نقوش برجسته تنگ سروک واقع در بخش ليکک شهرستان کهگيلويه نشاندهنده ان تمدن عظيم است.
پس در دوره ساساني اين استان جزء کوره شاپور بوده و آثار فراواني از دوره ساساني در اين استان باقي مانده. وجود يک راه باستاني که بيشاپور را به شوش و تيسفون متصل مي کرده اهميت استان را به لحاظ ارتباطات و نيز وجود کوه ها و مراتع و دشتهاي مناسب کشاورزي اهميت آن را دوچندان مي نمود. به طوري که تعداد زيادي از بناهاي استان مربوط به اين دوره مي باشد.
چنانچه به خاطر آوريم که خاستگاه تمدن ساساني ، فارس باستاني مي باشد که کهگيلويه و بويراحمد نيز بخشي از آن فارس باستاني بود ، اهميت اين استان و تاريخ آن را روشنتر مي نمايد. پس از آمدن اسلام و تخسير ايران اين استان همزمان با تصرف پارس به تصرف اعراب درآمد و پيام اسلام را دريافت اما ديري نگذشت که اعراب خلافت را به سلطنت تبديل کردند مردم اين استان همچون جاهاي ديگر به مذهب تشيع گرويدند به طوري که هم اکنون اکثر توده اين مردم داراي اين مذهب هستند. اين موضوع را حضور حکومت ديلميان در اين استان تشديد مي کرد چرا که به روايت تاريخ ديلميان داراي مذهب تشيع بوده و اين نواحي را از مکانهاي خوبي براي تبليغ و نيز پايگاه قدرت خود مي دانستند. پس از آن در دوران سلجوقي به عنوان بخشي از سرزمينهاي اتابکان لر درآمد و در حمله مغول مقاومت هايي نشان داد. در دوره صفويه راه ارتباطي اصفهان به بنادر جنوبي از اين استان مي گذشته يعني همان راهي که ناصرخسرو قبلا طي کرده بود ، در اين دوره احيا شد.
شهر تاريخي دهدشت در دوره صفويه حوادث زيادي را پشت سر گذاشت. آثار بر جاي مانده از اين شهر با وسعت زيادي نشانگر دوران افت و خيز خود مي باشد. پس از آن اين استان در دوران افشاريه و زنديه نقش بسزايي را ايفا کرده بطوريکه همکاري اقوام و طوايف در اين استان با حاکم زنديه ايران را تجزيه قطعي رهانيد. پس از آن در دوران قاجاريه اين استان نيز از اهميت خاصي برخوردار بوده و فرامين ناصرالدين شاه که در تنگ پيرزال در کتيبه اي نگاشته شده حکايت از اين اهميت مي کند. سرانجام در دوران پهلوي قيامهاي مردمي اين استان عليه حکومتهاي وقت نشان از ظلم ستيزي حکام داشته است.
منبع:
.parsianforum.com
وجود کوههاي زياد و مراتع مناسب پرورش اسب و احشام و نيز پايه پلهاي هخامنشي در کنار روستاي پاتاوه اين موضوع را تاييد مي کند. اين استان از دربند هاي پارس بوده که اسکندر را در آنجا به زحمت انداختند. پس از هخامنشيان با روي کار آمدن سلوکيها اين استان که با ولايت پارس يکي بوده اولين شورشيان عليه سلطه سلوکيها هستند. به طوري که در حکومت آنتيوخوس اول مستقل شد. پس از استقلال برخي نواحي ديگر ايران و روي کار آمدن اشکانيان قوم مقتدري در اين استان که بخشي از استان خوزستان و فارس و استان اصفهان مي باشد حکومتي محلي را بنيان گذاشتند. اين قوم که اليمايي ناميده مي شود و در برخي کتب خارجي به الومايس مشهور است از خود تمدن داشتند که نقوش برجسته تنگ سروک واقع در بخش ليکک شهرستان کهگيلويه نشاندهنده ان تمدن عظيم است.
پس در دوره ساساني اين استان جزء کوره شاپور بوده و آثار فراواني از دوره ساساني در اين استان باقي مانده. وجود يک راه باستاني که بيشاپور را به شوش و تيسفون متصل مي کرده اهميت استان را به لحاظ ارتباطات و نيز وجود کوه ها و مراتع و دشتهاي مناسب کشاورزي اهميت آن را دوچندان مي نمود. به طوري که تعداد زيادي از بناهاي استان مربوط به اين دوره مي باشد.
چنانچه به خاطر آوريم که خاستگاه تمدن ساساني ، فارس باستاني مي باشد که کهگيلويه و بويراحمد نيز بخشي از آن فارس باستاني بود ، اهميت اين استان و تاريخ آن را روشنتر مي نمايد. پس از آمدن اسلام و تخسير ايران اين استان همزمان با تصرف پارس به تصرف اعراب درآمد و پيام اسلام را دريافت اما ديري نگذشت که اعراب خلافت را به سلطنت تبديل کردند مردم اين استان همچون جاهاي ديگر به مذهب تشيع گرويدند به طوري که هم اکنون اکثر توده اين مردم داراي اين مذهب هستند. اين موضوع را حضور حکومت ديلميان در اين استان تشديد مي کرد چرا که به روايت تاريخ ديلميان داراي مذهب تشيع بوده و اين نواحي را از مکانهاي خوبي براي تبليغ و نيز پايگاه قدرت خود مي دانستند. پس از آن در دوران سلجوقي به عنوان بخشي از سرزمينهاي اتابکان لر درآمد و در حمله مغول مقاومت هايي نشان داد. در دوره صفويه راه ارتباطي اصفهان به بنادر جنوبي از اين استان مي گذشته يعني همان راهي که ناصرخسرو قبلا طي کرده بود ، در اين دوره احيا شد.
شهر تاريخي دهدشت در دوره صفويه حوادث زيادي را پشت سر گذاشت. آثار بر جاي مانده از اين شهر با وسعت زيادي نشانگر دوران افت و خيز خود مي باشد. پس از آن اين استان در دوران افشاريه و زنديه نقش بسزايي را ايفا کرده بطوريکه همکاري اقوام و طوايف در اين استان با حاکم زنديه ايران را تجزيه قطعي رهانيد. پس از آن در دوران قاجاريه اين استان نيز از اهميت خاصي برخوردار بوده و فرامين ناصرالدين شاه که در تنگ پيرزال در کتيبه اي نگاشته شده حکايت از اين اهميت مي کند. سرانجام در دوران پهلوي قيامهاي مردمي اين استان عليه حکومتهاي وقت نشان از ظلم ستيزي حکام داشته است.
منبع:
.parsianforum.com