دلم از دست افسون زمانه سخت دلتنگ است


دلم از فاصله می رنجد و با غصه در جنگ است


دلم از راه می ترسد


دلم از انتظارت ...


نیز می ترسد


دلم بشکسته از رندی آن ناعاشقان رنگ در رنگ است


نمی پرسی چرا با خواب درگیرم ؟


نمی پرسی چرا من بی تو می میرم ؟


شدم معتاد چشمان سیاهت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی شیرینم


نمی آیی به بالینم؟


اجل را با دو چشمم خوب می بینم


سرم بر دامن شومش نهاده سخت می خندد


برای لحظه دیگر ره دم ....


.... بازدم را نیز می بندد


برای آخرین بارم نمی آی به بالینم؟


دوچشم بسته پیک مرگ و دستم از همه کوتاه


خدا حافظ


قناری ، عشق زیبایم خداحافظ


(ترا من چشم راهم)


اگر روز گذارت بر مزار بی کسم افتاد


برای شادی روحم


بخوان آیاتی از لبخند


نثارم کن شمیم دلربای سوره عشقت


(ترا من چشم در راهم )


فراموشم مکن...


هرگز فراموشم نمی گردی ...


(ترا من چشم در راهم )

از : محمد علی شیر دل