سیده فاطیما
2013-07-23, 20:14
ترب می خواهی
تعداد مجروحین بالا رفته بود. فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت: "سریع بیسیم بزن عقب. بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!" شستی گوشی بیسیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواستهمان سر درنیاورند، پشت بیسیم باید با کد حرف میزدیم. گفتم:"حیدر، حیدر، رشید" چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد:
- رشید بهگوشم.
- رشیدجان، حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
- هههه... دلبر قرمز دیگه چیه؟
- شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم.
- اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی میخوای؟
دبدم عجب گرفتاری شدهام. از یک طرف باید با رمز حرف میزدم، از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم.
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چی ميگي؟ درست حرف بزن ببینم چي ميخوای؟
- بابا از همانها که سفیده.
- هه هه... نکنه ترب میخوای.
- بیمزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
- د ِ لامصب زودتر بگو که آمبولانس میخوای!
کارد میزدند خونم درنمیآمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بیسیم گفتم.
(به نقل از کتاب رفاقت به سبک تانک نوشته داوود امیریان)
زندگینامه شهدای صدر اسلام تا انقلاب (طلایه داران)
تعداد مجروحین بالا رفته بود. فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت: "سریع بیسیم بزن عقب. بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!" شستی گوشی بیسیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواستهمان سر درنیاورند، پشت بیسیم باید با کد حرف میزدیم. گفتم:"حیدر، حیدر، رشید" چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد:
- رشید بهگوشم.
- رشیدجان، حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
- هههه... دلبر قرمز دیگه چیه؟
- شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم.
- اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی میخوای؟
دبدم عجب گرفتاری شدهام. از یک طرف باید با رمز حرف میزدم، از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم.
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چی ميگي؟ درست حرف بزن ببینم چي ميخوای؟
- بابا از همانها که سفیده.
- هه هه... نکنه ترب میخوای.
- بیمزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
- د ِ لامصب زودتر بگو که آمبولانس میخوای!
کارد میزدند خونم درنمیآمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بیسیم گفتم.
(به نقل از کتاب رفاقت به سبک تانک نوشته داوود امیریان)
زندگینامه شهدای صدر اسلام تا انقلاب (طلایه داران)