سیده فاطیما
2013-08-03, 04:46
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته تک
صفحه اش ریگ است و انگشتش قلم
مینویسد نام لیلی دم به دم
گفت که ای مجنون شیدا کیستی
گو که سرگرم هوای چیستی
گفت مشق نام لیلی میکنم
خاطر دل را تسلی میکنم
چون میسر نیست بر من کام او
عشق بازی میکنم با نام او
در میان بادیه بنشسته تک
صفحه اش ریگ است و انگشتش قلم
مینویسد نام لیلی دم به دم
گفت که ای مجنون شیدا کیستی
گو که سرگرم هوای چیستی
گفت مشق نام لیلی میکنم
خاطر دل را تسلی میکنم
چون میسر نیست بر من کام او
عشق بازی میکنم با نام او