PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دم روباه از زرنگي در تله است



فرهاد
2013-08-22, 19:41
پير مرد كشاورزي بود كه جاليزي داشت كه هندوانه اش زياد بود ولي از يك بابت خيلي ناراحت بود ، چون يك روباه مكار شب كه مي شد ، به طرف جاليز راه مي افتاد و در چشم به هم زدن مقدار زيادي از خربزه و هندوانه هاي رسيده و كال را خرد مي كرد و همه‌ي بوته ها را مي كند ، پيرمرد هر كاري كرد نتوانست روباه را بگيريد . پيرمرد سر راه روباه يك چاه كند و روي آن را با ساقه و برگ نازك علف پوشاند ولي روباه از اين حيله پيرمرد باخبر شد . ناچار آرد آورد و خميري درست كرد و درون آن زهر ريخت و سر راه روباه گذاشت ، ولي روباه مكار همين كه خمير را بو كشيد فهميد كه زهر دارد و آن را نخورد . عاقبت پيرمرد با يك نفر مشورت كرد و او به پيرمرد گفت كه سر راه روباه تله اي در زمين كار بگذار تا روباه در تله بيفتد ، پيرمرد تله را با گوشت سر راه روباه گذاشت ، روباه شب كه آمد و سفره چرب و نرمي ديد جلو رفت ، ولي از اين فكر هم غافل نبود كه ممكن است دامي برايش گذاشته باشند ، به همين جهت دمش را به طرف تله نزديك كرد و عقب عقب رفت كه ناگهان دم روباه در تله گير كرد روباه و به هر طرف كه رفت و هر زرنگي كه به خرج داد خلاص نشد كه نشد تا صبح آنقدر تلاش كرد كه خسته و بي حال افتاد . پيرمرد آمد و گفت : آقا روباه تو با آن زرنگي چطور شد كه توي تله افتادي ؟روباه گفت : من كه در تله نيستم بلكه اين دم من است كه در تله افتاده ، من به اين سادگي ها در تله نمي افتم ! پيرمرد گفت : بله دم روباه از زرنگي در تله است .