سیده فاطیما
2013-08-28, 23:21
یكشنبه بیست و یكم آبان، سالروز تولد نیمایوشیج است، شاعری كه زاده روستای یوش است، روستایی از بخش نور، شهرستان آمل در مازندران. نام فامیلی او اسفندیاری بود كه از خاندان كهن و ریشهدار این بخش از كشورمان هستند.
نیما پرندهای بود كه میخواست در فضاهای تازه پرواز كند از دیرمانی در قفس محدود خسته شده بود البته هر شاعری نوگرا و نوجوست. دلش میخواهد حرفهای تازه بزند. تقریبا هر شاعری مدعی این است كه طرز بیان، اسلوب سرایش و مندرجات شعر و به طور كلی زبان و شیوهاش تازه است. اما نیما بیان تازهای میخواست تا اندیشههای نو و دید خود را از دریچه آن بیان كند.
نیما میگفت: با دید استادان و شاعران كهن به طبیعت جهان نگاه نكنید حتی اگر مضامین و تركیبات كهنه به كار گرفته میشود باید رنگ و بوی تازه داشته باشد و با نگرشی جدید سروده شود. نیما زاویه دید خود و شاعران همزمان و آینده خود را عوض كرد. دید شاعران كلاسیك معمولا یك دید بسته ذهنی بود؛ نگاهكردن با چشمهای دیگران. نگریستن به چشماندازهایی وسیع، اما در اتاقهای در بسته تاریك.
من در شعر شاعران قدیم و جدید بهاریهها یا توصیفهایی از طبیعت دیدهام كه هرگز آن طبیعت برایم مجسم نشده. گاه اینگونه شاعران از گلها و پرندگانی حرف میزنند كه در عمر خود حتی یك بار آنها را ندیده و صدایشان را نشنیدهاند و طبعا نمیتوانند ذهنیت خود را به عینیت مبدل سازند. در بعضی از بهاریههای میرزاحبیب قاآنی (كه استاد اینگونه توصیفات رنگین و بانشاط است) در آن واحد گلها و پرندگانی با هم توصیف میشوند كه در خیال هم نمیتوان آنها را تجسم كرد یا از نظر جغرافیایی حضور آنها در آن مكان غیرممكن است.
نیما به «دید شاعر» و «زاویه دید شاعر» اهمیت زیادی میدهد. او نمیخواهد در شعر، كلمه تنها یك كلمه باشد، بلكه باید كلمه در شعر، جاندار و پویا و تجسمبخش باشد. یك حقیقت زنده و ملموس. حقیقتی كه میتواند از ذهن و زبان شاعر به ذهن و ادراك خواننده یا شنونده منتقل شود.
نیما شاعری شجاع بود. او شجاعت نوآوری و قالبشكنی و دور ریختن حواشی و زوائد و دستیابی به حقیقت شعر را در شاعران به وجود آورد. شاعرانی كه كلمات عامیانه و پیش پا افتاده را وارد عرصه شعر كردند یا مطالب غیرمتعارفی را شاعرانه بیان كردند، شاعران شجاعی بودند و نوآوری با شجاعت التزام ماهوی دارد. شاعر نوآور باید لزوما موضوعات و ژانرهای جدید را مطرح كند یا اینكه موضوعات و ژانرهای بیانشده توسط شاعران گذشته یا شاعران دیگر را تكمیل كند. شبكه بافتاری و ساختاری شعرش در برگیرنده تصویرها، تركیبها، تشبیهات، ارائههای ادبی، واژگان زنده پویا، تركیبات بدیع و رساننده باشد. هم موضوعات جدید را در نظر داشته باشد و هم آن موضوعات را با بیان جدید مطرح نماید. شعر شاعر باید بوی تازگی و طراوت داشته باشد.
مثل گلی كه ابتدای بهار تازه روییده و عطر و بویش انسان را مست میكند، نیما یوشیج كوشید تا بین شاعر و مخاطب ارتباط و تفاهم نزدیكی ایجاد كند همانطور كه هدف شعر ایجاد ارتباط است. شعر نوعی تخاطب و مكالمه است، در همتنیدن فكر و حس و عاطفه و ادراك است.
شاید هیچ هنری به اندازه شعر در طول تاریخ كاربرد اجتماعی نداشته است. شعر همیشه توسط شاعر به خصوصیترین شكل سروده شده، اما سپس به مردم سپرده شده است. گویی شاعر وقتی شعر میسراید روبهروی مردم نشسته و آنها را مخاطب قرار میدهد. وقتی نیما میگوید:
خشك آمد كشتگاه من/ در جوار كشت همسایه/ گرچه میگویند «میگریند روی ساحل نزدیك/ سوكواران در كنار سوگواران»/ قاصد روزان ابری داروك كی میرسد باران!»
بدون تردید شاعر به یك مسأله مهم اجتماعی نظر داشته تحولی كه باید در كشور او هم اتفاق میافتاد مثل تحولی كه در كشور همسایه اتفاق افتاد. او به آن متحولشدگان حسرت میخورد و آنها را همدلان خود میداند. خشكی كشتگاه او گویای فقر اقتصادی وحشتناكی است كه بر ایران آن زمان حاكم بوده. او چشم به راه باران است، بارانی كه بتواند این مردم را زنده كند اقتصاد در هم شكسته كشور را شكوفا نماید. خطاب پرسشگرانه او به داروک همان امیدی است كه مثلا در شعر بامداد به آینده كشور میبینیم:
شب/ با گلوی خونین/ خواندهست دیرگاه/ دریا/ نشسته سرد/ یك شاخه در سیاهی جنگل/ به سوی نور/ فریادی میكشد/ (باغ آینه)
نیما یوشیج از سال 1332 تا سال 1338 ـ كه سال مرگ اوست ـ شعرهای كوتاه، اما بسیار رسایی در فضای اجتماعی و سیاسی سروده است از جمله: دل فولادم، روی بندرگاه، شبپره، ساحل نزدیك، هست شب، برف سیولیشه، در پس كومهام، كككی، بر سر قایقش پاسها از شب گذشته است، تو را من چشم در راهم و شب همه شب.
تقریبا همه اشعار كوتاه هستند و از روانی و روشنی بیشتری برخوردار. در شعر دل فولادم در همان سال 32 گفته: رسم از خطه دوری نه دلی شاد در آن/ سرزمینهای دور/ جای آشوبگران/ كارشان كشتن و كشتار/ كه از هر طرف و گوشه آن/ مینشانید بهارش گل با زخم جسدهای كسان/ وین زمان فكرم این است/ كه دل فودلادم/ ناروا در خون پیچان/ بیگنه غلتان در خون برادرهایم/ دل فولادم را زنگ كند/ دیگرگون.
در آخرین شعرهای نیما هم با سمبل شب مواجهیم. او خود را «محبوس زندان شب» میداند.
هست شب یك شب دم كرده و خاك/ رنگ رخ باخته است/ باد نوباوه ابر از بر كوه/ سوی من تاخته است/ هست شب همچو ورمكرده تنی گَرَم در استاده هوا/ هم از این روست نمیبیند اگر گمشدهای راهش را.
میتوان نتیجه گرفت و جمعبندی كرد و گفت:
1ـ نیما شاعر مبتكر و شجاعی است.
2ـ او قالب و قاب جدیدی برای شعر خود برگزیده یا ساخته و بین ظرف و مظروف، ارتباط ارگانیكی به وجود آورده است.
3ـ وزن در شعر نیما همان وزن عروضی است با عدم تساوی مصرعها.
4ـ قافیه در شعر نیما رعایت شده و زنگ مطلب است.
5ـ نیما واحد شعر را بیت نمیداند، بلكه بند یا پاره است.
6ـ طبیعت در شعر نیما مورد توجه است.
7ـ لهجه محلی مازندرانی مورد استفاده است.
8ـ شعر نیما شعری اجتماعی است.
9ـ زبان نیما در عین سادگی، پیچیده و چند لایه است.
10ـ نگرش و زاویه دید نیما نسبت به شاعران دیگر متفاوت است هستی، انسان، هنر، شعر، تفكر، خیرگی به عمق اشیا و درونه و ذات معنویات در شعر او مطرح است.
11ـ شعر نیما، شعری سمبلیك و نمادگراست.
او در راهگشایی شعر، شاعری شجاع بود، اما در بیان مسائل سیاسی و اجتماعی به صراحت لهجه اعتقاد نداشت و از نمادها و سمبلها استفاده میكرد. همین سمبلیك و نیز دیریابی و غموض محتاطانه شعرش به زیبایی جذابیت آن كمك كرد.
نیما شاعری است متعلق به همه فصول.
سیدمحمود سجادی
گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
نیما پرندهای بود كه میخواست در فضاهای تازه پرواز كند از دیرمانی در قفس محدود خسته شده بود البته هر شاعری نوگرا و نوجوست. دلش میخواهد حرفهای تازه بزند. تقریبا هر شاعری مدعی این است كه طرز بیان، اسلوب سرایش و مندرجات شعر و به طور كلی زبان و شیوهاش تازه است. اما نیما بیان تازهای میخواست تا اندیشههای نو و دید خود را از دریچه آن بیان كند.
نیما میگفت: با دید استادان و شاعران كهن به طبیعت جهان نگاه نكنید حتی اگر مضامین و تركیبات كهنه به كار گرفته میشود باید رنگ و بوی تازه داشته باشد و با نگرشی جدید سروده شود. نیما زاویه دید خود و شاعران همزمان و آینده خود را عوض كرد. دید شاعران كلاسیك معمولا یك دید بسته ذهنی بود؛ نگاهكردن با چشمهای دیگران. نگریستن به چشماندازهایی وسیع، اما در اتاقهای در بسته تاریك.
من در شعر شاعران قدیم و جدید بهاریهها یا توصیفهایی از طبیعت دیدهام كه هرگز آن طبیعت برایم مجسم نشده. گاه اینگونه شاعران از گلها و پرندگانی حرف میزنند كه در عمر خود حتی یك بار آنها را ندیده و صدایشان را نشنیدهاند و طبعا نمیتوانند ذهنیت خود را به عینیت مبدل سازند. در بعضی از بهاریههای میرزاحبیب قاآنی (كه استاد اینگونه توصیفات رنگین و بانشاط است) در آن واحد گلها و پرندگانی با هم توصیف میشوند كه در خیال هم نمیتوان آنها را تجسم كرد یا از نظر جغرافیایی حضور آنها در آن مكان غیرممكن است.
نیما به «دید شاعر» و «زاویه دید شاعر» اهمیت زیادی میدهد. او نمیخواهد در شعر، كلمه تنها یك كلمه باشد، بلكه باید كلمه در شعر، جاندار و پویا و تجسمبخش باشد. یك حقیقت زنده و ملموس. حقیقتی كه میتواند از ذهن و زبان شاعر به ذهن و ادراك خواننده یا شنونده منتقل شود.
نیما شاعری شجاع بود. او شجاعت نوآوری و قالبشكنی و دور ریختن حواشی و زوائد و دستیابی به حقیقت شعر را در شاعران به وجود آورد. شاعرانی كه كلمات عامیانه و پیش پا افتاده را وارد عرصه شعر كردند یا مطالب غیرمتعارفی را شاعرانه بیان كردند، شاعران شجاعی بودند و نوآوری با شجاعت التزام ماهوی دارد. شاعر نوآور باید لزوما موضوعات و ژانرهای جدید را مطرح كند یا اینكه موضوعات و ژانرهای بیانشده توسط شاعران گذشته یا شاعران دیگر را تكمیل كند. شبكه بافتاری و ساختاری شعرش در برگیرنده تصویرها، تركیبها، تشبیهات، ارائههای ادبی، واژگان زنده پویا، تركیبات بدیع و رساننده باشد. هم موضوعات جدید را در نظر داشته باشد و هم آن موضوعات را با بیان جدید مطرح نماید. شعر شاعر باید بوی تازگی و طراوت داشته باشد.
مثل گلی كه ابتدای بهار تازه روییده و عطر و بویش انسان را مست میكند، نیما یوشیج كوشید تا بین شاعر و مخاطب ارتباط و تفاهم نزدیكی ایجاد كند همانطور كه هدف شعر ایجاد ارتباط است. شعر نوعی تخاطب و مكالمه است، در همتنیدن فكر و حس و عاطفه و ادراك است.
شاید هیچ هنری به اندازه شعر در طول تاریخ كاربرد اجتماعی نداشته است. شعر همیشه توسط شاعر به خصوصیترین شكل سروده شده، اما سپس به مردم سپرده شده است. گویی شاعر وقتی شعر میسراید روبهروی مردم نشسته و آنها را مخاطب قرار میدهد. وقتی نیما میگوید:
خشك آمد كشتگاه من/ در جوار كشت همسایه/ گرچه میگویند «میگریند روی ساحل نزدیك/ سوكواران در كنار سوگواران»/ قاصد روزان ابری داروك كی میرسد باران!»
بدون تردید شاعر به یك مسأله مهم اجتماعی نظر داشته تحولی كه باید در كشور او هم اتفاق میافتاد مثل تحولی كه در كشور همسایه اتفاق افتاد. او به آن متحولشدگان حسرت میخورد و آنها را همدلان خود میداند. خشكی كشتگاه او گویای فقر اقتصادی وحشتناكی است كه بر ایران آن زمان حاكم بوده. او چشم به راه باران است، بارانی كه بتواند این مردم را زنده كند اقتصاد در هم شكسته كشور را شكوفا نماید. خطاب پرسشگرانه او به داروک همان امیدی است كه مثلا در شعر بامداد به آینده كشور میبینیم:
شب/ با گلوی خونین/ خواندهست دیرگاه/ دریا/ نشسته سرد/ یك شاخه در سیاهی جنگل/ به سوی نور/ فریادی میكشد/ (باغ آینه)
نیما یوشیج از سال 1332 تا سال 1338 ـ كه سال مرگ اوست ـ شعرهای كوتاه، اما بسیار رسایی در فضای اجتماعی و سیاسی سروده است از جمله: دل فولادم، روی بندرگاه، شبپره، ساحل نزدیك، هست شب، برف سیولیشه، در پس كومهام، كككی، بر سر قایقش پاسها از شب گذشته است، تو را من چشم در راهم و شب همه شب.
تقریبا همه اشعار كوتاه هستند و از روانی و روشنی بیشتری برخوردار. در شعر دل فولادم در همان سال 32 گفته: رسم از خطه دوری نه دلی شاد در آن/ سرزمینهای دور/ جای آشوبگران/ كارشان كشتن و كشتار/ كه از هر طرف و گوشه آن/ مینشانید بهارش گل با زخم جسدهای كسان/ وین زمان فكرم این است/ كه دل فودلادم/ ناروا در خون پیچان/ بیگنه غلتان در خون برادرهایم/ دل فولادم را زنگ كند/ دیگرگون.
در آخرین شعرهای نیما هم با سمبل شب مواجهیم. او خود را «محبوس زندان شب» میداند.
هست شب یك شب دم كرده و خاك/ رنگ رخ باخته است/ باد نوباوه ابر از بر كوه/ سوی من تاخته است/ هست شب همچو ورمكرده تنی گَرَم در استاده هوا/ هم از این روست نمیبیند اگر گمشدهای راهش را.
میتوان نتیجه گرفت و جمعبندی كرد و گفت:
1ـ نیما شاعر مبتكر و شجاعی است.
2ـ او قالب و قاب جدیدی برای شعر خود برگزیده یا ساخته و بین ظرف و مظروف، ارتباط ارگانیكی به وجود آورده است.
3ـ وزن در شعر نیما همان وزن عروضی است با عدم تساوی مصرعها.
4ـ قافیه در شعر نیما رعایت شده و زنگ مطلب است.
5ـ نیما واحد شعر را بیت نمیداند، بلكه بند یا پاره است.
6ـ طبیعت در شعر نیما مورد توجه است.
7ـ لهجه محلی مازندرانی مورد استفاده است.
8ـ شعر نیما شعری اجتماعی است.
9ـ زبان نیما در عین سادگی، پیچیده و چند لایه است.
10ـ نگرش و زاویه دید نیما نسبت به شاعران دیگر متفاوت است هستی، انسان، هنر، شعر، تفكر، خیرگی به عمق اشیا و درونه و ذات معنویات در شعر او مطرح است.
11ـ شعر نیما، شعری سمبلیك و نمادگراست.
او در راهگشایی شعر، شاعری شجاع بود، اما در بیان مسائل سیاسی و اجتماعی به صراحت لهجه اعتقاد نداشت و از نمادها و سمبلها استفاده میكرد. همین سمبلیك و نیز دیریابی و غموض محتاطانه شعرش به زیبایی جذابیت آن كمك كرد.
نیما شاعری است متعلق به همه فصول.
سیدمحمود سجادی
گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir