PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزه های «پدر تئاتر ایران» برای همه فرزندانش



سیده فاطیما
2013-08-29, 00:57
درباره میراث «حمید سمندریان»
اگر شاگردانی را كه مستقیما در كلاس های سمندریان شركت جسته یا در نمایش هایش بازی كرده اند، كنار بگذاریم، آنگاه شاگردان دیگرش چنین دسته بندی می‌شوند:

1- كسانی كه پیش از سمندریان تئاتر را شروع كرده بودند و با این حال سمندریان را استاد خویش می‌دانستند، زیرا سمندریان با اجرای نمایش هایش چشم اندازی صحیح از تئاتر را برایشان ترسیم كرده بود.
از این طیف شاگردان، اندكی زنده و بیشترشان سال هاست كه درگذشته اند.

2- كسانی كه تنها با دیدن نمایش هایش از او تئاتر آموخته بودند: كسانی كه بعدها هنگام خواندن نمایشنامه هایی چون «دایره گچی قفقازی»، «ازدواج آقای می‌سی سی پی»، «ملاقات بانوی سالخورده»، «مرده های بی كفن و دفن» یا «بازی استریندبرگ» در ذهن خود صحنه ها را فقط با میزانسن سمندریان مجسم خواهند كرد.
همان كسانی كه هنگام خواندن «گالیله» افسوس خواهند خورد برای تصویر سیاه صحنه.

3- كسانی كه سمندریان بعد از دیدن نمایش شان، در پشت صحنه با لبخندی یا اندرزی راهگشا به آنها دلگرمی‌داده بود.

4- كسانی كه از طریق ترجمه های او از دورنمات، ویلیامز و وایس به تئاتر علاقه مند شده بودند: ترجمه هایی دقیق با زبانی درخور صحنه كه هنوز هم ملاك هایی هستند برای ترجمان صحنه یی.

5- كسانی كه نه او و نه نمایش هایش را ندیده اند، اما در هر گوشه و كناری از ایران به تئاتر مشغولند و در دل مفتخرند به شاگردی دورادور استاد.
این ادعای شاگردی نه از روی ریا و سابقه تراشی بلكه برآمده از عمق میراث سمندریان است كه خواه ناخواه همه را ناگزیر از آموختن تئاتر و ایمان به آن كرده است. بسیارند كسانی كه از او آموخته اند، بی آنكه خود بدانند.

6- كسانی كه هنوز نیامده اند، اما در آینده، در نخستین روز تمرین تئاتر، خود را شاگرد مستقیم او خواهند یافت. آنها از شور و هیجانی مایه خواهند گرفت كه سمندریان در روزگار عسرت به كالبد تئاتر دمیده است.
«پدر تئاتر» بودن همین است: فرزندان شناخته و ناشناخته را پروردن، آموختن آموزه ها تا آخرین دم، حفظ منشی پاك و ممتاز، و به ارث گذاشتن الگویی برای زیستن در تئاتر.
«سمندریان» مانند نمایشنامه نویس محبوبش «دورنمات» به فراست می‌دانست كه امروزه در غیاب تراژدی، باید كمدی وحشت را نشان داد كه هردم بیشتر و بیشتر جهان را در كام خویش فرو می‌بلعد، باید موجودات مهیبی كه عدالت را می‌خرند بر صحنه رسوا كرد، باید سرنوشت دانشمندانی كه بدون قبول مسوولیت، علم را در اختیار قدرتمندان می‌گذارند به نمایش گذاشت.
سمندریان فقط ارزش متون را نمی‌دانست، بلكه از جامعه نیز شناخت دقیقی داشت: زمان اجرای «دایره گچی قفقازی» و تقارنش با برخی محاكمات- شهردار اسبق تهران - آشكار كننده موقعیت سنجی سمندریان بود. «ملاقات بانوی سالخورده» را در آستانه مباحث عدالت اجتماعی به صحنه برد و زمانی كه تصمیم به اجرای «گالیله» گرفت، برخی ارجاعات بیرونی متن برشت مانع از اجرای آن شد.
گفته شده كه «گالیله» وصیتنامه تئاتری سمندریان است. در این گفته حقیقتی نهفته است و خوانش متن چرایی آن را مشخص می‌كند.
در میان مضامین متنوعی كه در این متن هست می‌توان دغدغه های ذهنی سمندریان را یافت: نابودگری تعصبات و جزم اندیشی ها، اعتقاد راسخ به حقیقت با وجود انكار موقت آن، مبارزه با سطحی نگری، انكار قهرمانان منجی و در آخر، امید به تغییر جهان با وجود امیدهای اندكی كه پیش روست. سمندریان نگاه تردید آمیزی به وضعیت بشری داشت: در لبخند رندانه اش چیزی از یاس موقر دورنماتی، تمسخر فریشی و امیدواری برشتی بود. چنین آمیزه یی از او یك اعجوبه می‌ساخت.
برایش مهم نبود كه یك متن را چندبار اجرا كند، بلكه مهم این بود كه اثر را در پرتو تجربیات نوین خود و به فراخور تغییرات اجتماعی از نو تفسیر و معنا یابی كند. تئاتر برایش آزمایشگاهی بود كه در آن هربار جهان را از نو معنا می‌كرد، هر چند كه هر كس رسید از تلاش برای بستن آزمایشگاهش دریغ نكرد. حالامتن اجرانشده «گالیله» استعاره دیگری هم برای ما دارد: در این متن شاگردی هست به نام آندره آ، همان كه از گالیله بسیار آموخت و با وجود تردید های بسیار، عاقبت به راه او رفت. جماعت تئاتری ایران، در هیئت آندره آ، با مردی وداع می‌كنند كه هیچ گاه حقیقت را انكار نكرد و لذت آموختن را به ذلت فروختن ترجیح داد. او به مركزیت حقیقت و چرخیدن ستارگان امید بر مدار آن ایمان داشت. سمندریان، پدر تئاتر ایران، چنین مردی بود.




منبع: روزنامه اعتماد