صدای رسا
2013-09-02, 17:34
امروز لباسِ تنهاییم وصله غربت خورد ،
و
چینهای دامنِ خوشبختیم از هم شکافت ...
امروز آسمان قهوه ای رنگ بود !
و کلاغها , سیاهی را در شهر منعکس می کردند.
دندانهای سازشم آنقدر کند شده اند،
که از عهده جویدن لقمه زندگیم برنمی آیند... .
و
چینهای دامنِ خوشبختیم از هم شکافت ...
امروز آسمان قهوه ای رنگ بود !
و کلاغها , سیاهی را در شهر منعکس می کردند.
دندانهای سازشم آنقدر کند شده اند،
که از عهده جویدن لقمه زندگیم برنمی آیند... .