PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگاهي نو به بهار



بهمن پور
2014-03-29, 09:19
نگاه آیه ای به بهار

یکی از نگاه هایی که می توان به بهار داشت، نگاه آیه ای به بهار است. به این معنا که بهار را نشانه قدرت و بازتاب جمال پروردگار بدانیم و چون به آن می نگریم، زیبایی، قدرت، لطف و حکمت خدا را در او جلوه گر ببینیم. بهار از این دیدگاه بسی دلپذیرتر و زیباتر خواهد بود؛ چرا که در چنین دیدگاهی، افزون بر زیبایی های طبیعت، جلوه ای از زیبایی پروردگار نیز نمایان است. در نتیجه، حُسن آن را دوچندان می کند. فیض کاشانی در اشعاری زیبا در این باره سروده است:


هر ورق از هر درخت، آیات حق را دفتری است

آن کسی خوانَد که او را چشم و گوش دیگر است

هر رگی از هر ورق از صنع پیچون،1 آیتی است

آن رسد در سرّ آن آیت که حکمت را در است

حکمت این رنگ ها و نقش ها در برگ ها

آن کسی فهمد که او را عقل و هوشی در سر است

با زبان حال گوید در بهار اشکوفه ها

هی چه لطفی است اینکه در ما از خدای اکبر است

بی گمان هر کو تأمل در چنین صنعی کند

هم بصر، هم سمع یابد گر دلش کور و کر است

عارفان بزرگی مانند مولانا، چون به بهار می نگرند، افزون بر آنکه در برابر جاذبه های رنگارنگ آن، ابراز احساسات می کنند، در این جاذبه ها، زیبایی های معنوی و سرچشمه همه زیبایی ها؛ یعنی خداوند را می بینند و در جان بلبل، گل، و در گل، عقل کل و آفریدگار را می نگرند. بدین گونه از نشان، به صاحب نشان، پی می برند و به ما یادآور می شوند، آن که صورتگری می کند و صورت بهار را می آفریند، در پس پرده است و نباید از او غافل بود.

فصل بهاران شد ببین، بستان پر از حور و پری

گویی سلیمان بر سپه، عرضه نمود انگشتری

گلزار بین، گلزار بین، در آب، نقش یار بین

وان نرگس خمار بین وان غنچه های احمری

گلبرگ ها بر همدگر، افتاده بین چون سیم و زر

آویزها و حلقه ها، بی دستگاه زرگری

گل، عقل، غارت می کند، نسرین اشارت می کند

کاینک پس پرده است آن، کو می کند صورتگری

گر شاخه ها دارد تری، ور سرو دارد سروری

ور گل کند صد دلبری، ای جان تو چیز دیگری2

مولانا، در نگاه خدایی اش به بهار، به نگاه ما ژرفا می بخشد و فراتر از زیبایی های طبیعت، دریچه هایی از زیبایی های ملکوت را به سوی ما می گشاید و توصیه می کند در گزینش میان جاذبه های مادی و زیبایی های معنوی، دومی را برگزینیم:

ای دوست! شکر بهتر یا آن که شکر سازد

خوبی قمر بهتر یا آن که قمر سازد

ای باغ! تویی خوش تر یا گلشن گل در تو

یا آن که برآرد گل، صد نرگس تر سازد

ای عقل! تو بِه باشی در دانش و در بینش

یا آن که به هر لحظه صد عقل و نظر سازد

بگذار شکرها را بگذار قمرها را

او چیز دگر داند او چیز دگر سازد3

سعدی نیز سروده است:

وقتی دل سودایی، می رفت به بستان ها

بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحان ها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل

با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها

تا خار غم عشقت، آویخته در دامن

کوته نظری باشد، رفتن به گلستان ها4


1. صنع پیچون: آفریده پروردگار.
2. کلیات شمس تبریزی، ص 732، غزل 2428.
3. همان، ص 189، غزل 828.
4. کلیات سعدی، ص 368.