PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بهار عبرت آموز زندگي



بهمن پور
2014-03-29, 09:58
نگاه عبرت آمیز به بهار

فواره چون به اوج خود می رسد، سرنگون می شود. باغ و بستان نیز، پس از آنکه با فرا رسیدن بهار به اوج دلربایی و شکوفایی می رسد، رو به پژمردگی می رود و با سر پنجه خزان، به طبیعتی بی رنگ و بو تبدیل می شود. بنابراین، درعین حال که مسحور جاذبه های بهار می شویم، نباید به زیبایی های آن اعتماد کنیم؛ زیرا سرسبزی بهار، ناپایدار و شکوه آن گذراست. بهار به ما می آموزد که همه جاذبه های مادی، ناپایدار است و نباید به هیچ یک دل بست و اعتماد کرد.

عارفان بیداردل، با نگاه عبرت آمیز به بهار، درس دل کندن از جاذبه های افول پذیر دنیا و رهایی از تعلق به امور ناچیز مادی را می آموزند. به تعبیر زیبای حافظ شیرازی:

صحن بستان، ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

وقت گل خوش باد کز وی وقت می خواران خوش است

از صبا هر دم مشام جان ما خوش می شود

آری آری طیب انفاس هواداران خوش است

ناگشوده گل نقاب، آهنگ رحلت ساز کرد

ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است

از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش

کاندر این دیر کهن، کار سبک باران خوش است

حافظا! ترک جهان گفتن طریق خوش دلی است

تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است1

حافظ در نگاه عبرت آمیز خویش به بهار، نگاهی نیز به بهار عمر؛ یعنی جوانی دارد و بر آن است تا از این بهار زودگذر که به زودی نشاط، شادابی و سبزی آن، رو به پژمردگی و زردی و خزان پیری می رود، بیشترین بهره را ببرد و لحظه های آن را قدر بداند:

سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

که تا چو بلبل بی دل، کنم علاج دِماغ2

به جلوه گل سوری نگاه می کردم

که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ

چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور

که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ

گشاده نرگس رعنا ز حسرت، آب از چشم

نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ

نشاط و عیش و جوانی، چو گل غنیمت دان

که حافظا! نبوَد بر رسول غیر بلاغ3

و باز حافظ می گوید:

دائم گل این بستان شاداب نمی ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی4


1. دیوان حافظ، صص 112 و 113، غزل 43.
2. مغز.
3. دیوان حافظ، ص 245، غزل 295.
4. همان، ص 339، غزل 454.