توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مسابقه سبک زندگی
بهمن پور
2014-09-09, 15:20
سلام روز گارتان بر قرار
همچنان که می دانید مسابقه جدید با عنوان :سبک زندگی در جهت تبادل نظر در ایین و روش زندگی ایرانیان شروع می شود
با عذر از همراهانی که پست ان ها در لینک قبلی حذف شد ( بدلیل اشتباهی در تالار)
دوباره این پست جهت مشارکت همه شما در این مسابقه نوشته می شود
شما هم نظر بدهید: جمله ای ، خاطره ای، یا تجربه ای. اندیشه ای
زمان این مسابقه : تا شنبه مورخه 22 /6/ 93 ساعت 21
این هم سئوالات و موضوعات
1-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
2-چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
3-چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
4-چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
تذکر : هرگونه سئوال و نظری درباره مسابقه در اینجا (http://www.bodoh.ir/forumdisplay.php?f=451)مطرح شده تا پاسخ داده شود
صدای رسا
2014-09-10, 17:11
1-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
شاید به این دلیل که متاسفانه در بعد اجتماعی منافع فردی خود را غالب می دانیم و به این ترتیب وابستگی متقابل افراد در جامعه کم شده است.
و فعالیتهای جمعی کاهش می یابد
تو جه به فرمایشات گرانقدر ائمه در این زمینه حائز اهمیت است
امام على علیه السلام:
مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَمَنْ شاوَرَالرَّجالَ شارَکَها فى عُقولِها؛
هر کس خود رأى شد هلاک مىشود و هر کس با افرادصاحب نظر مشورت کند در عقل آنان شریک مىشود
**********
امام صادق علیه السلام:
و مثل المشورة مع أهلها مثل التّفكّر في خلق السّماوات و الارض و فنائهما، و هما غنيّان عن القيد، لانّه كلّما تفكّر فيها غاض في بحور نور المعرفة، و ازداد بهما اعتبارا و يقينا.
مشورت كردن با مردم خوب و اهل علم، مثل تفكّر كردن است در خلق آسمانها و زمين و فناى آسمان و زمين، كه ايستادهاند هر كدام به جاى خود بى قيد و ستون
صدای رسا
2014-09-10, 17:15
2.چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
یکی از عوامل رعایت نکردن حق مردم در مقابل یکدیگر منفعت طلبی طرفین است.
که یک امر غریزی است و از این عوامل میتوان به تعصبات قومی و فکری، عادتها ، رسومات و سنتهای نابجا نام برد اینکه تقوای حقیقی در جامعه ایجاد نشده است و مردم بیشتر به مزایای مادی و دنیوی توجه میکند تا معنوی و اخروی؛ پس آنها هنوز به این آزادی دست نیافتهاند.
گاهی اوقات هم بدلیل احساس عدم امنیت است که افراد دست بهزیر پا نهادن حقوق دیگران میزنند.
اگر در جامعه همه افراد احساس امنیت کنند؛
مطمئناً حقوق دیگران کمتر ضایع خواهد شد. امنیتی که همه جنبههای زندگی آنها چه مادی و چه معنوی را در برگیرد.
صدای رسا
2014-09-10, 17:19
3-چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
صداقت، وفاداری، درک متقابل، شناخت، برخوردار بودن از معنویت و پایبند بودن به اصول اخلاقی، عدم اعتیاد و درآمد مکفی از جمله عوامل پایداری ازدواج است.
وقتی به این فاکتورها کم توجهی یا بی توجهی شود مطمئنا طلاق افزایش خواهد یافت.
صدای رسا
2014-09-10, 17:21
4-چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
یکی از دلایلی که موجب شده است که انضباط در فرهنگ رانندگی به طور کامل رعایت نشود باز نکردن این مسئله و عدم فرهنگ سازی در اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی است.
Fanid1960
2014-09-11, 10:58
1-سوءمدیریت، انتصاب مدیران ناکارآمد، نبود تشویق و تنبیه، اصول (نپوتیسم) خانواده سالاری، ناامیدی از اینکه کارها به نتیجه برسد، وضعیت معاش نگرانکننده، همه و همه در تضعیف اصل فرهنگ کار جمعی در اذهان تأثیر میگذارد.
Fanid1960
2014-09-11, 10:59
یکی از ضعف های اساسی فرهنگ کار جمعی خود متولیان فرهنگی اند. آن هم به دلیل تعدد و کثرت و کارهای موازی است. وقتی کار موازی بشود در این راستا عملا آن روحیه تعامل و تعاون و هماهنگی گروه ها، احزاب، جناح ها، مردم، قومیت ها و اقلیت ها از هم گسسته می شود. و هرکسی متناسب با آن کار فرهنگی یک گزارش یا عملکردی دارد و این عملا توان جمعی کار فرهنگی و فرهنگ کار جمعی از جامعه هدف گرفته می شود.
Fanid1960
2014-09-11, 11:00
http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/92-02/11/039.jpg (http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/92-02/11/039.jpg)متاسفانه در بعد اجتماعی منافع فردی خود را غالب می دانیم و به این ترتیب وابستگی متقابل افراد در جامعه کم شده است. در سرمایه اجتماعی باید حساسیت زیادی داشته باشیم، سرمایه اجتماعی موجب بالارفتن فرهنگ کار جمعی می شود. فرایند دولتی شدن نیروی کار در جامعه نیز بحثی است که برخی از کارشناسان از آن به عنوان روندی برخلاف فرهنگ کار دسته جمعی نگاه می کنند به گونه ای که نیروی جوان کار پس از طی فرایندهای جذب و استخدام در بدنه دولت استخدام شده و فعالیت تحت چارچوب تعریف شده می پردازد، در این امر نقش تولید و توسعه خود به خود از بین می رود.همچنین ائمه ما نیز بر خرد جمعی تاکید بسیار دارند.: حضرت علی (ع) و امام صادق (ع) می فرمایند
امام على علیه السلام:مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَمَنْ شاوَرَالرَّجالَ شارَکَها فى عُقولِها؛هر کس خود رأى شد هلاک مىشود و هر کس با افرادصاحب نظر مشورت کند در عقل آنان شریک مىشود**********امام صادق علیه السلام:و مثل المشورة مع أهلها مثل التّفكّر في خلق السّماوات و الارض و فنائهما، و هما غنيّان عن القيد، لانّه كلّما تفكّر فيها غاض في بحور نور المعرفة، و ازداد بهما اعتبارا و يقينا.
مشورت كردن با مردم خوب و اهل علم، مثل تفكّر كردن است در خلق آسمانها و زمين و فناى آسمان و زمين، كه ايستادهاند هر كدام به جاى خود بى قيد و ستون
Fanid1960
2014-09-11, 11:09
سوال1اضافه شدن خرافات«مثلا اگر شريك خوب بود خدا هم براي خودش شريك قائل مي شد» و يا «به ديگران اعتماد نكن» و غيره در ميان افكار عمومي خودش يك عامل است.»
Fanid1960
2014-09-11, 11:14
سوال2-من متفاوتم-منافع مشترک برایمان گنگ است-آموزش ندیده ایم-سیستم جزا و پاداش ما ضعیف است-سنگ بنای توسعه در هر کشوری با سطح مشارکت و همکاری نیروی انسانی آن جامعه رابطه مستقیم دارد، اما اگر این روحیه همکاری با تضییع حقوق متقابل افراد خدشه دار شود، در نتیجه نباید دیگر امیدی به پیشرفت های پایدار اجتماعی و حتی اقتصادی آن جامعه داشت و به همین دلیل مهم است که سیستم قضایی کشور باید در پرونده هایی با سطح بالای تضییع حقوق افراد، نقش پررنگی ایفا کند تا پایمال شدن حقوق شهروندان به رویه ای عادی در جامعه تبدیل نشود.
Fanid1960
2014-09-11, 11:20
سوال2-اگر بخواهیم بر طبق دیدگاه شهید عزیز استاد مطهری بیان کنیم که دلیل رعایت نکردن حقوق دیگران در اجتماع چیست؟
باید گفت که بستگی به هدف انسانها داردکه به دو گونه کلی میباشد 1. هدف انسانها بر مبنای سعادت حقیقی وجلب رضایت خداوند باشد.2. هدف انسانها بهرهبردای از مظاهر مادی و دنیوی باشد. اینکه در اجتماعات امروز حقوق دیگران رعایت نمیشود حتی در جامعه اسلامی به دلیل آن است که؛ (هدفمان باید رسیدن به سعادت حقیقی که در خود نیازمند رشد و تکامل میباشد و برای رسیدن به رشدو کمال نیازمند 1)تربیت 2) امنیت 3) آزادی هستیم) نیست. پس میتوان گفت اگر به سه عامل(تربیت-امنیت- آزادی معنوی) دست پیدا کنیم آنگاه حقوق دیگران در جامعه رعایت خواهد شد در بحث آزادی منظور آزادی معنوی و آزادی اجتماعی است و مهمترین آن آزادی معنوی است. بر طبق گفتارهای شهید مطهری یکی از عوامل رعایت نکردن حق مردم در مقابل یکدیگر منفعت طلبی طرفین است. که یک امر غریزی است و از این عوامل میتوان به تعصبات قومی و فکری، عادتها ، رسومات و سنتهای نابجا نام برد اینکه تقوای حقیقی در جامعه ایجاد نشده است و مردم بیشتر به مزایای مادی و دنیوی توجه میکنمد تا معنوی و اخروی؛ پس آنها هنوز به این آزادی دست نیافتهاند. ملاک ما سود و زیان شخصی و آن هم از نوع دنیوی است. اگر بتوانیم این را در جامعه رشد و نشان دهیم که هدف انسان والا است و آن هم الهی است آنگاه خواهیم دید که قوانین اجتماعی رعایت خواهند شد. دیگر در هر کاری خداوند را ملاک قرار خواهند داد و هدفشان جلب رضایت خداوند خواهد بود. در چنین حالتی انسانها حقوق یکدیگر را رعایت خواهند کرد چون هدفشان جلب رضایت خداست. .البته این هم منفعت طلبی است و منفعت آنها جلب رضایت خداوند است. در حقیقت این بعد از غریزه انسان را در راه اصلی خودش قرار دادهایم و آن را به درستی ارضا خواهیم کرد. رشد آزادی معنوی و این كه افراد از منیت ها عبور كرده و باورشان ما شدن باشد. دوم این كه به درك صحیحی از خواسته ها و انتظارات یكدیگر برسند. اولین پله ارتقای سطح تعاملات اجتماعی در جامعه است. البته برای اینکه بتوانیم به این سطح برسیم (آزادی معنوی) نیازمند تربیت و امنیت میباشیم . یعنی باید افراد جامعه تربیت شوند. متاسفانه تربیت ما به گونه ای شده است که به فرزندانمان خودخواهی را آموزش داده و می دهیم. مبارزه و عكس ا لعمل منطقی را به فرزندانمان یاد نداده ایم. هدف اصلی آفرینش انسان ها را نه فهمیدهایم و نه توانستهایم به آنها آموزش دهیم. بخش اعظم یادگیری چگونگی تعاملات صحیح با دیگران در اجتماع به این برمی گردد كه به ما در خانواده و مدرسه چه آموزش هایی داده اند؟ باید تك تك افراد جامعه به این باور برسند كه رفاه او در گرو رفاه جامعه است.
متاسفانه الان به جایی رسیده ایم كه صبر و حوصله نداریم و عجول تربیت شدهایم این عجله سبب عجول بودنمان در دریافت نتیجه شده است. و هدفمان را هم که اشتباه تعیین کردهایم در نتیجه فقط جلوی پای خود را میبینیم و به ظاهر مینگریم نه تنها قبح شكستن قوانین و هنجارها فروریخته، بلكه در مواردی دیده شده كه افراد با افتخار از شكستن قوانین یا به اصطلاح دور زدن هایشان یاد می كنند و با تشویق سایرین هم روبه رو میشوند.سایرین آنها را زرنگ های جامعه تلقی می كنند جا انداختن سبك صحیح زندگی با رویكرد اسلامی، بومی و ایرانی یكی از ضرورت های امروز ماست. گاهی اوقات بدلیل احساس عدم امنیت است که افراد دست به زیر پا نهادن حقوق دیگران میزنند. اگر در جامعه همه افراد احساس امنیت کنند؛ مطمئناً حقوق دیگران کمتر ضایع خواهد شد. امنیتی که همه جنبههای زندگی آنها چه مادی و چه معنوی را در برگیرد. البته باید یادآور شویم که ما سعی کردهایم آنچه را که از کتابهای شهید مطهری فهمیدهایم (که مسلماً فهم ما هنوز ناقص است) بیان کنیم. و توان ما بیش از این نبوده است. مسلماً استاد به بهترین وجه به این قبیل سوالات پاسخ دادهاند. و میدانیم که در جامعه کنونی همه مشکلات ناشی از عدم هدف مشخص و عالی در زندگی است. باید افراد جامعه طوری تربیت شوند که بتوانند خودشان را از قید و بندهای غریزی و مادی رها نمایند. و هدفشان خداوند و رضای خداوند باشد. باید جامعه نیز امنیت کافی را برقرار کند. که اگر کسی با این هدف تربیت شد و خواست در جامعه با اصول اسلامی رفتار کند حق و حقوقشان پایمال نگردد.
«به امید روزی که در در روابط اجتماعی ما حقوق متقابل رعایت گردد».
Fanid1960
2014-09-11, 11:25
سوال2-چكيده: چرا در روابط اجتماعي، حقوق متقابل رعايت نمي شود؟
آنچه براي خود نمي پسندي...
علل و عوامل رعایت نکردن حقوق یکدیگر چیست؟
1 – منفعت طلبی
2 - تعصبات قومی
3 - تعصبات فکری،
4 - عادتها ،
5 - رسومات و سنتهای نابجا
6 – احساس عدم امنیت
حقوق متقابل مردم و مسئولان در جامعه
راهکارهای نهادینه نمودن رعایت حقوق در جامعه
آثار مثبت رعايت حقوق متقابل
آثار منفى عدم رعايت حقوق متقابل
Fanid1960
2014-09-11, 11:27
سوال2-(1)تربیت
(2) امنیت
(3) آزادی هستیم) نیست.
پس میتوان گفت اگر به سه عامل(تربیت-امنیت- آزادی معنوی) دست پیدا کنیم آنگاه حقوق دیگران در جامعه رعایت خواهد شد.
وباز یکی از علتهای عدم رعایت حقوق ، ضعف اعتقاد به خدا و آخرت؛ ضعف اعتقادي و اخلاقي.
Fanid1960
2014-09-11, 11:31
سوال3- از عوامل خانوادگی موثر در افزایش طلاق نیز عبارتند از: الگوهای تربیتی که خانواده برای تربیت فرزندان به کار می گیرد، سابقه طلاق در خانواده های زوج ها و درگیر بودن یا نبودنش با آسیب های اجتماعی دیگری همچون اعتیاد.
برخی علل موثر بر طلاق اجتماعی است. عوامل اجتماعی بشدت گسترده است و از رسانه ها، شرایط اقتصادی، نشاط اجتماعی حاکم بر جامعه و سطح هویت فرهنگی مردم تاثیر می پذیرد. مشکلات اجتماعی همچون بیکاری و تنزل سطح سلامت روانی عمومی و بروز ناهنجاری های روانی همچون افسردگی و پرخاشگری، گرایش زوج ها را به طلاق زیاد می کند و عکس آن نیز صادق است.
nalbandi
2014-09-11, 12:25
http://upload7.ir/images/30509818184777144547.jpeg
3-چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
متن زیر دقیق از ساعت لحظه ای ثبت احوال کشور استخراج شده است :(سازمان ثبت احوال كشور (http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&ved=0CCUQFjAA&url=http%3A%2F%2Fwww.sabteahval.ir%2Fdefault.aspx% 3Ftabid%3D6835&ei=Br0bUvDwH8fVtAb9vYDADw&usg=AFQjCNG8SEmrpTX93fI426VrZ1vHnElvhw&cad=rja) )
تعداد ازدواج تا پايان سال 1391
829968
ازدواج در نقاط شهری
678870
ازدواج در نقاط روستايی
151098
تعداد طلاق تا پايان سال 1391
150324
طلاق در نقاط شهری
136913
طلاق در نقاط روستايی
13411
براساس این آمار وضعیت طلاق گرچه در قیاس با بسیاری از کشورها به دلیل بافت سنتی مذهبی ایران پایین تر است اما واقعیت تکان دهنده از هر 6 ازدواج 1 مورد طلاق ثبت شده را باید باور کرد و ممکن است با توجه به افزایش آن در سالهای متوالی گذشته این وضع در سال 92 تشدید شده باشد.
اینکه طلاق چه ضربه ای به بنیان خانواده ها، گسترش فساد و .... وارد می کند بحثی جداگانه لازم دارد که با محوریت این نوشتار که درصدد علت افزایش طلاق است اندکی تضاد دارد و انشاء الله در آینده درج خواهد شد
جامعه شناسان و روانشناسان هر کدام از منظری به بیان موضوع پرداخته اند اما حقیقت امر این است که همانطور که انسان پیچیده می باشد شناخت ابعاد رفتاری وی نیز به همین میزان مشکل تر میگردد و صرفا" گره زدن با یک واقعه مانند تورم و اقتصاد غیر معقول به نظر می رسد.
آمار کلی طلاق با افزایش جمعیت شهرها رابطه ای مستقیم دارد و هرچه برتراکم جمعیت افزوده می گردد بر میزان طلاق هم افزوده می شود ، طبق آمارهای رسمی در سال گذشته روزی 381 طلاق و ساعتی 16 طلاق ثبت شده و استان های تهران ، خراسان رضوی و فارس بیشترین نرخ طلاق را داشته اند. در تهران از هر سه ازدواج یک مورد به طلاق ختم می گردد که یک فاجعه است.
در زیر فهرستی از مهم ترین علل طلاق بیان می گردد که همانطور گفته شد پدیده اجتماعی فقط الهام گرفته از یک موضوع نیست :
1 - بیکاری ، نداشتن مسکن
2- اعتیاد ، خشونت
3- دخالت بی مورد خانواده ها
4- خیانت و فساد اخلاقی
5- عدم ارضای نیاز جنسی طرفین
6- صاحب فرزند نشدن
7- عدم شناخت متقابل پیش از ازدواج
8- ازدواج های احساسی و خیابانی
9- ازدواج های اجباری و مصلحتی
10- نداشتن تناسب فرهنگی و فکری
11- ضعیف شدن باورهای دینی
12- استقلال اقتصادی و مادی زنان و احساس عدم وابستگی به مرد
13- ازدواج هایی که برای مهریه است
14- تفاوت سنی زیاد و فاصله گرفتن دیدگاه طرفین
15- ولخرجی ، چشم و هم چشمی که موجب بالا رفتن هزینه زندگی می شود
16- تکراری شدن روابط و دلزدگی طرفین از زندگی مشترک
17- عدم آماده سازی جوانان برای ورود به زندگی مشترک از سوی خانواده ها و نهادهای آموزشی
18- الگو برداری از رسانه های غربی و مبتذل
19- بدگمانی و مشکلات روحی حاصل از بی اعتمادی به شریک زندگی
20- بالا رفتن سطح توقعات زنان
البته مشکلات بیشتری هم وجود دارد که تنها لیستی از آنها ارائه شد اما در این بین چند عامل از سایرین بیشتر جلب توجه می کند.
الف - فشارهای اقتصادی :از قبیل نداشتن کار، مسکن و فضای تفریحی که آستانه تحریک را در سلسله عصبی بالا می برد.
ب -ناتوانی و مشکلات جنسی : از هر 10 مرد یک نفر دچار مشکلات جنسی است و به گفته روانشناسان نزدیک 50 درصد فشارهای عصبی و بد اخلاقی و خیانت همسر که سبب طلاق می گردد به همین امر وابسته است . این موضوع در جوامع مختلف وجود دارد ولی در ایران کمتر کسی حاضر است جهت مداوای ناتوانی جنسی خود به پزشک مراجعه کند ولی این امر در بسیاری از کشورها امری عادی تلقی می گردد.
ج- دخالت دیگران در زندگی : متاسفانه جامعه ما را نه می توان سنتی و پدرسالارانه نامید نه جامعه ای مدرن و امروزی ، زندگی زوج جدید میدان رقابت بستگان داماد و عروس است که هر کدام می کوشند بر اساس طرز فکر خود در زندگی و حتی تربیت کودکان دخالت کنند.
nalbandi
2014-09-11, 12:32
ما معمولا ازدواجی را سراغ نداریم که به قصد طلاق و مخاصمه پایه ریزی شده باشد. اصولا در همه پیوندها و ازدواجها (غیر از موارد استثنایی مانند ازدواجهای تحمیلی و..) زوجین در ابتدا، خود را خوشبخت ترین زوج و ازدواج خود را رویایی ترین ازدواجها می دانند اما چه اتفاق یا حوادثی رخ می دهد که باعث خصومت یا طلاق می گردد؟
به اعتقاد ما عوامل متعددی در این زمینه نقش دارند که به برخی از آنها اشاره می گردد:
۱- عدم رعایت اصل همتایی و کفویت: اساسیترین عنصر موفقیت یک ازدواج رعایت این شرط است که در صورت عدم رعایت آن، شکست ازدواج حتمی است.
محققین بر این باورند که عواملی وجود دارند که با توجه به آنها می توان آینده یک ازدواج را پیش بینی کرد، این عوامل که از آنها تحت عنوان فاکتورهای پیش بینی کننده یاد می شود عبارتند از:
۱-۱- طرز تفکر نسبت به موضوعات مختلف اعم از اخلاقی،اعتقادی،اجتماعی،فر هنگی و...
۱-۲- هماهنگی خانواده ها و پذیرش امر ازدواج
۱-۳- حس کلی مثبت نسبت به یکدیگر( به دل یکدیگر نشستن)
۱-۴- همگونی صفات شخصیتی ناشی از ازمون شخصیت قبل از ازدواج
توضیح اینکه اگر این فاکتورها وجود داشته باشند ازدواج با موفقیت قرین خواهد شد و اگر فاکتورهای فوق وجود نداشته باشند، زندگی دستخوش چالشهای جدی خواهد شد.
۲- دوستی های قبل از ازدواج: دوستی های قبل از ازدواج هر چند در مواردی در ظاهر موجب آرامش است، اما باید توجه داشت در بسیاری از موارد، سوغات چنین تعاملاتی، آسیبهای جدی خواهد بود؛ چرا که پسر و دختر در اوج حاکمیت عواطف و احساسات ممکن است دل در گرو یکدیگر بگذارند، در چنین شرایطی یا این ارتباط منجر به ازدواج می شود و یا خیر.
اگر منجر به ازدواج گردد این احتمال به صورت جدی وجود دارد که زن و مرد و البته به طور ویزه مرد، نسبت به همسر خود دچار بدبینی گردد امری که می تواند بنیانهای خانواده را ویران نماید.
و اگر به دلیل موانعی چون مخالفت خانواده ها و... به ازدواج منتهی نگردد، این زمینه وجود دارد که اگر یکی از این دو شخص با فرد دیگری ازدواج کنند، چون قلب و دل خویش را نزد فرد دیگری غیر از همسر خود گرو گذاشته است، هیچگاه از زندگی خود احساس رضایت نکند. روشن است چنین احساسی می تواند زمینه طلاق را فراهم آورد.
۳- ازدواجهای احساسی: سرمایه بی بدیل یک ازدواج، شناخت و آگاهی کافی از شخص مقابل و خانواده اوست. و حال اینکه متاسفانه برخی مواقع، طرفین اسیر عواطف گشته و یا اینکه به علت اعتماد بی پایه و اساس زحمت تحقیق لازم را به خود نمی دهند و تنها به ظواهر بسنده می کنند.
۴- هجوم فرهنگ غرب از طریق فناوریهایی چون اینترنت،ماهواره و...: همه انسانها به صو رت غریزی متمایل به مقایسه خود و زندگیشان نسبت به دیگران هستند که صورت و سیرت همسر نیز از این قاعده مستثنی نیست. خصوصیت فیلمها و تصاویر آنچنانی این است که به این مقایسه در ذهن شخص سرعت می بخشد و از آنجا که دست بالای دست زیاد است، وقتی که شخص شاهد افرادی باشد که صورتا و سیرتا (البته با هزار و یک ترفند) از همسر خود برتر هستند خودبخود نسبت به همسر خویش دچار دلسردی خواهد گشت.
۵- مهاجرتهای اجباری: گاهی اوقات به دلایل متعدد برخی افراد مجبور می شوند که از وطن و شهر خویش مهاجرت کنند و با فرهنگ جدیدی به دور از خانواده و اقوام روزگار را گذران کنند. چنین وضعیتی در برخی مواقع ممکن است(تاکید می کنیم ممکن است) باعث احساس غربت، افسردگی و بی حوصلگی شخص گردد که در ادامه می تواند در زندگی مشترک چالشهایی را ایجاد کند.
۶- ازدواجهای بدون مشورت: بسیار اتفاق می افتد که پسر و دختری به خاطر شرایط کاری یا تحصیلی، فرسنگها دورتر از خانواده و شهر خود، با شخصی آشنا می شوند و بدون کسب رضایت والدین و رعایت حریم خانواده ها، خود به تنهایی یکه تازی کرده و قول و قرارها را می گذارند، وحال اینکه از سرمایه ای به نام حمایت و مشورت بزرگترها خود را محروم ساخته اند. این مسئله زمانی بغرنج تر خواهد شد که فرد مورد نظر، از فرهنگی انتخاب گردد که فرهنگ او هیچ قرابتی با فرهنگ شخص مقابل ندارد.
۷- اشتغال برخی بانوان: در برخی موارد (و نه به طور مطلق) اشتغال زن باعث می گردد که هم خود احساس خستگی و ناتوانی کند و هم نتواند پاسخگوی نیازهای همسر و فرزندان خود باشد. پر واضح است در چنین شرایطی اختلافات چشمگیر را شاهد خواهیم بود. در برخی موارد نیز اشتغال باعث می شود که نه تنها شخص با اتکا به منبع درآمد خود، رغبتی برای دریافت حمایت همسر از خود نشان ندهد بلکه در مواردی نیز او را با منت خویش تحقیر نماید.
۸- دخالت برخی خانواده ها: در برخی موارد، زن و مرد خود با یکدیگر اختلاف چندانی با هم ندارند اما برخی خانواده های رشد نایافته از روی دلسوزی با دخالتها و تحریکهای بی مورد اسیبهای جدی را در رابطه زن و مرد ایجاد می کنند.
۹- توقع های بی مورد و احساس فخر به همسر یا خانواده همسر: برخی از افراد به خاطر خودبزرگ بینی دائما دیگران را بدهکار و خود را طلبکار می دانند. لازمه چنین رفتاری این است که فرد هیچگاه رضایت را احساس نکند ضمن اینکه همسر خود را نیز مستاصل خواهد کرد.
nalbandi
2014-09-11, 12:47
4-چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
http://www.aftabir.com/articles/social/urban/images/573277a626dcb3c20d5313184348a1f8.jpg
به شوخی می ماند اگر بخواهیم پیوندی را بین فرهنگ و تمدن غنی ایرانی با فرهنگ رانندگی خود برقرار کنیم! ایرانی جماعت در هرچه تعارفی باشد در رانندگی هیچ تعارف بردار نیست؛ به عبارت دیگر در برخی زمینه ها باید «زرنگ» بود! برخی جاها که با زرنگ بازی هم کار پیش نرود، زبان عریان می شود؛ «اوهوی، گاریچی، مگه سَر آوردی، حیف که ماشین هنوز آب بندی نشده وگرنه حالیت می کردم، مَر...» لطفا خونسرد باشید و این جملات را نشنیده بگیرید، چراکه در غیر این صورت، سر و کله تان با زنجیر و قفل فرمان ماشین سخت نوازش خواهد شد!...
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمیشود؟
رانندگی و صدای ناموزون آن بر آسفالت خسته شهر قصه ای مکرر و طولانی است
سوژه را با نگاهی به فرهنگ نظم در وسط خیابان ها و اتوبان های بی قواره شهر پی خواهیم گرفت.
سلطان جاده
شوفرها هم در این جاده ها برای خود ماجراهایی دارند؛ آنان که رانندگی پیشه اصلی شان است، تمام طول و عرض جاده را ملک بلامنازع خود می دانند و درست به همین دلیل مجازند به هر نحو گوی سبقت را بی قاعده از دیگران بربایند تا سهم خود را از خیابان به رخ دیگران بکشند و مهر تائیدی بکوبند بر زرنگی و مهارتشان در رانندگی.
همگان منظور نیست، بلکه برخی از رانندگان ارجمند کامیون، اتوبوس، نیسان ـ بویژه رنگ آبی آن ـ همچنین تاکسی های نارنجی رنگی که در این شب های عید تمایلی برای رفتن به هیچ مقصدی ندارند و گوششان به هیچ آدرسی آشنا نیست مگر دربستی! آنها حتی بی آن که حقی برای عابران پیاده هم قائل باشند، همچنان به پیش می رانند و سینه خیابان را می شکافند! البته موتوسیکلت ها از هر قاعده و قانونی مستثنا هستند، آنها همه جا حتی در پیاده روها و خطوط ویژه اتوبوس نیز صاحب حق هستند و همیشه بی پروا راهی برای عبور خود از میان جمعیت پیدا می کنند.
موتورسوارها حتی درصددند راهی به زیرگذر مترو هم پیدا کرده و صدای موتور خویش را در آنجا نیز طنین انداز کنند!
«در یک سطحی ما زرنگی را می ستاییم، اما بین زرنگی و فرصت طلبی تفاوتی نمی بینیم. یعنی رفتارهای فرصت طلبانه را نیز زرنگی قلمداد می کنیم. این در صورتی است که فرصت طلبی عمدتا با تجاوز به حقوق دیگران همراه است.» این را حسین نوری نیا، جامعه شناس و استاد دانشگاه به «جام جم» می گوید.
بازگردیم به صحنه نمایش خیابان! رانندگان را اگر به دو بخش تقسیم کنیم، نخست آنها که از خودروی شخصی استفاده می کنند و رانندگانی که رانندگی پیشه آنهاست، تاثیر این شغل بر شخصیت گروه دوم اهمیت ویژه ای دارد.
شخصیت بسیاری از افراد همچون بازیگران یک نمایش در صحنه کار شکل می گیرد. بررسی آثار شغلی بر شخصیت، در دهه های اخیر بیشتر مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است.
به این معنی که شخصیت در اثر عوامل مختلفی شکل می گیرد که یکی از آنها محیط کار و نوع شغل است.
محیط کار اغلب تقاضاهای جدیدی را مطرح می کند که فرد در پاسخ به این تقاضاها به نوعی رفتار خاص روی می آورد که پس از تکرار، آن رفتار به عنوان یک خصیصه شخصیتی در او باقی می ماند. اگر کار را به عنوان یک گروه اجتماعی در نظر بگیریم ـ برای این که عضو این گروه اجتماعی شویم ـ باید با اعضای گروه، کنش متقابل داشته باشیم. گاهی نظم در ادبیات آنها که به صورت نوشته بر بدنه ماشین خودنمایی می کند، همچون نظم آنها در رانندگی است.
به این نمونه توجه کنید: «منمشتعلعشقعلیمچهکنم» تلاش نکن این زبان فارسی است یعنی؛ «من مشتعل عشق علی ام چه کنم؟» دقت بیشتر بر ادبیات جاده ای می تواند در این زمینه راهگشا باشد. «تو نیکی می کن و در دجله انداز / که شوفر در بیابانت دهد گاز».
کارشناسان بسیار بر فردگرایی ایرانیان در عرصه های گوناگون اذعان دارند. نوری نیا در این زمینه می گوید: «جامعه ایران به لحاظ اجتماعی هنوز توسعه نیافته است.
به قول یکی از استادان بالیده نشده است. روحیه خاص گرایی هنوز در ما موج می زند؛ یعنی ما منافع شخصی مان را ذیل منافع جمعی تعریف نمی کنیم. منافع فردی و شخصی مان را مقدم بر منافع جامعه می دانیم؛ نه تنها مقدم می دانیم بلکه نسبت به منافع جامعه تعهدی هم نداریم.»
دست آخر این که صرف کردن زمان زیاد در جاده، آثار غیرقابل انکاری بر شخصیت راننده ها می گذارد. آنها خسته از ترافیک و کارزار خیابان با حداقل آستانه تحمل، با دیگر رانندگان و عابران برخورد خواهند کرد و این نوع رفتار، واکنش متقابل مخاطب را هم برخواهد انگیخت.
بر بام سکوی نخست
در یک جامعه نوین و مدرن شهری، حرکت بین خطوط، رعایت حق تقدم عابران پیاده و توقف پشت چراغ قرمز به اضافه دیگر مقررات راهنمایی و رانندگی ارزش و هنجار محسوب میشودو بی توجهی به آنها نتیجه ای دربر نخواهد داشت جز قربانی و تلفات ۱۰ هزار نفری سالانه در جاده ها که البته سکوی نخست این مقام در اختیار ایران ماست اما اینها تنها قربانیان بی مبالاتی و بی نظمی رانندگان و عابران نیستند و نبوده اند؛ بلکه کف خیابان قربانی مهم تری دارد که آن هم «اخلاق» و «فرهنگ» است.
می توان موارد بسیار دیگری را برشمرد، اما در نهایت این پرسش مطرح خواهد شد که چرا به این درد مبتلاییم؟ اگر رانندگی را به عنوان یک بخش جدایی ناپذیر زندگی اجتماعی امروز در نظر بگیریم بدون شک نادیده گرفتن قوانین این حوزه، نظم اجتماعی را مختل خواهد کرد.
نوری نیا در سطح کلان به موضوع نگاه می کند و می گوید: «نمود همه جایی فقدان حاکمیت قانون است. بی توجهی به حاکمیت قانون نه تنها در سطح افراد بلکه حتی در سطح نهادها هم ملاحظه می شود. برای همین به جای آن که وضع رانندگی ما بهتر شود، همچنان در بحران باقی مانده است و ما برای سامان دادن به آن به سختگیری های بیشتر روی آورده ایم.»
وی در ادامه این پرسش را مطرح می کند که آیا تا به حال دیده اید اتومبیل یک مقام مسئول پشت چراغ قرمز بایستد؟ چراغ برای آن مقام سبز می شود.
با وجود این نمی توان و نباید تنها بر فرهنگ رانندگی و رعایت نکردن نظم خرده گرفت؛ ریشه را باید در مسائل جامعه شناختی و روان شناختی افراد جست. افرادی که با مشکلات گوناگونی درگیر و به طور معمولی عصبی تر و ضربه پذیرتر هستند.
این عکس العمل ها هنگام رانندگی در مواردی همچون بدزبانی، بوق زدن و چراغ زدن های بی مورد و حتی درگیری های فیزیکی نمایان می شود. در حقیقت، این عکس العمل ها واکنشی است به گرفتاری هایی که افراد در سطوح مختلف دارند.
کوک های متفاوت رانندگان!
اما شوفرها همیشه و همه جا به یک سبک رانندگی نمی کنند. راننده ایرانی همین که چرخ های خودرویش به کف خیابان های اروپا برسد قانونمدار می شود حسابی.
نوری نیا می گوید: «چون سطح سازگاری ما ایرانیان بسیار بالاست، با تغییر شرایط رفتارمان نیز تغییر می کند. برای همین وقتی به کشورهای اروپایی می رویم، رانندگی مان هم کاملا متفاوت می شود؛ چون در آنجا رعایت هنجارها وجهی عمومی دارد و عام گرایی بر خاص گرایی برتری یافته است. البته این تغییر نیز در نهادمان نیست، ماهوی نیست، بلکه تنها در سطح رفتار است و شکلی است.»
نحوه کوک کردن ساز رانندگی به شرایط بازدارنده ای چون دوربین و چشمان نظاره گر پلیس نیز بستگی دارد. در چنین مواقعی رعایت قانون و حفظ نظم قابل مشاهده است و بدون حضور این عوامل بازدارنده، حفظ نظم حتی در سخت ترین پیچ های جاده ای هم رنگ می بازد حتی برخی شوفرها، خود را مجاز به سبقت در پیچ هایی سخت و کور می دانند. «در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای / سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!» این شعر طنز، دلنوشته یک راننده جاده است.
قانون نظم در ایران و فرنگ
«وجه منفی خیابان های تهران رانندگی عجیب رانندگان تهرانی است که من را به عنوان یک شهروند فرانسوی شوکه کرد. از رانندگی عجیب تهرانی ها شوکه شدم!» این را « پی یر ونسان» استاد دانشکده معماری پاریس که از تهران بازدید کرده بود، گفت. البته وی این را هم اضافه کرد که « به طور حتم بسیاری از شهروندان تهرانی هنگام رفت و آمد در این شهر دچار مشکل هستند و فقط باید بگویم خدا به حال شهروندان مسن و معلول تهران رحم کند.» خوب شد ایشان حرکت خودروها را با دنده عقب در بزرگراه مشاهده نکرد!
فردگرایی و رعایت نکردن حقوق دیگران نه تنها هنگام رانندگی، بلکه در زمان حادثه نیز بروز و نمود دارد که البته نمی توان این مورد را تنها ویژگی رانندگان ایرانی دانست، بلکه مساله به نوعی همه گیر است.
به همین دلیل، پژوهشگران اروپایی به فکر اجرای یک طرح در کشور کرواسی افتادند تا همه خودروها به یک سیستم «تماس بی سیم با اورژانس» مجهز شوند. در چنین مواقعی هنگام حادثه، این سیستم به طور خودکار با نیروهای امداد تماس برقرار خواهد کرد.
و دست آخر این که...
رعایت نکردن انضباط در فرهنگ رانندگی، ریشه در عوامل زیادی دارد؛ از جمله نبودآموزش های مناسب، نهادینه نشدن احترام به حقوق دیگران، جاده و خودروهای غیراستاندارد و مهم تر از همه فرد گرایی و ترجیح منافع خود بر دیگران.
گرچه رانندگی به عنوان یک فرهنگ شهروندی محسوب می شود، اما کارهای فرهنگی موثر چندانی در این حوزه صورت نگرفته است.
نمی توان صرفا به ارائه آمار و سیاهه ای از اقدامات فرهنگی در این حوزه بسنده کرد، چون نتیجه یک کار موثر در انضباط رانندگی نه در ارائه گزارش ها بلکه در کف خیابان ها نمایانگر خواهد شد.
نکته این که چنانچه این فرهنگ همسان با هنجارهای شهروندی تعریف و تعیین نشود آنچه رخ خواهد داد نابهنجاری و دست اندازی به حقوق دیگران خواهد بود. البته جامعه به مرور و در صورت تکرار در برابر این نوع از ناهنجاری ها واکسینه خواهد شد و مبادا چنین شود.
شلوغی بازار و ترافیک خیابان، حفاری های سازمان ها در خیابان، نخاله های ساختمانی، عبور بی قاعده عابران از خیابان و اضافه بر اینها فرارسیدن شب عید، گلوی خیابان را سخت فشرده و صدای بوق هشدار ماشین ها را درآورده است این هشدار را باید جدی گرفت...
طلاق
:(
بررسیها نشان می دهد از هر چهار ازدواج در کشور یک ازدواج در سال اول زندگی به طلاق ختم می شود. در کشور ما هیچ نهادی، مهارتهای زندگی را به نسل جوان آموزش نمی دهد و این امر در کنار مشکلاتی از جمله مهیا نبودن امکانات زندگی باعث شده تا بسیاری از ازدواجها در سال اول زندگی به طلاق ختم شود.
در کشور ما به علت وجود عوامل متعدد، نهاد خانواده متزلزل و آسیب پذیر شده است.
همچنین بررسیها نشان می دهد درصد بالایی از طلاقها در سال اول زندگی رخ می دهد و این در حالی است که در مناطق مرفه نشین این میزان آمار بالاتر است.
در شهری همچون تهران مسائل اقتصادی عامل افزایش پدیده طلاق نیست و باید علت آن را در عدم آموزش مهارتهای زندگی جستجو کرد. چرا که بسیاری از جوانان در زمان آغاز زندگی مشترک هیچ آشنایی با مسائل و مشکلات زندگی ندارند.
دو انسان با فرهنگ، منش، خانواده و نگرشهای متفاوت در زیر یک سقف زندگی مشترک خود را آغاز می کنند. در حالی که هیچ نهادی برای آشنایی آنان با مسائل زندگی تلاش و اقدامی نمی کند و این امر باعث می شود تا امروز با آمار نگران کننده ای در خصوص طلاق و زنان مطلقه مواجه باشیم.
امروزه ازدواجها به صورت شتاب زده انجام می شود و چون انسانها در برخوردهای اول رفتار و واقعیت وجودی خود را بروز نمی دهند پس از ازدواج، رفتارهای نمایشی همچون پرده ای کنار می رود و رفتارها و چهره واقعی دو زوج نمایان می شود و در آن شرایط است که دو جوان احساس می کنند که به اندازه جغرافیای انسانی از یکدیگر فاصله دارند و وقتی راه حلی برای مسئله نیاموخته اند بنابراین به پاک کردن صورت مسئله اقدام می کنند و تقاضای طلاق می دهند.
Fanid1960
2014-09-11, 14:29
سوال3-یکی از عوامل اصلی طلاق در خانواده ایرانی وجود بزرگترین دشمن خانگی و همه گیر که همان ماهواره به ظاهر فقط فیلم و آهنگ است
مصرف موادمخدر، خشونت، دخالت والدين و گاهي فقر
نارضايتي از روابط زناشويي
فرهنگ گفت و گو در ميان خانوادههاي ايراني پايين آمده است و مطابق تحقيقاتي که انجام گرفته مشخص شده که مدت زمان گفت و گو بيشتر از 15 دقيقه نميشود
بخش ديگري از عوامل موثر در طلاق مشکلات اقتصادي، ناباروري، عدم شناخت يا معيارهاي نادرست و ازدواجهاي اينترنتي و آشنايي در پارک و اتوبوس و اماکن عمومياست و همانطور که اشاره شد در مناطق مختلف طلاق علل متفاوتي دارد.
از نظر اجتماعي تغيير در فضاي جامعه و آشنا شدن مردم بويژه زنان با حقوقشان يکي از علل رشد طلاق است. همچنين گسترش سازمانهاي حمايتي و حمايتهاي اجتماعي از مطلقين بويژه زنان مطلقه از ديگر عوامل رشد اين پديده است. نکته ديگر قانون به روز شدن مهريه است.
یکی دیگر از عوامل طلاق چشم و هم چشمی است که در میان مردم باب شده است
یکی دیگر از علل طلاق تورم و بیکاری علل اقتصادی طلاق
1-فرهنگ مقوله ای است که بار معنایی متعدد و متفاوتی دارد. در نظام مندی جمهوری اسلامی وقتی صحبت از فرهنگ، مبانی دین مبین اسلام و الزامات این مبانی می آید و از طرفی رسومات آداب، عرف های اجتماعی، معیارها و شاخصه هایی که دین ما در حوزه اعتقادات ترسیم کردند می گوییم اینها جزء داشته های فرهنگی ماست و همه ما به عنوان کسانی که در زیر بیرق جمهوری اسلامی حیات ظاهری داریم و میخواهیم به حیات واقعی برسیم صحت این ادعا را کاملا تأیید می کند، که فرهنگ و مبنای فرهنگی ما باید اصیل و اسلامی باشد.
اما چرا مایی که این ادعا را می کنیم در حوزه مصداقی عملاً نسبت به مسائل فرهنگی اهتمام لازم را نداریم و یا غافل هستیم. باید گفت: یکی از آفت های جدی ضعف فرهنگ کار جمعی، تعدد و کثرت نهادهای فرهنگساز و آنهایی که متولی فرهنگ هستند و متوجه پروسه های فرهنگی هستند می باشد.
هرکدام بدنبال این مطلب است که سبقت را در مقام رقابت برای این کار فرهنگی که انجام داده برباید. کما اینکه با توجه به همان فرهنگ اصیل اسلامی ما، هرکسی که کاری انجام بدهد متناسب با این مبانی عین افتخار و عین تکلیف است و توفیق مزاعف است به این معنا نیست که نهادهای دیگر تعطیل شده یا غافل مانده است، یا کارش را انجام نداده است. پس یکی از ضعف های اساسی فرهنگ کار جمعی خود متولیان فرهنگی اند. آن هم به دلیل تعدد و کثرت و کارهای موازی است. وقتی کار موازی بشود در این راستا عملا آن روحیه تعامل و تعاون و هماهنگی گروه ها، احزاب، جناح ها، مردم، قومیت ها و اقلیت ها از هم گسسته می شود. و هرکسی متناسب با آن کار فرهنگی یک گزارش یا عملکردی دارد و این عملا توان جمعی کار فرهنگی و فرهنگ کار جمعی از جامعه هدف گرفته می شود. بر این اساس پیشنهادمی شود که برگردیم به همان معیارها و شاخص ها و بایسته های بحث حکومت اسلامی و مبانی آنها که مقام معظم رهبری در سخنان اخیرشان به آنها اشاراتی داشتند. ما ادعا داریم می خواهیم حکومتی و تمدنی را تثبیت کنیم که این تمدن موجبات الگو باشد و برای تمام ملل و نحل و نه برای یک مقطع خاص بلکه تا دنیا دنیاست ماندگار بماند. پس باید هزینه هایش را بپردازیم و از این سبقت ها و رقابت های نسبی دست برداریم و با کمال افتخار، تعامل و هماهنگی را داشته باشیم. پیش به سوی یک فرهنگ و آن هم کار جمعی و دست یاری خدا و اراده ی خدا با کار جمعی است و کار انفرادی محکوم به شکست و استکبار است.
2چرا در روابط اجتماعي، حقوق متقابل رعايت نمي شود؟
یکی از امور مهمی که در جامعه اسلامی باید مورد بررسی قرار گیرد توجه به حقوق متقابل افراد است، حقوقی که با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در برخی از موارد مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
روابط و ارتباطات اجتماعی سالم، بنیاد جامعه را می سازد، روابط اجتماعی، افزون بر اینکه تأثیرات شگرفی بر روان شخص به جا میگذارند و روحیات وی را متأثر میکنند، همچنین تأثیرات به سزایی نیز بر جامعه به جا میگذارند.
هرچه شخصیت فرد قوی و استوارتر باشد، تأثیرات وی بر جامعه بیشتر خواهد بود. کاهش یا افزایش دایره نفوذ هر کسی بر جامعه ارتباط تنگاتنگی باخصوصیات و صفات وی دارد.
آنچه تحت عنوان حقوق متقابل، هر فردی انتظار دارد در حق او مراعات شود اگر چنانچه از ناحیه همه افراد جامعه رعایت شود موجبات تحقق آزادی اجتماعی را در جامعه فراهم می کند. اگر این آزادی اجتماعی در جامعه حکم فرما باشد حقوق همه افراد حفظ خواهد شد و در جامعه ای عالی سیر انسان به سمت مقصد کمال با سرعت پیش خواهد رفت.
اگر كمي دقيقتر به اوضاع پيرامونمان نگاه كنيم، براحتي ميبينيم كم نيستند افرادي كه به خود اجازه ميدهند براي نفع شخصي خود از حقوق ديگران بگذرند و اگر بخواهيم بيرو دربايستي به اين مساله نگاه كنيم، حتي گاهي اوقات خود ما نيز ابايي نداريم كه قواعد حقوق متقابل شهروندي را زير پا بگذاريم.
ما انسان ها انتظار داریم تمامی حقوق برای ما محفوظ باشد، کسی به مال ما، به جان ما، به آبروی ما تعرضی نکند اما خودمان اگر در شرایطی قرار بگیریم به راحتی جزو کسانی خواهیم بود که این حقوق را برای دیگران مراعات نمی کنند؟ هر فردی برای پاسخ به این سوال به درون خود مراجعه خواهد کرد و اموری را در درون خود می یابد که در واقع اسیر آن هاست.
3 طلاق مانند هر پديده ديگرى اجتماعى داراى ريشههاى مختلفى است كه بدون بررسى دقيق و مقابله با آن جلوگيرى از بروز چنين حادثهاى مشكل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشههاى آن را در جامعه بخشكانيم، اين عوامل بسيار زياد است كه امور زير از مهمترين آنها است: الف- توقعات نامحدود زن يا مرد يكى از مهمترين عوامل جدايى است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبى درك كنند، و در حدودى كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوى بسيارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب- حاكم شدن روح تجملپرستى و اسراف و تبذير بر خانوادهها عامل مهم ديگرى است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايى دائم نگه مىدارد، و با انواع بهانهگيريها راه طلاق و جدايى را صاف مىكند.
ج- دخالتهاى بيجاى اقوام و بستگان و آشنايان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى محسوب مىشود. تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزى نمىگذرد كه خاموش مىشود، ولى دخالت كسان دو طرف كه غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيدهتر مىسازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها كنند، ولى هر گاه اختلاف به صورت كلى و ريشهدار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضعگيرى يك جانبه و تعصبآميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د- بىاعتنايى زن و مرد به خواست يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمىگردد، مثلا هر مردى انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظارى از شوهرش دارد، ولى اين از امورى است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بىاعتنايى طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم، و ژوليده و كثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجى سير مىكند، مخصوصا اگر در محيط زندگانى آنها افرادى باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بىاعتنا از كنار اين مساله بگذرند. به همین جهت در روايات اسلامى اهميت زيادى به اين معنى داده شده، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم:«لا ينبغى للمرأة ان تعطل نفسها»:" سزاوار نيست كه زن خود را بدون زينت و آرايش براى شوهرش بماند « مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91» و در حديث ديگرى از امام صادق (ع) آمده است كه فرمود:« و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن!»: زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نمىرسيدند" «مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91»!
ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكى از عوامل مهم طلاق است، و اين مسالهاى است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه" كفو شرعى" يعنى مسلمان باشند،" كفو فرعى" نيز باشند، يعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايى تعجب نكرد. علاوه بر عوامل فوق می توان علل زیر را نیز به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود: در جوامع سنتي، علل طلاق عبارت بودند از :مسائل ومشكلات مالي ،اعتياد ،وجود همسر جديد خشونت و بد رفتاري مردان (و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان دخالت هاي ديگران ولی در در جوامع صنعتي امروزی علل و عوامل طلاق عبارتند از:
1- عدم تعلق خاطر زن ومرد به همديگر. در اينحالت زن و مرد احساس مي كنند ديگر از نظر عاطفي و روحي نمي توانند به همسر خود كمكي كنند يا كمكي بگيرند .
2- افزايش آگاهي زنان از حقوق خود.
3-اختلاف سليقه بين زوجين .
4- عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان
4 چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
شوخی نیست که یک ملت هر ساله حدود سیصد هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند؛ چون دارد به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت میرود. تنها در دوران پس از انقلاب، حداقل 700 هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم 15 میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را بر روی تخت و یا ویلچر بگذرانند...
امروزه رانندگي بخشي از زندگي اجتماعي شده است و همانگونه كه هر اجتماعي نياز به نظم و انضباط دارد تا بتواند سرپا بماند در فرهنگ و رفتار رانندگي نيز نبود انضباط و بي توجهي به نظم و حق و حقوق ديگران به غير از هرج و مرج حاصلي نخواهد داشت و به عبارتي سنگ روي سنگ بند نمي شود.
یکی از دغدغه های اجتماعی، رعایت نکردن قوانین حکومتی و رعایت نشدن انضباط در سطح جامعه است، قوانین راهنمایی ورانندگی به عنوان ضامن امنیت آمد و شددر کشور از انضباط خاصی پیروی می کند که متاسفانه رعایت نکردن این قوانین موجب شده که تردد در جاده های برون شهری و معابر عمومی شهری به شدت آسیب پذیر شود و آمار فزاینده تخلفات حاکی از رعایت نشدن انضباط در رانندگی است.
متاسفانه کسانی هستند که کلادر امور زندگی و جامعه نظم و انضباط را مورد توجه قرار نمی دهند و توجه به این موضوع ندارند که نظم در امور زندگی باعث پیشرفت جوامع می گردد و یکی از مشکلاتی که امروز گریبانگیر سلامت روحی و روانی بسیاری گشته است عدم رعایت نظم عمومی می باشد.
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
رعايت نظم و ايمني، احترام به حقوق ديگران در ترافيك و بهره مندي از اخلاق رانندگي نشانه مهم از وجود اخلاق و انضباط در اجتماع است. بايد توجه داشت كه خوب راندن خودرو يا موتوسيكلت با رانندگي صحيح فرق دارد. آموزش عملي رانندگي و رعايت علائم و هشدارهاي ترافيكي نيز براي حفظ نظم لازم است اما كافي نيست چرا كه مهمتر از خوب راندن، داشتن انضباط و فرهنگ رانندگي و رعايت حقوق ديگران است. پس براي اين كه وقتي پشت فرمان خودرو يا موتوسيكلت مي نشينيم خودخواهانه و سلطه گرانه رانندگي نكنيم نياز به آموزش و فرهنگ سازي است.
یکی از بی نظمی ها و بی انضباطی های عمومی در حال حاضر در امور رانندگی و ایاب و ذهاب در امر ترافیک می باشد که بیشترین بی نظمی های عمومی در همین رابطه انجام می گردد که مشکلات ترافیکی ایجاد شده در شهرها، باعث خستگی و بیماری های جسمی و روحی می گردد و ساعت ها عمر انسان ها به هدر می رود و اگر واقعاً این موضوعات بررسی و حاشیه های آن مورد توجه قرار گیرد خواهیم دید چه سرمایه های انسانی و مادی و معنوی از بین می رود، اصولاً رعایت نظم و انضباط با زور و جریمه به اجرا در نمی آید شاید برای مدتی کوتاه بازدارنده باشد ولی چنانچه با کار فرهنگی و رفع مشکلات و موانع موضوع مورد توجه قرار گیرد حتماً اثر آن مثبت تر و برای رشد اجتماعی و فرهنگی بسیار مفید خواهد بود.
به قول ازسردار مومني: ترافيك بر سه محور راه، انسان و وسيله نقليه متمركز است و از آنجا كه سازندگان وسايل نقليه و بهره برداران و كاربران آن نيز انسان هستند پس مي توان گفت ترافيك يك بحث انساني است و انسان نيز موجودي اجتماعي است. بنابراين براي كنترل و بهبود آن بايد رويكرد آموزشي – فرهنگي داشته باشيم. در اين ميان پليس راهنمايي و رانندگي به عنوان نرم ترين و اجتماعي ترين بخش پليس در سال هاي اخير، قانون جامعه محوري و مشاركت پذيري را به مرحله اجرا درآورده و با جلب اعتماد و مشاركت مردم در حل بحران و مديريت غول ترافيك تلاش خود را آغاز كرده است. به گفته وي، ترافيك معضلي است كه وقت و زمان مردم را درگير كرده و اگر مهار نشود تهديدي جدي براي جان و سلامتي مردم به شمار مي رود.
2 - عبور از چراغ قرمز :
در سالهای گذشته و خصوصا دهه هفتاد این مشکل در مورد اتومبیلها وجود داشت که خوشبختانه با کارزارهای تبلیغاتی صحیح فرهنگ ایستادن پشت چراغ قرمز تا حد زیادی در بین اتومبیلها جا افتاده ولی هنوز با مشکلاتی مواجه هستیم .
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز :
در اینجا منفعت طلبی شخصی نقش اول را بر عهده دارد. عابری که موقع چراغ قرمز از لابه لای اتومبیل ها رد می شود اگر لحظه ای خود را جای رانندگانی که برخی از آنها واقعا عجله دارند باز چنین کاری خواهد کرد؟.
ممکن است بعضی ها بگویند :چرا برای عابران پیاده که برای عبور از عرض خیابان قوانین و مقررات را رعایت نمیکنند، جریمهای در نظر نمیگیرند؟ باید در پاسخ به این سوال باید گفت : زمانی که یک عابر پیاده میداند که اگر از این بخش از خیابان یا بزرگراه عبور کند حتما اتفاق ناگواری برای او به وقوع میپیوندد، ضمانت اجرایی از این بالاتر هم میتواند باشد؟ بالاتر از جان مگر ضمانت اجرایی دیگری وجود دارد؟ عابر پیاده باید به این موضوع مهم برسد که اگر از خیابان عبور کند احتمال دارد به شیئی آهنی به نام خودرو برخورد کند که شاید به خاطر این اشتباه جانش را از دست بدهد.اکنون در جامعه ما باید این حس برای عابران پیاده ایجاد شود .
selinanazi
2014-09-13, 00:55
1-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟"
نهادینه کردن فرهنگ کار جمعی 60 سال در ایران طول میکشد
«سبک زندگی» به گفته مقام معظم رهبری به همه مسائلی بر می گردد که متن زندگی انسان را شکل می دهند، مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیطهای مختلف و ...
سرویس «اجتماعی» خبرگزاری دانشجویان ایران در سلسله گفتوگویی با جامعهشناسان و صاحبنظران بار دیگر با پرداختن به مفهوم «سبک زندگی» که در قالب 20 پرسش مهم از سوی معظمله مطرح شد، به آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه میپردازد.
یک روانشناس و محقق علوم رفتاری، درباره "چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟" که یکی از پرسشهای مطرح درزمینه "سبک زندگی" بود، یک عامل عدم کار جمعی در فرهنگ ایران را سوء مدیریت، بحرانهای سیاسی، عوامل اقتصادی و مسائل پرورشی در خانوادهها دانست و گفت: نهادینه کردن فرهنگ کار جمعی در ایران حداقل 60 سال به طول خواهد انجامید.
selinanazi
2014-09-13, 00:59
2چرا در روابط اجتماعی حقوق متقابل رعایت نمی شود ؟
اصولاً در طبیعت انسان ها شرائط زندگی به شکلی قرار داده شده است که به جهت نیازها و رفع مشکلات و پیشبرد اهداف باید زندگی بصورت اجتماعی و گروهی و دارای روابط باشد چرا که اگر غیر از این بخواهیم امکان نتیجه مطلوب در پی نخواهد داشت . این روابط هم دارای حسنات زیادی است و هم دارای تعارضات و منشأ اختلافات و مقابله می باشد. در طبیعت حیوانات هم به نوعی نیاز به روابط و زندگی اجتماعی و گروهی می باشد تا در جهت بقاء و توازن طبیعت خلاء ایجاد نشود . نباتات هم در تولید مثل و رشد و نمو نیاز به روابط و اجتماع دارند پس با این نتیجه در می یابیم که روابط اجتماعی یک اصل انکار ناپذیر در طبیعت و خلقت جهان است که خالق هستی نیز در بوجود آوردن آن نظم و انضباط و اجتماع آنها را در تکمیل جهان هستی لازم و ملزوم یکدیگر دانسته که در آیات متعدد در قرآن به آن اشارات فراوانی نموده است .به مواردی که چرا در روابط اجتماعی حقوق متقابل رعایت نمی شود اشاره نمایم :
1 ـ عدم تقوا و ایمان و اعتقاد در وجود بعضی از انسان ها
2 ـ پایین بودن سطح فرهنگها و برخوردها در بعضی از اقشار جامعه
3 ـ عدم وجود آموزش های لازم در طبقات مختلف جامعه
4 ـ عدم وجدان کاری و بی اعتنائی به تعهدات فردی
5 ـ حُب دنیا و مقام و متوسل شدن از راههای غیر شرعی برای رسیدن به آن
6 ـ پیروی از هوا و هوس و راه شیطان
7 ـ عدم اجرای عدالت در بعضی از قوانین و مقررات حاکمیتی توسط بعضی از مجریان
8 ـ ایجاد نظام باند بازی و کاغذ بازی در گروههای سیاسی و حزبی
9 ـ پارتی بازی سیاسی بازی در انتصابات و توزیع پست های کلیدی و مدیریتی به برخی از افراد ناکارآمد
10 ـ خود بزرگ بینی و خود برتر بینی در بعضی از افراد جامعه
11 ـ بکارگیری تعصبات قومی و قبیله ای در اجرای حقوق شهروندی
12 ـ عدم احساس مسئولیت در افراد جامعه نسبت به همدیگر
13 ـ عدم نظارت کافی در اجرای قوانین و مقررات و کنترل آن
selinanazi
2014-09-13, 01:01
3 افزایش طلاقها فقط دامنگیر پایتخت نیست و در سالهای اخیر، رشد آماری آن در استانهای سنتی ـ که روزگاری آن را مکروهترین حلال خداوند میدانستند ـ هم شتاب گرفته و خبرها در این زمینه چنان تکراری شده است که دیگر رسانهها هم برای اعلام دوباره آنها دودل هستند.بحران طلاق اما حتی اگر خبرهایش به خیال رسانهها تکراری شود و خط بخورد، همچنان ادامه دارد و مثل زخمی چرکین است که گذر زمان، فقط آن را عمیقتر و دردناکتر میکند.مثالهایی از عوامل خانوادگی موثر در افزایش طلاق نیز عبارتند از: الگوهای تربیتی که خانواده برای تربیت فرزندان به کار میگیرد، سابقه طلاق در خانوادههای زوجها و درگیر بودن یا نبودنش با آسیبهای اجتماعی دیگری همچون اعتیاد.
selinanazi
2014-09-13, 01:02
4 رعايت نكردن انضباط در فرهنگ رانندگي، ريشه در عوامل زيادي دارد؛ از جمله نبودآموزش هاي مناسب، نهادينه نشدن احترام به حقوق ديگران، جاده و خودروهاي غيراستاندارد و مهم تر از همه فرد گرايي و ترجيح منافع خود بر ديگران. گرچه رانندگي به عنوان يك فرهنگ شهروندي محسوب مي شود، اما كارهاي فرهنگي موثر چنداني در اين حوزه صورت نگرفته است. نمي توان صرفا به ارائه آمار و سياهه اي از اقدامات فرهنگي در اين حوزه بسنده كرد، چون نتيجه يك كار موثر در انضباط رانندگي نه در ارائه گزارش ها بلكه در كف خيابان ها نمايانگر خواهد شد. نكته اين كه چنانچه اين فرهنگ همسان با هنجارهاي شهروندي تعريف و تعيين نشود آنچه رخ خواهد داد نابهنجاري و دست اندازي به حقوق ديگران خواهد بود. البته جامعه به مرور و در صورت تكرار در برابر اين نوع از ناهنجاري ها واكسينه خواهد شد و مبادا چنين شود.
شلوغي بازار و ترافيك خيابان، حفاري هاي سازمان ها در خيابان، نخاله هاي ساختماني، عبور بي قاعده عابران از خيابان و اضافه بر اينها فرارسيدن شب عيد، گلوي خيابان را سخت فشرده و صداي بوق هشدار ماشين ها را درآورده است اين هشدار را بايد جدي گرفت...
Fanid1960
2014-09-14, 00:07
بر اساس تحلیلهای کارشناسان در امر طلاق، پنج عامل عمده برای طلاق برشمردند؛ انتظارات بیجا و متوقعانه طرفین نسبت به همدیگر، نبود تفاهم مشترک، تکراری شدن برای همدیگر، دخالتهای خانواده ها و تنوع طلبی جنسی از جمله این عوامل هستند.
فرهنگ تجمل گرایی و مصرف گرایی که این روزها بین مردم کلان شهرها باب شده است و زمینه را برای تضعیف ریشه های بنیان خانواده، افزایش طلاق و به وجود آمدن فساد را فراهم می کند باید به طور ویژه مورد توجه مسئولین امر قرار گیرد و با توجه به تاکیدات مقام معظم رهبری، توجه و تلاش ویژه ای را می طلبد.
دلايل احتمالى از همگسيختگى زناشوئى از طريق طلاق، تقريباً بىشمار هستند، زيرا پيوند زناشوئي، دو شخصيت منحصر بهفرد با دو زمينهٔ متفاوت را براى زندگى در زير يک سقف گرد هم مىآورد. شايد مهمترين دليل طلاق اين است که پيش از ازدواج، يکطرف زناشوئى از طرف ديگر چشمداشتهاى بيش از حدى دارد. اين چشمداشتها عبارتند از: منزلت اجتماعي، رابطه جنسي، اشتهار، سلامت جسماني، امنتى شغلى و نقشى که يک فرد از همسر خود انتظار دارد. وانگهي، در جوامع صنعتى امروزي، عشق و علاقهٔ پرشور يکى از عوامل مهم زندگى زناشوئى بهشمار مىآيد. پيش از ازدواج، يک زوج معتقد هستند تا زمانىکه عشق آنها به همديگر فروکش نکند، بر هر مشکلى مىتوان فائق آمد. آنها به زودى تشخيص مىدهند که آتش عشق پيشين آنها فروکش کرده و براى حل مسائل خود بايد راههاى عملىترى را در پيش گيرند.
Fanid1960
2014-09-14, 00:19
9 اختلاف مهم زناشویی که زندگی را به طلاق می کشاند (http://www.beytoote.com/wedlock/tafahom/marita3-discord-divorce.html)
http://www.beytoote.com/images/stories/wedlock/za4-1982.jpg (http://www.beytoote.com/wedlock/tafahom/marita3-discord-divorce.html)
وجود اختلاف در بین افراد و به ویژه زن و شوهرها یک امر طبیعی است و نباید انتظار داشته باشیم که یک زن و مرد در زندگی مشترک مثل هم فکر کنند و یا رفتارهای آنان کاملا شبیه به هم باشد .
سیمین: فکرش را هم نمی کردم که اوضاع زندگی مان این قدر خراب شود.
بهنام: چرا قبل از ازدواج به من نگفته بودی که علاقه ای به رفت و آمد بافامیل های نزدیک نداری؟
سیمین: تو چرا به من نگفته بودی که در زندگی فقط به فکر پول هستی؟
بهنام: من فقط به فکر پولم!؟ واقعا ثابت کردی که در حد سیکل بیشتر نمی فهمی!
سیمین: باز می خوای مدرک لیسانس ات را به رخم بکشی؟ باز خوبه خدا را شکر وضع مالی ما از خانواده شما بهتر بود وگرنه...
این دیالوگ ها شبیه گفت و گوهایی است که بین برخی زن و شوهرهایی اتفاق می افتد که قبل از ازدواج به اهمیت تفاوت های شخصیتی و خانوادگی شان توجه نکرده و اصل هم کفو بودن را جدی نگرفته اند. اگر دختر و پسری اهمیت هم کفو بودن را بدانند و با توجه به آن ها تصمیم به ازدواج بگیرند، در زندگی زناشویی بسیار موفق تر و شادتر خواهند بود.
محرابی، کارشناس و مشاور خانواده : به طور طبیعی انسان ها در بسیاری از جنبه های فردی و شخصیتی با یکدیگر تفاوت دارند و همین تفاوت ها، باعث اختلاف در انگیزه ها، سلایق و دیدگاه های آنان است؛ بنابراین وجود اختلاف در بین افراد و به ویژه زن و شوهرها یک امر طبیعی است و نباید انتظار داشته باشیم که یک زن و مرد در زندگی مشترک مثل هم فکر کنند و یا رفتارهای آنان کاملا شبیه به هم باشد چرا که این امر بسیار بعید و شاید غیر ممکن به نظر برسد. آن چه که مهم است و باید به آن توجه شود نوع و میزان این اختلافات است که با توجه به نسبی بودن آن در بین افراد و زوج های مختلف، فرق می کند و به همین دلیل هم قطعا راهکارهای کاهش اختلافات و درگیری ها نیز تفاوت هایی خواهد داشت و ما نمی توانیم برای همه زوج ها، نسخه واحدی ارائه دهیم.
آگاهی از تفاوت های فردی، یک اصل غیرقابل انکار
معمولا دختر و پسرهایی که قبل از ازدواج این واقعیت را پذیرفته و با آگاهی از این تفاوت های فردی، وارد یک زندگی مشترک شده اند، چالش های کمتری را در زندگی خود احساس می کنند زیرا سطح انتظارات خود را از طرف مقابل، بر این مبنا تنظیم می کنند. نکته اساسی در این تفاوت های فردی، این است که اگر زن و شوهر این تفاوت های فردی را به عنوان یک اصل غیر قابل انکار درک نکنند همواره جهان و پدیده های گوناگون زندگی و حتی سطح انتظارات، آرزوها و توانمندی های خود را از دیدگاه خودشان مورد بررسی قرار می دهند و این یعنی شروع اختلاف و هر قدر که تفاوت این متغیرها (انتظارات، آرزوها، توانمندی ها و...) بیشتر باشد میزان درگیری و عمق مشکلات بیشتر خواهد بود. در ادامه به چند مورد از علت های عمده بروز اختلافات زوجین اشاره می کنیم که دختر و پسرها می توانند با توجه به آن ها، تصمیم دقیق تر و اصولی تری برای ازدواج شان بگیرند.
اختلاف در حوزه معنویت :
مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی هم کفو نیستند، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت؛ بنابراین در امر ازدواج، بعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید به صورت خاص، مورد توجه قرار گیرد و زن و شوهر مطمئن شوند که در حوزه اعتقادی با هم اختلاف نظر ندارند.
اختلاف طبقاتی :
با آن که زوج های روشنفکر و خانواده های میانه رو، معمولا به اختلاف طبقاتی زیاد اهمیت نمی دهند و تلاش می کنند تا خوشبختی خود را با تفاهم و همکاری تضمین کنند، گاهی سطح متفاوت قدرت اقتصادی و طبقه اجتماعی مشکل ساز می شود. اگر زن از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردار و متعلق به خانواده متمولی باشد، این موضوع، ممکن است احساس ضعف و ناتوانی را به مرد منتقل کند که در نتیجه سبب عصبانیت و درگیری او با همسرش می شود و یا بر عکس.
اختلاف سنی :
میزان اختلاف سن زوجین یک امر نسبی است و نمی توان عدد مشخص و قطعی در باره آن مشخص کرد ولی آنچه که با توجه به شرایط جامعه ما مورد توافق نسبی کارشناسان و صاحب نظران قرار دارد حدود 3 تا 5 سال است، ولی مسلم است اختلاف سنی بیش از یک دهه مشکلات زیادی را به همراه دارد چرا که در این صورت آقا و خانم در 2 دوران متفاوتی از رشد سنی و روانی قرار دارند و بالطبع خواسته ها و انتظارات شان متفاوت است. به طور مثال، اگر خانم ۲۵ ساله باشد در صورت آماده بودن شرایط به فکر ادامه تحصیل و یافتن شغل خوب است، حال آن که شوهر ۵۰ ساله اش قبلا به این اهداف رسیده و تمرکزش بر ثبات زندگی و آماده شدن تدریجی برای خانه نشینی است.
اختلاف در بهره هوشی و میزان تحصیلات :
اختلاف زیاد همسران در سطح هوشی و همچنین اختلاف زیاد در میزان تحصیلات، بعضی مواقع، می تواند زمینه ساز مشکل باشد؛ زیرا این 2 نفر در بسیاری از موارد قادر به درک کامل یکدیگر نیستند و این امر سبب ایجاد سوءتفاهم و عدم درک احساسات، عواطف و افکار میان زوجین می شود.
تفاوت در تیپ شخصیتی :
به طور قطع زندگی کردن یک فرد برون گرا در کنار یک فرد درون گرا و منزوی، مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت؛ زیرا این 2 نفر هیچ گاه در مسائلی مانند مسافرت، مهمانی رفتن و مهمانی دادن، معاشرت کردن، حضور در اجتماع و بسیاری از جنبه های دیگر به توافق نمی رسند.
اختلاف در خلق و خوی :
وجود فاصله زیاد در معیارهای اخلاقی پذیرفته شده زوجین، یکی دیگر از عوامل تنش زا در زندگی محسوب می شود. بعضی افراد عصبانی، خشن، متکبر، خودخواه، از خود راضی و بعضی دارای روحیه ای گرم، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند. بنابراین توافق اخلاقی یکی از معیارهای اصلی انتخاب همسر به شمار می رود.
اختلاف در دیدگاه ها :
افرادی که نسبت به دنیای اطراف خود همیشه نظر منفی دارند و مدام نیمه خالی لیوان را می بینند، اگر قرار باشد با یک فرد مثبت نگر زندگی کنند به طور قطع مشکل پیدا می کنند، بنابراین دختر و پسرها، قبل از ازدواج، باید به این نکته توجه داشته باشند که دیدگاه طرف مقابل شان درباره زندگی و اتفاقات آن چگونه است.
اختلاف در علایق و سلیقه ها :
اختلاف سلیقه یک امر طبیعی است ولی اگر این اختلاف، در راستای توافق و همسویی بین زن و شوهر تعدیل نشود، امکان بروز ناسازگاری افزایش می یابد؛ بنابراین جوانان قبل از ازدواج باید تا حدودی با علایق اصلی یکدیگر آشنا شوند و حداقل، مطمئن شوند که تضادی بین علایق آنها با علایق همسرشان وجود ندارد.
اختلاف در خواسته ها و آرزوها :
یکی از مواردی که زمینه بروز درگیری در زندگی را فراهم می کند، همین سطح آرزوها و انتظارات است و بدیهی است که اگر خواسته های یکی از زوجین بسیار ایده آل و رویایی بوده و طرف مقابل دارای توقعات پایین و حداقلی باشد تا زمانی که تعدیل خواسته های رویایی و ارتقای انتظارات ناچیز و سطح پایین انجام نگیرد، همیشه در زندگی مشکل خواهند داشت و شایسته است که در گفت وگوهای قبل از ازدواج جوانان عزیز به این نکته توجه داشته باشند.
Fanid1960
2014-09-14, 00:21
بر اساس تحلیلهای کارشناسان در امر طلاق، پنج عامل عمده برای طلاق برشمردند؛ انتظارات بیجا و متوقعانه طرفین نسبت به همدیگر، نبود تفاهم مشترک، تکراری شدن برای همدیگر، دخالتهای خانواده ها و تنوع طلبی جنسی از جمله این عوامل هستند.
Fanid1960
2014-09-14, 00:25
)عوامل زمینهساز طلاق
·مطالعات داخلی
در این مجال، با عنایت به مجموعهی گستردهای از مطالعات داخلی در موضوع طلاق، عوامل مؤثر بر طلاق را در چند بخش شامل علل فرهنگیاجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، روانشناختی، جنسی و فیزیولوژیکی ردهبندی میکنیم و نمونهای از تحقیقات استنادی را برمیشماریم.
- عوامل فرهنگیاجتماعی
اختلاف تحصیلات زوجین، تفاوت سطح فکری و آگاهی زوجین، انگیزهی ازدواج، نوع همسرگزینی (عدم استقلال در انتخاب شریک زندگی)، نحوهی آشنایی زوجین، شناخت کم نسبت به خصوصیات همسر قبل از ازدواج، شناخت ناکافی خانوادههای زوجین نسبت به یکدیگر، ضعف در آگاهی از نقش زوجین پیش از ازدواج، نظر مثبت خانوادهی فرد نسبت به طلاق، حمایت خانواده از طلاق فرد یا بیتفاوتی نسبت به طلاق فرد، تصور مثبت از پیامدهای طلاق، وجود طلاق در میان بستگان، برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری، عدم مشورت مردان با زنان در امور زندگی، اختلاف دربارهی محل سکونت، وجود اختلافات عقیدتی و مذهبی، پایبند نبودن همسر به مسائل دینی، توجه بیش از حد همسر به فرزندان، تفاوتهای قومیتی زوجین، زندانی بودن مرد، تفاوت با همسر در نحوهی گذران اوقات فراغت، اختلاف در فرزندپروری، ازدواج تحمیلی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم وابستگان و اطرافیان و دوستان در زندگی، سن پایین ازدواج، تفاوت سنی زیاد زوجین، تعداد فرزندان، سوءاستفاده از مواد و ارتکاب جرم، خشونت خانوادگی از عوامل فرهنگیاجتماعی طلاق به شمار میآیند.[2] (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5511#_ftn2)
- عوامل اقتصادی
از جمله عوامل اقتصادی زمینهساز طلاق، میتوان به مواردی چون شرایط اقتصادی نامناسب، اختلاف طبقاتی، پایین بودن درآمدهای خانوار، گرانی، ناتوانی مالی، تورم، فقر اقتصادی، از دست دادن شغل، بیکاری شوهر، کاهش قدرت خرید، کاهش رفاه، بالا رفتن هزینهی زندگی و پایین آمدن استاندارد زندگی و تأثیر آن بر دهکهای پایین درآمدی، اشتغال زنان در خارج از منزل، عدم پرداخت نفقه، مشاغل پایین مرد، مشخص نبودن شغل زوج، عدم رضایت از شغل همسر، عدم مدیریت امور مالی خانواده، عدم حمایت اقتصادی والدین و عدم تأمین معاش خانواده از سوی شوهر اشاره کرد.[3] (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5511#_ftn3)
- عوامل اخلاقی
فساد اخلاقی زن یا شوهر، عدم توافق اخلاقی، سوءمعاشرت و سوءرفتار، اعمال منافی عفت، عدم توافق اخلاقی، رها کردن زندگی خانوادگی، ترک خانواده، عدم مسئولیتپذیری مردان، هوسرانی، اعتیاد، میگساری، لاابالیگری، انحرافات اخلاقی زن، عدم توافق و سازگاری زوجین، فحاشی، بدبینی نسبت به شوهر، بدبینی شوهر نسبت به زن، سوءاخلاق و سوءرفتار زوجین، عدم اعتماد زوجین به یکدیگر، بیاحترامی زوجین به هم، اعمال خشونت فیزیکی به همسر، عدم اعتماد زوج به همسر، خودخواهی همسر، عدم توافق اخلاقی بین زن و شوهر، مشکل زوجین در حل مسئله، کاهش رضایتمندی زناشویی، ضعف در کارایی خانواده، کاهش حمایتهای خانوادگی از زوجین، ضعف در ایفای نقشهای همسری و انگیزههای واهی در ازدواج.
- عوامل روانشناختی
عوامل روانشناختی و فردی شامل عوامل ارثی و فیزیولوژیک، ویژگیهای شخصیتی، روانی و مانند آن است که از مهمترین این عوامل میتوان به وجود اختلالات و ناهنجاریهای روانی در خانواده و زندگی زناشویی، احساس تنفر و پایان عشق و علاقهی طرفین به یکدیگر، ویژگیهای روانی و عصبی غیرقابل تحمل، خلق بیثبات، عصبی بودن همسر، دلواپسی مزمن و بدبینی مفرط همسر، احساس افسردگی، ترس مرضی، تصورات پارانوئیدی، روانپریشی، حساسیتهای روحی، وسواس فکری و عملی، اضطراب، خصومت با یکدیگر، عدم علاقه، تفکر غیرمعمول و باورهای غیرمنطقی اشاره نمود.[4] (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5511#_ftn4)
- عوامل جنسی
وجود عادات جنسی ناپسند در مردان، انحرافات جنسی مرد، عدم تمکین زن، ضعف عملکرد جنسی، کوتاهی در انجام وظایف زناشویی، عقیم بودن مرد یا زن، اختلاف در سلایق جنسی، خیانت مرد به زن، خیانت زن به مرد، مراجعه به مشاورین مرد در امور جنسی، عدم آراستگی جنسی زن، تنوعطلبی جنسی مردان، مقایسهی فعالیت جنسی همسر با زنان دیگر از طرق مختلف، عدم تفاهم جنسی زن و مرد، ناتوانی جنسی زن یا مرد، سردمزاجی جنسی زن یا مرد، ازدواج مجدد، چندزنی بودن مرد و وجود شخص ثالث، از جمله عوامل جنسی هستند.[5] (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5511#_ftn5)
- عوامل فیزیولوژیک و محیطی
اختلاف سنی زوجین، بیفرزندی، بیماری مستمر زن یا مرد، زودرسی ازدواج، محل تولد زوجین، شمار افراد خانواده و تعداد فرزندان زوجین.
· مطالعات خارج از کشور
برخی از عوامل زمینهساز طلاق در تعدادی از مطالعات خارج از کشور، عبارتاند از:
در مطالعهی کالمیجن[6]. طرفداری زنان از هنجارهای رهایی و برابریطلبی به طور قابل ملاحظهای میزان طلاق را افزایش میدهد.[7] (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5511#_ftn7) افراد مذهبی که رفتارهایشان را اعتقادات آنها تنظیم میکند کمتر طلاق میگیرند و میزان طلاق در آنها کم است. افراد مذهبیتر تحت شرایط خاصی، دست به طلاق میزنند[8] (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=5511#_ftn8) و همکارانش در ارتباط با طلاق، نقش زمینههای فرهنگی و اقتصادی برجسته نشان داده شده است
Fanid1960
2014-09-14, 00:27
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعايت نمی شود؟
http://jamejamonline.ir/Media/Image/1391/12/20/634985058522114175.jpg چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمیشود؟
به شوخی میماند اگر بخواهیم پیوندی را بین فرهنگ و تمدن غنی ایرانی با فرهنگ رانندگی خود برقرار کنیم! ایرانی جماعت در هرچه تعارفی باشد در رانندگی هیچ تعارفبردار نیست؛ به عبارت دیگر در برخی زمینهها باید «زرنگ» بود! برخی جاها که با زرنگبازی هم کار پیش نرود، زبان عریان میشود؛ «اوهوی، گاریچی، مگه سَر آوردی، حیف که ماشین هنوز آببندی نشده وگرنه حالیت میکردم، مَر...» لطفا خونسرد باشید و این جملات را نشنیده بگیرید، چراکه در غیر این صورت، سر و کلهتان با زنجیر و قفل فرمان ماشین سخت نوازش خواهد شد!...
رانندگی و صدای ناموزون آن بر آسفالت خسته شهر قصه ای مکرر و طولانی است که خبرنگاران بسیاری این سوژه را مشق روزنامه خود کرده اند و مسئولان بی شماری هم برای آن جلسه ها گذاشته و طرح ها بایگانی کرده اند.
سوژه را با نگاهی به فرهنگ نظم در وسط خیابان ها و اتوبان های بی قواره شهر پی خواهیم گرفت.
سلطان جاده شوفرها هم در این جاده ها برای خود ماجراهایی دارند؛ آنان که رانندگی پیشه اصلی شان است، تمام طول و عرض جاده را ملک بلامنازع خود می دانند و درست به همین دلیل مجازند به هر نحو گوی سبقت را بی قاعده از دیگران بربایند تا سهم خود را از خیابان به رخ دیگران بکشند و مهر تائیدی بکوبند بر زرنگی و مهارتشان در رانندگی.
همگان منظور نیست، بلکه برخی از رانندگان ارجمند کامیون، اتوبوس، نیسان ـ بویژه رنگ آبی آن ـ همچنین تاکسی های نارنجی رنگی که در این شب های عید تمایلی برای رفتن به هیچ مقصدی ندارند و گوششان به هیچ آدرسی آشنا نیست مگر دربستی! آنها حتی بی آن که حقی برای عابران پیاده هم قائل باشند، همچنان به پیش می رانند و سینه خیابان را می شکافند! البته موتوسیکلت ها از هر قاعده و قانونی مستثنا هستند، آنها همه جا حتی در پیاده روها و خطوط ویژه اتوبوس نیز صاحب حق هستند و همیشه بی پروا راهی برای عبور خود از میان جمعیت پیدا می کنند.
موتورسوارها حتی درصددند راهی به زیرگذر مترو هم پیدا کرده و صدای موتور خویش را در آنجا نیز طنین انداز کنند!
«در یک سطحی ما زرنگی را می ستاییم، اما بین زرنگی و فرصت طلبی تفاوتی نمی بینیم. یعنی رفتارهای فرصت طلبانه را نیز زرنگی قلمداد می کنیم. این در صورتی است که فرصت طلبی عمدتا با تجاوز به حقوق دیگران همراه است.» این را حسین نوری نیا، جامعه شناس و استاد دانشگاه به «جام جم» می گوید.
بازگردیم به صحنه نمایش خیابان! رانندگان را اگر به دو بخش تقسیم کنیم، نخست آنها که از خودروی شخصی استفاده می کنند و رانندگانی که رانندگی پیشه آنهاست، تاثیر این شغل بر شخصیت گروه دوم اهمیت ویژه ای دارد.
شخصیت بسیاری از افراد همچون بازیگران یک نمایش در صحنه کار شکل می گیرد. بررسی آثار شغلی بر شخصیت، در دهه های اخیر بیشتر مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است.
به این معنی که شخصیت در اثر عوامل مختلفی شکل می گیرد که یکی از آنها محیط کار و نوع شغل است.
محیط کار اغلب تقاضاهای جدیدی را مطرح می کند که فرد در پاسخ به این تقاضاها به نوعی رفتار خاص روی می آورد که پس از تکرار، آن رفتار به عنوان یک خصیصه شخصیتی در او باقی می ماند. اگر کار را به عنوان یک گروه اجتماعی در نظر بگیریم ـ برای این که عضو این گروه اجتماعی شویم ـ باید با اعضای گروه، کنش متقابل داشته باشیم. گاهی نظم در ادبیات آنها که به صورت نوشته بر بدنه ماشین خودنمایی می کند، همچون نظم آنها در رانندگی است.
به این نمونه توجه کنید: «منمشتعلعشقعلیمچهکنم» تلاش نکن این زبان فارسی است یعنی؛ «من مشتعل عشق علی ام چه کنم؟» دقت بیشتر بر ادبیات جاده ای می تواند در این زمینه راهگشا باشد. «تو نیکی می کن و در دجله انداز / که شوفر در بیابانت دهد گاز».
کارشناسان بسیار بر فردگرایی ایرانیان در عرصه های گوناگون اذعان دارند. نوری نیا در این زمینه می گوید: «جامعه ایران به لحاظ اجتماعی هنوز توسعه نیافته است.
به قول یکی از استادان بالیده نشده است. روحیه خاص گرایی هنوز در ما موج می زند؛ یعنی ما منافع شخصی مان را ذیل منافع جمعی تعریف نمی کنیم. منافع فردی و شخصی مان را مقدم بر منافع جامعه می دانیم؛ نه تنها مقدم می دانیم بلکه نسبت به منافع جامعه تعهدی هم نداریم.»
دست آخر این که صرف کردن زمان زیاد در جاده، آثار غیرقابل انکاری بر شخصیت راننده ها می گذارد. آنها خسته از ترافیک و کارزار خیابان با حداقل آستانه تحمل، با دیگر رانندگان و عابران برخورد خواهند کرد و این نوع رفتار، واکنش متقابل مخاطب را هم برخواهد انگیخت.
بر بام سکوی نخست در یک جامعه نوین و مدرن شهری، حرکت بین خطوط، رعایت حق تقدم عابران پیاده و توقف پشت چراغ قرمز به اضافه دیگر مقررات راهنمایی و رانندگی ارزش و هنجار محسوب میشودو بی توجهی به آنها نتیجه ای دربر نخواهد داشت جز قربانی و تلفات 10 هزار نفری سالانه در جاده ها که البته سکوی نخست این مقام در اختیار ایران ماست اما اینها تنها قربانیان بی مبالاتی و بی نظمی رانندگان و عابران نیستند و نبوده اند؛ بلکه کف خیابان قربانی مهم تری دارد که آن هم «اخلاق» و «فرهنگ» است.
می توان موارد بسیار دیگری را برشمرد، اما در نهایت این پرسش مطرح خواهد شد که چرا به این درد مبتلاییم؟ اگر رانندگی را به عنوان یک بخش جدایی ناپذیر زندگی اجتماعی امروز در نظر بگیریم بدون شک نادیده گرفتن قوانین این حوزه، نظم اجتماعی را مختل خواهد کرد.
نوری نیا در سطح کلان به موضوع نگاه می کند و می گوید: «نمود همه جایی فقدان حاکمیت قانون است. بی توجهی به حاکمیت قانون نه تنها در سطح افراد بلکه حتی در سطح نهادها هم ملاحظه می شود. برای همین به جای آن که وضع رانندگی ما بهتر شود، همچنان در بحران باقی مانده است و ما برای سامان دادن به آن به سختگیری های بیشتر روی آورده ایم.»
وی در ادامه این پرسش را مطرح می کند که آیا تا به حال دیده اید اتومبیل یک مقام مسئول پشت چراغ قرمز بایستد؟ چراغ برای آن مقام سبز می شود.
با وجود این نمی توان و نباید تنها بر فرهنگ رانندگی و رعایت نکردن نظم خرده گرفت؛ ریشه را باید در مسائل جامعه شناختی و روان شناختی افراد جست. افرادی که با مشکلات گوناگونی درگیر و به طور معمولی عصبی تر و ضربه پذیرتر هستند.
این عکس العمل ها هنگام رانندگی در مواردی همچون بدزبانی، بوق زدن و چراغ زدن های بی مورد و حتی درگیری های فیزیکی نمایان می شود. در حقیقت، این عکس العمل ها واکنشی است به گرفتاری هایی که افراد در سطوح مختلف دارند.
کوک های متفاوت رانندگان! اما شوفرها همیشه و همه جا به یک سبک رانندگی نمی کنند. راننده ایرانی همین که چرخ های خودرویش به کف خیابان های اروپا برسد قانونمدار می شود حسابی.
نوری نیا می گوید: «چون سطح سازگاری ما ایرانیان بسیار بالاست، با تغییر شرایط رفتارمان نیز تغییر می کند. برای همین وقتی به کشورهای اروپایی می رویم، رانندگی مان هم کاملا متفاوت می شود؛ چون در آنجا رعایت هنجارها وجهی عمومی دارد و عام گرایی بر خاص گرایی برتری یافته است. البته این تغییر نیز در نهادمان نیست، ماهوی نیست، بلکه تنها در سطح رفتار است و شکلی است.»
نحوه کوک کردن ساز رانندگی به شرایط بازدارنده ای چون دوربین و چشمان نظاره گر پلیس نیز بستگی دارد. در چنین مواقعی رعایت قانون و حفظ نظم قابل مشاهده است و بدون حضور این عوامل بازدارنده، حفظ نظم حتی در سخت ترین پیچ های جاده ای هم رنگ می بازد حتی برخی شوفرها، خود را مجاز به سبقت در پیچ هایی سخت و کور می دانند. «در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای / سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!» این شعر طنز، دلنوشته یک راننده جاده است.
قانون نظم در ایران و فرنگ «وجه منفی خیابان های تهران رانندگی عجیب رانندگان تهرانی است که من را به عنوان یک شهروند فرانسوی شوکه کرد. از رانندگی عجیب تهرانی ها شوکه شدم!» این را « پی یر ونسان» استاد دانشکده معماری پاریس که از تهران بازدید کرده بود، گفت. البته وی این را هم اضافه کرد که « به طور حتم بسیاری از شهروندان تهرانی هنگام رفت و آمد در این شهر دچار مشکل هستند و فقط باید بگویم خدا به حال شهروندان مسن و معلول تهران رحم کند.» خوب شد ایشان حرکت خودروها را با دنده عقب در بزرگراه مشاهده نکرد!
فردگرایی و رعایت نکردن حقوق دیگران نه تنها هنگام رانندگی، بلکه در زمان حادثه نیز بروز و نمود دارد که البته نمی توان این مورد را تنها ویژگی رانندگان ایرانی دانست، بلکه مساله به نوعی همه گیر است.
به همین دلیل، پژوهشگران اروپایی به فکر اجرای یک طرح در کشور کرواسی افتادند تا همه خودروها به یک سیستم «تماس بی سیم با اورژانس» مجهز شوند. در چنین مواقعی هنگام حادثه، این سیستم به طور خودکار با نیروهای امداد تماس برقرار خواهد کرد.
و دست آخر این که... رعایت نکردن انضباط در فرهنگ رانندگی، ریشه در عوامل زیادی دارد؛ از جمله نبودآموزش های مناسب، نهادینه نشدن احترام به حقوق دیگران، جاده و خودروهای غیراستاندارد و مهم تر از همه فرد گرایی و ترجیح منافع خود بر دیگران.
گرچه رانندگی به عنوان یک فرهنگ شهروندی محسوب می شود، اما کارهای فرهنگی موثر چندانی در این حوزه صورت نگرفته است.
نمی توان صرفا به ارائه آمار و سیاهه ای از اقدامات فرهنگی در این حوزه بسنده کرد، چون نتیجه یک کار موثر در انضباط رانندگی نه در ارائه گزارش ها بلکه در کف خیابان ها نمایانگر خواهد شد.
نکته این که چنانچه این فرهنگ همسان با هنجارهای شهروندی تعریف و تعیین نشود آنچه رخ خواهد داد نابهنجاری و دست اندازی به حقوق دیگران خواهد بود. البته جامعه به مرور و در صورت تکرار در برابر این نوع از ناهنجاری ها واکسینه خواهد شد و مبادا چنین شود.
شلوغی بازار و ترافیک خیابان، حفاری های سازمان ها در خیابان، نخاله های ساختمانی، عبور بی قاعده عابران از خیابان و اضافه بر اینها فرارسیدن شب عید، گلوی خیابان را سخت فشرده و صدای بوق هشدار ماشین ها را درآورده است این هشدار را باید جدی گرفت...
Fanid1960
2014-09-14, 00:28
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
2 - عبور از چراغ قرمز :
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز 4
4– عبور موتور سوارها از چراغ قرمزو پیاده روها :
5 – دریافت یا ارسال پیامك در حین رانندگی : (این کار تصادفات را 23
درصد افزایش داده).
عوامل بی نظمی ها
راهکارهای نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی
فرهنگ رانندگی نیاز به:
آمار بی انضباطی
هر نیم ساعت یک ایرانی میمیرد!
مقایسه آمارتلفات رانندگی ایران با کشورهای دیگر
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران.
(گام هفتم) بسم الله الرحمن الرحیم
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
شوخی نیست که یک ملت هر ساله حدود سیصد هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند؛ چون دارد به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت میرود. تنها در دوران پس از انقلاب، حداقل 700 هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم 15 میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را بر روی تخت و یا ویلچر بگذرانند...
امروزه رانندگي بخشي از زندگي اجتماعي شده است و همانگونه كه هر اجتماعي نياز به نظم و انضباط دارد تا بتواند سرپا بماند در فرهنگ و رفتار رانندگي نيز نبود انضباط و بي توجهي به نظم و حق و حقوق ديگران به غير از هرج و مرج حاصلي نخواهد داشت و به عبارتي سنگ روي سنگ بند نمي شود.
یکی از دغدغه های اجتماعی، رعایت نکردن قوانین حکومتی و رعایت نشدن انضباط در سطح جامعه است، قوانین راهنمایی ورانندگی به عنوان ضامن امنیت آمد و شددر کشور از انضباط خاصی پیروی می کند که متاسفانه رعایت نکردن این قوانین موجب شده که تردد در جاده های برون شهری و معابر عمومی شهری به شدت آسیب پذیر شود و آمار فزاینده تخلفات حاکی از رعایت نشدن انضباط در رانندگی است.
متاسفانه کسانی هستند که کلادر امور زندگی و جامعه نظم و انضباط را مورد توجه قرار نمی دهند و توجه به این موضوع ندارند که نظم در امور زندگی باعث پیشرفت جوامع می گردد و یکی از مشکلاتی که امروز گریبانگیر سلامت روحی و روانی بسیاری گشته است عدم رعایت نظم عمومی می باشد.
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
رعايت نظم و ايمني، احترام به حقوق ديگران در ترافيك و بهره مندي از اخلاق رانندگي نشانه مهم از وجود اخلاق و انضباط در اجتماع است. بايد توجه داشت كه خوب راندن خودرو يا موتوسيكلت با رانندگي صحيح فرق دارد. آموزش عملي رانندگي و رعايت علائم و هشدارهاي ترافيكي نيز براي حفظ نظم لازم است اما كافي نيست چرا كه مهمتر از خوب راندن، داشتن انضباط و فرهنگ رانندگي و رعايت حقوق ديگران است. پس براي اين كه وقتي پشت فرمان خودرو يا موتوسيكلت مي نشينيم خودخواهانه و سلطه گرانه رانندگي نكنيم نياز به آموزش و فرهنگ سازي است.
یکی از بی نظمی ها و بی انضباطی های عمومی در حال حاضر در امور رانندگی و ایاب و ذهاب در امر ترافیک می باشد که بیشترین بی نظمی های عمومی در همین رابطه انجام می گردد که مشکلات ترافیکی ایجاد شده در شهرها، باعث خستگی و بیماری های جسمی و روحی می گردد و ساعت ها عمر انسان ها به هدر می رود و اگر واقعاً این موضوعات بررسی و حاشیه های آن مورد توجه قرار گیرد خواهیم دید چه سرمایه های انسانی و مادی و معنوی از بین می رود، اصولاً رعایت نظم و انضباط با زور و جریمه به اجرا در نمی آید شاید برای مدتی کوتاه بازدارنده باشد ولی چنانچه با کار فرهنگی و رفع مشکلات و موانع موضوع مورد توجه قرار گیرد حتماً اثر آن مثبت تر و برای رشد اجتماعی و فرهنگی بسیار مفید خواهد بود.
به قول ازسردار مومني: ترافيك بر سه محور راه، انسان و وسيله نقليه متمركز است و از آنجا كه سازندگان وسايل نقليه و بهره برداران و كاربران آن نيز انسان هستند پس مي توان گفت ترافيك يك بحث انساني است و انسان نيز موجودي اجتماعي است. بنابراين براي كنترل و بهبود آن بايد رويكرد آموزشي – فرهنگي داشته باشيم. در اين ميان پليس راهنمايي و رانندگي به عنوان نرم ترين و اجتماعي ترين بخش پليس در سال هاي اخير، قانون جامعه محوري و مشاركت پذيري را به مرحله اجرا درآورده و با جلب اعتماد و مشاركت مردم در حل بحران و مديريت غول ترافيك تلاش خود را آغاز كرده است. به گفته وي، ترافيك معضلي است كه وقت و زمان مردم را درگير كرده و اگر مهار نشود تهديدي جدي براي جان و سلامتي مردم به شمار مي رود.
2 - عبور از چراغ قرمز :
در سالهای گذشته و خصوصا دهه هفتاد این مشکل در مورد اتومبیلها وجود داشت که خوشبختانه با کارزارهای تبلیغاتی صحیح فرهنگ ایستادن پشت چراغ قرمز تا حد زیادی در بین اتومبیلها جا افتاده ولی هنوز با مشکلاتی مواجه هستیم .
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز :
در اینجا منفعت طلبی شخصی نقش اول را بر عهده دارد. عابری که موقع چراغ قرمز از لابه لای اتومبیل ها رد می شود اگر لحظه ای خود را جای رانندگانی که برخی از آنها واقعا عجله دارند باز چنین کاری خواهد کرد؟.
ممکن است بعضی ها بگویند :چرا برای عابران پیاده که برای عبور از عرض خیابان قوانین و مقررات را رعایت نمیکنند، جریمهای در نظر نمیگیرند؟ باید در پاسخ به این سوال باید گفت : زمانی که یک عابر پیاده میداند که اگر از این بخش از خیابان یا بزرگراه عبور کند حتما اتفاق ناگواری برای او به وقوع میپیوندد، ضمانت اجرایی از این بالاتر هم میتواند باشد؟ بالاتر از جان مگر ضمانت اجرایی دیگری وجود دارد؟ عابر پیاده باید به این موضوع مهم برسد که اگر از خیابان عبور کند احتمال دارد به شیئی آهنی به نام خودرو برخورد کند که شاید به خاطر این اشتباه جانش را از دست بدهد.اکنون در جامعه ما باید این حس برای عابران پیاده ایجاد شود .
4 – عبور موتور سوارها از چراغ قرمزو پیاده روها :
در مورد موتورسوارها وضع بسیار وخیم است.به جرات می توان گفت اغلب موتورسوارها اصلا قانونی و خط قرمزی برای خود نمی شناسند، از چراغ قرمز و پیاده رو براحتی رد می شوند. در خیابانهای یک طرفه خلاف جهت می روند و ... . در این مورد علاوه بر خود موتورسوارها تقصیر متوجه مسئولان نیز هست، چرا که سختگیری لازم را در برخورد با آنها نشان نمی دهند.
5 – دریافت یا ارسال پیامك در حین رانندگی : (این کار تصادفات را 23 درصد افزایش داده).
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ با اشاره به این كه صحبت با تلفن همراه چهار برابر و ارسال پیامك 23 برابر خطر تصادفات را افزایش میدهد، از برخورد با بیش از ۴۹ هزار رانندهای كه از تلفن همراه در حین رانندگی استفاده كردهاند، طی یك ماه گذشته خبر داد.
سردار حسین رحیمی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به این كه تنها طی یك ماه گذشته بیش از ۴۹ هزار نفر از رانندگانی كه با تلفن همراه خود در حین رانندگی صحبت كرده یا اقدام به ارسال پیامك میكردند، اعمال قانون شدند، افزود: این در حالی است كه این رقم تنها یك پنجم آمار متخلفان در این زمینه است!
وی با اشاره به این كه در شرایط عادی زمان عكسالعمل راننده در مواجهه با تصادف حداكثر شش دهم ثانیه است، گفت: این در حالی است كه استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی زمان عكسالعمل راننده را در مواجهه با حوادث افزایش میدهد.
رئیس پلیس راهور تهران تاكید كرد: در عین حال در زمانی كه سرعت راننده بالاست استفاده از تلفن همراه میتواند میزان خسارات حوادث رانندگی را به میزان زیادی افزایش دهد.
عوامل بی نظمی ها
مسئله مهمی که حتماً باید به آن توجه کرد عواملی که باعث این بی نظمی ها و بی انضباطی ها در بعضی مواقع به اجبار تحمیل می شود و از طرف مسئولین امور مورد توجه واقع نمی گردد که آن هم خود از مقوله بی نظمی و بی انضباطی می باشد.
1 - عملیات عمرانی شهری و کنده کاری های خیابانی و عدم برنامه ریزی :
2 - عدم جمع آوری نخاله های عمرانی و ساختمانی :
3 - پارک های دوبله :
4 - وجود خودرو های سنگین در شهر :
5 - پارک در محل های ممنوعه خصوصاً ایستگاههای اتوبوس :
گاهی به اجبار اتوبوس ها مجبور به پارک دوبله جهت پیاده و سوار شدن مسافرها می گردند در نتیجه نیمی از خیابان گرفته می شود. حتی در بعضی از خیابان های کم حجم باریک دیده می شود که اتوبوس های شرکت واحد می بایستی از آن مسیر رفت و آمد کنند که خود این موضوع باعث ترافیک می گردد.
6 - بی توجهی به خط عابر پیاده:
چه عابرین چه خودروها یکی دیگر از بی نظمی و بی انضباطی و عدم رعایت حقوق دیگران می باشد که بسیاری در این مواقع هیچ گونه توجهی به موضوع نمی کنند و در اینگونه مکان ها که محل رفت و آمد می باشد تصادفات دلخارشی نیز داشته ایم لذا به نظر می رسد که مسئولین امور، خط عابر پیاده را برای عموم تعریف و مکرر آن را گوشزد نمایند.
7 - ضعف مدیریت ترافیک:
قابل توجه اینکه نمی توان همه جاضعف در فرهنگ رانندگی را تنها عامل بی انضباطی در رانندگی دانست بلکه بخشی از این معضل را می توان ناشی از ضعف قوانین نیز دانست و این نکته ای است که چندی پیش فرمانده اسبق نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در مشهد به آن اشاره کرده بود.ایشان ضعف مدیریتی را مهم ترین عامل افزایش تصادفات در سطح جاده های کشور معرفی کرده و اظهار داشته بود: امروزه مدیریت واحدی برای بحث ترافیکی کشور نداریم و ۱۳ تا ۱۴ دستگاه در این امر دخیل هستند ولی هیچ مسئولیتی نمی پذیرند.
این مقام مسئول در بخش دیگری از اظهارات خود ناکارآمدی قوانین راهنمایی و رانندگی را از دیگر معضلات در وقوع سوانح رانندگی مطرح کرد و گفت: قوانین موجود راهنمایی و رانندگی در سال ۴۷ تدوین شده است که با پیشرفت جمعیت وبرخی شاخص ها این قانون نیاز به بازنگری دارد و تا زمانی که بحث مدیریت ترافیک در کشور حل نشود از میزان تصادفات در جاده ها کاسته نخواهد شد و روال فعلی ادامه خواهد یافت.
8 - نبود علائم راهنمایی و رانندگی در برخی از نقاط باعث بی نظمی و بروز تصادفات رانندگی می شود.
راهکارهای نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی
اصولاً انسان نظم گریز است و البته در عین حال انسان موجودی است که به سرعت نظم آموز یعنی آموخته های اجتماعی را فرا می گیرد و به اصطلاح جای خود را در جامعه پیدا می کند و دقیقاً از این نظر است که قوانین اجتماعی مدنی بسیار سریع تر از سایر قوانین در جامعه اجرا می شود.
رفتارهای رانندگی ریشه در آموزه های افراد دارد و فراگیری آن و اجرای رانندگی صحیح کمی مشکل به نظر می رسد. برخی افراد صرفاً بر اساس آموخته های فنی خود رانندگی می کنند و بر این باورند که تجربه بالاتر از علم است و در مقابل گروهی بر این باورند که دقیقاً باید بر اساس ضوابط و مقررات وضع شده رانندگی کرد و تجربه تاثیری در رانندگی صحیح ندارد، استدلال این گروه نیز این است که چه بسا یک راننده پس از ۳۰ سال رانندگی دچار سانحه و تصادف شود بنابراین تجربه تاثیری در رانندگی صحیح و ایمن ندارد و فقط رعایت قوانین می تواند ملاک درست رانندگی کردن باشد.
اما واقعیت این است که رانندگی خوب یک هنر است و باید تلفیقی از تجربه و علم باشد. تجربه را رانندگان می توانند به تدریج کسب کنند و علم آن نیز توسط قانون گذار تدوین و ارائه شده است.
کسب تجربه و فن رانندگی صحیح به تنهایی ضامن انضباط در رانندگی نخواهد بود بلکه مولفه هایی خارج از این دو مقوله نیز در رانندگی منضبط دخیل است . که از جمله آن می توان به فناوری پیشرفته وسایل نقلیه و فناوری جاده ای و... اشاره کرد که در حوزه فنی قابل بررسی است.
کارشناسان بر این باورند که نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی نیاز به:
1 – رعایت اخلاق اسلامی در رانندگی :
2 - آموزش همگانی:
آموزش آیین درست رانندگی می بایست از سنین کودکی آغاز شود تا در سنین بالاتر بتوانیم نتایج مثبت آن را ببینیم. پرداختن به این مباحث در کتابهای درسی و برگزاری برنامه هایی در مدارس برای تشویق دانش آموزان به رعایت نکات فوق کمک زیادی به جا افتادن صحیح رانندگی در جامعه خواهد کرد.
آموزش رانندگی تنها این نیست که ما یاد بگیریم پشت چراغ قرمز بایستیم و یا در محل توقف ممنوع پارک نکنیم، روی خط ممتد دور نزنیم یا روی خط عابر پیاده توقف نکنیم، معنای چراغ زرد چشمک زن و یا چراغ قرمز چشمک زن را بیاموزیم و... این ها همه جزیی از اصول و قواعدی است که یک راننده می بایست بداند و بیاموزد.
از سوی دیگر صفحات روزنامه ها و نشریات چند درصد از مطالب خود را به این امور اختصاص می دهند؟
رسانه های جمعی باید رعایت نظم و انضباط در رانندگی را در تولیدات خود به نمایش بگذارند .
صدا و سیما تا چه حد در این مورد فرهنگ سازی می کند؟ درست است که اخبار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خوانندگان زیادی دارد اما باید بدانیم که اطلاع رسانی در این موارد، جزو مهمترین وظایف رسانه هاست. وظیفه ای که در هاله سیاست زدگی رسانه ها، از مطبوعات گرفته تا صدا و سیما، رنگ باخته است.
روان شناسان مطرح میکنند که شکلگیری شخصیت آدمها تا 8 سالگی است، در واقع اگر ما هر تلاشی را برای آموزش فرهنگ ترافیک بخواهیم انجام دهیم باید تا این سن به طور پایهای انجام شود تا در 40 سالگی شاهد فرد قانونمداری باشیم. یک مثالی وجود دارد که عنوان میشود یک آدم 40 ساله تصویری از یک کودک 8 ساله در خود دارد. برعکس آن نیز وجود دارد. زمانی که ما به یک کودک 8 ساله به صورت اصولی و منسجم آموزش میدهیم، میتوانیم شاهد این مسئله باشیم که در 40 سالگی شهروندی منضبط و قانونمدار است. اگردر این شرایط توانستیم تغییر ایجاد کنیم پس میتوانیم جامعه را از آسیب بینظمی در رانندگی نجات دهیم،در غیر اینصورت در بزرگسالی نمیتوان کار زیادی برای جامعه انجام داد و برخورد قهری پلیس میتواند فقط یک عامل بازدارنده در تخلفات رانندگی باشد. در سالهای اخیر در مهدهای کودک تلاشهای زیادی برای آموزش فرهنگ ترافیک انجام شده است .
اقدام بسیار خوب پلیس راهور
معاون اجتماعي و فرهنگي پليس راهور اعلام کرد : در حال حاضر در سراسر کشور 10 ميليون دانش آموز جزو همياران پليس هستند كه آينده سازان كشور هستند. به جرات مي توان گفت نسل قانونمندي خواهند بود يعني هم آموزش ديده اند و آمادگي هاي لازم را دارند و هم بروالدين شان در آموزش فرهنگ رانندگي تاثير گذارند. از ميان 800 هزار معلم نيز حدود 20 هزار معلم بازرس افتخاري هستند كه با پليس همكاري مي كنند.
دراین جا حدیثی از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) می آوریم. ایشان فرمودند: « كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته» و این همه آن چیزی است که باید گفت.
)روزنامه ايران، شماره 5234 به تاريخ 6/9/91، صفحه 8 (قضايي – حقوقي(
3- ارتقای فناوری ساخت خودرو:
4 - فناوری پیشرفته جاده ای :
5 - تدوین مقررات و قوانین متناسب با پیشرفت فناوری حمل ونقل:
6- تربیت مربیان فنی :
7 - در حوزه صنعت، خودروهایی متناسب با وضعیت معابر شهری و برون شهری تولید شود:
8 - در حوزه صنعت راهداری، معابر از استاندارد لازم برخوردار باشند:
9 - در حوزه تعالیم دینی نیز ائمه جماعات می توانند به مردم نظم و انتظام را آموزش دهند :
قاعده این است که رانندگی باید بر اساس اصول شناخته شده علمی و روانی انجام شود اما گاهی به نوعی ناهنجاری در کشور تبدیل می شود و موجبات دغدغه برای جامعه را فراهم می آورد. در شیوه رانندگی بسیاری از رانندگان تنها چیزی که دیده نمی شود نظم و انضباط است و این موضوع تا جایی پیش رفته که به دغدغه رهبر انقلاب اسلامی تبدیل شده و ایشان با مطرح کردن آسیب شناسی سبک زندگی سوال مهم«چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود» را مطرح فرموده اند.
بنابراین هرگاه این عوامل با هم و هماهنگ در جامعه جاری و ساری شود، شاهد ظهور ملکه نظم در جامعه خواهیم بود و علاوه بر نظم در رانندگی، نظم در رفتارهای اجتماعی و... نیز ظهور و بروز خواهد داشت.
آمار بی انضباطی آمار بالای تخلفات و بی انضباطی در رانندگی و در پی آن افزایش فزاینده اعمال قانون (صدور برگه جریمه) در چند سال گذشته حاکی از تخلف وسیع و همگانی در کشور است.
در سال ۱۳۸۷ فرمانده و رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی وقت کشور از صدور ۱۹ میلیون برگ جریمه در کشور خبر داد. در سال ۱۳۸۸ رقم تعداد برگه های جریمه ۵۰ میلیون فقره اعلام شد. در سال ۱۳۸۹ نیز فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی تعداد تخلفات صورت گرفته در رانندگی را ۱۷۶میلیون فقره اعلام کرد و ضمن اعلام رشد 15.6 درصدی نسبت به سال گذشته از صدور ۳۹ میلیون برگ جریمه به ارزش ریالی ۳۴۹۰ میلیارد ریال خبر داد. در سال ۱۳۹۰ مبلغ جریمه برگ های صادر شده ۲۳۴۰ میلیارد ریال اعلام شد و تاسف بارترین آمار صدور برگه جریمه در سال ۱۳۹۱ نیز سه روز تعطیلی منجر به ۱۴ آبان(تعطیلی به مناسبت عید غدیر) اعلام شد. پلیس راهنمایی و رانندگی اعلام کرد فقط در ۳ روز تعطیلی آبان ماه تعداد ۱۱۸ هزار برگ جریمه صادر شد و در این ۳ روز در تصادفات جاده ای، ۵۴ مورد فوتی، ۳۲۳ مورد تصادف جرحی، ۳۲ هزار سرعت غیرمجاز، ۲۵ هزار مورد استفاده نکردن از کمربند، ۷ هزار فقره سبقت غیرمجاز، ۵ هزار فقره انحراف به چپ و ۳ هزار مورد صحبت با تلفن همراه قابل ذکر است.
هر نیم ساعت یک ایرانی میمیرد!
تصادف در هر ساعت جان 2 ايراني را ميگيرد. یعنی هر نیم ساعت یک ایرانی. اين، مهمترين نكتهاي بود كه در نخستين مراسم دهه ايمني، عنوان شد.
ميزان بالاي تصادفات در كشور از جمله مسائلي است كه همواره مسئولان وزارتخانه بهداشت و پليس راهور ناجا را به طور مستقيم درگير ميكند.
بر اساس آمار، سال گذشته 20 هزار و 68 هموطن در اثر تصادف فوت كرده و 800 هزار نفر نيز به انحاي مختلف مجروح شدهاند. اگر نفرات كشته شده در تصادفات رانندگي در سال گذشته را در تعداد روزهاي سال تقسيم كنيم سهم هر روز از ميزان تلفات رانندگي 55 كشته و 2 هزار و 100 مجروح ميشود با اين حساب در هر ساعت بيش از 2 كشته و 87 مجروح به تعداد تلفات رانندگي اضافه ميشود.
اما طي سالهاي گذشته ميزان بالاي تلفات ناشي از تصادفات رانندگي در كشور ما به حدي بود كه برخي آن را با تعداد شهداي 8 سال جنگ تحميلي مقايسه ميكردند. با اين حساب كشورمان بالاترین آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات جاده ای در جهان را داراست.
همین جمله ناخوشایند كافی است تا دریابیم، امنیت در جاده های كشورمان به یك حلقه مفقوده بدل شده است و همه ساله تعداد قابل توجهی از هموطنان جان خود را در حوادث و سوانح جاده ای از دست داده و میلیاردها تومان هزینه قابل اجتناب انسانی و مادی را تحمیل می كند.
علل و عوامل فراوانی همانند حلقه هایی به هم پیوسته، زنجیره حوادث جاده ای در كشورمان را تشكیل می دهند و ما را در نازلترین رتبه در میان كشورهای جهان از نظر امنیت سفر قرار می دهند.
مقایسه آمارتلفات رانندگی ایران با کشورهای دیگر
آمار تصادفات رانندگي در ايران در مقايسه با ساير کشورهاي جهان نگران کننده است. ميزان تلفات تصادفات رانندگي در ايران 25 برابر ژاپن و 2برابر ترکيه است. در عربستان روزانه 12 نفر قرباني حوادث جادهاي ميشوند و بر اساس آمار تعداد كشتهها در تصادفات رانندگي 55 كشته و 2 هزار و 100 مجروح در هر روز در سال گذشته بوده است.
همچنين ناامنترين جادههاي دنيا براي رانندگي و بدترين آمار در زمينه ميزان سوانح رانندگي در جهان متعلق به کشورهاي اريتره، مصر، ليبي، افغانستان، عراق، نيجر، آنگولا، امارات، گامبيا، ايران و موريتاني است و امنترين جادههاي دنيا براي رانندگي را کشورهاي سوئيس، سنگاپور، هلند، فنلاند، آلمان، نروژ و سوئد دارند.
در حالي که تصادفات جادهاي نهمين علت مرگومير در جهان به شمار ميرود اين حوادث در ايران دومين علت مرگ و مير است.
طي سالهاي گذشته خودرو سازان به عنوان يكي از متهمان اصلي در تصادفات رانندگي شناخته شدهاند. استفاده از قطعات غير اصلي در خودروها يكي از علل بروز تصادفات در جادههاي كشور است آمار بالاي تلفات رانندگي و هزينههاي اين تصادفات كه در سال 86 حدود 18 ميليارد تومان يعني 7 درصد توليد ناخالص ملي برآورد شد مسئولان را بر آن داشت تا با اقدامات فرهنگي در وهله اول تعداد كشتهشدههاي تصادفات رانندگي را كم كند. بر اين اساس دولت برنامهريزي كرده است تا در سال 1400 اين تعداد 10كشته به ازاي هر 100 هزار شهروند برسد. اين در حالي است كه هزينههاي مستقیم درمان مصدومان حوادث ترافیکی در سال 86، 11 درصد کل هزینهها و هزینه فوت، معلولیت، کاهش کیفیت زندگی و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن 50درصد هزینههاي كشور را تشکیل میدهد.
اسناد و مدارک گویای آن است که ۱۴۱ هزار کشته، 12.5 میلیون مصدوم و معلول، در ۷سال تصادفات کشور ثبت شده است.
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران.
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران وجود دارد. از جمله:
اینکه نباید برخی عجولانه نحوه عجیب رانندگی در ایران را با اموری از قبیل چند برابر ظرفیت بودن تعداد خودروها یا تنگ بودن برخی معابر توجیه کنند. البته به دنبال حل این مشکلات هم باید بود؛ اما این ها تنها میتوانند دلیل «ترافیک» باشند، نه دلیلی برای رانندگی بیقانونی رانندگان یا عبور بیقانونتر عابران. از این روست که نحوه رانندگی، در شهرهای کوچک هم یک معضل است.
از تابلوهای ورود ممنوع و یک طرفه که بگذریم، تابلوها نقشی در رانندگی شهری ندارند.
تابلوی «ایست» در ایران کاملا بی معناست و این نقش به سرعت گیرها واگذار شده است؛ در حالی که با توجه به شرایط محیطی هر کوچه و نیز خیابان، تابلوهای حداکثر سرعت باید لااقل در ابتدای آن ها نصب شود... ما با تکیه بر ذکر حداکثر سرعت شهری در آیین نامه، همه کوچهها و خیابان ها را به امان خدا رها کرده ایم و هر کس زورش رسیده یک سرعت گیر سیخی یا میخی و غیر آن با ارتفاع دل بخواهی در کوچه خودش قرار داده است...از چند انیمیشن که بگذریم رسانه ملی آموزش مصداقی رانندگی را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامههایی مانند «سفر به خیر» که غالبا به کلی گویی میگذرند، طریق صحیح و نیز خطاهای رایج رانندگی را قدم به قدم به مردم یادآور میشدند. گاهی چند آموزش تصویری میتواند از ده ها توصیه گفتاری در بهبود اوضاع مؤثرتر واقع شود.
با وضعی که در آن به سر میبریم، آموزش رانندگی آنقدر اهمیت دارد که اگر رسانه ملی هر روز برنامههای شش شبکه تلویزیون را همزمان قطع کرده و چند ثانیهای به این آموزش ها اختصاص دهد کاری عادی انجام داده است.
تصور بسیاری از ما از تصادف شدید، دو ماشین له شده است و بس. شاید اگر با هشدار قبلی تصویر بانوی بارداری که با صورت خون آلود در میان آهن پارهها گرفتار شده و فریاد میزند و یا تصویر کودکی که با کیف مدرسه به گوشهای ازخیابان پرتاب شده، نمایش داده شود، کمی از بلای «تعجیل برای هیچ» که حکایت از بی نظمی در رانندگی می کند ومانند بختک به جان ما ایرانیان افتاده، رهایی می یابیم.
به امید اینکه همه ما قوانین ومقررات رادرجامعه بویژه قوانین رانندگی رارعایت نمائیم تا شاهد تا شاهد صحنه های دلخراش و جانسوز نباشیم.
(والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته)
الاحقر سمیع الله مردان
Fanid1960
2014-09-14, 00:32
فردگرايي و ترجيح منافع
شخصي به منافع جمعي، رعايت انضباط اجتماعي را در جامعه كمرنگ كرده است
Fanid1960
2014-09-14, 00:38
فكر مي كنم ريشه اين معزل را مي تواند در نبود دو خصلت جست:
1- قانون مداري(زيست اجتماعي)
2- صبر
در مورد خصلت دوّم بايد عرض كنم كه اختصاص به ايران يا هيج جاي ديگر ندارد و متأسفانه بي صبري و كم تحمّلي مشكلي است كه در تمامي انسان ها شايع است كه سبك زندگي امروز، بر آن مي افزايد.
امّا مشكل اوّل عموماً در كشور هايي وجود دارد كه زندگي شهري، قانوني و اجتماعي به صورت كلان را در طول ساليان متمادي تجربه نكرده اند. اين مسأله با گذشت زمان و سرمايه گذاري در گسترش و تبيين فرهنگ شهرنشيني مي تواند بر طرف گردد. همانطور كه الآن مشاهده مي كنيد، ماشين به اندازه ده سال پيش بوق نمي زنند، چراغ قرمز را رد نمي كنند و ...
پس چاره كار شد، صبر و ترويج قانون مداري.
در ضمن يك نكته:
اگر ما شيعيان و مسلمانان خوبي باشيم، هر دو مشكل بر طرف مي شود. چرا كه صبر يكي از مسائل ديني است كه به جنبه فردي مربوط مي شود و رعايت حقوق شهروندي به جنبه اجتماعي دين برمي گردد. علي(عليه السلّام) به درستي هشدار داد كه مبادا روزي كفّار در عمل به قرآن از شما پيشي بگيرند.
1-چرا فرهنگ كار جمعي در ايران ضععيف است ؟ چون هر كسي به فكر بالا بردن خودشه و كمتر كساني پيدا ميشن كه با هم متحد باشن هر كدوم از ما دوست داريم برتر از ديگران باشيم و فقط حرف خودمون را قبول داشته باشيم-فرهنگ غلط و نداشتن اطلاعات كافي مهمترين عوامل مي تونه باشه
2-چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود
چون ما سه عامل تربيت -امنيت و آزادي معنوي را رعايت نكرديم
بر طبق گفتارهای شهید مطهری یکی از عوامل رعایت نکردن حق مردم در مقابل یکدیگر منفعت طلبی طرفین است. که یک امر غریزی است و از این عوامل میتوان به تعصبات قومی و فکری، عادتها ، رسومات و سنتهای نابجا نام برد اینکه تقوای حقیقی در جامعه ایجاد نشده است و مردم بیشتر به مزایای مادی و دنیوی توجه میکنمد تا معنوی و اخروی؛ پس آنها هنوز به این آزادی دست نیافتهاند. ملاک ما سود و زیان شخصی و آن هم از نوع دنیوی است. اگر بتوانیم این را در جامعه رشد و نشان دهیم که هدف انسان والا است و آن هم الهی است آنگاه خواهیم دید که قوانین اجتماعی رعایت خواهند شد. دیگر در هر کاری خداوند را ملاک قرار خواهند داد و هدفشان جلب رضایت خداوند خواهد بود. در چنین حالتی انسانها حقوق یکدیگر را رعایت خواهند کرد چون هدفشان جلب رضایت خداست. .البته این هم منفعت طلبی است و منفعت آنها جلب رضایت خداوند است. در حقیقت این بعد از غریزه انسان را در راه اصلی خودش قرار دادهایم و آن را به درستی ارضا خواهیم کرد. رشد آزادی معنوی و این كه افراد از منیت ها عبور كرده و باورشان ما شدن باشد. دوم این كه به درك صحیحی از خواسته ها و انتظارات یكدیگر برسند. اولین پله ارتقای سطح تعاملات اجتماعی در جامعه است. البته برای اینکه بتوانیم به این سطح برسیم (آزادی معنوی) نیازمند تربیت و امنیت میباشیم . یعنی باید افراد جامعه تربیت شوند. متاسفانه تربیت ما به گونه ای شده است که به فرزندانمان خودخواهی را آموزش داده و می دهیم. مبارزه و عكس ا لعمل منطقی را به فرزندانمان یاد نداده ایم. هدف اصلی آفرینش انسان ها را نه فهمیدهایم و نه توانستهایم به آنها آموزش دهیم. بخش اعظم یادگیری چگونگی تعاملات صحیح با دیگران در اجتماع به این برمی گردد كه به ما در خانواده و مدرسه چه آموزش هایی داده اند؟ باید تك تك افراد جامعه به این باور برسند كه رفاه او در گرو رفاه جامعه است.
متاسفانه الان به جایی رسیده ایم كه صبر و حوصله نداریم و عجول تربیت شدهایم این عجله سبب عجول بودنمان در دریافت نتیجه شده است. و هدفمان را هم که اشتباه تعیین کردهایم در نتیجه فقط جلوی پای خود را میبینیم و به ظاهر مینگریم نه تنها قبح شكستن قوانین و هنجارها فروریخته، بلكه در مواردی دیده شده كه افراد با افتخار از شكستن قوانین یا به اصطلاح دور زدن هایشان یاد می كنند و با تشویق سایرین هم روبه رو میشوند.سایرین آنها را زرنگ های جامعه تلقی می كنند جا انداختن سبك صحیح زندگی با رویكرد اسلامی، بومی و ایرانی یكی از ضرورت های امروز ماست. گاهی اوقات بدلیل احساس عدم امنیت است که افراد دست به زیر پا نهادن حقوق دیگران میزنند. اگر در جامعه همه افراد احساس امنیت کنند؛ مطمئناً حقوق دیگران کمتر ضایع خواهد شد. امنیتی که همه جنبههای زندگی آنها چه مادی و چه معنوی را در برگیرد. البته باید یادآور شویم که ما سعی کردهایم آنچه را که از کتابهای شهید مطهری فهمیدهایم (که مسلماً فهم ما هنوز ناقص است) بیان کنیم. و توان ما بیش از این نبوده است. مسلماً استاد به بهترین وجه به این قبیل سوالات پاسخ دادهاند. و میدانیم که در جامعه کنونی همه مشکلات ناشی از عدم هدف مشخص و عالی در زندگی است. باید افراد جامعه طوری تربیت شوند که بتوانند خودشان را از قید و بندهای غریزی و مادی رها نمایند. و هدفشان خداوند و رضای خداوند باشد. باید جامعه نیز امنیت کافی را برقرار کند. که اگر کسی با این هدف تربیت شد و خواست در جامعه با اصول اسلامی رفتار کند حق و حقوقشان پایمال نگردد.
چرا در برخي مناطق طلاق زياد شده؟
ازدواج زود و دير هنگام-نداشتن حس گذشت-تجمل پرستي و اسراف-دخالتهاي بيجاي بستگان و دوستان و اشنايان-بي اعتنايي به خواسته هاي همديگر-عدم تناسب فرهنگي و عدم تعلق خاطر زن و مرد
4-چرا در فرهنگ رانندگي انظباط لازم رعايت نميشود؟
نداشتن فرهنگ در بين بعضي از رانندگان-نبودآموزش هاي مناسب- نهادينه نشدن احترام به حقوق ديگران- جاده و خودروهاي غيراستاندارد و مهم تر از همه فرد گرايي-ترجيح منافع خود بر ديگران-
somayyeh627
2014-09-14, 17:50
1-چرا فرهنگ كار جمعي در ايران ضعيف شده ؟
سوء مدیریت-منفعتهای اقتصادی براي خود فرد-
هر كاري گروهي احتياج به يه نفر سر گروه داره كه ما ايرانيها نميتونيم هميشه يك نفر را بالاتر از خودمون بدونيم-وقتي بحث كار گروهي پيش بياد ماها به فكر منافع اقتصادي خودمون مي افتيم
somayyeh627
2014-09-14, 17:52
2-چرا در روابط اجتماعي حقوق متقابل رعايت نميشود؟
1 ـ عدم تقوا و ایمان و اعتقاد در وجود بعضی از انسان ها
2 ـ پایین بودن سطح فرهنگها و برخوردها در بعضی از اقشار جامعه
3 ـ عدم وجود آموزش های لازم در طبقات مختلف جامعه
4 ـ عدم وجدان کاری و بی اعتنائی به تعهدات فردی
5 ـ حُب دنیا و مقام و متوسل شدن از راههای غیر شرعی برای رسیدن به آن
6 ـ پیروی از هوا و هوس و راه شیطان
7 ـ عدم اجرای عدالت در بعضی از قوانین و مقررات حاکمیتی توسط بعضی از مجریان
8 ـ ایجاد نظام باند بازی و کاغذ بازی در گروههای سیاسی و حزبی
9 ـ پارتی بازی سیاسی بازی در انتصابات و توزیع پست های کلیدی و مدیریتی به برخی از افراد ناکارآمد
10 ـ خود بزرگ بینی و خود برتر بینی در بعضی از افراد جامعه
11 ـ بکارگیری تعصبات قومی و قبیله ای در اجرای حقوق شهروندی
12 ـ عدم احساس مسئولیت در افراد جامعه نسبت به همدیگر
13 ـ عدم نظارت کافی در اجرای قوانین و مقررات و کنترل آن
14 ـ عدم توجه به نیاز های طبقات محروم جامعه توسط بعضی از مسئولین
15 ـ تقلید از فرهنگهای بیگانه و بی ارزش در بعضی از آداب و معاشرت ها
16 ـ شخصیت محوری و شهرت طلبی در بعضی از افراد جامعه
17 ـ عدم آگاهی بعضی از اقشار جامعه نسبت به قوانین و مقررات
18 ـ تخریب گروههای رقیب در بازیهای سیاسی و رقابتی
19 ـ ایجاد جو بی اعتماد و بد بین کردن مردم توسط افراد خائن و معاند بانظام
20 ـ عدم بکارگیری نیروهای متخصص در راستای حرفه و شغل مورد علاقه
somayyeh627
2014-09-14, 17:54
چرا در فرهنگ رانندگي انضباط لازم رعايت نمي شود؟
فرهنگ ما و عدم آموزش لازم و کافی نبودن توان اجرایی و نظارت بر قوانین -نداشتن صبر
somayyeh627
2014-09-14, 17:58
چرا در برخي مناطق طلاق زياد شده است ؟
الگوهای تربیتی -شرایط اقتصادی-ازدواج سنتی -
2-دور شدن از آداب اسلامي و قرآني و مشغول شدن به نسخههايي كه جوامع اومانيستي غربي براي جامعه ما تبليغ ميكنند، علت اصلي بيتوجهي به حقوق متقابل در روابط اجتماعي است.
nalbandi
2014-09-14, 21:37
چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
«تعاونوا على البرّ و التّقوى»، يا »و اعتصموا بحبل اللّه جميعا». کار جمعی یا گروهی؛
خیلیها تحقق عملی این کلمات را راز پیشرفت اغلب جوامع میدانند. به ویژه کشورهایی که پلههای رشد اقتصادی و اجتماعی را با سرعت بیشتری طی کردند مثل کشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا و بعضی از کشورهای اروپایی.
اما به نظر میرسد روحیه کار جمعی و دستیابی به یک موفقیت گروهی مفهومی گم شده در فرهنگ ایرانی است. تا جایی که حتی در فعالیتهای ورزشی هم بیشتر شاهد موفقیت ورزشهای تک نفره هستیم تا موفقیتهای تیمی.
البته مسئولین کشور ما و در صدر آنها مقام معظم رهبری بارها بر اهمیت این موضوع تاکید کردهاند. اخیراً هم ایشان در سفری که به خراسان شمالی داشتند، «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای پرداختن به این مفهوم مهم، آسیبشناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه تأکید کردند:
«پیشرفت در علم و صنعت و اقتصاد و سیاست که بُعد ابزاری تمدن اسلامی را شکل میدهد، وسیلهای است برای دستیابی به سبک و فرهنگ صحیح زندگی و رسیدن به آرامش، امنیت، تعالی و پیشرفت حقیقی.» رهبر انقلاب در سخنان خود با آسیبشناسی سبک زندگی در جامعه ایران به طرح سۆالات متعدد پرداختند که از جمله این سوالات این بود که چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
چرا فرهنگ کار جمعي در ايران ضعيف است؟ چرا در روابط اجتماعي، حقوق متقابل رعايت نمي شود؟ چرا در برخي مناطق، طلاق زياد شده است؟ چرا در فرهنگ رانندگي انضباط لازم رعايت نمي شود؟ الزامات آپارتمان نشيني چيست آيا رعايت مي شود؟ الگوي تفريح سالم کدام است؟ آيا در معاشرت هاي روزانه، هميشه به هم راست مي گوييم؟ دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟ علت برخي پرخاشگري ها و نابردباري ها در روابط اجتماعي چيست؟ طراحي لباس ها و معماري شهرها چقدر منطقي و عقلاني است؟ آيا حقوق افراد در رسانه ها و در اينترنت رعايت مي شود؟ علت بروز بيماري خطرناک قانون گريزي در برخي افراد و بعضي بخش ها چيست؟ چقدر وجدان کاري و انضباط اجتماعي داريم؟ توجه به کيفيت در توليدات داخلي چقدر است؟ چرا برخي حرف ها و ايده هاي خوب در حد حرف و رويا باقي مي ماند؟ ساعات کار مفيد در دستگاه ها چرا کم است؟ چه کنيم ريشه ربا قطع شود؟ آيا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانواده ها به طور کامل رعايت مي شود؟ چرا مصرف گرايي، براي برخي افتخار شده است؟ و چه کنيم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگي اش حفظ شود و هم بتواند وظايف اجتماعي خود را انجام دهد؟
رهبر انقلاب اسلامي پس از طرح فهرست وار اين سوالات افزودند: ده ها سوال و مساله اساسي ديگر نيز وجود دارد که همه آنها با سبک و فرهنگ زندگي مرتبط اند و به علت اهميت اين مسائل در زندگي انسان است که قضاوت در مورد يک تمدن با توجه به پيشرفت آن در بخش سبک و فرهنگ زندگي صورت مي پذيرد. حضرت آيت الله خامنه اي، پس از تبيين اهميت عيني «سبک و فرهنگ زندگي»، به مباني کارگشاي اين مبحث از منظر اسلام پرداختند و تاکيد کردند: اسلام، «خردورزي، اخلاق و حقوق» را مايه هاي اصلي فرهنگ صحيح مي داند و ما نيز بايد به طور جدي به اين مقولات بپردازيم وگرنه پيشرفت اسلامي و تمدن نوين اسلامي شکل نخواهد گرفت.
ايشان در ترسيم چگونگي شکل گيري سبک و شيوه زندگي افزودند: فرهنگ زندگي، متاثر از تفسير ما از زندگي است و هر هدفي را براي زندگي تعيين کنيم، سبک خاصي را به همراه مي آورد. ايشان، تحقق هدف اصلي تعيين شده در هر «مکتب و نظريه سياسي، اجتماعي، اقتصادي» را نيازمند اعتقاد و ايمان به آن هدف دانستند و افزودند: بدون اعتقاد جدي و تلاش هيچ هدفي محقق نمي شود. یکی از موضوعاتی که در چند دهه گذشته همواره در رسانه ها و همچنین در مطالعات اجتماعی بطور جسته و گریخته مطرح شده است موضوع کار جمعی در جامعه ما است. اساسا، آیا ایرانیها از کار جمعی پرهیز دارند؟ در این زمینه دادهها و اطلاعات تجربی که بتواند وجود یا عدم وجود چنین روحیه را نشان دهد، به حد کافی نداریم. اما معمولا این گزاره که مردم ایران فاقد روحیه کار جمعی هستند، بصورت یک گزاره بدیهی مورد بحث قرار می گیرد. مثالهایی که در این باره بحث میشود متنوع است. برای نمونه میگویند ما در زمنیه ورزشهای عمومی مانند فوتبال ضعیف هستیم اما در ورزشهای انفرادی مانند کشتی موفق عمل میکنیم. همچنین وجود اختلافات میان افراد و کمبود همکاری بین گروههای شغلی گوناگون از مثالهایی است که برای بحث مساله کار جمعی مطرح میکنند. به سختی میتوان چنین ادعایی را پذیرفت که ایرانیان ذاتا از انجام کار جمعی ناتوان هستند..
وجود اشکال گوناگون تعاونیها و آیینها و رسوم گوناگون در فرهنگ ایرانی نشان دهنده این واقعیت است که نمیتوان این مساله را به گذشته ایرانیها نسبت داد که ایرانیها از ابتدا روحیه کار جمعی ندارند. اگر بپذیریم روحیه کار جمعی در حال حاضر وجو ندارد یا ضعیف است، باید بپذیریم که این امر پدیده ای مدرن در ساختار فرهنگی اجتماعی سیاسی ایران است.
برای تبیین این مساله ما باید به بررسی این مساله بپردازیم که شرایط لازم برای گسترش کار جمعی و روحیه کار گروهی چه چیزهایی است. امروزه در کشورهای توسعه یافته صنعتی، اشکال گوناگون کار جمعی گسترده وجود دارد. برای مثال در حوزه فعالیتهای علمی میتوان نمونههای زیادی را مشاهده کرد. همچنین در حوزه ورزش میتوان موفقیت ورزشهای جمعی و گسترش این نوع ورزشها را شاهد بود.
پس چه عواملی، روحیه کار جمعی را تضعیف میکند؟ برای تبیین عوامل تضعیفکننده روحیه کار جمعی به ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه توجه کنیم. چراکه افراد در چارچوب این ساختارها، فعالیت ها و رفتارهای خود را شکل میدهند. برای داشتن روحیه کار جمعی، اولین آنها وجود مهارتهای مدنی توسعهیافته در درون جامعه است. این نهادها به دلیل اینکه افراد را به اختیار و داوطلبانه و بدون اجبار، به کار میگیرند، روحیه کار جمعی گسترش میدهند. دومین شرط، وجود ساز و کارهای دموکراتیک در ساختار سیاسی و اجتماعی است. منظور از این ساز و کارها، ایجاد امکان مشارکت تمامی مردم در شکلگیری نهاها و تصمیمگیری در این حوزه ها است. در صورتی که نهادهای گوناگون جامعه بر اساس اندیشه و مشارکت اکثریت مردم اداره نشود یا در صورتی که ساختارهای اجتماعی نتوانند احساس عدالت و برابری را در بین افراد شکل دهند افراد در چنین ساختاری نگرش، انگیزش و تمایل کافی برای کار جمعی را نخواهند داشت. سومین عامل برای تقویت فرهنگ کار جمعی، بالا بودن سرمایه اجتماعی در جامعه است. سرمایه اجتماعی را می توان با مولفههای گوناگون تعریف کرد.
یکی از مولفهها، اعتماد اجتماعی است. هر مقدار که سرمایه اجتماعی فرسودهتر شود و هر مقدار که میزانی اعتماد اجتماعی به عنوان مهمترین مولفه اجتماعی تقلیل یابد، به همین مقدار نیز روحیه کار جمعی کم می شود. لازمه اینکه دو یا چند نفر برای تحقق هدف واحد فعالیت کنند باید این افراد بتوانند یکدیگر را بپذیرند و با رویکری مثبت به هم نگاه کنند. در نظامی اجتماعی که سرمایه اجتماعی کاهش بیابد امکان اعتماد افراد به هم کاهش خواهد یافت. در این فضا نمی توان انتظار داشت که افراد بتوانند با هم کار کنند. سوال مهمی در این رابطه مطرح است. آیا فردگرایی که محصول مدرنیسم است، در تضعیف کار جمعی تاثیر نداشته است؟
فردگرایی در معنای مدرن آن در کشورهای غربیِ بیشتر توسعهیافته اتفاقا، در برابر کار جمعی قرار نگرفته است چون سازو کارهایی که در این جوامع وجود دارد آنها را به همکاری و فعالیت گروهی میکشاند. در جوامع غربی امکان اجتماعی و حقوقی برای کار جمعی مناسب است. این نهادها باعث می شوند ارزشهای فردگرایانه توجه بیشتر به خواستها و آرزوهای جمعی مردم قائل شود. اگر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی را اصلاح نکنیم روحیه کار جمعی ضعیف تر خواهد شد. همچنین باید به این واقعیت توجه داشت که روحیه کار جمعی زمانی تقویت میشود که افراد از امکانات مادی اقتصادی و اجتماعی کافی برای پیشبر هدف های گوناگون خود برخوردار باشند. توسعهیافتگی صنعتی در جوامع غربی این امکان را فراهم میکند که افراد بتوانند ذر کنار هم برای تحقق هدف های اساسی مشارکت فعال کنند. دوری از سنتهای اجتماعی و تاریخی و نگاه بسیار سطحی به آنها، چقدر در این مساله تاثیر داشته است؟
مهمترین عامل کاهش روحیه جمعی آیینزدایی از نظام اجتماعی است. همانطور که در ابتدا گفتم. در فضای مدرن ایران مانند روستاها افراد می توانستند در نظام اجتماعی برای پیشبرد هدفهای مشترک با هم فعالیت کنند. در دهه های اخیر به دلایل مختف آیینهای سنتی در جامعه یا از میان رفتهاند یا اینکه تنها عدهای به جای مانده که معنا و محتوای آنها نیز دست کاری شده و نمی توانند کارکردهای اجتماعی کار جمعی را ایفا کنند. عامل دیگری که برای گسترش کار جمعی اهمیت دارد وجود یک نظام حقوقی تامینکننده منافع افرادی که است متکی به قانون هستند. در صورتی که افراد احساس کنند که قانون و نهادهای حقوقی، منافع آنها را در نظام اجتماعی تضمین نمایند، افراد تلاش میکنند تا بصورت فردی فعالیتهای خود را به پیش ببرند. چرا که در صورت بروز اختلاف بر سر منافع، این امکان وجود دارد که عده ای مغبون و مظلوم واقع شوند. از این رو برای پیشگیری از تنشهایی که تضییع منافع افراد در کار جمعی، قانون و نظام حقوقی باید بتواند تمامی حقوق همه افراد را در هر موقعیتی تامین کند. شیوه سازماندهی فعالیت های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است در جوامعی که شیوه کار جمعی توسعه یافته است و شیوه های توزیع قدرت و خدمات و مجموعه اموری که مردم با آن سر و کار دارند، بهصورت جمعی سازماندهی میشوند، کار جمعی نیز، شکل میگیرد. برای مثال اگر فعالیتها در نظام آموزشی به گونهای تنظیم شود که افراد فضایی هم برای همرایی و همدلی نداشته باشند، کار در نظام آموزشی بسوی فردیشدن سوق پیدا می کند. نظام آموزش اعم از مدرسه یا آموزش عالی باید به گونهای نسلهای جوان را آموزش دهد که آنها لوازم و قواعد ارزشی و عاطفی و همچنین مهارتها یا قابلیتهای گونانگون ارتباطی و جمعی را فرابگیرند. در صورتی که نظام آموزش عمومی یا عالی در روش های آموزشی نیز در برنامهها و محتوای درسی از کار تیمی یا جمعی استفاده نکند و آموزش جمعی را به عنوان استراتژی و به معنای هدف نگنجاند طبیعتا این نظام آموزشی به گونهای نخواهد بود که افراد در آن بتوانند مهارتهای لازم را برای حل مسائل جمعی را فرا بگیرند. یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر روحیه و فرهنگ کار جمعی وجود نوعی پیوند در میراث فرهنگی سنت و نظام اخلاقی جامعه با مجموعه نهاها و الزامات جامعه مدرن است. در جامعه امروزی که گسست بین سنت و مدرنیته در حال فزونی است طبیعات نسل های آینده که در فضای امروزی جامعه بزرگ میشوند طبیعتا امکان برقراری ارتباط با رمزهای ارتباط جمعی را از دست می دهند. از این رو نوعی گفتگو و تعمل میان سنت ایرانی با مدرنیته امروز ایران یکی از لوازم گسترش روحیه کار تیمی است ما نمیتوانیم وضع کنونی جامعه ایران در زمینه ضعف کار جمعی را یک امز ذاتی برای انسان ایرانی تعریف کنیم وضع موجود در نتیجه مجموعه تحولاتی که در سده های اخیر به وجود آمده شکل گرفته است. به بیان دیگر آنچه که امروز در جامعه مشاهده میکنیم محصول مجموعه فرایندهای امروزی جامعه است اگر ما بخواهیم این فرایندها را بگونهای هدایت کنیم که یکی از نتایج آن گسترش روحیه یا فرهمگ کار جمعی باشد. البته بر اساس این دیدگاه می توان گفت موضوع کار جمعی را نباید یک مساله اخلاقی تلقی کرد اگر روحیه کار جمعی کاهش یافته، نباید از راه توصیه و نصحیت برطرف کرد چراکه هر فردی، رفتارهایش را بر اساس موقعیتی که در آن قرار گرفته شکل نمیدهد. با این توصیفات برای بهبود کار جمعی چه باید کرد؟ برای بهبود کار جمعی باید عواملی که این فرهنگ را تضعیف میکند بررسی و برای بهبود، آن ها ر ا تغییر دهیم. برای مثال نظام آموزشی ایران نه تنها برای کار جمعی در حوزه اقتصاد و سیاست بلکه در حوزه یادگیری هم به بازخوانی مدلهای یادگیری بپردازد. باید نظام حقوقی در جامعه ایران به بازخوانی و بازتعریف خود بپردازند. باید قوانینی که بتواند از توزیع عادلانه منافع دفاع کند و مقررات رسمی که بتواند تضمین کننده امنیت شغلی و منفعت افراد باشد، تدوین شود. به همین ترنیب میتوان درباره عوامل دیگر به بررسی پرداخت و ساختارها را به گونهای تغییر داد که امکان گسترش کار جمعی بیشتر را فراهم کند. امروز موقعیت انسان ایرانی بهگونهای شده که افراد نمیتوانند برای کار جمعی اقدام کنند. اگر چه در قرآن ، کتاب آسمانی ما ، سیره و روش زندگی پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) روحیه تعاون و همکاری همواره مورد تاکید قرار گرفته و حتی استمرار زندگی اقوام گذشته و امرار معاش آنها جز به روش کار جمعی میسر نبوده است ؛ لیکن نحوه شکل گرفتن شخصیت افراد در خانواده ، اجتماع و مدرسه خصوصاً در زمان قبل از انقلاب به شکلی بوده که از ابتدا همه چیز به کودکان دیکته میشد. در خانه پدر و مادر ، در محیط کار کارفرما و در جامعه قوانین حکومتی فرصت هرگونه اظهار نظر را از فرد می گرفت. آنان عادت داشتند که دستورات مافوق را قبول کنند و حتما یک نفر آنها را هدایت کند و هرچه او میگفت اجرا کنند ولی با شکل گرفتن نظام مقدس جمهوری اسلامی که مظهر وحدت و مشارکت آحاد جامعه بود ؛ روحیه تعاون، خود باوری و ایثار در دستور کار نظام قرار گرفت و کارهای بزرگی به سرانجام رسید ؛ به طوری که در قانون اساسی بخش تعاون به عنوان یک بخش از اقتصاد مشخص و برای آن قانونی خاص و وزارتخانه ای شکل گرفت. چرا که اعتقاد بزرگان نظام بر این بود که اقتصاد تعاونی نزدیکترین اقتصاد به مکتب اسلامی است. برای ایجاد فرهنگ کارجمعی افراد باید خود را باور کنند و به یکدیگر اعتماد داشته باشند به اهمیت مشورت پی برده و هر یک خود را حلقهای بدانند که تنها با پیوند شان به یکدیگر زنجیر محکمی ساخته خواهد شد. البته وجود بعضی جاذبه های شغلی در هر منطقه ، عدم موفقیت برخی سرمایه گذاری جمعی گاها به دلیل ضعف مدیریت و عدم داشتن توجیه طرح در آن منطقه مانع از بروز و شکل گیری استعداد ها و ظرفیتهای بالفعل در قالب تشکل های گروهی گردیده است علی ایحال باید در این زمینه بیشتر کار ترویجی و آموزش صورت گیرد تا فرهنگ کار جمعی بر فضای کسب و کار حاکم گردد که البته این مهم با استمرار حمایت دولت از بخش تعاون محقق خواهد گردید. در واقع چون انجام فعاليت هاي گروهي نياز به فعاليت و هم فكري و همكاري گروهي دارد فردگرايي در آن آسيب و افت تلقي مي شود. بنابراين شايد از نقد شدن مي ترسيم كه به فعاليت جمعي تن نمي دهيم. شايد هم هنوز درك نكرده ايم كه يدالله مع الجماعه و يا از ابتدا يادمان داده اند كه بايد به تنهايي موفق باشي و از همه جلو بزني تا جايزه بگيري و پيشرفت كني! تقصيري هم نداري چون تفكرات ليبراليستي وجودت را فراگرفته و تبليغ مي شود. هر فعاليتي اگر با مشاركت انجام شود اثربخشي آن چندين برابر كاري است كه به تنهايي انجام شده است. از فعاليت در يك توليدي پوشاك گرفته تا توليد يك قطعه سخت افزاري و... با ايده هاي نو و جديد و متنوع همچنين كار از زاويه هاي مختلف ديده شده و نتايج بهتري خواهد داشت. گاهي هراس از نپذيرفتن مسئوليت، عدم همكاري يكي از افراد گروه در نيمه هاي راه فعاليت جمعي، عامل مهمي است كه جوانان را به كار فردي سوق مي دهد. گاهي اوقات ممكن است فردي توانايي ها و استعدادهايش كمتر از گروهي باشد كه با آنها همكاري مي كند. از اين جهت كه توانايي كمتري دارد و قادر به رقابت با آنها نيست سعي مي كند براي جبران خلا خود به نوعي مانع از حركت بقيه شود. قطعا اين يك حركت مخرب است و چاره اي جز حذف وي البته در شرايطي كه واقعا راه حل ديگري نباشد، وجود ندارد. فرهنگ سازي سنگ بناي كار جمعي وقتي افراد قصد انجام كاري دارند بايد كنار هم و با هم كار كنند و احتياج به مداراي بيشتري است. افراد بايد به يك سطح رشد شناختي و عاطفي رسيده باشند تا بتوانند خود را به جاي ديگران قرار دهند و از ديدگاه ديگران موضوع را بررسي كنند.اين احتياج به رشد يافتگي دارد و البته پيش از آن فرهنگ سازي. از طريق رسانه ها و تلويزيون و حتي كتاب هر چند كه افراد كتابخوان زيادي نداريم اما مي شود اين روحيه را تقويت كرد. تمام قوانيني كه در اين راستا نياز باشد فراهم است بلكه نهادها و سازمان هاي فرهنگي بايد وارد صحنه شوند. رسانه ها به ويژه تلويزيون كه مخاطب و نفوذ زيادي دارد مي تواند موثر باشد ولي اين موضوع بايد در ديد كلان تري هم ديده شود. بايد خيلي آرام كتاب ها و مجلات كارشان را شروع كنند چون در يك مقطع زماني قابليت اثربخشي دارند. به هر حال فرهنگ سازي احتياج به يك برنامه گسترده دارد آن هم در همه سطوح. از همان بدو تولد فرزند خانواده سپس مدرسه و بعد از آن جامعه بايد كار خود را شروع كنند. كم كم اين فكر تزريق شود نه به صورت آرايشي و نمايشي كه كارنامه اي پر شود و شعاري عمل شود. كادر مدرسه بايد اين موضوع را باور كنند كه كار گروهي چه مزيت هايي دارد. مشکلات اخلاقی زیر می تواند تاثیر پر رنگ تری در ضعیف شدن روحیه کار جمعی در کشور ما داشته باشد
1-عدم اعتماد به یکدیگر
2-حسادت
3-خودخواهی
4-عدم انتقادپذیری
5-نداشتن روحیه بردباری
6-از بین رفتن نرمش و مدارا
7-عدم رعایت احترام متقابل
8-خود رايي
9-پرهیز از مشورت
10-بی نظمی و عدم رعایت انضباط
شرایط امروز به گونه ای است که کارها به صورت تخصصی انجام می شود به همین دلیل هر کسی بخشی از کار را بر عهده می گیرد. اگر این بخش ها انسجام کافی داشته باشند راندمان کار افزایش می یابد و چون با گروههای دیگر در رقابت هستیم، نهایتا این رقابت موجب می شود بهره وری بیشتری داشته باشیم و بتوانیم از سرمایه ها استفاده کنیم.اما اگر ضعیف باشیم در دسترسی به بهره وری بالاتر ناکام مانده و در رقابت کم می آوریم. از مشکلات اساسی حوزه اشتغال نیز عدم نهادینه شدن کار جمعی در میان افراد است با نهادینه کردن فرهنگ کار جمعی در میان افراد می توان تا حدود زیادی مشکلات بیکاری را برطرف کرد. حمایت از تولید ملی نیازمند ترویج فرهنگ کار جمعی است، برنامه ریزی و همکاری همه اقشار جامعه در یک مسیر هدفمندنیاز اصلی ترویج فرهنگ کار جمعی برای بازدهی مطلوب است. آن چیزی که مربوط به فرهنگ کار جمعی می شود افکاریست که به ما در جهت استقبال از همکاری دیگران و رعایت حقوق دیگران کمک می کند که در مقابل فرهنگ کار فردیست. کار سیاسی در شرایط امروز دنیا اقتضائاتی دارد که کار جمعی و تشکیلاتی برای پیشبرد اهداف و مقاصد مدنظر از آن جمله است، در این زمینه می توان به احزاب اشاره کرد.نهادهای جمعی در ایران مانند احزاب ضعیف هستند که این هم به دلیل همان روحیه ضعیف فرهنگ کار جمعی در ایران است حزب میتواند محلی برای بیان نظرات و نیز بهرهگیری از آراء دیگران باشد. کار جمعی تجربه ای است که میتواند موجب انسجام، رشد و شکوفایی جامعه شود شود و کار حزبی به غیر از آنکه ما را با افکار و ایدههای جدید آشنا میکند، به ما میآموزد که چگونه در چارچوبها و به صورت منسجم پیش رویم. دولتی شدن بسیاری از فعالیت ها یکی از دلایل ضعف فرهنگ کار جمعی در ایران است. مردم در گذشته از فرهنگ کار جمعی بالاتری برخوردار بودند اما در دوران نوسازی به خصوص سالیان گذشته فرد گرایی در کارها نمود بیشتری پیدا کرد. درکشورمان افراد حقوق دیگران را رعایت نمی کنند به همین دلیل نیز کار جمعی ضعیف است، و به دلیل غلبه گرایش فردی در جامعه افراد به حقوق دیگران توجه چندانی ندارند. یکی دیگر از جنبههای فقدان روحیه کار جمعی به وضعیت جغرافیایی ایران بر میگردد. همانطور که میدانید بیشتر نواحی کشورمان را مناطق نیمه خشک و کوهستانی تشکیل میدهد در این زیست بوم مردم کمی دور از هم زندگی میکنند و تا حد زیادی هر کس سعی میکند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد به این ترتیب حس همکاری و تلاش گروهی برای به نتیجه رساندن یک هدف کمرنگ بوده است چیزی که ما در مناطق شمالی کشور کمتر شاهد آن بودهایم و مردم آن نواحی به خاطر وضعیت آب و هوایی و نزدیک بودن خانهها و روستاها به همدیگر بیشتر به تلاش جمعی علاقه نشان دادهاند. البته با اشاره به این موضوع نمیتوان تماماً مشکل امروز جامعه را به گذشته معطوف کرد بلکه این مسئله میتواند صرفاً یکی از دلایل آن باشد. پیشرفت در علم و صنعت و اقتصاد و سیاست که بُعد ابزاری تمدن اسلامی را شکل میدهد، وسیلهای است برای دستیابی به سبک و فرهنگ صحیح زندگی و رسیدن به آرامش، امنیت، تعالی و پیشرفت حقیقی. درست است که در گذشته خیلی از کارها به صورت انفرادی و یا نهایتاً با همکاری اعضای خانواده انجام میشد اما روحیه همکاری بین مردم بیشتر از امروز بود.
از طرفی نباید فراموش کنیم که حکومتهای استبدادی همیشه سعی میکردند مردم به سمت موفقیتهای گروهی نروند یعنی به نفعشان نبود که مردم بدانند کار گروهی بهتر از تلاش فردی نتیجه میدهد زیرا ممکن بود این همت گروهی و جمعی را در جهت از بین بردن استبداد به کار بگیرند.
از سوی دیگر مردمی که بدانند خرد جمعی بهتر از تفکر فردی جواب میدهد قبول نمیکنند که یک فرد دیکتاتور و مستبد بدون مشورت با دیگران برایشان تصمیم بگیرد. البته این روحیه حاکمان بر مردم هم اثر گذاشته است و باعث شده مردم نتوانند تصور کنند که یک جمع برابر میتواند به هدف برسد بلکه بیشتر ایرانیها فکر میکنند بالاخره در هر جمعی باید یک نفر رئیس باشد و به بقیه دستور بدهد و چون همه میخواهند همان یک نفر باشند به زودی کار به اختلاف کشیده میشود. بنابراین ایرانیها از نظر تاریخی هم به ندرت به انجام کار گروهی تشویق شدهاند. اما حالا که این موانع وجود ندارد باید شروع به فرهنگ سازی و جبران گذشته کرد.» اگر در برنامههای تلویزیون و سینما دقت بکنید متوجه میشوید که در اغلب فیلمها و سریالها کار گروهی با شکست مواجه شده است یعنی در بیشتر موارد کسانی که دست به کار جمعی زدهاند بعد از مدت کمی دچار اختلاف شدهاند و دعوا کردهاند و اتفاقات ناخوشایند زیادی بینشان افتاده است و یا یکی از افراد گروه به بقیه خیانت کرده و یا کلاه برداری اتفاق افتاده است. کمتر میتوانیم موردی را پیدا کنیم که نشان بدهد عدهای دور هم جمع شدهاند و با همکاری هم کاری را به ثمر رساندهاند و یا موفقیتی کسب کردهاند. همین یعنی الگو سازی. وقتی ما به مردم الگوی غلط بدهیم و الگوهای درست همکاری را به آنها نشان ندهیم چطور میتوانیم از آنها توقع داشته باشیم شبیه سازی نکنند و از کار دسته جمعی نپرهیزند؟ یکی از راهکارها در این زمینه این است که در نهادهای اقتصادی برای کار گروهی ارزش خاصی قائل شوند یعنی برای شرکتها و فعالیتهای اقتصادی چند نفره تسهیلاتی قرار داده شود. البته در حال حاضر هم بیشتر شرکتها به صورت هیئتمدیرهای اداره میشوند اما این روحیه بین مردم عادی جامعه وجود ندارد.» شرایط امروز به گونهای است که کارها به صورت تخصصی انجام میشود به همین دلیل هر کسی بخشی از کار را بر عهده میگیرد و به این ترتیب پیشرفت حاصل میشود اما در حال حاضر ما ایرانیها متأسفانه در بعد اجتماعی منافع فردی خود را غالب میدانیم و به این ترتیب وابستگی متقابل افراد در جامعه کم شده است. در حالی که اعتماد و همکاری سرمایه اجتماعی هستند و باید در مورد آنها حساسیت زیادی داشته باشیم، به عنوان مثال زمانی که شهرداری چند درخت را قطع میکند اعتراضاتی صورت میگیرد اما وقتی شهرداری اقدام به ویران کردن محلهای میکند کسی اعتراضی نمیکند، اینها همه سرمایه اجتماعی هستند اما حساسیت لازم را نسبت به سرمایه اجتماعی نداریم، و حال آنکه سرمایه اجتماعی موجب بالا رفتن فرهنگ کار جمعی میشود. حکومتهای استبدادی همیشه سعی میکردند مردم به سمت موفقیتهای گروهی نروند یعنی به نفعشان نبود که مردم بدانند کار گروهی بهتر از تلاش فردی نتیجه میدهد زیرا ممکن بود این همت گروهی و جمعی را در جهت از بین بردن استبداد به کار بگیرند. از سوی دیگر مردمی که بدانند خرد جمعی بهتر از تفکر فردی جواب میدهد قبول نمیکنند که یک فرد دیکتاتور و مستبد بدون مشورت با دیگران برایشان تصمیم بگیرد امروزه یکی از مشکلات اساسی حوزه اشتغال عدم نهادینه شدن کار جمعی در میان افراد است در حالی که با نهادینه کردن فرهنگ کار جمعی در میان افراد میتوان تا حدود زیادی مشکلات بیکاری را برطرف کرد. از طرفی دولتی شدن بسیاری از فعالیتها یکی از دلایل ضعف فرهنگ کار جمعی در ایران است. در این میان از تأثیر الگوهای آموزشی نادرست هم نباید غافل بود. در این نوع نظام آموزشی افراد را به تنهایی مورد خطاب قرار میدهیم و عمدتاً مطالبات ما از فرزندان مبنی بر توانایی فردی است و نه جمعی. در کشورمان افراد حقوق دیگران را رعایت نمیکنند به همین دلیل نیز کار جمعی ضعیف است. مردم به دلیل غلبه گرایش فردی در جامعه به حقوق دیگران توجه چندانی ندارند.»
از كودكان آغاز كنيد جلب توجه جوانان به كار جمعي مي تواند آثار بزرگي برجاي بگذارد. به طور مثال خلاقيت در بازي هاي رباتيك و مشابه آن نشان دهنده اين است كه چند نفر به صورت مشترك و طي يك همكاري خلاقه و اثربخش توانسته اند قدم هاي بزرگي را بردارند و آن را در بعضي زمينه ها به خط توليد برسانند. درحالي كه يكي از اين افراد اگر به تنهايي مي خواست كاري انجام دهد قطعا زمان بيشتري مي برد و هم اشكالات زيادي مي توانست به آن وارد شود. اما تصور كنيد يك فكر مي خواست اين چيزها را توليد كند. قطعا موفق نمي شد. كليد اصلي در نظام آموزش است و از زمان كودكي و نوجواني بايد آغاز شود. براي تقويت تفكر كار جمعي بايد بسيج شد و نظام آموزشي بايد دست به كار شود وقتي اين ضرورت در ديگر كشورها مهم تلقي مي شود بايد ما هم الگو بگيريم اما آموزش مسئوليت هاي جمعي و فعاليت هاي گروهي را ياد بگيريم. براي نهادينه كردن تفكر كار جمعي از كودكي آغاز كنيم كه از اركان اصلي است اما براي بزرگترها هم بايد دوره هايي اختصاص دهيم چون هنوز نيروي كار هستند و مي توانند نسل بعدي را بسازند.» نياز مشترك نخستين عامل است برگرفته از بطن زندگي اجتماعي و شيوه هاي برطرف كردن خواست انسان ها كه معمولا با پيچيده شدن روابط اجتماعي جز از طريق تقسيم كار و انجام كار دسته جمعي ميسر نيست. شبكه ارتباطات اجتماعي كه بسياري از نهادها و سازمان ها كه مي توانند در زمينه تسهيل روابط بين آحاد يك جامعه نقش داشته باشند نيز جز با روحيه كار جمعي ميسر نمي شود. يكي از مشكلات جامعه امروز تفكرات فردگرايانه اي است كه به شكل بيماري مسري به كشورهاي درحال توسعه وارد مي شود اين افكار ميل انسان را از طريق فردگرايي و دنياطلبي به سوي آرامش و آسايش شخصي بيشتر تشويق مي كند كه علي رغم سخت كوشي هاست. البته عواملي هم در جامعه ما وجود دارد كه مي تواند به اين مانع اضافه شود. مثل وجود سازمان ها و نهادهاي دولتي يا شبه دولتي كه خدمات و تسهيلات به شكل بسته هاي حمايتي ارائه مي كنند و مانع آينده نگري و اميد داشتن به فرداي بهتر در واحدهاي اقتصادي كوچك براي تبديل شدن به واحدهاي بزرگ تر و كار مشاركتي مي شوند. در سال هاي بعد از انقلاب به واسطه جنگ و تبعات آن بسته هاي حمايتي ارائه شد و مردم هم راحت اين امكانات را تصاحب كردند مثل حمايت از مشاغل خانگي و حمايت از صنايع كوچك و اعطاي وام به تعاوني ها. البته فرهنگ كار و توليد هم مهم است. با زير سوال رفتن بخشي از هويت ملي روحيه كار جمعي هم به شدت درحال تضعيف است. افرادي كه براي مدرسه و محل و شهر و كشور خود ارزش قائل باشند به دنبال تحقق اهداف و آرمان خود مي گردند هرگز به منافع آني و زودگذر توجه نمي كنند.» الگوهاي موجود در جامعه، رفتارهاي اجتماعي، تقسيم امكانات براي برخي فعاليت هاي توليدي همه مبين اين است كه كار فردي مناسب تر است. بزرگان و نخبگان جامعه داراي وجهه محلي و قومي اند و از كار جمعي بهره مندند اما منافع كار دسته جمعي تقسيم نمي شود. بسياري از گروه هاي موفق جامعه معرفي نمي شوند بلكه صرفا افراد موفق هستند كه مورد تشويق واقع مي شوند. فرهنگ جنگ و دفاع مقدس روحيه فعاليت دسته جمعي را بين رزمندگان تشويق مي كرد ولي در بطن و صحن جامعه نشو و نما نيافت و همياري ها و از خودگذشتگي ها و اقدامات تخصصي بالا با اندك امكانات در جامعه به عنوان الگوهاي موفق مطرح نشد. روحيه كار جمعي در جامعه شكل نگرفت و امروز برخي فعاليت هاي جهادي توسط دانشجويان يا فعاليت هاي عام المنفعه مثل بسيج سازندگي در روستاها و مناطق محروم توسط خيرين صورت مي گيرد بدون اين كه تبليغ شود و به قول برخي جامعه شناسان يا تقديس بيش از حد در روحيه كار جمعي بوده و يا باندهاي خلاف كاري كه زنجيره اي و دسته جمعي به اقدامات فساد و خارج از عرف و اخلاق پرداخته اند را بزرگ نمايي كرده ايم پس رويه و الگوي موفقي به جامعه معرفي نشده است. اين ايراد به رسانه هاي گروهي هم وارد است كه مروج نوع خاصي از فعاليت هاي گروهي نبوده اند. تا رسيدن به كار جمعي و روحيه جمعي هم به لحاظ فرهنگي و برنامه ريزي هاي اقتصادي، اجتماعي كار طولاني در راه داريم. تحريم ها و جنگ منشا دستيابي به پيشرفت هاي اقتصادي و سياسي بود و علي رغم تجربه بالا و پرداخت هزينه هاي گزاف آن در جامعه هرگز پيوسته نشديم و همبستگي گروهي را براي راه انداختن چرخ جامعه استفاده نكرديم. قطره درياست اگر با درياست ورنه او قطره و دريا درياست برخي اقدامات قانوني در بعضي موارد مي تواند كارگشا باشد اما كارهاي جمعي و موفقيت در اين عرصه نياز به فرهنگ سازي دارد. تقويت روحيه جمعي و فعاليت هاي دسته جمعي هم به اعتقاد من از اين دست هستند و احتياج به فرهنگ سازي دارد و ايجاد انگيزه كه از دوران دبستان بايد آغاز شود.» وي در گفت وگو با گزارشگر كيهان تاكيد مي كند: «اصلاح نگرش ها نسبت به مضرات كارهاي گروهي و فوايد فعاليت هاي جمعي مي تواند مثمرثمر باشد البته در برخي بخش ها هم با اقدامات قانوني و نظارت بر حسن اجراي كار مي توانيم روحيه كار جمعي را تقويت كنيم علاوه بر فرهنگ سازی، وجود دستگاه قضایی مطمئن از جمله راهکارهای افزایش فرهنگ کار جمعی است. در این صورت اگر یک نفر در جمعی کلاهبرداری کند قوه قضائیه به سرعت با وی برخورد میکند، این در حالی است که اگر امنیت قضایی نداشته باشیم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم دیگران به یکدیگر اعتماد کنند و کار جمعی افزایش یابد. فرهنگ مقوله ای است که بار معنایی متعدد و متفاوتی دارد. در نظام مندی جمهوری اسلامی وقتی صحبت از فرهنگ، مبانی دین مبین اسلام و الزامات این مبانی می آید و از طرفی رسومات آداب، عرف های اجتماعی، معیارها و شاخصه هایی که دین ما در حوزه اعتقادات ترسیم کردند می گوییم اینها جزء داشته های فرهنگی ماست و همه ما به عنوان کسانی که در زیر بیرق جمهوری اسلامی حیات ظاهری داریم و میخواهیم به حیات واقعی برسیم صحت این ادعا را کاملا تأیید می کند، که فرهنگ و مبنای فرهنگی ما باید اصیل و اسلامی باشد. اما چرا مایی که این ادعا را می کنیم در حوزه مصداقی عملاً نسبت به مسائل فرهنگی اهتمام لازم را نداریم و یا غافل هستیم. باید گفت: یکی از آفت های جدی ضعف فرهنگ کار جمعی، تعدد و کثرت نهادهای فرهنگساز و آنهایی که متولی فرهنگ هستند و متوجه پروسه های فرهنگی هستند می باشد. هرکدام بدنبال این مطلب است که سبقت را در مقام رقابت برای این کار فرهنگی که انجام داده برباید. کما اینکه با توجه به همان فرهنگ اصیل اسلامی ما، هرکسی که کاری انجام بدهد متناسب با این مبانی عین افتخار و عین تکلیف است و توفیق مزاعف است به این معنا نیست که نهادهای دیگر تعطیل شده یا غافل مانده است، یا کارش را انجام نداده است. پس یکی از ضعف های اساسی فرهنگ کار جمعی خود متولیان فرهنگی اند. آن هم به دلیل تعدد و کثرت و کارهای موازی است. وقتی کار موازی بشود در این راستا عملا آن روحیه تعامل و تعاون و هماهنگی گروه ها، احزاب، جناح ها، مردم، قومیت ها و اقلیت ها از هم گسسته می شود. و هرکسی متناسب با آن کار فرهنگی یک گزارش یا عملکردی دارد و این عملا توان جمعی کار فرهنگی و فرهنگ کار جمعی از جامعه هدف گرفته می شود. بر این اساس پیشنهادمی شود که برگردیم به همان معیارها و شاخص ها و بایسته های بحث حکومت اسلامی و مبانی آنها که مقام معظم رهبری در سخنان اخیرشان به آنها اشاراتی داشتند. ما ادعا داریم می خواهیم حکومتی و تمدنی را تثبیت کنیم که این تمدن موجبات الگو باشد و برای تمام ملل و نحل و نه برای یک مقطع خاص بلکه تا دنیا دنیاست ماندگار بماند. پس باید هزینه هایش را بپردازیم و از این سبقت ها و رقابت های نسبی دست برداریم و با کمال افتخار، تعامل و هماهنگی را داشته باشیم. پیش به سوی یک فرهنگ و آن هم کار جمعی و دست یاری خدا و اراده ی خدا با کار جمعی است و کار انفرادی محکوم به شکست و استکبار است.
omid.1368
2014-09-15, 02:08
1- چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
کمکاری و بیخیالی بعضی از اعضای گروه، منفعتطلبی، فرد گرایی
2- چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمیشود؟
رواج فردگرایی، خودبینی، مطالعه نکردن احادیث و کتب مربوطه(یعنی عدم آگاهی)، پارتی بازی و نبود عدالت در بعضی از موارد
3- چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
بالا بودن سطح توقّعات، دوری از فرمایشات ائمّه(علیهم السّلام)، چشم و همچشمی، دخالتهای بیجای اطرافیان، عوامل جنسی، نبود مهر و محبت کافی
4- چرا در فرهنگ رانندگی، انضباط لازم رعایت نمیشود؟
تقلید از قانونگریزی برخی انسانها، تنبلی و بیحوصلگی، غفلت و عدم آگاهی
باسلام
+++ اولین بار میخام تو مسابقتون شرکت کنم،خیلی برام جالب بود عزیزی در پاسخ به سوالات اومده بود یک صفحه ی کامل رو کپی زده بود ....
جواب سوال 1 : به نظر من،افراد بخاطر منافع مالی خودشون سعی دارن که تنها خودش در امور مشارکت داشته باشن.. و خودشونو بستن به یک ضرب المثل «اگر شريك خوب بود، خدا يكي براي خودش انتخاب ميكرد.» در صورتی که این واقعا غلطه و میتونم به جرات بگم از جمله اصلی ترین دلایل فردی به امور پرداختن خود رای بودن هستن،طرف میخاد حرف خودش رو کرسی بشینه،طرف میخاد دستور بده و یه عده انسان رو زیر دست بگیره...خود خواه هست موفقیت رو فقط برای خودش میخواد،آسایش رو فقط برای خودش میخاد که از این نمونه ها تو جامعه ی امروزی ما کم نیست متاسفانه... بقیه دلایل هم میشه گفت:حسادت،تنبلی،عدم مشورت پذیری،عدم پند گیری،منافع مالی،اعتماد کاذب به خود داشتن،بوجود اومدن بیش از حد نهاد های مختلف
جواب سوال 2-در جامعه ما آنطور که شایسته باشد افراد به آزادی معنوی وآن شخصیت وکرامتی که خداوند در وجودشان نهاده توجه نمی کنند چرا که اگر کسی بخواهد به حقوق متقابل دیگران احترام بگذارد قبل از هر چیزی باید به خود احترام گذاردتا بتواند به شخصیت وکرامت دیگران وآزادی اجتماعی آنان احترم گذارد.دلیل دیگری که می توان به آن اشاره کرد نفوذ برخی عقاید ومکاتب انحرافی از غرب وشرق واین تفکر که در این دنیا فقط من مهم هستم ودیگران مهم نیستندومن می توانم واین حق مسلم من است که از هر موقعیتی جهت ارضاء تمایلات نفسانی ودنیوی خودم استفاده کنم
+البته شاید بهترین پاسخ به این سوال این باشه که،وقتی خودمون حقوق طرف مقابل رو رعایت نمیکنیم قاعدتا طرف مقابل هم حقوق مارو رعایت نمیکنه... و این باز هم برمیگرده به خود رای بودن،خودمون رو برتر از دیگران دونستن،کبر
جواب سوال 3- این سوال خیلی خوبیه... البته من اعتقادی به "بعضی" ندارم چون الان در همه ی جای ایران متاسفانه آمار طلاق بالا رفته...جدا از بحث پرتوقع بودن و چشم و هم چشمی ،دخالت دیگران،نداشتن درک صحیحی از کلمه تفاهم و... متاسفانه الان یکی از اصلی ترین دلایل طلاق جدی نگرفتن زندگی و آینده هست که این بر میگرده ارتباط با جنس مخالف حتی بعد از متاهل شدن؛که این بر میگرده به از بین رفتن حیا و عفاف و ریشه ی همه ی اینها تهاجم فرهنگی یا همون جنگ نرم هست که بهترین وسیلش ماهوارس!
الان دقت کنید تو فیلم های غربی که از ماهواره پخش میشه،یک خانوم متاهل یا یک آقای متاهل،خیلی راحت با چندین خانوم یا آقای دیگه رابطه داره،دشمنان ما این مسله رو خیلی عادی جلو دادن و متاسفانه جوانان خام ما این مسله رو خیلی عادی گرفتن و متاسفانه دست به همچین کارهایی میزنن،
الان جدیدا هرکسو بگی چرا طلاق گرفتی،میگه همسرم با یه شخص دیگه ای رابطه داشته... متاسفانه مسله ی مهم بعدی،بعد از ماهواره ها و عادی جلو دادن روابط نامشروع،مصرف دخانیات هست... که باز من خیلی هارو دیدم بخاطر این مسله جدا شدن... :(
http://www.psyop.ir/wp-content/uploads/2011/07/tahajom-farhangi.jpg
جواب سوال 4- از نظر من:رفاه بیش از حد یک عده...
حالا ربطش به سوال چیه... طرف هنوز پشت لبش سبز نشده،پدرش برا ماشین آخرین سیستم میخره،موتور سنگین میخره همه ی امکانات لازم رو در اختیارش میزاره
یه همچین فردی بنظر شما قوانین رو رعایت میکنن؟خیر،
گرفتن گواهی نامه تو ایران خیلی راحت شده... مردم صبر ندارن،اعصاب ندارن...
البته علاوه بر نکته ای که گفتم؛هنوز این مسله فرهنگ سازی درست نشده...بنظر من جدی با این مسله برخورد نشده
+فرهنگ ما و عدم آموزش لازم و کافی نبودن توان اجرایی و نظارت بر قوانین موجب این امر شده (دکتر لاریجانی)
صدای رسا
2014-09-15, 12:31
1- چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
کمکاری و بیخیالی بعضی از اعضای گروه، منفعتطلبی، فرد گرایی
2- چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمیشود؟
رواج فردگرایی، خودبینی، مطالعه نکردن احادیث و کتب مربوطه(یعنی عدم آگاهی)، پارتی بازی و نبود عدالت در بعضی از موارد
3- چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
بالا بودن سطح توقّعات، دوری از فرمایشات ائمّه(علیهم السّلام)، چشم و همچشمی، دخالتهای بیجای اطرافیان، عوامل جنسی، نبود مهر و محبت کافی
4- چرا در فرهنگ رانندگی، انضباط لازم رعایت نمیشود؟
تقلید از قانونگریزی برخی انسانها، تنبلی و بیحوصلگی، غفلت و عدم آگاهی
مختصر و مفید مرسی
1- چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
بیخیالی بعضی از اعضای گروه،منفعتهای اقتصادی براي خود فرد
2- چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمیشود؟
عدم تقوا و ایمان, پایین بودن سطح فرهنگها , عدم وجود آموزش های لازم, عدم وجدان کاری
3- چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
بالا بودن سطح توقّعات، الگوهای تربیتی متفاوت، چشم و همچشمی
4- چرا در فرهنگ رانندگی، انضباط لازم رعایت نمیشود
؟ نداشتن صبر ، نداشتن فرهنگ و همچنین اموزش کافی
yaserazeghi
2014-09-15, 17:01
-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟ علت این امر به نظر من برمیگردد به منفعت طلبی بیش از حد افراد وعدم اعتماد به همدیگر .یا تجارب بدی که در دوره های قبل زندگیشان با آن مواجه شدند ویا از دیگران شنیده اند دیگر تمایلی به کار جمعی ندارند .
2 -چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟ فرد به طور فطری منفعت خود را بر دیگران ترجیح میدهد وبه دلیل کم رنگ شدن مفاهیم دینی چون ایثار وبی توجهی به روایات واحادیث که فرد را توصیه میکنند که آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و....همه این بی توجهی ها احساس همبستگی جمعی را تضعیف میکند والبته در ایجاد این جو رسانه ها .ماهواره و ... . هم بی تاثیر نیستند.
3-چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟ سطح توقعات بالا رفته آنچه در تلویزیون وماهواره و... تبلیغ می شود توجه به ظاهر وتجمل گرایی و خودخواهیهاست .تجمل گرایی وچشم وهم چشمی زیاد شده ومعیارهای دینی کم کم رنگ باخته . توجه به ظواهر نتیجه ای جز فرو پاشی بنیان خانواده نمی تواند داشته باشد.
4-چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟ هرکس به منافع خود می اندیشد .همبستگی اجتماعی ضعیف شده وفرد خود را تکه ای جدا از جامعه می داند . اینقدر مشکلات و گرفتاریها وبیماری و... زیاد شده که توجه به حقوق دیگران در نظر شخص امری سخت ونامعقول به حساب می آید. .همچنین تفکر غلط لزوم الگو گیری از غربی ها در ذره ذره وجود افراد رسوخ پیدا کرده ونهادینه شده . این فرهنگ لائیک وضد دین غرب است که به فرد میگوید تامین نیاز وتوجه به خودش اصالت دارد وخود خواهی را ترویج می کند . وفرد لزوم این نظم را باور ندارد آن را امری دست وپا گیر وناقض حقوق خود ش میداند.
1-چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است.
موضوع بسیار ارزشمندی که می تواند در بررسی ها به حل مسئله در سازندگی کشور در زمینه های فرهنگی، سیاسی اقتصادی، اجتماعی و ... کمک شایانی نماید. امروز کار جمعی چنانچه با توافق و همدلی انجام گردد مشکلات به حداقل خواهد رسید چرا که یکی از مشکلات کشور عدم اجرای خرد جمعی است که متأسفانه حاکمیت آن در بسیاری از امور دیده نمی شود و عدم رعایت کار جمعی در بسیاری افراد را می توان زیادی خواهی دانست و خودبینی نیز در آن وجود خواهد داشت هر چند اجرای بعضی از امور، قانون به طور نظرات جمعی پیش بینی نموده است ولی بعضاً دیده می شود شخص به تنهایی خود تصمیم گرفته و نظرات دیگران را که می بایستی حتماً در موضوع رعایت می شد، رعایت نشده که خود می تواند باعث بسیاری از نابسامانی ها شود و در بعضی مواقع فرار از تصمیم گیری ها باشد و کم کاری خود می تواند باعث عدم اجرای کار جمعی باشد و هستند کسانی که خود و افکارشان را برتر از دیگران می دانند و عقیده ای به کار جمعی ندارند و می توان گفت که این موضوع به نحوی فرار از قانون و بی توجهی به قانون می باشد، کار جمعی را به نحوی شورایی می توان گفت که اسلام در این مورد سفارش فراوان نموده است و رسول خدا (ص) نیز در بسیاری از کارهای اجرایی مشورت را امری مهم دانسته و در قرآن کریم نیز توصیه هایی در این امور شده است. در واقع باید گفت چنانچه کسی ایمان به کار جمعی نداشته باشد به هیچ عنوان نمی تواند در این امور موفق باشد و اگر مدیران تصمیمی در این موارد (کار جمعی) خواهند گرفت باید توجه داشته باشند افرادی را انتخاب و معرفی نمایند که اعتقاد کامل به امور شورایی و کار جمعی داشته و عدم رعایت این موضوع خود باعث بروز عدم اجرای کار جمعی با نتیجه مطلوب خواهد بود و باید گفت حتی امر تولید با ایجاد خط تولید می تواند از موفقیت بیشتری برخوردار باشد. پس نتیجه می گیریم که کار و افکار جمعی همیشه پخته تر و تصمیمات آن از بررسی بیشتری برخوردار بوده و خواهد بود، مثلاً در امور کشورداری که برای مدیران خود یک کار جمعی می باشد هر چند ممکن است هر سازمان و نهادی برای خود تصمیم گرفته اند ولی در نهایت همه در یک چارچوب پیگیری و اجرا می شوند که همین موضوع خود نگاه مهمی است به پیشرفت کار به طور آراسته با رعایت موازین قانونی لذا چنانچه می بایستی کار جمع انجام گردد و عدم اجرای جمعی خود نافرمانی از قانون است که در این زمینه مسئولین باید دقت بیشتری داشته باشند و خاطیان از این موضوع را تذکر و در صورت لازم با جابجایی مناسب و یا ... اصلاح گردد. و باید عرض کنم گه بسیاری از نابسامانی های موجود امروز کشور عدم اجرای خرد جمعی در امور می باشد که در بعضی مواقع آفتی بسیار خطرناک و غیر قابل جبران بوده که حل موضوع و به سامان رساندن آن غیر ممکن می باشد.
چرا در روابط اجتماعی ما حقوق متقابل رعایت نمی شود؟ (http://hekmatway.blogfa.com/post/4)
اجتماع انسان از نخستين روزي كه پديد آمده به طور كامل پيدا نشده كه قابل ازدياد و رشد نباشد نه تنها اجتماع انساني بلكه همۀ خواص روحي و هر چه ارتباط با انسان دارد چنين است. اجتماع انسان مثل ساير امور روحي ادراكي انساني پيوسته همگام با كمالات مادي و معنوي او بسوي كمال مي رود در حقيقت نبايد اين خاصيت اجتماعي بودن انسان را از بين همه ي خواص انساني او استثنا كنيم و بگوئيم اين خاصيت در اول پيدايش بكامل ترين صورتي پيدا شده است بلكه خاصيت مزبور مثل همه ي خواص ديگر انساني دو نيروي:«علم- اراده» دارند بنتايج در انسان به حد كمال مي رسند. اجتماعي بودن هيچ وقت از انسان جدا نشده ا لا اينكه اوائل بطور تفضيل آدمي توجه به آن نداشت بلكه به حكم پيروي از خواص ديگر خويش مانند استخدام دفاع و غيره زندگي و رشد مي كرد. قرآن مي گويد« اولين كسي كه به طور تفصيل آدميان را به«اجتماع» آگاه ساخت و به طور استقلال توجه به حفظ اجتماع كرد پيغمبران بودند». مي گويد« آدميان در قديمي ترين ايام گذشته به طور ساده زندگي مي كردند و هيچگونه اختلافي بينشان نبوده تا اينكه اختلافا ت پديد آمد و مشاجرات در گرفت خداوند پيغمبران را مبعوث كرد و براي آنها كتاب فرستاد تا اختلافات را حل كند و مردم را به وحدت اجتماعي كه با قوانين انبياء محفوظ خواهد بود برگردانند هدف اجتماعات امروزی و حتی اجتماعات پیش از پیامبران بهره برداری از مظاهر مادی است. اگر اجتماعات پیشین بدون هیچ اختلافی بود به خاطر نیازی بود که آنها نسبت به یکدیگر داشتند. برای دفاع و ادامه به زندگی. اجتماعات امروزی که بدون رعایت دستورات الهی وجود دارد و گاهاً شاید بدون اختلاف باشند یا اختلاف کمی درآنهاست یا اینکه حقوق یکدیگر را رعایت میکنند. به دلیل این است که میخواهند از مظاهر مادی بهرهمند شوند. و راه بهرهمندی از این مظاهر را رعایت کردن حقوق دیگران میداند. البته اگر بدانند بدون رعایت کردن حقوق دیگران از مادیات بهرهی کامل میبرند، مسلماً حقوق دیگران را رعایت نخواهند کرد.
3- افزایش طلاق ها فقط دامنگیر پایتخت نیست و در سال های اخیر، رشد آماری آن در استان های سنتی ـ که روزگاری آن را مکروه ترین حلال خداوند می دانستند ـ هم شتاب گرفته و خبرها در این زمینه چنان تکراری شده است که دیگر رسانه ها هم برای اعلام دوباره آنها دودل هستند.
بحران طلاق اما حتی اگر خبرهایش به خیال رسانه ها تکراری شود و خط بخورد، همچنان ادامه دارد و مثل زخمی چرکین است که گذر زمان، فقط آن را عمیق تر و دردناک تر می کند.
به همین دلیل، سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران اعتقاد دارد پژوهشگران اجتماعی و همه مسئولانی که دستی در یاستگذاری های کلان کشور دارند، نباید پدیده افزایش آمار طلاق در کشور را طبیعی بدانند و به آن عادت کنند و پیش از آن که به فاجعه تبدیل شود، باید برایش چاره جویی کنند.
گفت وگوی ما با این مددکار اجتماعی پاسخی است بر این پرسش مقام معظم رهبری که چرا در برخی مناطق کشور طلاق زیاد شده است.
آیا افزایش طلاق مانند دیگر آسیب های اجتماعی که هر سال رشد می کند، امری ناگزیر است؟
خیر، این توجیه درستی نیست که بگوییم چون آمار آسیب های اجتماعی سالانه تا حدی رشد می کند، ...
4-
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمیشود؟
به شوخی میماند اگر بخواهیم پیوندی را بین فرهنگ و تمدن غنی ایرانی با فرهنگ رانندگی خود برقرار کنیم! ایرانی جماعت در هرچه تعارفی باشد در رانندگی هیچ تعارفبردار نیست؛ به عبارت دیگر در برخی زمینهها باید «زرنگ» بود! برخی جاها که با زرنگبازی هم کار پیش نرود، زبان عریان میشود؛ «اوهوی، گاریچی، مگه سَر آوردی، حیف که ماشین هنوز آببندی نشده وگرنه حالیت میکردم، مَر...» لطفا خونسرد باشید و این جملات را نشنیده بگیرید، چراکه در غیر این صورت، سر و کلهتان با زنجیر و قفل فرمان ماشین سخت نوازش خواهد شد!...
رانندگی و صدای ناموزون آن بر آسفالت خسته شهر قصه ای مکرر و طولانی است که خبرنگاران بسیاری این سوژه را مشق روزنامه خود کرده اند و مسئولان بی شماری هم برای آن جلسه ها گذاشته و طرح ها بایگانی کرده اند.
سوژه را با نگاهی به فرهنگ نظم در وسط خیابان ها و اتوبان های بی قواره شهر پی خواهیم گرفت.
چرا در روابط اجتماعي، حقوق متقابل رعايت نمي شود؟
داخل تاكسي نشستهايد و چند دقيقه ديگر هم به مقصد ميرسيد، اما به يكباره راننده فندكش را روشن ميكند و بدون اينكه از شما يا ساير مسافران اجازه بگيرد، به خودش اجازه ميدهد داخل خودرو سيگار بكشد.
معمولا در اين شرايط، چند احتمال پيش میآید كه البته هيچكدام از آنها نتيجه درخشاني در پي نخواهد داشت، زيرا اگر مسافران با راننده بحث و جدل كنند، يا از خودرو خارج شوند يا حتي راننده مجبور شود سيگارش را خاموش كند، در اصل قضيه تفاوتي ايجاد نميكند.
درواقع اينكه شهروندي به طور عمد تصميم ميگيرد حقوق شهروند ديگري را پايمال كند، از اتفاقهاي بعدي كه پس از اين ماجرا رخ ميدهد، مهمتر است.
اما اين مثال تنها گوشهاي از رعايت نكردن حقوق شهروندان در سطح شهر است كه اگر كمي دقيقتر به اوضاع پيرامونمان نگاه كنيم، براحتي ميبينيم كم نيستند افرادي كه به خود اجازه ميدهند براي نفع شخصي خود از حقوق ديگران بگذرند و اگر بخواهيم بيرو دربايستي به اين مساله نگاه كنيم، حتي گاهي اوقات خود ما نيز ابايي نداريم كه قواعد حقوق متقابل شهروندي را زير پا بگذاريم.
hamidarabi
2014-09-16, 02:00
چرا در برخی مناطق طلاق زیاد شده است (http://szendgi.blogfa.com/post/3)
در بعضی مناطق، در روستاها و در میان عشایر و ایلات و شهرهای کوچک که دامنه توقعات زنان از شوهران زیاد نیست، میزان طلاق هم پایین است. گمان نمیکنم در مناطقی مانند کردستان، بلوچستان و خوزستان و قلمرو همه عشایر که ازدواج حالت سنتی دارد و زن از روز ازدواج خود را همبسته و وابسته به شوهر میانگارد و ازدواج جنبه مقدس داشته در زمره امور مقدسه است و وفاداری و قناعت سیره زنان است، طلاق زیاد رخ دهد.
زندگی در شهرهای بزرگ و متوسط توقعات را افزایش میدهد. متأسفانه طرز نگرش قدیم از بین رفته و همه خانمها میخواهند مانند دختر فرمانفرما و دختران وثوق الدوله اشراف قاجار زندگی کنند.
تا حدود سالهای 1368- 1367 زندگی در ایران چندان گران و طاقت فرسا نبود. مردم با حقوقی زیر 10 هزار تومان، زندگی خوبی داشتند. در دوران پس از جنگ اقتصاددانانی پیدا شدند که طرحهای متحیرالعقولی را به اجرا درآوردند. به یاد دارم
در سال 1372 که من به خارج سفر کردم بهای هر دلار حدود 134 تومان یا در همین حدود
بود. اقتصاددانان نابغه این قیمتها را بتدریج بالا بردند.
یک علت مهم، استفاده نکردن از افراد متخصص بود. چندی پیش نوشته بودم مانند سالهای 1300 یا 1330 چه ایرادی دارد چندین کارشناس اقتصادی لایق و متبحر از آلمان، ژاپن، کره، هلند استخدام شوند یا از استادان برجسته اقتصاد ایران که در خارج تدریس میکنند، با احترام خواسته شود به کشور هرچند موقت بیایند و طرحهایی ارایه کنند. دیدم شخصی بر من ایراد گرفته کارشناس خارجی چرا بیاید؟ کارشناس غیراسلامی به درد نمیخورد! این ایراد بسیار بچگانه و سرسری بود. چرا در کار فوتبال که فقط یک ورزش است، از انواع مربیان اروپایی استفاده میکنید؟ این کارشناسان و مربیان اروپایی که مسلمان نیستند، اما کار خود را خوب بلدند و دیدید که یک گل زدن به تیم کره جنوبی چقدر مایه شادی ملت شد و آن مربی خارجی چقدر از سوی اعضای تیم فوتبال مورد تفقد و تشکر و ماچ و بوسهها قرار گرفت.
به هر حال یکی از موارد طلاق بالا رفتن سطح توقعات است. ازدواج اکنون بیشتر به معامله تجاری شباهت دارد تا تشکیل کانون خانواده!
من علت بعضی از طلاقها را توقعات بیرویه بعضی از خانمها میدانم. همه میخواهند خودرو عالی، آپارتمان شهری و کنار دریا داشته باشند. از یک مرد با درآمد عادی توقع برآوردن تمام خواستههایشان را دارند. ازدواج از نظر بعضی از پسران و جوانان، برآوردن آرزوها و خواستها و عقدههای دختران تلقی میشود که قصد دارند تمام آنچه را که در خانه پدر آرزو داشتهاند بر غلامی بیجیره و مواجب
که یک ناهار و شام جلویش میگذارند، تلبنار کنند.
این سکه بازی که از امارات متحده عربی و قطر و کویت و عربستان به ایران آمده و مانند یک بیماری خطرناک شایع شده هم یکی از آفات ازدواج است. در سراسر دنیا زنان و شوهران با هم تلاش میکنند. در اینجا نیز خانمهای محترم و معتبر و دارای خلقیات ستوده قدیم، مظهر فداکاری و ایثار و خانمی هستند، اما نسلی که باید آن را نسل جدید خواند، ازدواج را نوعی برده و بنده استخدام کردن میداند و شهد ازدواج را به شرنگ جان کندن مرد بدبخت تبدیل میکند.
متأسفانه بسیاری از مردان نیز راه و رسم جوانمردی و معرفت را فراموش کرده کلاهبرداری و زرنگی را در ازدواج به کار میبرند. میبینید در صفحات حوادث چه فجایع رعشهآوری به وقوع میپیوندد.
برای رهایی از این مشکلات باید:
1- وزارت راه و شهرسازی مورد حمایت قرار گیرد. با همت وحدت انبوهسازی کند تا مردم از اجاره نشینی نجات یابند و خانوادهها و جوانان آرامش پیدا کنند.2- مسأله تورم گرانی و گرانفروشی حل شود. به جای جریمه کردن، هر جا گرانفروشی کشف شد، کالاها و مایحتاج احتکار شده به قیمت قانونی بین مردمی که طمع و آزمندی عدهای از خدا بیخبر، جانشان را به لب رسانده فروخته و نفع مشروع به فروشنده داده شود. 3- مشکل بیکاری حل شود. کشوری به این وسعت و عظمت و با این همه خاک و این همه استعدادها نباید از بیکاری در رنج باشد. 4- به خانمها آموزانده شود سطح توقعات خود را پایین آورند. 5- چشم و هم چشمی به عنوان یک ضد ارزش شناخته شود. تبلیغات منطقی در کاستن از چشم و هم چشمی تأثیر فراوان دارد. 6- جشنهای ازدواج با هزینههای گزاف تقبیح شود. 7- سکه بازی محدود شود و مهریهها در همین حدودی که مجلس تصویب کرده برقرار شود و هیچ معامله محرمانه و خارج از متن مورد قبول حاکم مدنی قرار نگیرد. 8- برنامههای رادیو و تلویزیون شادتر و روح بخش شود. 9- به طبقه جدید تفهیم شود در کشوری که درصد بزرگی از مردم زیر خط فقرند تظاهر به ثروت و خودروهای چهارصد میلیونی سوار شدن و قصر میلیاردی ساختن خوش فرجام نیست.
hamidarabi
2014-09-16, 02:01
چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟ بدلیل عوامل خارجی مثل توقعات شخص (خانم هیلاری کیلینتون و ملکه الیزابت ....وگرنه پسرهای ما در همان عوان کودکی نقش های مردخانواده مثل کسب مهارت کاری،استقلال،احترام متقابل و... رامی آموزند دخترانمان هم از عوان کودکی حیا، خوش خلقی و همسر و مادر بودن را می آموزند در ضمن خانواده ها یی که پسر دارند هرگز نه اغراق بر خوب بودن پسر شان می کنند نه دروغ می گویند و نه در مقابل مهریه ای که حق زن است چانه می زنند و ازاول همان نیت را بر نگرفتن نمی گذارند اما جهیزیه را عند المطالبه و لوکس نمی خواهند درست مثل ازدواج الگوی ازدواج مسلمانان حضرت علی (ع) و فاطمه (س)
file:///C:%5CDOCUME%7E1%5Cr%5CLOCALS%7E1%5CTemp%5Cmsohtmlc lip1%5C01%5Cclip_image002.jpg دختر با لباس سفيد به خانه بخت ميرود و با لباس سفيد هم بيرون ميآيد. اين جمله جواب اول و آخر اطرافيان به زنان و مرداني بود که به گسستن پيوند خانوادگيشان ميانديشيدند. اين جمله تا چندي پيش قانوني نانوشته و قاطع در فرهنگ ما ايرانيها بود و گفتن آن يک مفهوم را بيان ميکرد؛ طلاق ممنوع! طلاق در گذشته اي نه چندان دور کابوس خانوادهها بود و تقاضاي جدايي از سوي هر يک از طرفين به شدت توسط والدين سرکوب ميشد. اما در دو دهه اخير و با گسترش زندگي شهرنشيني، افزايش ظواهر مدرنيته و تغيير شيوه زندگي از سنتي به مدرن، نظام خانواده در ايران دستخوش تغييراتي شده است. به گونهاي كه اين مساله سبب شده كه آمار طلاق به ميزان قابل توجه و نگرانكنندهاي افزايش يابد و اين معضل اجتماعي نيز همچون بسياري ديگر آرام آرام در تغييرات نظام اجتماعي، قبح خود را از دست داده و جمله معروف “دختر با لباس سفيد به خانه بخت ميرود و با لباس سفيد هم بيرون ميآيد” به صندوقچه تاريخ پيوست. حقيقت تلخي که همه ما بر آن اذعان داريم. یکی از عوامل اصلی طلاق در خانواده ایرانی وجود بزرگترین دشمن خانگی و همه گیر که همان ماهواره به ظاهر فقط فیلم و آهنگ است با وجود فیلمهایی چون فارسی وان که زنان و مردان با وجود همسران در آن جمع به ظاهر خانوادگی در کنار شوهرانشان باهمدیگر دوست هم هستند و آنچنان در فیلم نقش بازی می کنند که گویی برای هم جان می دهند و مردم ساده که بادیدن این فیلمها نه تنها سرگرم نمی شوند بلکه کانون پر مهر خانواده شان هم از دست می دهند . اینها همه معظلاتی است که خود ما بدان دامن زده ایم واین دشمن بدون خونریزی را وارد منزل کرده ایم و خود نمی دانیم که چرا در خانه هامان این همه جنگ . وگریز است و به جای آنکه با دیدن فیلم چیزی یاد بگیریم تازه آنچه را که میدانستیم بدست فراموشی سپرده ایم و خود باخته فیلم های دروغین شده ایم .
مشكل ما اينجاست كه نقشه راه و مهندسي فرهنگي نداريم. برای طلاق يا مسائلي كه ناشي از اين قضيه است نسخهاي نداريم و جزيرهاي عمل ميكنيم. در زمانی كه شبكه فارسيوان خانوادهها را نشانه گرفته و فيلمهايشان براي متزلزل كردن بنيانهاي خانواده است ما در مقابل چه برنامهاي داريم؟ الان وقتي از بالا به شهرها نگاه ميكنیم بیشتر منازل حتی در روستاها ديش ماهواره دارند
گرچه براي بسياري از جوانان امروزي طلاق ديگر کابوس نيست اما اکثر قريب به اتفاق جامعه شناسان از افزايش اين معضل اجتماعي نگرانند و نسبت به آن هشدار ميدهند. به اعتقاد جامعهشناسان و آسيبشناسان اجتماعي امروزه بسياري از پديدهها و آسيبهاي اجتماعي، خانوادگي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و... ريشه در مساله طلاق دارد.
چندي پيش رييس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور تازهترين آمار ازدواج و طلاق را در شش ماه نخست سال جاري اعلام کرد که بر اساس آن هشتصدو چهل و یک هزار طلاق در کشور ثبت شده است که اين تعداد در مقايسه با سال قبل شش درصد افزايش داشته است. اين آمار بار ديگر زنگ خطر را براي جامعه شناسان و آسيبشناسان اجتماعي به صدا در آورده و چشم انداز تاريکي را براي جامعه ايراني به تصوير کشيده است. از نظر متخصصان علم جامعه شناسي علل افزايش طلاق از سه نقطه نظر اجتماعي، اقتصادي و آماري قابل بررسي است.
برخي از علل و عوامل طلاق آشکار هستند و زوجين به هنگام طلاق اين علل را در دادخواست خود بيان ميکنند مانند مصرف موادمخدر، خشونت، دخالت والدين و گاهي فقر اما برخي از علل طلاق در دادخواست بيان نميشود مانند نارضايتي از روابط زناشويي که به دليل مسائل فرهنگي حاکم بر جامعه در قالب عدم تفاهم در دادخواست ذکر ميشود و يکي از عوامل موثر در طلاق است و کمتر در دادخواستهاي طلاق به آن توجه ميشود همچنين ميتوان به سوء ظن يا انحراف اخلاقي که معمولا بيان نميشود، اشاره کرد.
فرهنگ گفت و گو در ميان خانوادههاي ايراني پايين آمده است و مطابق تحقيقاتي که انجام گرفته مشخص شده که مدت زمان گفت و گو بيشتر از 15 دقيقه نميشود در صورتي که بالاي 70 درصد از اختلافات ميان زوجين بناي سوء تفاهم دارد و اين مشکل تنها با صحبت کردن زوجين با يکديگر برطرف ميشود و در بيشتر موارد نيز صحبت و گفت و گو ميان زوجين در خصوص مسائل و مشکلات ديگران است که در اين موارد نيز به نتيجهاي نميرسند.
اما نکته کليدي و تاثيرگذاري که بايد به آن اشاره کرد اين است که تمام عواملي که منجر به طلاق ميشود از درون خانه نشات نميگيرد بلکه عوامل بيرون از خانه نيز در طلاق موثر هستند که ميتوان به سلامت اجتماعي اشاره کرد. براساس آمار وزارت بهداشت حدود 34 درصد از مردم به يکي از انواع اختلالات رواني مبتلا هستند که بالاترين آمار به تهران بر ميگردد در صورتي که در گذشته اين آمار حدود 20 تا 24 درصد بوده است. شادي و نشاط در خانوادههاي ايراني کم رنگ شده و زماني که فردي شادابي نداشته باشد در برخورد با ديگران با بيحوصلگي رفتار ميکند که ميتواند به اشتباه از سوي طرف مقابل برداشت منفي از اين رفتار شود.
بخش ديگري از عوامل موثر در طلاق مشکلات اقتصادي، ناباروري، عدم شناخت يا معيارهاي نادرست و ازدواجهاي اينترنتي و آشنايي در پارک و اتوبوس و اماکن عمومياست و همانطور که اشاره شد در مناطق مختلف طلاق علل متفاوتي دارد.
دکتر سيدهادي معتمدي، روانپزشك نيز درمورد افزايش آمار طلاق ميگويد: از نظر اجتماعي تغيير در فضاي جامعه و آشنا شدن مردم بويژه زنان با حقوقشان يکي از علل رشد طلاق است. همچنين گسترش سازمانهاي حمايتي و حمايتهاي اجتماعي از مطلقين بويژه زنان مطلقه از ديگر عوامل رشد اين پديده است. نکته ديگر قانون به روز شدن مهريه است. تا ده سال پيش زنان نه با حقوقشان آشنايي داشتند و نه در صورت طلاق از پشتوانه مالي برخوردار بودند. اما با وضع قانونهاي جديد، مسائل مالي که يکي از موانع اقدام به طلاق بود، حل شده و زنان مطمئن هستند که در صورت طلاق علاوه بر حمايتهاي اجتماعي، پشتوانه مالي نيز خواهند داشت. اين مسأله باعث شده بسياري از طلاقهاي عاطفي تبديل به طلاق واقعي شود. ميتوان گفت طلاق بطور مطلق افزايش پيدا نکرده بلکه بيشتر نمود اجتماعي پيدا کرده است و خود را نشان ميدهد.
یکی دیگر از عوامل طلاق چشم و هم چشمی است که در میان مردم باب شده است چرا فلانی باوجودی که سن ازدواجشان با ما یکی است آنها در همه موارد تامینند اما من نمی توانم مایحتاج زندگی معمولم را داشته باشم با به اجرا گذاشتن مهریه و ویران کردن یک زندگی و نابودی فرزندان آن خانواده بدون توجه به عواقب بد آن برای خود ، همسر و فرزندان دست به این کار قبیح می زنند و جالب اینجاست که در راه دادگاه با سوء استفاده بعضی ها سریع بدام می افتند و باز هم بدون فکر کردن دچار مشکل بزرگتر ی می شوند .
وظيفه ما در اين است كه بدانيم هر يك از عناصر سبك زندگي تا چه حد الزامي و تا چه حد اختياري است. براي نمونه سبك زندگي نشستن بر مبل و صندلي در ايران سابقه نداشته است، ولي اكنون در روستاها هم چنين سبكي را ميبينيم، چه رسد به شهرها. به ظاهر اين سبك اختياري است ولي واقعيت اين نيست. زندگي مدرن شهري و تغيير وضعيت مشاغل و آسيبپذيريهاي ستون فقرات و امثال آنها، موجب شده كه گرايش به نشستن بر صندلي و مبل به يك الزام بدل شود، هرچند وجوه ديگري هم در اين سبك از زندگي وجود دارد. براي تعيين اينكه كدام يك از وجوه سبك زندگي الزامي و غيراختياري است و كدامها قابل دستكاري و تغيير است، باز هم نيازمند دانش و علوم اجتماعي هستيم. بدون پشتوانه اين علم، كاري در اين زمينه نميتوان كرد.
یکی دیگر از علل طلاق تورم و بیکاری علل اقتصادی طلاق
درحال حاضر با سيل جوانان بيکار مواجهيم که بيشتر متولد 25ـ20 سال پيش هستند و شايد ريشه اين مشکل را بتوان در سياستهاي 25ـ20 سال پيش که خانوادهها را به داشتن فرزند بيشتر تشويق ميکرد، جست وجو کرد. قطعاً در خصوص بيکاري جوانان همه دولتمردان مقصر بوده اند.
همچنين با اشاره به پيوندهاي زناشويي جديد که بيشتر روبنايي است ميگويد: جوانان امروزه بدون در نظر گرفتن شرايط لازم براي ازدواج و دقت به مسائل زيربنايي ازدواج، اقدام به اين کار کنند و ازدواجها تبديل به نوعي نمايشگاه و نوعي مسابقه نمايش امکانات شده است. اين سطحي نگري درازدواج خود از علل بروز طلاق در سالهاي آينده است و بيشتر طلاقها نيز در بين اين گروه اتفاق ميافتد.
جدیدا" هم بعضی از خانواده ها باوجودی که پسرشان هنوز سربازی نرفته و هیچ حرفه ای ندارد برای ازدواجشان قدم پیش گذاشته و جالب تر آنکه خانواده دختر هم آنها را بی نصیب نگذاشته و جواب مثبت می دهد و این خانواده ها نمی دانند که چه ظلم بزرگی در حق فرزندانشان می کنند .
دکتر پيمان آزاد استاد دانشگاه و حقوقدان معتقد است که پديده افزايش طلاق و بيميلي جوانان به ازدواج مساله پيچيدهاي نيست اگرچه ابعاد گوناگوني دارد. ازمنظر کلان، عبور از جامعه سنتي به جامعه مدرن از يک سو، بنيان خانواده را سست ميکند و از طرفي رشد ميزان ازدواج را به خطر مياندازد. در جامعه مدرن، تساوي حقوقي زن و مرد در همه عرصههاي زندگي مطرح ميشود. نقش زن در خانواده و جامعه تحول پيدا ميکند و در بستر اين تحول است که وظايف و تکاليف زن و مرد تغيير ميکند. در صورتي که آحاد جامعه مخصوصاً مردان براي قبول اين تحول آماده نباشند رشد ميزان طلاق اجتناب ناپذير ميشود چرا که معيار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونيهاي مداوم است. به اعتقاد اين حقوقدان، 20 درصد طلاقها را دخالت خانوادهها و ديگران در امور جوانان تشکيل ميدهد و اين قضيه تا آنجا پيش رفته که در ايران خانوادهها با هم ازدواج ميکنند نه دو جوان زيرا اختلافات خانوادهها آنچنان زياد شده که اجازه زندگي به دو زوج را نميدهند.
بحث مهریه که چون دختر خاله یا دختر عمو یا فلان دختر در دانشگاه به اندازه سال تولدش مهریه برایش قرار داده اند خود معظلی شده است و بالاترین آمار طلاق و پر شدن زندان همین است ،
واین قضیه برای بعضی خانواده ها منبع در آمد شده است دختر را بامهریه سنگین بر سر سفره عقد می نشانند و بعد از مدتی دعواهای زرگری راه می انداختند و مهریه را به اجرا می گذاردند و این قضیه بیشتر در کلان شهر ها اتفاق می افتاد و متاسفانه باعث دردسرهای بزرگی برای خیلی از خانواده ها شد .
بيش از 80 درصد طلاقها به درخواست زنان است .
آزاد از آمار جالب توجهي خبر ميدهد که بر طبق آن بيشاز 80 درصد طلاقها به درخواست زنان صورت ميگيرد ولي اين به معناي آن نيست که زنان ما از زندگي گريز پا شدهاند بلکه چون طلاق براي مردان داراي بار مالي است در نتيجه بيشتر مراجعين را زنان تشکيل ميدهند. وي هشدار ميدهد: با وارد شدن نسل جوان به بازار کار اين آمار به مرز خطر آفرين خود، يعني 9 ميليون نفر خواهد رسيد و يقينا با رشد بيکاري شاهد افزايش رشد طلاق خواهيم بود زيرا فکر آدم بيکار مغازه شيطان است.
آزاد افزايش اعتياد مردان را نيز عاملي براي افزايش طلاق در جامعه ميداند چرا که به اعتقاد وي زماني که صحبت از ترک نفقه ميشود در کنارش حتما عاملي به نام اعتياد وجود دارد و زماني که شخص معتاد از بطن جامعه به حاشيه رانده ميشود نميتواند شغل شرافتمندانه داشته باشد و در نتيجه به اداره زن و فرزند خود نميپردازد و تمام هم و غم خود را براي بدست آوردن ماده حياتي خود مواد مخدر بکار ميبرد و ممکن است دست به ارتکاب هر جنايتي بزند و شرافت خانوادگي خود را فداي خود کند.
البته با وضع اقتصادی و روند رو به رشد تورم باید گفت که نمی توان با یک مرد معتاد در زیر یک سقف می توان زندگی کرد چون زندگی خرج دارد و علی الخصوص اگر بجه ای هم درمیان باشد که دیگر هیچ و.............
در بیشتر خانواده ها طلاق عاطفی وجود دارد و کسی از آمار آن هم اطلاعی ندارد .
خیلی از خانواده ها چون اعتقاد دارند که دختر با لباس سفید به خانه بخت می رود بالباس سفید هم از آنجا بیرون آید باید تا آخر عمر به هر شکل این زندگی را تحمل کند و طلاق را عمل زشتی می دانند و بعضی خانواده ها اگر دختر طلاق بگیرد او را از خانه طرد می کنند او زندگی را ادامه می دهد بدون اینکه لذتی از زندگی ببرد و در واقع فقط در زیر یک سقف هستند و عمر هدر می دهند و یک عمر با بی میلی و نفرت در کنار هم وقت صرف می کنند .
در این بین کسانی که بیشترین ضرر عاطفی را میبینند فرزند یا فرزندانی هستند که شاهد رفتار های خشک و بی مهر پدر و مادر شان هستند و مطمئنا" آنها در آینده وقتی ازدواج می کنند نمی توانند به طرف مقابلشان محبت بکنند چون چیزی ندیده و یاد نگرفته اند و خود این مسئله یکی از علل طلاق به شمار می آید .
البته نباید فقط خانواده های سنتی را زیر سوال برد که آنها با ایده سنتی شان باعث چنین زندگی هستند خود قوانین دادگاه خانوادگی ما باعث این ظلم هست چون وقتی به پای میز دادگاه که می روی فقط از مردان دفاع می کند و هیچ توجهی به حرفهای زن نمی کنند و همیشه او را متهم می کنند و تکیه کلام قاضی دادگاه این است حق طلاق با مرد است حتی اگر مشکل از او باشد و حق به جانب زن باشد.
کاهش ازدواج
بر طبق آنچه گفته شده عوامل مختلفي در روند رو به رشد طلاق در جامعه موثر است. اما آنچه تمام جامعه شناسان و آسيب شناسان به آن اذعان دارند آسيب زا بودن اين معضل اجتماعي است. با اين وجود رشد آمار طلاق هنگاميبيشتر خودنمايي کرده و براي جامعه تهديد تلقي ميشود که با بحراني به نام کاهش ازدواج همراه ميشود، به طوري که بنابراعلام آمارها در نيمه نخست سالجاري 415 هزار و 620 ازدواج در کشور ثبت شده که اين تعداد نيز در مقايسه با مدت مشابه سال گذشته پنج درصد کاهش يافته است.
پرفسور حسين باهر روانشناس و استاد دانشگاه دلايل مختلف اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و سياسي را در بالا رفتن سن ازدواج جوانان تأثيرگذار دانسته و ميگويد: مشكلات اقتصادي، مسكن، تهيه وسايل زندگي، مهريه سنگين، بيكاري، رفاه زدگي برخي از جوانان و فقر خانوادگي، از مهمترين دلايل اقتصادي موثر در تأخير ازدواج جوانان است.
باهر، فقر مالي خانوادهها در تأمين امكانات ازدواج فرزندانشان را از عوامل موثر در تأخير ازدواج ميداند و متذکر ميشود که مادي بودن قوانين مانند زنداني شدن جواناني كه قادر به پرداخت مهريه نيستند موجب ترس آنها از ازدواج ميشود.
هزينههاي سنگين عقد و عروسي نيز در تأخير ازدواج موثر است و از سوي ديگر نداشتن جهيزيه كافي برخي از دختران، آنها را از ازدواج منصرف ميكند.
به گفته وي پخش فيلمهاي مختلف در برنامههاي ماهوارهاي موجب الگوبرداري جوانان از فرهنگ غرب شده که موجب گرايش جوانان به اين فرهنگ، زندگي مجردي و بيميلي به ازدواج در جامعه ميشود.
باهر برخي مسايل فرهنگي را نيز در بالا بردن سن ازدواج دخيل دانسته وميگويد: ادامه تحصيل به ويژه توسط دختران، مدرن شدن زندگي، الگوپذيري جوانان از غرب و تمايل آنها به زندگي مجردي، تزلزل ارزشهاي سنتي و مهاجرت، از مهمترين دلايل فرهنگي براي بالا رفتن سن ازدواج است.
اين استاد دانشگاه شهيد بهشتي درك نكردن تفاوتهاي زن و مرد و رسيدن به كمال معنوي از طريق ازدواج را يكي ديگر از عوامل تأخير در ازدواج ميداند.همچنين شكست والدين در زندگي و درگيريهاي مداوم آنها موجب عدم تمايل آنها براي ازدواج فرزندانشان ميشود.
از نظر اين روانشناس برخي مسايل اجتماعي و اخلاقي همچون گرايش به جامعهگريزي، تنوعطلبي جوانان، مسئوليتگريزي، ترس از طلاق و شكست در زندگي آينده، ترس از خيانت همسر، رواج مردسالاري و زنسالاري و رقابت بين آنها، مهمترين دلايل اجتماعي هستند كه تمايل جوانان را به ازدواج كاهش ميدهند.
كاهش قبح دير ازدواج كردن
اين استاد دانشگاه شهيد بهشتي كاهش قبح دير ازدواج كردن را نسبت به گذشته موجب بالا رفتن سن ازدواج دانسته و ميگويد: در گذشته، دير ازدواج كردن امر ناپسندي بود اما امروزه اين موضوع به يك امر بسيار عادي در جامعه تبديل شده است. باهر، افسردگي و اضطراب، بيتوجهي به مسايل ديني و ترس از تعهد متقابل را در تأخير ازدواج موثر دانست و اضافه كرد: امروزه توكل جوانان به خدا كاهش يافته است در حالي كه براي ازدواج توكل به خدا ضروري است.
وي با اشاره به تمايل بسياري از جوانان به ازدواج براي برطرف كردن نيازهاي جنسي، گفت: هدف اصلي از ازدواج بايد رسيدن زن و مرد به كمال باشد همچنين رواج بيبند و باري و مبهم بودن آينده جوانان در كاهش ازدواج موثر است.
تحريکات جنسي در جامعه صد برابر شده است
دکتر مهاجري نيز معتقد است درک درست از هدف ازدواج ميتواند به افزايش گرايش جوانان به آن کمک کند. به گفته وي بر اساس تحقيقات علميمدون تحريکات جنسي در جامعه نسبت به 30 سال گذشته بيشاز صد برابر شده و ميانگينها نشان ميدهد که سن ازدواج در کشور نيز به بيشاز 10 سال به تاخير افتاده. ميزان بلوغ جنسي نيز به بيش از 5 سال کاهش پيدا کرده است و بسترهاي فرهنگي نيز براي ازدواج آسان و به موقع جوانان تضعيف شده است . در اينجا با مشکلي ديگري به نام تأخير در ازدواج مواجه ميشويم.
به گفته وي هزينههاي بالا، تجملات، عدم کارکردهاي دولت در حوزه تأمين مسکن و شغل مانع از ازدواج در سن مناسب ميشود. به طور کلي در 30- 40 سال قبل ميانگين بلوغ جنسي روي عدد 5/15 بوده است و ميانگين سن ازدواج روي عدد 15 است يعني اين دو مقوله متناسب با يکديگر رشد داشتهاند اما هماکنون بلوغ جنسي حدود 16 سال با تشکيل خانواده فاصله دارد . بنابراين اين فاصله ايجادشده موجب ميشود که افراد براي رفع نيازهاي خودشان بيشتر به دنبال الگوبگردند از طرف ديگر الگوهاي پويايي در داخل کشور طراحي نميشود بنابراين الگوهاي آن طرف آب ميتواند براي پاسخ به اين نيازها الگوي قابل دسترسي باشد. الگوهايي که بسيار خطرناک، آسيبزا و کاملا با فرهنگ ما در تضاد است.
مهاجري در اين زمينه توضيح ميدهد: يکي از پاسخها به اين دسته از نيازها در جامعه روي آوردن به خانههاي مجردي است. از طرف ديگر تغييراتي هم در سن جوان رخ داده است به عنوان مثال پيش از اين به کسي نوجوان اطلاق ميشد که سن او از حدود 13 سالگي آغاز شده و تا 18 سالگي ادامه داشت اما هماکنون سن نوجوان از 18 سالگي آغاز شده و تا 24 سالگي ادامه مييابد .
بنابراين با توجه به اينکه از خصوصيات اين دوران عدم مسئوليت پذيري است ميتوان خانههاي مجردي را بهترين مکان براي خروج از تعهدات زندگي انتخاب کرد..همه آنچه گفته شد نشان ميدهد ايران در حال گذار از مرحلهاي بسيار تعيين کننده است. مرحلهاي که بسياري از باورهاي مردم به سرعت در حال تغيير است و متاسفانه قوانين و شيوههاي مديريت همگام با اين تغييرات پيش نميروند. در زمينه زندگي زناشويي، فرهنگسازي لازم صورت نگرفته و بسياري از زن و مردهاي جوان به وظايف خود مطلع نيستند تا بر اساس آن، زندگي مشترك خود را پايهريزي و براي آينده خود برنامهريزي كنند.
بنابر توصيه متخصصان علم شناخت جامعه، براي كم شدن آمار طلاق بايد فرهنگ سازي و آموزشهايي در زمينههاي مختلف قبل از ازدواج در دانشگاهها و دبيرستانها صورت گيرد تا جواناني كه قصد ازدواج دارند با آگاهي بيشتر نسبت به اين امر اقدام نمايند. به اعتقاد جامعه شناسان زماني که ساختارهاي اقتصادي و فرهنگي جامعه تغيير پيدا ميکند، مواجه با باورها، ارزشها و هنجارهاي جديد اجتناب ناپذير است .
طبق يک دستور حکومتي و فقهي، خانواده بايد به عنوان مبنا در تمام برنامههاي کوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت دولت مد نظر قرار گيرد . اما متأسفانه دولت که وامدار اين دستور فقهي و حکومتي است از اهميت نهاد خانواده غافل مانده است. غربيها که روزي خانواده گريز بودند هماکنون براي حل مشکلات اجتماعي خود به خانواده روي آوردهاند چرا که خانواده به دليل ساختار و کارکردهاي خاصي که دارد، مانند توليد نسل، شکلدهي اوليه شخصيت، ارتباطات عاطفي عميق و ارتباطات چهره به چهره و بسياري از ويژهگيهاي ديگر، قادر است نه تنها مشکلات خود را حل کند بلکه ميتواند بسياري از مسائل اجتماعي، سياسي و اقتصادي را حل و فصل کند. در دنياي پيشرفته بنگاههاي اقتصادي سعي ميکنند مسائل و موضوعات خود را بر اساس نهاد خانواده حل و فصل کنند اما متأسفانه در کشور ما عليرغم اينکه داراي پيشينه و ايدئولوژي قوي ملي در خانواده هستيم، به دليل تأخر فرهنگي که در ساليان اخير پيشآمده خانواده دچار چالش شده است که نه تنها نميتواند مسائل اجتماعي بيرون را حل کند بلکه به آن دامن هم ميزند.
آموزش يکي از مهمترين شاخصههايي است که در نهاد خانواده بايد گنجانده شود چرا که بعضاً پدر و مادرها قادر به حل و فصل مشکلات رواني، اجتماعي و اقتصادي بين خود نيستند. از سوي ديگر با تغييراتي که در جامعه وجود دارد، والدين نيازمند فاکتورهاي تربيتي براي فرزندان خود نيز هستند که با آموزشهاي نهادينهشده ميتوان به فاکتورهاي تربيتي مناسب دست پيدا کنند. و نکته پاياني اينکه همانطور که گفته شد معيار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونيهاي مداوم قرار گرفته، بنابراين سياستگذاران جامعه در همه بخشها بايد از سطح فرهنگي بالايي که متناسب با تفکر روز باشد برخوردار باشند، در غير اين صورت تضادهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و حقوقي تشديد ميشوند. فکري که معاصر باشد راهگشا است. فکري که با مقتضيات روز نخواند مسأله آفرين خواهد بود يا مسائل را تعميق ميکند و بحران ميآفريند.
یکی دیگر از معظلات بلند پرواز ی زنان است که فکر می کنند اگر یک ماشین زیر دستشان باشد و یک موبایل به همراه داشته باشند مدرن هستند و خود را مثل عروسک درست کرده و پشت ویترین قرار می دهند و در این میان فقط خودشان هستند که باشیطان همگام شده و افسارشان را بدست او داده و حرمت زندگی را شکسته اند و حالا که مرسوم شده به غیر از همسر با دوست شان هم در ارتباط هستند و فبح این قضیه هم شکسته شده و خیلی هم راحت باهم بیرون می روند وبه مهمانی می روند و تازه این برایشان یک فخر است .
: بهنظر شما براي كنترل روابط جنسي جوانهایی که ازدواج نکردهاند چه كار كنيم كه روابط پنهان به وجود نيايد؟
ما تا الان در خانوادهها درباره مسائلي از اين دست صحبت نكرديم. درباره ايدز اينقدر اطلاعات مستمر و قابلفهم و به زبان ساده به مردم دادیم تا توانستیم شیوع آن را تقریبا کنترل کنیم. تا زماني كه شدت تب گفته نشود، نوع واكنشها پاشويه است. ما درباره آسيبهاي مربوط به خانواده زمان را از دست ميدهيم اما اين آسيبها رشد زيرزميني خود را انجام ميدهند و منتظر ما نميمانند ..
آموزش، نخستين راهکار است. اطلاع از عوارض رضایت نداشتن در روابط زناشویی مشکل بعدی است که ما در این بخش کار نکرده ایم. موضوع ديگر تهدیداتی است که در این حوزه وجود دارد. باره آنهايي كه ازدواج نكردند بايد تابو را بشكنيم. بايد يك همگرايي بين مديران و كارشناسان در تمام حوزههاي مرتبط انجام شود و اطلاعرساني كنيم. اكنون مجلس بهترين فرصت را براي اين كار دارد.بايد به اين بخش برويم و متولي مشخص شود تا 10 سال بعد پاسخ بگيريم، مسائل اجتماعي و فرهنگي امنيت ملي ما را نشانه گرفتهاند ..
فهیمه قبيطي:ما خيلي در اين مناقشات خانوادگي بوديم. یکی از مشکلات اجتماعی، خانوادگی و فردی این است که بخش بزرگ انرژی خانواده و والدين صرف این ميشود که درباره موضوعات ناخوشایندتقصیر را به گردن هم بیندازند و مسئولیت گریزی دارند. ما باید این عادت را در اجتماع تسری دهیم و یاد بگیریم ایرادها را در خودمان جستوجو کنیم و گردن دیگران نیندازیم. مسئوليتپذيري و توانمند كردن خانوادهها فقط از طريق توانمندسازي رواني و اجتماعي افراد است. توانمندسازي افراد از طريق آموزش و استفاده از خدمات مشاوره است .
متاسفانه ما ایرانیان مشاوره و رفتن پیش دکتر روانشناس را فقط برای کسانی می دانیم که دیوانه اند در صورتی که بیشتر این اتفاقات ناگواری که در حال رخ دادن است همین افکار ساده لوحانه است اگر دو نفر که باهم زندگی میکنند و با مشکل مواجه می شوند به اتفاق پیش یک مشاور خانواده بروند می توان از همان ابتدا جلوی اتفاقات بزرگتر را گرفت .
یا از ارتباطات نامشروع جلوگیری کرد که اکثر کسانی که دچار چنین گرفتاری شده اند وقتی می پرسی چرا به بیراهه کشیده شده ای می گوید طرف مقابل به من توجه نداشت و به من محبت نمی کرد و توجهی به خواسته های من نداشت ..
اگر برنامهاي برای آسیبها تدوین نشود در آینده چه اتفاقی ميافتد؟
فهیمه قبيطي: اگر كه طرحي براي پيشگيري از طلاق و آسيبهاي اجتماعي صورت نگيرد نسل آينده ما نسل بيماري خواهد بود چون تمام تلاش فرد براي رسيدن به دو بعد آرامش و نشاط است و تمام دستورات ديني و اخلاقي ما هم براي رسيدن به اين دو حالت است ..
فردي كه در خانواده تك والدي - جدايي عاطفي - بزرگ ميشود از نظر رواني و سلامت اجتماعي مشكل دارد. ما با افرادي كه دچار انواع و اقسام بيماريهاي روحي و رواني و فاقد مهارتهاي رواني هستند روبهرو هستيم که با ارزشهاي فرهنگي و اخلاقي آشنا نيستند و انگ خانواده از هم پاشيده را بر پيشاني دارند. چه اشکالی دارد وقتي زوجين را براي آزمايش ازدواج ميفرستيم پيش روانشناس بروند كه ببيند صلاحيت ازدواج با هم را دارند يا نه ؟.
مشكل اجتماعي ما دروغ، دورنگي، شجاعت و صداقت نداشتن است. اگر بخواهيم به اين موارد نرسيم، در حوزه آموزش روابط زناشويي كه بيشتر مراجعان اين مشكل را دارند همين رضايت نداشتن جنسي باعث ميشود پرخاشگري بالا برود و آستانه تحمل پايين بيايد و نخستين عامل رفتن سمت روابط فرازناشويي است ..
درحال حاضر فاصله زندگي مشترك دارد كمتر ميشود. درصد ازدواج دائم 2 درصد كم شده. ما خود طلاق را في نفسه آسيب نميبينيم اما نميتوانيم منكر عوارض طلاق روي فرزند، زن و مرد شويم .. سرخوردگي اجتماعي و آسيبهاي ديگر از عوارضي است كه خود را نشان ميدهد و جامعه در آينده تاوان اين عوارض را ميدهد.
ما در طلاق یک رکود داریم، بعضیها با این مسئله کنار آمدهاند و به روابط فرازناشویی پرداختهاند اما در زیر یک سقف با همسرشان زندگی ميكنند. در این خانواده نميشود پايبندي، همكاري و احساس مسئوليت و گذشت ديد. من 20 سال است در اين حوزه كار ميكنم اگر در خانوادهاي روابط زناشويي با رضايت وجود داشته باشد بسياري از مسائل ديگر حل ميشود. ما درخصوص حساسترين موضوع حاضر نيستيم صحبت كنيم. سالي 40 هزار مورد طلاق وارد مراكز ميشوند، وقتي ميدانيم موضوع چيست و سرمايهگذاري نميكنيم خروجياش خشونت خانگي و سوءظن و... ميشود ..
رابطه فرا زناشويي در ايران بسيار جدي است و تاثیرش را در خانوادهها ميگذارد متاسفانه الان فاصله زندگي مشترك كم شده يعني معيارهاي ما درست نيست. يكي از دلايلي كه افراد ازدواج نميكنند، بياعتمادي است ..
دکتر عزيزي: ما هم مخالف سكوت فرهنگي هستيم چون يكي از بيشترين ضربههايي كه خورديم در مورد سكوت فرهنگي است ما درمورد ايدز اينقدر سكوت كرديم تا بعد مجبور شدیم حتی در مدارس هم زنگ ایدز را به صدا دربیاوریم.
موسوي چلک: مشكل ما اين است که ميخواهیم کار ضربتی کنیم اما اعتبارات پیشگیریمان کم است. اگر بخواهیم درخصوص پیشگیری کاری کنیم باید از سهسالگی آغاز بهکار کنیم. ما نیاز به یک پرونده اجتماعی داریم که از قبل از تولد فرزند تشکیل شود و اتفاقاتی که برای پدر و مادر ميافتد تا زمان بعد از فوت پدر ومادر باید در آن ثبت شود اما چنین پروندهای نداریم. درحالی که برای رشد کودک کارت رشد داریم و برای آن سرمايهگذاری ميكنیم ..
الان قانون برنامه پنجم توسعه بر سلامت جسم تاکید دارد نه سلامت روان. پس وقتی روی سلامت روان سرمايهگذاری نميكنیم نتیجهاش طلاق، اعتیاد، فرار از خانه و... ميشود. با این وضعیت در آینده وضعیت بحرانیتر ميشود چراکه ویژگی آسیبها فرق خواهد کرد.
اول اینکه آسیبها در آینده زنانه ميشوند،
دوم اینکه آسیبها به درون خانواده میرود یعنی جایی را نشانه گرفتهاند که انسجام را از بین ببرند. سوم اینکه آسیبها کودکانه ميشوند و در نهایت سایبری ميشوند..
پیشنهاد ما این است که سياست اجتماعي كشور در حوزه آسيبهاي اجتماعي مشخص شود. در سياستهاي فعلي آسيبها كم است. باید سطوح مختلف پيشگيري، بهرهگيري از مباني ديني يا... تعريف شود نه اينكه هر كس آمد، سليقهاي عمل كند. ما الان جزيرهاي عمل ميكنيم. بدون اينكه بدانيم خطمشي ما كجاست. در حوزه ايدز جزيرهاي عمل كرديم و از شیوع ایدز در اثر استفاده از سرنگ آلوده به شیوع بهعلت روابط جنسي کنترل نشده رسیدیم. اما در حوزه موادمخدر سياست را درست تعريف كرديم و موفق بوديم. باید به سمتي برويم كه در تكتك استانها سند كنترل كاهش آسيبهاي اجتماعي تهيه شود.
: طلاق معلول عوامل ديگري نیز هست. وقتي اعتياد وارد خانه ميشود بهدنبالش سوء ظن را دارد. روابط جنسی را تحت تاثیر قرار ميدهد و روابط فرازناشویی اتفاق ميافتد. ما اصلا در مورد سلامت روانی– اجتماعی در کشورمان کار نکردهایم و این موضوع هیچگاه دغدغه اجتماعی نبوده. وقتی هم ميخواهیم وارد این کار شویم پزشکان متولی سلامت روانی جامعه ميشوند و تصمیم ميگیرند ..
آنچه آینده جامعه را تهدید ميكند نه مسائل اقتصادی است و نه مسائل نظامی؛ بلکه مسائل اجتماعی و فرهنگی و شبكههای ماهوارهای خانوادهها را نشانه گرفتهاند. من ميگویم ما غفلت کرده ایم، بالاخره باید یک نفر بهعنوان متولی و مدیریت این بخش باشد. جایی که بتواند جامعیت و سطوح مختلف پیشگیری را داشته باشد ..
علل و عوامل طلاق عبارتند از :
-1 عدم تعلق خاطر زن ومرد به همديگر. در اينحالت زن و مرد احساس مي كنند ديگر از نظر عاطفي و روحي نمي توانند به همسر خود كمكي كنند يا كمكي بگيرند .
- 2افزايش آگاهي زنان از حقوق خود.
-3اختلاف سليقه بين زوجين .
-4 عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان
5 -به هم ريختگي و نابساماني روابط خانوادگي و عدم انسجام خانواده (قبلا افراد با فاميل ،همسايه ويا با هم طايفه يا با هم محله خود ازدواج مي كردند و ازدواج با تمهيدات خاص و تحت نظارت خانواده بود ولي اكنون افراد تابع خانواده نيستند و فردگرائي توسعه يافته است و اين امر يكي از علل افزايش طلاق است.
6-عامل اقتصادي(الف . زن و مرد خواهان استقلال مالي اند و در نتيجه در اين حالت همكاري و هماهنگي بين آنها كم مي شود.
ب- استقلال مالي زنان باعث عدم اتكاي آنان به شوهرانشان مي شود ، خشونت تاريخي مردان عليه زنان و عدم تحمل خشونت توسط زنان مثل گذشته و در نتيجه طلاق
. ج- مشكلات اقتصادي ، تورم ، چندشغلي بودن افراد ، دور از هم بودن =عدم ارضاي نيازهاي عاطفي همديگر = عدم تعلق خاطر و در نتيجه طلاق(
-7 بالا رفتن سطح سواد و آگاهي زنان و عدم تحمل و زير بار زور نرفتن وافزايش درخواست طلاق توسط اين دسته از زنان.
8 - نگاه مرد سالارانه جامعه نسبت به زنان ودختران مثل قوانين كشور(مردهر وقت بخواهد مي تواند زنش را طلاق بدهد
-9رواج دوستيهاي به اصطلاح خياباني (عدم شناخت كافي از جنس مخالف . زيرا دوستيها سطحي است و دو طرف خيلي از مسائل را با هم مطرح نمي كنند.(
-10 عدم همساني در ازدواج (هم كفو نبودن ):بخصوص در زمينه هاي (اقتصادي .تحصيلي . سني . فرهنگي و مذهبي ، شغلي ، هوشي -رواني ، نژادي، محل سكونت (شهري يا روستائي بودن ) ، زبان هر چه از لحاظ موارد فوق تشابه بيشتر باشد .طلاق كمتر صورت مي گيرد. عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا” ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد.(.
11 - تشريفات ازدواج ، سنت هاي افراطي و تفريطي
12 - فقدان سيستم هاي حمايت اجتماعي مثل وجود اعضاء خانواده آگاه .
-بود سيستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده ). فقدان دوستان آگاه و دلسوز .
۱۴- بيماري رواني شديد يكي از زوجين مثل وسواس . سوء ظن عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا" ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد .
-15 برطرف نشدن نياز جنسي زوجين(كه ممكن است باعث اعتياد، روابط جنسی خارج از سيستم خانواده ، مشكلات جسمي و رواني زوجين . ودر نهايت منجر به طلاق شود(
-16 كاهش قباحت طلاق در بين افكار عمومي
نتیجه آنکه دلايل احتمالي از هم گسيختگي زندگي زناشويي از طريق طلاق، تقريبا بي شمارند زيرا پيوند زناشويي دو شخصيت منحصر به فرد با دو زمينه متفاوت را براي زندگي در زير يک سقف گردهم مي آورد. شايد مهمترين دليل طلاق اين باشد که پيش از ازدواج، يک طرف زناشويي از طرف ديگر چشمداشت هاي بيش از حدي دارد. اين چشمداشت ها عبارتند از: منزلت اجتماعي، رابطه جنسي، اشتهار، سلامت جسماني، امنيت شغلي و نقشي که يک فرد از همسرش انتظار دارد.
در جوامع امروزي عشق و علاقه پرشور يکي از عوامل مهم زندگي زناشويي به شمار مي آيد. پيش از ازدواج يک زوج معتقدند تا زماني که عشق شان به همديگر فروکش نکند، بر هر مشکلي مي توان فائق آمد. آنها بزودي تشخيص مي دهند که آتش عشق پيشين شان فروکش کرده و براي حل مسائل شان بايد راه هاي عملي تري را در پيش بگيرند.
.
. بالارفتن ميزان طلاق در دوره ما سبب شده است که مسئله طلاق موردتوجه گروه زيادي از کارشناسان قرار گيرد. در خيلي از موارد حتي گروهي آنرا به عنوان نشانه اي بر از ميان رفتن خانواده در سالهاي آينده تلقي کرده اند. غالبا گفته مي شود که امروزه مردم با غم و تشويش کمتري در مقایسه با گذشته به ازدواج روي مي آورند، چرا که طلاق براي آنان در حکم بيمه اي تلقي مي شود و در صورتي که ازدواج ايجاد مشکل کرده و يا حالت موفقيت آميز و خشنودکننده اي براي آنها نداشت مي توانند آن را رها کنند.
تعريف طلاق
انحلال رابطه همسري در ازدواج دائمي را که بعد از آن از نظر رعايت حقوق و تکاليف مربوط به زناشويي مسئوليتي براي دو همسر نخواهد بود، طلاق مي گويند. (شناخت اسلام، صفحه322
اگر ازدواج را قراردادي بين دو شخص براي زندگي مشترک بدانيم، اين قرارداد همواره دائم نيست و گاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود. جريان فسخ قرارداد بين يک زوج را اصطلاحا طلاق مي گويند.
هيچ دختر و پسري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي کنند که ممکن است روزي مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگي مشترکش پايان دهد.
طلاق احساس باخت و يا بازنده بودن در ارتباط زناشويي است که طرفين آن براي رهايي از اين احساس اقدام به جدايي مي کنند. گاهي طلاق تنها راه منطقي براي حل مشکل به نظر مي رسد. آنچه داراي اهميت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به اين پديده است.
طلاق دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شکل گيري اين پديده در کنترل و کاهش آن نقش بسزايي خواهد داشت .
طلاق مانند هر پديده ديگرى اجتماعى داراى ريشههاى مختلفى است كه بدون بررسى دقيق و مقابله با آن جلوگيرى از بروز چنين حادثهاى مشكل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشههاى آن را در جامعه بخشكانيم، اين عوامل بسيار زياد است كه امور زير از مهمترين آنها است:
الف- توقعات نامحدود زن يا مرد: يكى از مهمترين عوامل جدايى است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبى درك كنند، و در حدودى كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوى بسيارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب- حاكم شدن روح تجملپرستى و اسراف و تبذير بر خانوادهها عامل مهم ديگرى است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايتى دائم نگه مىدارد، و با انواع بهانهگيريها راه طلاق و جدايى را صاف مىكند.
ج- دخالتهاى بيجاى اقوام و بستگان و آشنايان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى محسوب مىشود. تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزى نمىگذرد كه خاموش مىشود، ولى دخالت كسان دو طرف كه غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيدهتر مىسازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها كنند، ولى هر گاه اختلاف به صورت كلى و ريشهدار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضعگيرى يك جانبه و تعصبآميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د- بىاعتنايى زن و مرد به خواست يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمىگردد، مثلا هر مردى انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظارى از شوهرش دارد، ولى اين از امورى است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بىاعتنايى طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم، و ژوليده و كثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجى سير مىكند، مخصوصا اگر در محيط زندگانى آنها افرادى باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بىاعتنا از كنار اين مساله بگذرند.
به همین جهت در روايات اسلامى اهميت زيادى به اين معنى داده شده، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم:«لا ينبغى للمرأة ان تعطل نفسها»:" سزاوار نيست كه زن خود را بدون زينت و آرايش براى شوهرش بماند « مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91» و در حديث ديگرى از امام صادق (ع) آمده است كه فرمود:« و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن!»: زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نمىرسيدند" «مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91»!
ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكى از عوامل مهم طلاق است، و اين مسالهاى است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه" كفو شرعى" يعنى مسلمان باشند،" كفو فرعى" نيز باشند، يعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايى تعجب نكرد. علاوه بر عوامل فوق می توان علل زیر را نیز به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود: در جوامع سنتي، علل طلاق عبارت بودند از :مسائل ومشكلات مالي ،اعتياد ،وجود همسر جديد خشونت و بد رفتاري مردان (و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان دخالت هاي ديگران .
hamidarabi
2014-09-16, 02:03
چرا در برخی مناطق طلاق زیاد شده است؟
براساس سوال مقام معظم رهبری كه چرا در برخی مناطق طلاق زیاد شده است؟ برآن شديم تادراين مقاله به مواردي كه باعث رواج پدیده طلاق و ازهم گسیختگی نهاد خانواده درجامعه ي ايران شده است به اجمال بپردازيم .
بالارفتن ميزان طلاق در دوره ما سبب شده است که مسئله طلاق موردتوجه گروه زيادي از کارشناسان قرار گيرد. در خيلي از موارد حتي گروهي آنرا به عنوان نشانهه عنوان نشانه اي بر بر از ميان رفتن خانواده در سالهاي آينده تلقي کرده اند. غالبا گفته مي شود که امروزه مردم با غم و تشويش کمتري در مقایسه با گذشته به ازدواج روي مي آورند، چرا که طلاق براي آنان در حکم بيمه اي تلقي مي شود و در صورتي که ازدواج ايجاد مشکل کرده و يا حالت موفقيت آميز و خشنودکننده اي براي آنها نداشت مي توانند آن را رها کنند.
تمامي ازدواج ها پس
تعريف طلاق
انحلال رابطه همسري در ازدواج دائمي را که بعد از آن از نظر رعايت حقوق و تکاليف مربوط به زناشويي مسئوليتي براي دو همسر نخواهد بود، طلاق مي گويند. (شناخت اسلام، صفحه322)
اگر ازدواج را قراردادي بين دو شخص براي زندگي مشترک بدانيم، اين قرارداد همواره دائم نيست و گاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود. جريان فسخ قرارداد بين يک زوج را اصطلاحا طلاق مي گويند.
هيچ دختر و پسري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي کنند که ممکن است روزي مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگي مشترکش پايان دهد.
طلاق احساس باخت و يا زنده بودن در ارتباط زناشويي است که طرفين آن براي رهايي از اين احساس اقدام به جدايي مي کنند. گاهي طلاق تنها راه منطقي براي حل مشکل به نظر مي رسد. آنچه داراي اهميت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به اين پديده است.
طلاق دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شکل گيري اين پديده در کنترل و کاهش آن نقش بسزايي خواهد داشت
طلاق مانند هر پديده ديگرى اجتماعى داراى ريشههاى مختلفى است كه بدون بررسى دقيق و مقابله با آن جلوگيرى از بروز چنين حادثهاى مشكل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشههاى آن را در جامعه بخشكانيم، اين عوامل بسيار زياد است كه امور زير از مهمترين آنها است: الف- توقعات نامحدود زن يا مرد يكى از مهمترين عوامل جدايى است، و اگر هر كدام دامنه توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبى درك كنند، و در حدودى كه ممكن است توقع داشته باشند، جلوى بسيارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب- حاكم شدن روح تجملپرستى و اسراف و تبذير بر خانوادهها عامل مهم ديگرى است كه مخصوصا زنان را در يك حالت نارضايى دائم نگه مىدارد، و با انواع بهانهگيريها راه طلاق و جدايى را صاف مىكند.
ج- دخالتهاى بيجاى اقوام و بستگان و آشنايان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى محسوب مىشود. تجربه نشان داده است كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزى نمىگذرد كه خاموش مىشود، ولى دخالت كسان دو طرف كه غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است كار را روز به روز مشكلتر و پيچيدهتر مىسازد. البته اين به آن معنا نيست كه نزديكان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلكه منظور اين است كه آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها كنند، ولى هر گاه اختلاف به صورت كلى و ريشهدار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هر گونه موضعگيرى يك جانبه و تعصبآميز دخالت كنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د- بىاعتنايى زن و مرد به خواست يكديگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمىگردد، مثلا هر مردى انتظار دارد كه همسرش پاكيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظارى از شوهرش دارد، ولى اين از امورى است كه غالبا حاضر به اظهار آن نيستند، اينجا است كه بىاعتنايى طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترك تزيين لازم، و ژوليده و كثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجى سير مىكند، مخصوصا اگر در محيط زندگانى آنها افرادى باشند كه اين امور را رعايت كنند و آنها بىاعتنا از كنار اين مساله بگذرند. به همین جهت در روايات اسلامى اهميت زيادى به اين معنى داده شده، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم:«لا ينبغى للمرأة ان تعطل نفسها»:" سزاوار نيست كه زن خود را بدون زينت و آرايش براى شوهرش بماند « مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91» و در حديث ديگرى از امام صادق (ع) آمده است كه فرمود:« و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهيئة ازواجهن!»: زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز اين نداشت كه مردان آنها به خودشان نمىرسيدند" «مكارم الاخلاق، صفحه 107 و 91»!
ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحيات زن و مرد با يكديگر نيز يكى از عوامل مهم طلاق است، و اين مسالهاى است كه بايد قبل از اختيار همسر دقيقا مورد توجه قرار گيرد كه آن دو علاوه بر اينكه" كفو شرعى" يعنى مسلمان باشند،" كفو فرعى" نيز باشند، يعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهايى تعجب نكرد. علاوه بر عوامل فوق می توان علل زیر را نیز به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود: در جوامع سنتي، علل طلاق عبارت بودند از :مسائل ومشكلات مالي ،اعتياد ،وجود همسر جديد خشونت و بد رفتاري مردان (و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان دخالت هاي ديگران ولی در در جوامع صنعتي امروزی علل و عوامل طلاق عبارتند از:
1- عدم تعلق خاطر زن ومرد به همديگر. در اينحالت زن و مرد احساس مي كنند ديگر از نظر عاطفي و روحي نمي توانند به همسر خود كمكي كنند يا كمكي بگيرند .
2- افزايش آگاهي زنان از حقوق خود.
3-اختلاف سليقه بين زوجين .
4- عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان
5- به هم ريختگي و نابساماني روابط خانوادگي و عدم انسجام خانواده (قبلا افراد با فاميل ،همسايه ويا با هم طايفه يا با هم محله خود ازدواج مي كردند و ازدواج با تمهيدات خاص و تحت نظارت خانواده بود ولي اكنون افراد تابع خانواده نيستند و فردگرائي توسعه يافته است و اين امر يكي از علل افزايش طلاق است.
6-عامل اقتصادي(الف . زن و مرد خواهان استقلال مالي اند و در نتيجه در اين حالت همكاري و هماهنگي بين آنها كم مي شود.ب- استقلال مالي زنان باعث عدم اتكاي آنان به شوهرانشان مي شود ، خشونت تاريخي مردان عليه زنان و عدم تحمل خشونت توسط زنان مثل گذشته و در نتيجه طلاق . ج- مشكلات اقتصادي ، تورم ، چندشغلي بودن افراد ، دور از هم بودن =عدم ارضاي نيازهاي عاطفي همديگر = عدم تعلق خاطر و در نتيجه طلاق(
7- بالا رفتن سطح سواد و آگاهي زنان و عدم تحمل و زير بار زور نرفتن وافزايش درخواست طلاق توسط اين دسته از زنان.
8- نگاه مرد سالارانه جامعه نسبت به زنان ودختران مثل قوانين كشور(مردهر وقت بخواهد مي تواند زنش را طلاق بدهد
9-رواج دوستيهاي به اصطلاح خياباني (عدم شناخت كافي از جنس مخالف . زيرا دوستيها سطحي است و دو طرف خيلي از مسائل را با هم مطرح نمي كنند.(
10- عدم همساني در ازدواج (هم كفو نبودن ):بخصوص در زمينه هاي (اقتصادي .تحصيلي . سني . فرهنگي و مذهبي ، شغلي ، هوشي -رواني ، نژادي، محل سكونت (شهري يا روستائي بودن ) ، زبان هر چه از لحاظ موارد فوق تشابه بيشتر باشد .طلاق كمتر صورت مي گيرد. عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا” ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد .
11- تشريفات ازدواج ، سنت هاي افراطي و تفريطي
12- فقدان سيستم هاي حمايت اجتماعي مثل وجود اعضاء خانواده آگاه .
۱۳- نبود سيستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده ). فقدان دوستان آگاه و دلسوز .
۱۴- بيماري رواني شديد يكي از زوجين مثل وسواس . سوء ظن عدم تشابه طبقاتي (زيرا كه امكانات اجتماعي متفاوت معمولا" ديدگاههاي مختلفي را بوجود مي آورد .
15- برطرف نشدن نياز جنسي زوجين(كه ممكن است باعث اعتياد، روابط جنسی خارج از سيستم خانواده ، مشكلات جسمي و رواني زوجين . ودر نهايت منجر به طلاق شود(
16- كاهش قباحت طلاق در بين افكار عمومي
نتیجه آنکه دلايل احتمالي از هم گسيختگي زندگي زناشويي از طريق طلاق، تقريبا بي شمارند زيرا پيوند زناشويي دو شخصيت منحصر به فرد با دو زمينه متفاوت را براي زندگي در زير يک سقف گردهم مي آورد. شايد مهمترين دليل طلاق اين باشد که پيش از ازدواج، يک طرف زناشويي از طرف ديگر چشمداشت هاي بيش از حدي دارد. اين چشمداشت ها عبارتند از: منزلت اجتماعي، رابطه جنسي، اشتهار، سلامت جسماني، امنيت شغلي و نقشي که يک فرد از همسرش انتظار دارد.
در جوامع امروزي عشق و علاقه پرشور يکي از عوامل مهم زندگي زناشويي به شمار مي آيد. پيش از ازدواج يک زوج معتقدند تا زماني که عشق شان به همديگر فروکش نکند، بر هر مشکلي مي توان فائق آمد. آنها بزودي تشخيص مي دهند که آتش عشق پيشين شان فروکش کرده و براي حل مسائل شان بايد راه هاي عملي تري را در پيش بگيرند.
hamidarabi
2014-09-16, 02:04
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
2 - عبور از چراغ قرمز :
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز 4
4– عبور موتور سوارها از چراغ قرمزو پیاده روها :
5 – دریافت یا ارسال پیامك در حین رانندگی : (این کار تصادفات را 23
درصد افزایش داده).
عوامل بی نظمی ها
راهکارهای نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی
فرهنگ رانندگی نیاز به:
آمار بی انضباطی
هر نیم ساعت یک ایرانی میمیرد!
مقایسه آمارتلفات رانندگی ایران با کشورهای دیگر
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران.
(گام هفتم) بسم الله الرحمن الرحیم
چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟
شوخی نیست که یک ملت هر ساله حدود سیصد هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند؛ چون دارد به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت میرود. تنها در دوران پس از انقلاب، حداقل 700 هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم 15 میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را بر روی تخت و یا ویلچر بگذرانند...
امروزه رانندگي بخشي از زندگي اجتماعي شده است و همانگونه كه هر اجتماعي نياز به نظم و انضباط دارد تا بتواند سرپا بماند در فرهنگ و رفتار رانندگي نيز نبود انضباط و بي توجهي به نظم و حق و حقوق ديگران به غير از هرج و مرج حاصلي نخواهد داشت و به عبارتي سنگ روي سنگ بند نمي شود.
یکی از دغدغه های اجتماعی، رعایت نکردن قوانین حکومتی و رعایت نشدن انضباط در سطح جامعه است، قوانین راهنمایی ورانندگی به عنوان ضامن امنیت آمد و شددر کشور از انضباط خاصی پیروی می کند که متاسفانه رعایت نکردن این قوانین موجب شده که تردد در جاده های برون شهری و معابر عمومی شهری به شدت آسیب پذیر شود و آمار فزاینده تخلفات حاکی از رعایت نشدن انضباط در رانندگی است.
متاسفانه کسانی هستند که کلادر امور زندگی و جامعه نظم و انضباط را مورد توجه قرار نمی دهند و توجه به این موضوع ندارند که نظم در امور زندگی باعث پیشرفت جوامع می گردد و یکی از مشکلاتی که امروز گریبانگیر سلامت روحی و روانی بسیاری گشته است عدم رعایت نظم عمومی می باشد.
مواردی از بی نظمی ها
1 – ایجاد ترافیک :
رعايت نظم و ايمني، احترام به حقوق ديگران در ترافيك و بهره مندي از اخلاق رانندگي نشانه مهم از وجود اخلاق و انضباط در اجتماع است. بايد توجه داشت كه خوب راندن خودرو يا موتوسيكلت با رانندگي صحيح فرق دارد. آموزش عملي رانندگي و رعايت علائم و هشدارهاي ترافيكي نيز براي حفظ نظم لازم است اما كافي نيست چرا كه مهمتر از خوب راندن، داشتن انضباط و فرهنگ رانندگي و رعايت حقوق ديگران است. پس براي اين كه وقتي پشت فرمان خودرو يا موتوسيكلت مي نشينيم خودخواهانه و سلطه گرانه رانندگي نكنيم نياز به آموزش و فرهنگ سازي است.
یکی از بی نظمی ها و بی انضباطی های عمومی در حال حاضر در امور رانندگی و ایاب و ذهاب در امر ترافیک می باشد که بیشترین بی نظمی های عمومی در همین رابطه انجام می گردد که مشکلات ترافیکی ایجاد شده در شهرها، باعث خستگی و بیماری های جسمی و روحی می گردد و ساعت ها عمر انسان ها به هدر می رود و اگر واقعاً این موضوعات بررسی و حاشیه های آن مورد توجه قرار گیرد خواهیم دید چه سرمایه های انسانی و مادی و معنوی از بین می رود، اصولاً رعایت نظم و انضباط با زور و جریمه به اجرا در نمی آید شاید برای مدتی کوتاه بازدارنده باشد ولی چنانچه با کار فرهنگی و رفع مشکلات و موانع موضوع مورد توجه قرار گیرد حتماً اثر آن مثبت تر و برای رشد اجتماعی و فرهنگی بسیار مفید خواهد بود.
به قول ازسردار مومني: ترافيك بر سه محور راه، انسان و وسيله نقليه متمركز است و از آنجا كه سازندگان وسايل نقليه و بهره برداران و كاربران آن نيز انسان هستند پس مي توان گفت ترافيك يك بحث انساني است و انسان نيز موجودي اجتماعي است. بنابراين براي كنترل و بهبود آن بايد رويكرد آموزشي – فرهنگي داشته باشيم. در اين ميان پليس راهنمايي و رانندگي به عنوان نرم ترين و اجتماعي ترين بخش پليس در سال هاي اخير، قانون جامعه محوري و مشاركت پذيري را به مرحله اجرا درآورده و با جلب اعتماد و مشاركت مردم در حل بحران و مديريت غول ترافيك تلاش خود را آغاز كرده است. به گفته وي، ترافيك معضلي است كه وقت و زمان مردم را درگير كرده و اگر مهار نشود تهديدي جدي براي جان و سلامتي مردم به شمار مي رود.
2 - عبور از چراغ قرمز :
در سالهای گذشته و خصوصا دهه هفتاد این مشکل در مورد اتومبیلها وجود داشت که خوشبختانه با کارزارهای تبلیغاتی صحیح فرهنگ ایستادن پشت چراغ قرمز تا حد زیادی در بین اتومبیلها جا افتاده ولی هنوز با مشکلاتی مواجه هستیم .
3 – عبور عابر پیاده از چرغ قرمز :
در اینجا منفعت طلبی شخصی نقش اول را بر عهده دارد. عابری که موقع چراغ قرمز از لابه لای اتومبیل ها رد می شود اگر لحظه ای خود را جای رانندگانی که برخی از آنها واقعا عجله دارند باز چنین کاری خواهد کرد؟.
ممکن است بعضی ها بگویند :چرا برای عابران پیاده که برای عبور از عرض خیابان قوانین و مقررات را رعایت نمیکنند، جریمهای در نظر نمیگیرند؟ باید در پاسخ به این سوال باید گفت : زمانی که یک عابر پیاده میداند که اگر از این بخش از خیابان یا بزرگراه عبور کند حتما اتفاق ناگواری برای او به وقوع میپیوندد، ضمانت اجرایی از این بالاتر هم میتواند باشد؟ بالاتر از جان مگر ضمانت اجرایی دیگری وجود دارد؟ عابر پیاده باید به این موضوع مهم برسد که اگر از خیابان عبور کند احتمال دارد به شیئی آهنی به نام خودرو برخورد کند که شاید به خاطر این اشتباه جانش را از دست بدهد.اکنون در جامعه ما باید این حس برای عابران پیاده ایجاد شود .
4 – عبور موتور سوارها از چراغ قرمزو پیاده روها :
در مورد موتورسوارها وضع بسیار وخیم است.به جرات می توان گفت اغلب موتورسوارها اصلا قانونی و خط قرمزی برای خود نمی شناسند، از چراغ قرمز و پیاده رو براحتی رد می شوند. در خیابانهای یک طرفه خلاف جهت می روند و ... . در این مورد علاوه بر خود موتورسوارها تقصیر متوجه مسئولان نیز هست، چرا که سختگیری لازم را در برخورد با آنها نشان نمی دهند.
5 – دریافت یا ارسال پیامك در حین رانندگی : (این کار تصادفات را 23 درصد افزایش داده).
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ با اشاره به این كه صحبت با تلفن همراه چهار برابر و ارسال پیامك 23 برابر خطر تصادفات را افزایش میدهد، از برخورد با بیش از ۴۹ هزار رانندهای كه از تلفن همراه در حین رانندگی استفاده كردهاند، طی یك ماه گذشته خبر داد.
سردار حسین رحیمی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به این كه تنها طی یك ماه گذشته بیش از ۴۹ هزار نفر از رانندگانی كه با تلفن همراه خود در حین رانندگی صحبت كرده یا اقدام به ارسال پیامك میكردند، اعمال قانون شدند، افزود: این در حالی است كه این رقم تنها یك پنجم آمار متخلفان در این زمینه است!
وی با اشاره به این كه در شرایط عادی زمان عكسالعمل راننده در مواجهه با تصادف حداكثر شش دهم ثانیه است، گفت: این در حالی است كه استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی زمان عكسالعمل راننده را در مواجهه با حوادث افزایش میدهد.
رئیس پلیس راهور تهران تاكید كرد: در عین حال در زمانی كه سرعت راننده بالاست استفاده از تلفن همراه میتواند میزان خسارات حوادث رانندگی را به میزان زیادی افزایش دهد.
عوامل بی نظمی ها
مسئله مهمی که حتماً باید به آن توجه کرد عواملی که باعث این بی نظمی ها و بی انضباطی ها در بعضی مواقع به اجبار تحمیل می شود و از طرف مسئولین امور مورد توجه واقع نمی گردد که آن هم خود از مقوله بی نظمی و بی انضباطی می باشد.
1 - عملیات عمرانی شهری و کنده کاری های خیابانی و عدم برنامه ریزی :
2 - عدم جمع آوری نخاله های عمرانی و ساختمانی :
3 - پارک های دوبله :
4 - وجود خودرو های سنگین در شهر :
5 - پارک در محل های ممنوعه خصوصاً ایستگاههای اتوبوس :
گاهی به اجبار اتوبوس ها مجبور به پارک دوبله جهت پیاده و سوار شدن مسافرها می گردند در نتیجه نیمی از خیابان گرفته می شود. حتی در بعضی از خیابان های کم حجم باریک دیده می شود که اتوبوس های شرکت واحد می بایستی از آن مسیر رفت و آمد کنند که خود این موضوع باعث ترافیک می گردد.
6 - بی توجهی به خط عابر پیاده:
چه عابرین چه خودروها یکی دیگر از بی نظمی و بی انضباطی و عدم رعایت حقوق دیگران می باشد که بسیاری در این مواقع هیچ گونه توجهی به موضوع نمی کنند و در اینگونه مکان ها که محل رفت و آمد می باشد تصادفات دلخارشی نیز داشته ایم لذا به نظر می رسد که مسئولین امور، خط عابر پیاده را برای عموم تعریف و مکرر آن را گوشزد نمایند.
7 - ضعف مدیریت ترافیک:
قابل توجه اینکه نمی توان همه جاضعف در فرهنگ رانندگی را تنها عامل بی انضباطی در رانندگی دانست بلکه بخشی از این معضل را می توان ناشی از ضعف قوانین نیز دانست و این نکته ای است که چندی پیش فرمانده اسبق نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در مشهد به آن اشاره کرده بود.ایشان ضعف مدیریتی را مهم ترین عامل افزایش تصادفات در سطح جاده های کشور معرفی کرده و اظهار داشته بود: امروزه مدیریت واحدی برای بحث ترافیکی کشور نداریم و ۱۳ تا ۱۴ دستگاه در این امر دخیل هستند ولی هیچ مسئولیتی نمی پذیرند.
این مقام مسئول در بخش دیگری از اظهارات خود ناکارآمدی قوانین راهنمایی و رانندگی را از دیگر معضلات در وقوع سوانح رانندگی مطرح کرد و گفت: قوانین موجود راهنمایی و رانندگی در سال ۴۷ تدوین شده است که با پیشرفت جمعیت وبرخی شاخص ها این قانون نیاز به بازنگری دارد و تا زمانی که بحث مدیریت ترافیک در کشور حل نشود از میزان تصادفات در جاده ها کاسته نخواهد شد و روال فعلی ادامه خواهد یافت.
8 - نبود علائم راهنمایی و رانندگی در برخی از نقاط باعث بی نظمی و بروز تصادفات رانندگی می شود.
راهکارهای نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی
اصولاً انسان نظم گریز است و البته در عین حال انسان موجودی است که به سرعت نظم آموز یعنی آموخته های اجتماعی را فرا می گیرد و به اصطلاح جای خود را در جامعه پیدا می کند و دقیقاً از این نظر است که قوانین اجتماعی مدنی بسیار سریع تر از سایر قوانین در جامعه اجرا می شود.
رفتارهای رانندگی ریشه در آموزه های افراد دارد و فراگیری آن و اجرای رانندگی صحیح کمی مشکل به نظر می رسد. برخی افراد صرفاً بر اساس آموخته های فنی خود رانندگی می کنند و بر این باورند که تجربه بالاتر از علم است و در مقابل گروهی بر این باورند که دقیقاً باید بر اساس ضوابط و مقررات وضع شده رانندگی کرد و تجربه تاثیری در رانندگی صحیح ندارد، استدلال این گروه نیز این است که چه بسا یک راننده پس از ۳۰ سال رانندگی دچار سانحه و تصادف شود بنابراین تجربه تاثیری در رانندگی صحیح و ایمن ندارد و فقط رعایت قوانین می تواند ملاک درست رانندگی کردن باشد.
اما واقعیت این است که رانندگی خوب یک هنر است و باید تلفیقی از تجربه و علم باشد. تجربه را رانندگان می توانند به تدریج کسب کنند و علم آن نیز توسط قانون گذار تدوین و ارائه شده است.
کسب تجربه و فن رانندگی صحیح به تنهایی ضامن انضباط در رانندگی نخواهد بود بلکه مولفه هایی خارج از این دو مقوله نیز در رانندگی منضبط دخیل است . که از جمله آن می توان به فناوری پیشرفته وسایل نقلیه و فناوری جاده ای و... اشاره کرد که در حوزه فنی قابل بررسی است.
کارشناسان بر این باورند که نهادینه کردن روحیه انضباط و نظم پذیری در فرهنگ رانندگی نیاز به:
1 – رعایت اخلاق اسلامی در رانندگی :
2 - آموزش همگانی:
آموزش آیین درست رانندگی می بایست از سنین کودکی آغاز شود تا در سنین بالاتر بتوانیم نتایج مثبت آن را ببینیم. پرداختن به این مباحث در کتابهای درسی و برگزاری برنامه هایی در مدارس برای تشویق دانش آموزان به رعایت نکات فوق کمک زیادی به جا افتادن صحیح رانندگی در جامعه خواهد کرد.
آموزش رانندگی تنها این نیست که ما یاد بگیریم پشت چراغ قرمز بایستیم و یا در محل توقف ممنوع پارک نکنیم، روی خط ممتد دور نزنیم یا روی خط عابر پیاده توقف نکنیم، معنای چراغ زرد چشمک زن و یا چراغ قرمز چشمک زن را بیاموزیم و... این ها همه جزیی از اصول و قواعدی است که یک راننده می بایست بداند و بیاموزد.
از سوی دیگر صفحات روزنامه ها و نشریات چند درصد از مطالب خود را به این امور اختصاص می دهند؟
رسانه های جمعی باید رعایت نظم و انضباط در رانندگی را در تولیدات خود به نمایش بگذارند .
صدا و سیما تا چه حد در این مورد فرهنگ سازی می کند؟ درست است که اخبار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خوانندگان زیادی دارد اما باید بدانیم که اطلاع رسانی در این موارد، جزو مهمترین وظایف رسانه هاست. وظیفه ای که در هاله سیاست زدگی رسانه ها، از مطبوعات گرفته تا صدا و سیما، رنگ باخته است.
روان شناسان مطرح میکنند که شکلگیری شخصیت آدمها تا 8 سالگی است، در واقع اگر ما هر تلاشی را برای آموزش فرهنگ ترافیک بخواهیم انجام دهیم باید تا این سن به طور پایهای انجام شود تا در 40 سالگی شاهد فرد قانونمداری باشیم. یک مثالی وجود دارد که عنوان میشود یک آدم 40 ساله تصویری از یک کودک 8 ساله در خود دارد. برعکس آن نیز وجود دارد. زمانی که ما به یک کودک 8 ساله به صورت اصولی و منسجم آموزش میدهیم، میتوانیم شاهد این مسئله باشیم که در 40 سالگی شهروندی منضبط و قانونمدار است. اگردر این شرایط توانستیم تغییر ایجاد کنیم پس میتوانیم جامعه را از آسیب بینظمی در رانندگی نجات دهیم،در غیر اینصورت در بزرگسالی نمیتوان کار زیادی برای جامعه انجام داد و برخورد قهری پلیس میتواند فقط یک عامل بازدارنده در تخلفات رانندگی باشد. در سالهای اخیر در مهدهای کودک تلاشهای زیادی برای آموزش فرهنگ ترافیک انجام شده است .
اقدام بسیار خوب پلیس راهور
معاون اجتماعي و فرهنگي پليس راهور اعلام کرد : در حال حاضر در سراسر کشور 10 ميليون دانش آموز جزو همياران پليس هستند كه آينده سازان كشور هستند. به جرات مي توان گفت نسل قانونمندي خواهند بود يعني هم آموزش ديده اند و آمادگي هاي لازم را دارند و هم بروالدين شان در آموزش فرهنگ رانندگي تاثير گذارند. از ميان 800 هزار معلم نيز حدود 20 هزار معلم بازرس افتخاري هستند كه با پليس همكاري مي كنند.
دراین جا حدیثی از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) می آوریم. ایشان فرمودند: « كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته» و این همه آن چیزی است که باید گفت.
)روزنامه ايران، شماره 5234 به تاريخ 6/9/91، صفحه 8 (قضايي – حقوقي(
3- ارتقای فناوری ساخت خودرو:
4 - فناوری پیشرفته جاده ای :
5 - تدوین مقررات و قوانین متناسب با پیشرفت فناوری حمل ونقل:
6- تربیت مربیان فنی :
7 - در حوزه صنعت، خودروهایی متناسب با وضعیت معابر شهری و برون شهری تولید شود:
8 - در حوزه صنعت راهداری، معابر از استاندارد لازم برخوردار باشند:
9 - در حوزه تعالیم دینی نیز ائمه جماعات می توانند به مردم نظم و انتظام را آموزش دهند :
قاعده این است که رانندگی باید بر اساس اصول شناخته شده علمی و روانی انجام شود اما گاهی به نوعی ناهنجاری در کشور تبدیل می شود و موجبات دغدغه برای جامعه را فراهم می آورد. در شیوه رانندگی بسیاری از رانندگان تنها چیزی که دیده نمی شود نظم و انضباط است و این موضوع تا جایی پیش رفته که به دغدغه رهبر انقلاب اسلامی تبدیل شده و ایشان با مطرح کردن آسیب شناسی سبک زندگی سوال مهم«چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود» را مطرح فرموده اند.
بنابراین هرگاه این عوامل با هم و هماهنگ در جامعه جاری و ساری شود، شاهد ظهور ملکه نظم در جامعه خواهیم بود و علاوه بر نظم در رانندگی، نظم در رفتارهای اجتماعی و... نیز ظهور و بروز خواهد داشت.
آمار بی انضباطی آمار بالای تخلفات و بی انضباطی در رانندگی و در پی آن افزایش فزاینده اعمال قانون (صدور برگه جریمه) در چند سال گذشته حاکی از تخلف وسیع و همگانی در کشور است.
در سال ۱۳۸۷ فرمانده و رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی وقت کشور از صدور ۱۹ میلیون برگ جریمه در کشور خبر داد. در سال ۱۳۸۸ رقم تعداد برگه های جریمه ۵۰ میلیون فقره اعلام شد. در سال ۱۳۸۹ نیز فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی تعداد تخلفات صورت گرفته در رانندگی را ۱۷۶میلیون فقره اعلام کرد و ضمن اعلام رشد 15.6 درصدی نسبت به سال گذشته از صدور ۳۹ میلیون برگ جریمه به ارزش ریالی ۳۴۹۰ میلیارد ریال خبر داد. در سال ۱۳۹۰ مبلغ جریمه برگ های صادر شده ۲۳۴۰ میلیارد ریال اعلام شد و تاسف بارترین آمار صدور برگه جریمه در سال ۱۳۹۱ نیز سه روز تعطیلی منجر به ۱۴ آبان(تعطیلی به مناسبت عید غدیر) اعلام شد. پلیس راهنمایی و رانندگی اعلام کرد فقط در ۳ روز تعطیلی آبان ماه تعداد ۱۱۸ هزار برگ جریمه صادر شد و در این ۳ روز در تصادفات جاده ای، ۵۴ مورد فوتی، ۳۲۳ مورد تصادف جرحی، ۳۲ هزار سرعت غیرمجاز، ۲۵ هزار مورد استفاده نکردن از کمربند، ۷ هزار فقره سبقت غیرمجاز، ۵ هزار فقره انحراف به چپ و ۳ هزار مورد صحبت با تلفن همراه قابل ذکر است.
هر نیم ساعت یک ایرانی میمیرد!
تصادف در هر ساعت جان 2 ايراني را ميگيرد. یعنی هر نیم ساعت یک ایرانی. اين، مهمترين نكتهاي بود كه در نخستين مراسم دهه ايمني، عنوان شد.
ميزان بالاي تصادفات در كشور از جمله مسائلي است كه همواره مسئولان وزارتخانه بهداشت و پليس راهور ناجا را به طور مستقيم درگير ميكند.
بر اساس آمار، سال گذشته 20 هزار و 68 هموطن در اثر تصادف فوت كرده و 800 هزار نفر نيز به انحاي مختلف مجروح شدهاند. اگر نفرات كشته شده در تصادفات رانندگي در سال گذشته را در تعداد روزهاي سال تقسيم كنيم سهم هر روز از ميزان تلفات رانندگي 55 كشته و 2 هزار و 100 مجروح ميشود با اين حساب در هر ساعت بيش از 2 كشته و 87 مجروح به تعداد تلفات رانندگي اضافه ميشود.
اما طي سالهاي گذشته ميزان بالاي تلفات ناشي از تصادفات رانندگي در كشور ما به حدي بود كه برخي آن را با تعداد شهداي 8 سال جنگ تحميلي مقايسه ميكردند. با اين حساب كشورمان بالاترین آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات جاده ای در جهان را داراست.
همین جمله ناخوشایند كافی است تا دریابیم، امنیت در جاده های كشورمان به یك حلقه مفقوده بدل شده است و همه ساله تعداد قابل توجهی از هموطنان جان خود را در حوادث و سوانح جاده ای از دست داده و میلیاردها تومان هزینه قابل اجتناب انسانی و مادی را تحمیل می كند.
علل و عوامل فراوانی همانند حلقه هایی به هم پیوسته، زنجیره حوادث جاده ای در كشورمان را تشكیل می دهند و ما را در نازلترین رتبه در میان كشورهای جهان از نظر امنیت سفر قرار می دهند.
مقایسه آمارتلفات رانندگی ایران با کشورهای دیگر
آمار تصادفات رانندگي در ايران در مقايسه با ساير کشورهاي جهان نگران کننده است. ميزان تلفات تصادفات رانندگي در ايران 25 برابر ژاپن و 2برابر ترکيه است. در عربستان روزانه 12 نفر قرباني حوادث جادهاي ميشوند و بر اساس آمار تعداد كشتهها در تصادفات رانندگي 55 كشته و 2 هزار و 100 مجروح در هر روز در سال گذشته بوده است.
همچنين ناامنترين جادههاي دنيا براي رانندگي و بدترين آمار در زمينه ميزان سوانح رانندگي در جهان متعلق به کشورهاي اريتره، مصر، ليبي، افغانستان، عراق، نيجر، آنگولا، امارات، گامبيا، ايران و موريتاني است و امنترين جادههاي دنيا براي رانندگي را کشورهاي سوئيس، سنگاپور، هلند، فنلاند، آلمان، نروژ و سوئد دارند.
در حالي که تصادفات جادهاي نهمين علت مرگومير در جهان به شمار ميرود اين حوادث در ايران دومين علت مرگ و مير است.
طي سالهاي گذشته خودرو سازان به عنوان يكي از متهمان اصلي در تصادفات رانندگي شناخته شدهاند. استفاده از قطعات غير اصلي در خودروها يكي از علل بروز تصادفات در جادههاي كشور است آمار بالاي تلفات رانندگي و هزينههاي اين تصادفات كه در سال 86 حدود 18 ميليارد تومان يعني 7 درصد توليد ناخالص ملي برآورد شد مسئولان را بر آن داشت تا با اقدامات فرهنگي در وهله اول تعداد كشتهشدههاي تصادفات رانندگي را كم كند. بر اين اساس دولت برنامهريزي كرده است تا در سال 1400 اين تعداد 10كشته به ازاي هر 100 هزار شهروند برسد. اين در حالي است كه هزينههاي مستقیم درمان مصدومان حوادث ترافیکی در سال 86، 11 درصد کل هزینهها و هزینه فوت، معلولیت، کاهش کیفیت زندگی و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن 50درصد هزینههاي كشور را تشکیل میدهد.
اسناد و مدارک گویای آن است که ۱۴۱ هزار کشته، 12.5 میلیون مصدوم و معلول، در ۷سال تصادفات کشور ثبت شده است.
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران.
نکاتی در مورد کاستیهای رانندگی در ایران وجود دارد. از جمله:
اینکه نباید برخی عجولانه نحوه عجیب رانندگی در ایران را با اموری از قبیل چند برابر ظرفیت بودن تعداد خودروها یا تنگ بودن برخی معابر توجیه کنند. البته به دنبال حل این مشکلات هم باید بود؛ اما این ها تنها میتوانند دلیل «ترافیک» باشند، نه دلیلی برای رانندگی بیقانونی رانندگان یا عبور بیقانونتر عابران. از این روست که نحوه رانندگی، در شهرهای کوچک هم یک معضل است.
از تابلوهای ورود ممنوع و یک طرفه که بگذریم، تابلوها نقشی در رانندگی شهری ندارند.
تابلوی «ایست» در ایران کاملا بی معناست و این نقش به سرعت گیرها واگذار شده است؛ در حالی که با توجه به شرایط محیطی هر کوچه و نیز خیابان، تابلوهای حداکثر سرعت باید لااقل در ابتدای آن ها نصب شود... ما با تکیه بر ذکر حداکثر سرعت شهری در آیین نامه، همه کوچهها و خیابان ها را به امان خدا رها کرده ایم و هر کس زورش رسیده یک سرعت گیر سیخی یا میخی و غیر آن با ارتفاع دل بخواهی در کوچه خودش قرار داده است...از چند انیمیشن که بگذریم رسانه ملی آموزش مصداقی رانندگی را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامههایی مانند «سفر به خیر» که غالبا به کلی گویی میگذرند، طریق صحیح و نیز خطاهای رایج رانندگی را قدم به قدم به مردم یادآور میشدند. گاهی چند آموزش تصویری میتواند از ده ها توصیه گفتاری در بهبود اوضاع مؤثرتر واقع شود.
با وضعی که در آن به سر میبریم، آموزش رانندگی آنقدر اهمیت دارد که اگر رسانه ملی هر روز برنامههای شش شبکه تلویزیون را همزمان قطع کرده و چند ثانیهای به این آموزش ها اختصاص دهد کاری عادی انجام داده است.
تصور بسیاری از ما از تصادف شدید، دو ماشین له شده است و بس. شاید اگر با هشدار قبلی تصویر بانوی بارداری که با صورت خون آلود در میان آهن پارهها گرفتار شده و فریاد میزند و یا تصویر کودکی که با کیف مدرسه به گوشهای ازخیابان پرتاب شده، نمایش داده شود، کمی از بلای «تعجیل برای هیچ» که حکایت از بی نظمی در رانندگی می کند ومانند بختک به جان ما ایرانیان افتاده، رهایی می یابیم.
به امید اینکه همه ما قوانین ومقررات رادرجامعه بویژه قوانین رانندگی رارعایت نمائیم تا شاهد تا شاهد صحنه های دلخراش و جانسوز نباشیم.
(والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته)
الاحقر سمیع الله مردان
hamidarabi
2014-09-16, 02:05
فكر مي كنم ريشه اين معزل را مي تواند در نبود دو خصلت جست:
1- قانون مداري(زيست اجتماعي)
2- صبر
در مورد خصلت دوّم بايد عرض كنم كه اختصاص به ايران يا هيج جاي ديگر ندارد و متأسفانه بي صبري و كم تحمّلي مشكلي است كه در تمامي انسان ها شايع است كه سبك زندگي امروز، بر آن مي افزايد.
امّا مشكل اوّل عموماً در كشور هايي وجود دارد كه زندگي شهري، قانوني و اجتماعي به صورت كلان را در طول ساليان متمادي تجربه نكرده اند. اين مسأله با گذشت زمان و سرمايه گذاري در گسترش و تبيين فرهنگ شهرنشيني مي تواند بر طرف گردد. همانطور كه الآن مشاهده مي كنيد، ماشين به اندازه ده سال پيش بوق نمي زنند، چراغ قرمز را رد نمي كنند و ...
پس چاره كار شد، صبر و ترويج قانون مداري.
در ضمن يك نكته:
اگر ما شيعيان و مسلمانان خوبي باشيم، هر دو مشكل بر طرف مي شود. چرا كه صبر يكي از مسائل ديني است كه به جنبه فردي مربوط مي شود و رعايت حقوق شهروندي به جنبه اجتماعي دين برمي گردد. علي(عليه السلّام) به درستي هشدار داد كه مبادا روزي كفّار در عمل به قرآن از شما پيشي بگيرند.
hamidarabi
2014-09-16, 02:08
چرا در روابط اجتماعی حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
یک اجتماع از افرادی تشکیل شده که در آن زندگی می کنند. این افراد برای اینکه بتوانند در یک اجتماع با آرامش در کنار یکدیگر زندگی کند لازم است تا به حقوق همدیگر احترام بگذارند،هر فرد به حقوق دیگری تجاوز نکند و مانع آرامش دیگری نشود.این آرامش می تواند در هربعدی از زندگی باشد؛اخلاق، معاشرت، معاملات، روابط همسایگان، روابط دوستی، روابط کارگر و کارفرما و...
همه ی افرادی که در جامعه زندگی می کنند ، حق دارند زندگی آرام و آزادی داشته باشند و کسی حقوق آن ها را سلب نکند؛این تعریفی است از آزدی.
آیا ما به حقوق آزادی یکدیگر در اجتماع احترام می گذاریم؟اگر نه، دلیل واقعی آن چیست؟ چرا افراد به حقوق همدیگر در اجتماع احترام نمی گذارند؟ آیا دلیل آن چیزی بجز منفعت طلبی هر فرد هست؟ تا زمانی که افراد منفعت خود را بر حقوق دیگران ترجیح بدهند،نمی توان انتظار داشت که آزادی اجتماعی در جامعه برقرار شود.اگر افراد یک جامعه نتوانند بر منفعت طلبی خود غلبه کنند،یعنی تقوا نداشته باشند،نمی توانند به آزادی اجتماعی دست یابند.پس تقوا یا غلبه بر نفس و یا به تعبیر شهید مطهری"آزادی معنوی" تنها راه رسیدن به ازادی اجتماعی و رعایت حقوق متقابل افراد در اجتماع است.
بدون خودسازی نمی توان بر ترس،منفعت طلبی،شهرت طلبی،غریزه، شهوت، خودخواهی، غضب و سایر رذایل اخلاقی غلبه کرد.پس تا زمانی که بعد عالی و روحانی همه ی افراد جامعه بر بعد دانی(و یا همان رذایل اخلاقی) غلبه نکنند نمی توانآزادی اجتماعی را به طور کامل برقرار کرد.تنها راه رسیدن به آزادی اجتماعی و رعایت حقوق متقابل در اجتماع خودسازی افراد آن جامعه است.به همین دلیل است که از مبارزه با نفس به عنوان جهاد اکبر نام برده می شود.
اجتماع انسان از نخستين روزي كه پديد آمده به طور كامل پيدا نشده كه قابل ازدياد و رشد نباشد نه تنها اجتماع انساني بلكه همۀ خواص روحي و هر چه ارتباط با انسان دارد چنين است. اجتماع انسان مثل ساير امور روحي ادراكي انساني پيوسته همگام با كمالات مادي و معنوي او بسوي كمال مي رود در حقيقت نبايد اين خاصيت اجتماعي بودن انسان را از بين همه ي خواص انساني او استثنا كنيم و بگوئيم اين خاصيت در اول پيدايش بكامل ترين صورتي پيدا شده است بلكه خاصيت مزبور مثل همه ي خواص ديگر انساني دو نيروي:«علم- اراده» دارند بنتايج در انسان به حد كمال مي رسند. اجتماعي بودن هيچ وقت از انسان جدا نشده ا لا اينكه اوائل بطور تفضيل آدمي توجه به آن نداشت بلكه به حكم پيروي از خواص ديگر خويش مانند استخدام دفاع و غيره زندگي و رشد مي كرد. قرآن مي گويد« اولين كسي كه به طور تفصيل آدميان را به«اجتماع» آگاه ساخت و به طور استقلال توجه به حفظ اجتماع كرد پيغمبران بودند». مي گويد« آدميان در قديمي ترين ايام گذشته به طور ساده زندگي مي كردند و هيچگونه اختلافي بينشان نبوده تا اينكه اختلافا ت پديد آمد و مشاجرات در گرفت خداوند پيغمبران را مبعوث كرد و براي آنها كتاب فرستاد تا اختلافات را حل كند و مردم را به وحدت اجتماعي كه با قوانين انبياء محفوظ خواهد بود برگردانند هدف اجتماعات امروزی و حتی اجتماعات پیش از پیامبران بهره برداری از مظاهر مادی است. اگر اجتماعات پیشین بدون هیچ اختلافی بود به خاطر نیازی بود که آنها نسبت به یکدیگر داشتند. برای دفاع و ادامه به زندگی. اجتماعات امروزی که بدون رعایت دستورات الهی وجود دارد و گاهاً شاید بدون اختلاف باشند یا اختلاف کمی درآنهاست یا اینکه حقوق یکدیگر را رعایت میکنند. به دلیل این است که میخواهند از مظاهر مادی بهرهمند شوند. و راه بهرهمندی از این مظاهر را رعایت کردن حقوق دیگران میداند. البته اگر بدانند بدون رعایت کردن حقوق دیگران از مادیات بهرهی کامل میبرند، مسلماً حقوق دیگران را رعایت نخواهند کرد. اگر بخواهیم بر طبق دیدگاه شهید عزیز استاد مطهری بیان کنیم که دلیل رعایت نکردن حقوق دیگران در اجتماع چیست؟ باید گفت که بستگی به هدف انسانها داردکه به دو گونه کلی میباشد 1. هدف انسانها بر مبنای سعادت حقیقی وجلب رضایت خداوند باشد.2. هدف انسانها بهرهبردای از مظاهر مادی و دنیوی باشد. اینکه در اجتماعات امروز حقوق دیگران رعایت نمیشود حتی در جامعه اسلامی به دلیل آن است که؛ (هدفمان باید رسیدن به سعادت حقیقی که در خود نیازمند رشد و تکامل میباشد و برای رسیدن به رشدو کمال نیازمند 1)تربیت 2) امنیت 3) آزادی هستیم) نیست. پس میتوان گفت اگر به سه عامل(تربیت-امنیت- آزادی معنوی) دست پیدا کنیم آنگاه حقوق دیگران در جامعه رعایت خواهد شد در بحث آزادی منظور آزادی معنوی و آزادی اجتماعی است و مهمترین آن آزادی معنوی است. بر طبق گفتارهای شهید مطهری یکی از عوامل رعایت نکردن حق مردم در مقابل یکدیگر منفعت طلبی طرفین است. که یک امر غریزی است و از این عوامل میتوان به تعصبات قومی و فکری، عادتها ، رسومات و سنتهای نابجا نام برد اینکه تقوای حقیقی در جامعه ایجاد نشده است و مردم بیشتر به مزایای مادی و دنیوی توجه میکنمد تا معنوی و اخروی؛ پس آنها هنوز به این آزادی دست نیافتهاند. ملاک ما سود و زیان شخصی و آن هم از نوع دنیوی است. اگر بتوانیم این را در جامعه رشد و نشان دهیم که هدف انسان والا است و آن هم الهی است آنگاه خواهیم دید که قوانین اجتماعی رعایت خواهند شد. دیگر در هر کاری خداوند را ملاک قرار خواهند داد و هدفشان جلب رضایت خداوند خواهد بود. در چنین حالتی انسانها حقوق یکدیگر را رعایت خواهند کرد چون هدفشان جلب رضایت خداست. .البته این هم منفعت طلبی است و منفعت آنها جلب رضایت خداوند است. در حقیقت این بعد از غریزه انسان را در راه اصلی خودش قرار دادهایم و آن را به درستی ارضا خواهیم کرد. رشد آزادی معنوی و این كه افراد از منیت ها عبور كرده و باورشان ما شدن باشد. دوم این كه به درك صحیحی از خواسته ها و انتظارات یكدیگر برسند. اولین پله ارتقای سطح تعاملات اجتماعی در جامعه است. البته برای اینکه بتوانیم به این سطح برسیم (آزادی معنوی) نیازمند تربیت و امنیت میباشیم . یعنی باید افراد جامعه تربیت شوند. متاسفانه تربیت ما به گونه ای شده است که به فرزندانمان خودخواهی را آموزش داده و می دهیم. مبارزه و عكس ا لعمل منطقی را به فرزندانمان یاد نداده ایم. هدف اصلی آفرینش انسان ها را نه فهمیدهایم و نه توانستهایم به آنها آموزش دهیم. بخش اعظم یادگیری چگونگی تعاملات صحیح با دیگران در اجتماع به این برمی گردد كه به ما در خانواده و مدرسه چه آموزش هایی داده اند؟ باید تك تك افراد جامعه به این باور برسند كه رفاه او در گرو رفاه جامعه است.
متاسفانه الان به جایی رسیده ایم كه صبر و حوصله نداریم و عجول تربیت شدهایم این عجله سبب عجول بودنمان در دریافت نتیجه شده است. و هدفمان را هم که اشتباه تعیین کردهایم در نتیجه فقط جلوی پای خود را میبینیم و به ظاهر مینگریم نه تنها قبح شكستن قوانین و هنجارها فروریخته، بلكه در مواردی دیده شده كه افراد با افتخار از شكستن قوانین یا به اصطلاح دور زدن هایشان یاد می كنند و با تشویق سایرین هم روبه رو میشوند.سایرین آنها را زرنگ های جامعه تلقی می كنند جا انداختن سبك صحیح زندگی با رویكرد اسلامی، بومی و ایرانی یكی از ضرورت های امروز ماست. گاهی اوقات بدلیل احساس عدم امنیت است که افراد دست به زیر پا نهادن حقوق دیگران میزنند. اگر در جامعه همه افراد احساس امنیت کنند؛ مطمئناً حقوق دیگران کمتر ضایع خواهد شد. امنیتی که همه جنبههای زندگی آنها چه مادی و چه معنوی را در برگیرد. البته باید یادآور شویم که ما سعی کردهایم آنچه را که از کتابهای شهید مطهری فهمیدهایم (که مسلماً فهم ما هنوز ناقص است) بیان کنیم. و توان ما بیش از این نبوده است. مسلماً استاد به بهترین وجه به این قبیل سوالات پاسخ دادهاند. و میدانیم که در جامعه کنونی همه مشکلات ناشی از عدم هدف مشخص و عالی در زندگی است. باید افراد جامعه طوری تربیت شوند که بتوانند خودشان را از قید و بندهای غریزی و مادی رها نمایند. و هدفشان خداوند و رضای خداوند باشد. باید جامعه نیز امنیت کافی را برقرار کند. که اگر کسی با این هدف تربیت شد و خواست در جامعه با اصول اسلامی رفتار کند حق و حقوقشان پایمال نگردد.
«به امید روزی که در در روابط اجتماعی ما حقوق متقابل رعایت گردد»
http://jamejamonline.ir/Media/Image/1391/09/19/634906559613209339.jpg
داخل تاکسی نشستهاید و چند دقیقه دیگر هم به مقصد میرسید، اما به یکباره راننده فندکش را روشن میکند و بدون اینکه از شما یا سایر مسافران اجازه بگیرد، به خودش اجازه میدهد داخل خودرو سیگار بکشد.
معمولا در این شرایط، چند احتمال پیش می آید که البته هیچ کدام از آنها نتیجه درخشانی در پی نخواهد داشت، زیرا اگر مسافران با راننده بحث و جدل کنند، یا از خودرو خارج شوند یا حتی راننده مجبور شود سیگارش را خاموش کند، در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمی کند.
درواقع این که شهروندی به طور عمد تصمیم می گیرد حقوق شهروند دیگری را پایمال کند، از اتفاق های بعدی که پس از این ماجرا رخ می دهد، مهم تر است.
اما این مثال تنها گوشه ای از رعایت نکردن حقوق شهروندان در سطح شهر است که اگر کمی دقیق تر به اوضاع پیرامونمان نگاه کنیم، براحتی می بینیم کم نیستند افرادی که به خود اجازه می دهند برای نفع شخصی خود از حقوق دیگران بگذرند و اگر بخواهیم بی رو دربایستی به این مساله نگاه کنیم، حتی گاهی اوقات خود ما نیز ابایی نداریم که قواعد حقوق متقابل شهروندی را زیر پا بگذاریم.
من متفاوتم! یک صف طولانی خرید را تصور کنید که همه منتظرند در آن مغازه خرید کنند، حال اگر در همین شرایط فردی پیدا شود که صف را به هم بزند و زودتر از بقیه خرید کند، در آن صورت چه حسی به شما دست می دهد؟
محسن عنایت، جامعه شناس در گفت و گو با «جام جم» می گوید: خیلی اوقات فکر می کنیم ویژه تر از بقیه هستیم و شرایط ما شبیه بقیه نیست و به همین دلیل به خود اجازه می دهیم گاهی حقوق فردی دیگر را پایمال کنیم. در صورتی که می دانیم تک تک شهروندان در اعتلای سطح جامعه نقش مستقیم دارند و این که خود را تافته ای جدا بافته از دیگران بدانیم، اشتباه است.
وی می افزاید: مثلا در صف بانک ها می بینید که خیلی ها تلاش می کنند به هر طریقی که شده زودتر از بقیه کارشان راه بیفتد، مثلا در همان صف احتمال دارد یک پزشک فکر کند زمانش مهم تر از یک خانم خانه دار است و درواقع می خواهم بگویم همین حس کاذب خاص بودن، گاهی اوقات به عاملی تبدیل می شود که ما را به حذف حقوق دیگران ترغیب می کند.
منافع مشترک برایمان گنگ است شرکتی را در نظر بگیرید که کارکنانش همه مسئولند تا یک طرح صنعتی را به سرانجام برسانند، حال اگر در این شرکت، منافع مشترک برای همه کارکنان تعریف شده باشد، یک کارگر و کارمند این شرکت براحتی درمی یابد که با حس تعاون و رعایت حقوق متقابل همکار می تواند گامی در جهت منافع مشترک شرکت بردارد.
عنایت خاطرنشان می کند: مطمئن باشید رعایت حقوق متقابل شهروندان با تعریف منافع مشترک در ارتباط است، یعنی اگر فردی با هر جایگاه شغلی و شهروندی، معنی منافع مشترک را دریابد در آن صورت کمتر فردی پیدا خواهد شد که حقوق متقابل را رعایت نکند، اما اگر برای کارمندی، تعریف منافع مشترک مبهم و گنگ باشد در آن شرایط شک نکنید که روحیه خودخواهی و تک محوری در آن سازمان نیز افزایش خواهد یافت.
نکته: سنگ بنای توسعه در هر کشوری با سطح مشارکت نیروی انسانی آن جامعه رابطه مستقیم دارد، اما اگر این روحیه همکاری با تضییع حقوق متقابل افراد خدشه دار شود، دیگر نمی توان امیدی به پیشرفت های پایدار اجتماعی و اقتصادی آن جامعه داشت
وی توضیح می دهد: مثلا اگر کارمندی به این نکته واقف باشد که با درست انجام دادن وظیفه اش، بخشی از مشکلات محل کارش حل خواهد شد و در نتیجه جایگاه سازمانش ارتقا می یابد و به طور طبیعی، دستمزدهای او هم افزایش خواهد یافت، در آن شرایط دیگر دلیلی نمی بیند حقوق همکار خود را پایمال کند، زیرا همکار او هم دقیقا در جهت منافع سازمان و اعضایش فعالیت می کند.
این جامعه شناس با اشاره به رابطه پیشرفت و رعایت حقوق متقابل، عنوان می کند: در بسیاری از کشورهای توسعه یافته مثل ژاپن، گسترش روحیه همکاری سازنده بین افراد موجب شده که آنها به حقوق متقابل یکدیگر احترام بگذارند و در حقیقت آنها می دانند درصورتی که به حقوق افراد و منافع گروه احترام بگذارند، به طور مستقیم به منافع خود احترام گذاشته اند.
آموزش ندیده ایم شاید توقع زیاده خواهانه ای باشد که انتظار داشته باشیم فردی که به حقوق سایر اعضای خانواده احترام نمی گذارد، برای حقوق متقابل شهروندان ارزشی قائل شود.
عنایت بر این باور است که آموزش رعایت حقوق متقابل به افراد باید از همان سنین کودکی به فرد آموزش داده شود. این پژوهشگر مسائل اجتماعی با بیان این که در بسیاری از خانواده های ایرانی، حتی والدین و فرزندان هم به حقوق متقابل یکدیگر شناخت ندارند، می گوید: البته این مساله تنها متوجه کودکان نیست و والدین هم در این زمینه کم تقصیر نیستند. مثلا برای پدرو مادرها جا افتاده است که مهمترین حقی که بر گردن فرزندشان دارند، احترام است و اگر از کودکان هم بپرسید می گویند درس خواندن فرزندان، مهم ترین حقی است که پدر و مادر دارند.
عنایت خاطرنشان می کند: گرچه احترام به والدین و درس خواندن فرزندان بسیار مهم است، اما باید در کانون خانواده ها این نکته نهادینه شود که حقوق متقابل بین اعضای خانواده در درک متقابل خلاصه می شود، یعنی اگر به خانواده ها آموزش می دادیم که چگونه والدین و فرزندان همدیگر را درک کنند، مطمئن باشید همه اعضای خانواده به حقوق یکدیگر احترام می گذاشتند.
وی ادامه می دهد: در شرایطی هم که فرزندی آموزش ببیند دغدغه های اعضای خانواده را درک کند و مشکل آنها را مشکل خودش بداند، در آن صورت شک نکنید این کودک در آینده هم دغدغه های جامعه را راحت تر درک می کند و به حقوق متقابل شهروندان احترام خواهد گذاشت.
سیستم جزا و پاداش ما ضعیف است شاید برای شما هم بارها اتفاق افتاده باشد که فردی حقوق شما را زیر پا گذاشته است، اما بعد از مدتی قضیه را فراموش کرده اید و پیگیر قضیه نبوده اید.
عنایت معتقد است همین حس انفعال در برابر پایمال شدن حقوقمان، ناخودآگاه تعداد افرادی را که حقوقمان را تضییع می کنند، افزایش می دهد.
وی می گوید: به طور قطع این سیستم درستی نیست که بخواهیم پس از هر تضییع حقی از سیستم قهری و خشونت استفاده کنیم و در بسیاری اوقات مذاکره و گفت و گو جواب می دهد، اما اگر بخواهیم در برابر افرادی که مدام از روابط اجتماعی سوء استفاده می کنند و حقوق متقابل افراد را ضایع می کنند، کوتاه بیاییم در آن صورت خودمان با دست خودمان بستری برای افزایش شمار این گونه افراد در جامعه مهیا کرده ایم.
این پژوهشگر مسائل اجتماعی با اشاره به این که سکوت در برابر تضییع حقوق به گسترش این فرآیند دامن می زند، تاکید می کند: سنگ بنای توسعه در هر کشوری با سطح مشارکت و همکاری نیروی انسانی آن جامعه رابطه مستقیم دارد، اما اگر این روحیه همکاری با تضییع حقوق متقابل افراد خدشه دار شود، در نتیجه نباید دیگر امیدی به پیشرفت های پایدار اجتماعی و حتی اقتصادی آن جامعه داشت و به همین دلیل مهم است که سیستم قضایی کشور باید در پرونده هایی با سطح بالای تضییع حقوق افراد، نقش پررنگی ایفا کند تا پایمال شدن حقوق شهروندان به رویه ای عادی در جامعه تبدیل نشود.
omid.1368
2014-09-16, 13:52
بعضیا چه پستای مختصری میذارن...
آخه خودتون اینارو میخونید که باز ماها بیایم بخونیم؟؟؟!!!!!!!!!!
nargesza
2014-09-18, 22:15
سلام
فکر می کنم دلیل همه موارد بالا این باشه که امروزه هر کسی به فکر خودشه.کمتر کسی پیدا میشه به فکر اطرافیانش باشه. مشکلات زندگی رو بهونه می کنن تا یه حدی هم حق دارن ولی می تونن با کمک هم مشکلات رو حل کنن. ولی کسی کسی رو قبول نداره و بهش اعتماد نمی کنه.
vBulletin® v4.2.0, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.