PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : توکل بر خدا



بهمن پور
2014-09-25, 10:38
وقتی امام در نجف زندگی می کردند. یک روز احمد آقا خدمت امام رسیدند و عرض کردند: صاحبخانه تقاضای اجاره ی عقب افتاده را دارد. امام فرمودند: بگو خانه را می فروشی؟! احمد آقا: اجاره دیر شده !خانه را بخریم!؟


امام فرمودند: توکل بر خدا.


ولی احمد آقا به صاحبخانه هیچ نگفتند. فردا باز صاحبخانه آمد و تقاضای اجاره کرد. امام به احمد آقا فرمودند: مگر نگفتی فروشنده ی خانه هستی ؟ احمد آقا آمد و پیغام امام را به صاحبخانه داد. صاحبخانه گفت: بله مشتری هم دارم «20هزار تومان ». امام فرمودند : فردا بعد از ظهر بیایند تا خانه را قولنامه رابنویسیم. احمد آقا با تعجب گفتند با چه پولی؟


امام فرمودند: توکل بر خدا.


فردا بعد از ظهر چند نفر از خمین به نجف آمدند و به امام گفتند :ما سر راه مکه هستیم .مقداری پول داریم که می خواهیم نزد شما به امانت بگذاریم . امام قبول کردند به شرط دخل و تصرف در آن. احمد آقا فرمودند چطور پول را بر خواهی گرداند؟


امام فرمودند: توکل بر خدا.


بعد از یک ساعت اهالی خمین بر گشتند و به امام گفتند سفر ما درست نشد می خواهیم بر گردیم و امانت خود را خواستند. امام پول آنها را دادند. احمد آقا گفتند با چه پولی خانه را می خرید؟!


امام فرمودند: توکل بر خدا.


یک ساعت به نوشتن قولنامه مانده بود که حاج مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام از خمین آمدند و به امام گفتند املاک وراثتی در خمین را فروختیم این 20هزارتومان سهم شما است.

نوای دل
2014-09-26, 22:46
فتوکل علی الله ، ان الله یحب المتوکلین و بصیر بالعباد

داستان پندآموزی است . سپاس

انتظار
2014-09-29, 08:43
اگر در مردان خودي چيزي غير از اين بود بايد شك مي كرد . ياد امام همواره زنده باد . من كه خيلي ايشان را دوست دارم