PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان جالب "پیرمرد و الاغ"



صدای رسا
2014-11-10, 17:45
داستان جالب "پیرمرد و الاغ"

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...

√ مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:

اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند
دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!

انتظار
2014-11-28, 10:55
من هم تلاش دارم تا بتوانم اینطور باشم و مشکلات را از سر بدر کنم و امیدوارم موفق شوم

صدای رسا
2014-11-29, 11:03
خواستن توانستن است
من مطمئنم با توکل به خدا حتما موفق میشید

احمدی
2014-12-02, 00:28
سلام چه جالب و خوب . فکر کنم بیشتر اوقات ناخواسته سبب خیر میشیم

صدای رسا
2014-12-02, 11:28
سلام چه جالب و خوب . فکر کنم بیشتر اوقات ناخواسته سبب خیر میشیم


زندگی یک پژواک است
هرآنچه که می فرستید - باز می گردد
هرآنچه که می کارید - درو میکنید
هرآنچه که می دهید - می گیرید
هرآنچه که در دیگران می بینید - در شما وجود دارد
یادتان باشد زندگی یک پژواک است
همیشه به سمت شما بازمیگردد
پس همیشه خوبی کنید.