PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ردِ پای کرج در ادبیاتِ معاصر ایران



ن کیوانپور
2015-05-04, 13:05
کرج را بیش‌تر بشناسیم

البرز را شهری نوپا می‌دانند و کرج را تنها در سایه‌ی تهران می‌شناسند. بسیاری از ما از تاریخِ شهرِ محلِ زندگی خود بی‎اطلاع هستیم و به زعم‌مان کرج مانندِ شهرهای دیگرِ ایران، تاریخ و قدمتی درخور توجه ندارد. حال آن‌که واقعیتِ امر چنین نیست. کرج، تاریخی طولانی و فاخر دارد، اما کم‌تر به آن پرداخته شده‌است. از طرفی سرازیریِ مهاجران به آن سبب شده، مجالی برای خودنمایی خصوصیاتِ منحصر به فردِ شهر باقی نماند.
روندِ شتاب‌زده‌ی شهرنشینی، چهره‌ی شهرها را چنان دستخوشِ تغییر کرده که گویی تاریخِ شهر در میانِ گردابی مُدام در حالِ چرخیدن و ناپدید شدن است. کرج تا سال 1300 طبقِ مراجعِ تاریخی، رشدِ ارگانیک داشت اما با احداث کارخانه‌ی شیمیایی کرج در سال 1297 و موسسه آموزشی پژوهشی دانشکده کشاورزی و امثالهم و هم‌چنین جاده تهران-کرج-چالوس به نقطه‌ی ارتباطی مهمی در کشور بدل شد. در دورانِ قدیم، ده کرج که در محدوده‌ی دانشکده کشاورزی قرار داشت، از هسته‌های اولیه شکل گیری شهر بود که اکنون محدوده محله‌ی مصباح را در بر می‌گیرد.

شهروندی که چندین سال است در کرج ساکن شده، با هیچ یک از عناصرِ تاریخی، آداب و رسوم، غذاهای محلی و صنایع دستی آن آشنا نیست. بالی نان، شیر پت، فتیر، اگردک، توتک، آش خامک، کوکوی گردو و سبزی کرج و ... را نمی‌شناسد. خیابان‌ها، کوچه‌ها و میادین و ... برایش مفهومِ خاصی را تداعی نمی‌کند. تصمیم گرفتم در لابه‌لای صفحاتِ کتبی که در خصوصِ تاریخِ شهرها نگاشته شده، گَشت و گُذاری داشته‌باشم تا دریابم که کرج تاریخی مکتوب دارد یا خیر. در کتابِ قصه‌ی شهر؛ تهران، نماد شهر نوپرداز ایرانی، تالیفِ سید محسن حبیبی به فرازی از کتابِ چشم‌هایش از بزرگ علوی برمی‌خوریم که نهرِ کرج را به تصویر کشیده‌است. نهری که در کتابِ دون ژوان کرج، صادق هدایت نیز از آن یاد کرده است.

"توصیفِ بزرگ علوی از نهرِ کرج، در داستان چشم‌هایش، نمونه‌ای از پرواز خیال شهروند در آسمان واقعیت شهر است. نگاهِ شاعرانه‌ی بزرگ علوی به این فضا، بارِ خاطره‌ای کالبد شهر را نمایش می‌دهد:
لکه‌ی ابری دور ماه پرسه می‌زد. گاه قرص ماه در سیاهی می‌رفت، آن‌وقت موج آب کرج مرموز و خاموش می‌غلتید و شاخه‌ها آرام سر تکان می‌دادند. سپس ماه رخ می‌نمود و نقره‌ی مذاب روی آب پخش می‌کرد. یک زنِ کولی از دور آواز می‌خواند و می‌گذشت. پیرمرد کنارِ خیابان نی‌لبک می‌زد و آهنگ‌های زندگی ملامت‌بارش را می‌سرود. (چشم‌هایش، صص 180 و 181)"

کرج در گذشته نهرهای متعددی داشته که از رودخانه کرج منشعب می‌شده است. در کتاب درآمدی بر فرهنگ و پیشینه‌ی شهرِ کرج به قلم جعفر کوهزاده، نامِ هفت نهر بلدیه، وسفنارد، رُستم، نهری به سوی دانشکده کشاورزی، نهری به سوی سرآسیاب، نهری به سمت داخل شهر تا انتهای خیابان درختی و گلشهر، نهری در چهارراه دانشکده، آمده است.

روحِ زندگی را که در گذشته‌ی کرج و کوچه و خیابان‌هایش در جریان بوده، می‌توان در داستان‌های قدیمی نیز خواند. کافه ژاله و کافه پروانه کرج، در داستان‌های صادق هدایت نیز محل‌ِ گردهمایی شهروندان در ساعات فراغت شبانه‌روز بوده است. دانستنِ برخی نام‌ها از مکان‌هایی که سالیانِ بسیار دور در کرج دایر بوده‌است، هیجان‌انگیز و جالب توجه است.

هم‌چنین آشنایی با برخی آداب و رسومی که مختصِ کرج بوده است چنان که محمد پورباقری، متولد کرج و اصالتن از ایل قشقایی شیراز، مراسمِ قدیمی از کرج روایت می‌کند : "محل زندگی ما اطرافِ قزلحصار بود. هر سال منتظر شب چهارشنبه سوری بودم که به بلندی بروم و از آن‌جا آتش بازی کلاک را ببینم. آرزو داشتم برای یک دفعه هم که شده کلاک را از نزدیک ببینم. آخر قسمت شد و به آنجا رفتم. از مرحوم حسینعلی در مورد گوی‌هایی که به آسمان پرتاب می‌کردند، پرسیدم. ایشان برایم توضیح دادند که گوی‌ها را با تکه پارچه می‎سازند و درونِ آن را از ذغالِ سرخ پر می‌کنند و توسطِ آتش‌گردان در هوا می‌چرخاندند و در فرصتِ مناسب به آسمان پرتاب می‌کردند. بعدها هم من با کلاکی‌ها وصلت کردم. عروسی‌ها در کلاک، کرج و اطرافِ آن حداقل هفت شبانه روز ادامه داشت. حدود 18 گوسفند می‌کشتند تا برای 600 مهمان غذا فراهم کنند. دیگ‌ها را قطار قطار بار می‌گذاشتند و شاباش دو یا پنج تومان می‌دادند. محمد شهریاری دُهل زن بود و 20 میش با یک جلد قرآن بابتِ شیربها می‌گرفتند. از نوازنده‌های معروفِ ساز و دهل منطقه یکی ثُدیف خلجی و ولی ا... اسکندری(معروف به ولی هاجر) که اصالتن کلاکی بودند و محمد شهریاری(اهلِ شهریار کرج) که در تمامِ منطقه‌ی ساوجبلاغ، کرج، شهریار، کُردان، برغان و حتا شمال کشور کاملن شناخته‌ شده بود. "

کرج شهری است که نوشته‌های باستانی بسیاری را به خود اختصاص داده‌است. چه بسا مطالبی که در خصوص ارنگه و شهرستانک نوشته شده و یا مطالبی که در اوستا از رودی به میان آمده که از روشنایی البرز به در می‌آید و دوباره به سوی آن باز می‌گردد. کرج، قدمتی بالا دارد، شخصیت و هویتی دارد که متاسفانه آن طور که باید و شاید به آن پرداخته نشده است اما مقوله‌ی تنوعِ قومیتی و حساسیتی که چندی است در این حوزه ایجاد شده، کورسوی امیدی را برای شناساندن فرهنگ و تاریخِ غنی کرج نمایان می‌کند. امیدواریم تعدادِ کتبِ تالیفی تاریخی و فرهنگی کرج نیز جایگاهِ ویژه‌ای در کتاب‌فروشی ها و کتابخانه‌های استان بیابد تا نسلِ مهاجرانِ بی‌اطلاع از اصالت فرهنگ کرج، شهر محلِ زندگی خود را بهتر و بیش‌تر بشناسند و به آن افتخار کنند.

نگارنده : ن کیوان پور

مریم مرادی
2015-05-23, 12:14
ممنون عالی بود

بهمن پور
2015-05-23, 18:57
باید بدانیم پیشینه تاریخی کرج . شهرهای اطراف به هم گره خورده . بر کسی پوشیده نیست زبان دری زبان مشترک شهر های ان بوده است
درود بر نگارنده

بهمن پور
2015-05-23, 18:57
باید بدانیم پیشینه تاریخی کرج . شهرهای اطراف به هم گره خورده . بر کسی پوشیده نیست زبان دری زبان مشترک شهر های ان بوده است
درود بر نگارنده