PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کوه با شکوه هم قافیه است



ن کیوانپور
2015-05-04, 13:37
دریا زیباتر است یا دشت ؟ جنگل باشکوه­تر است یا کویر؟


هر کدام از ما آدم­ها یک گوشه خلقت تو را زیباتر می­ بینیم !

من که فکر می­ کنم هر کجا اثر انگشت تو روی آن باشد، با شکوه است ! دریاها از زمان رود بودنشان زیبایند... جنگل­ ها از روز نخست دانگی و رویش­شان سبز و ستودنی­ اند!

وسعت دشت­ ها از نخستین نگاه خیره ­ات می­کند! کویرها با رازهای درونشان شگفت­ انگیزند...

اما میان این همه دست نوشته تو روی سطرهای زمین هیچ وقت به خودم اجازه نمی­ دهم از شکوه کوه­ ها بپرسم ... کوه­ها با شکوه­ترین­ اند !

چه کسی نمی­ داند؟ کوه­ ها از یک سنگ­ریزه شروع می­ شوند ... اما هر روز به فکر قد کشیدن­ اند ! روز تولدشان اگر سنگ­ریزه­ ای باشند، کمی بعد تپه­ ای از خودشان می­ سازند و از تپه­ ای دست یافتنی به مرتفع­ بودن و کوه شدن پل می­زنند ...

آری ! کوه­ ها باشکوه ­اند، چرا که به ارتفاع می­اندیشند ! و هر کس با کوهی دوست شود، ناگزیر است از بالا رفتن ! کوه­ ها برای کوه شدنشان سال ­ها توی خودشان می ­نشینند ... آن ها خوب می­ دانند یک جانشینی همه چیز را با شکوه می­ کند ! کوه­ ها وطن دارند !

مثلا همین دماوند فرزند خلف البرز است ! باور کنید همین دماوند آن قدر روی زبان مادری و خاک پدری ­اش تعصب دارد که خدا می ­داند ... برای همین هم با تمام خاطرات خوب و بد دیوهای سیاه و سپید و رستم و ضحاک و آتش­فشانی در قلبش سال هاست همان جا ایستاده است !

همه شاعران زمین می­دانند کوه با شکوه هم قافیه است...

و همین­ هاست که آدم را مجبور می­ کند به کوه­ ها احترام بگذارد ...

راستی خدا جان !

چه قدر بعضی آدم ­ها را کوه آفریده­ ای ...

نگارنده: سید حسین متولیان
برگرفته از ماهنامه سرآمد (بنیاد ملی نخبگان)

صدای رسا
2015-05-04, 23:18
چه طلوعی
جانم
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم میدانم
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند
به خدایی که خودم میدانم
به خدایی که دلش پروانه است
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید
و به باران گفته است باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
که مبادا که ترک بردارد
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی
جانم…
روزتان پراز محبت