مهرگان
2015-09-19, 01:08
"جوکرها" مردان متاهلی هستند بین 30 تا 65 سال .آقایان مهندس یا وکیل یا رییس شرکت یا مدیر عامل و یا صاحبان حرفه های آزاد و یا صاحب منصب دولتی که علاوه بر تلاش در کسب درآمد و تثبیت جایگاه شغلی،برای بدست آوردن لذت افزونتر یا جبران محرومیتهای گذشته ی خود،بدنبال صید معشوقه های آزاد نیز هستند.جوکرها اغلب همسرانی دارند متعهد و وفادار،بانوانی که کیفیت زندگیشان نه خیلی خوب است و نه خیلی بد. زندگی آنها شاید هیجان چندانی ندارد ولی آنها داشتن ثبات را به داشتن هیجان ترجیح داده اند.
-اما "معشوقه ها":زنان مطلقه ای هستند که زندگی متاهلی ِ آنها نه خیلی خوب بود و نه خیلی بد،اما هرچه بود ثبات داشت و قاعده و قانون.ولی آنها داشتن آزادی و هیجان را به داشتن ثبات ترجیح دادند و از همسرانشان جدا شدند و اینک برای انتخاب شدن توسط مردی توانمند خود را در معرض دیده شدن قرار داده اند!
-جوکرها برای بدست آوردن دل معشوقه ها دروغهای با مزه ای ازین دست میگویند:-من همسرم را دوست ندارم...همسرم زنانگی ندارد...کنار او احساس افسردگی میکنم..ازدواج ما از روی اجبار بود...بچه ها که بزرگ شوند،پول مهریه اش را که جور کنم،بزودی از او جدا میشوم و با تو ازدواج میکنم!
-معشوقه های تازه کار این دروغها را دوست دارند و آنها را باور میکنند و منتظر مینشینند.ولی معشوقه های کهنه کار و با تجربه از جوکرها تضمین میخواهند و او را تحت فشار میگذارند(ازدواج رسمی یا نیمه رسمی...بنام شدن بخشی از دارایی یا املاک)
-جوکرهای با تجربه با ساختن دروغها و وعده های رندانه از افتادن در چنین دامهایی پرهیز میکنند ولی جوکرهای تازه کار برای از دست ندادن فرصت،از روی تعجیل و اجبار یکی دو امتیاز کوچک به معشوقه ی خود میدهند. غافل از اینکه معشوقه ها با گذشتن زمان سطح توقعات و خواسته های خود را بالاتر برده و جوکر جوان را تحت فشار بیشتری قرار میدهند و او را تهدید به طرد و رها کردن رابطه میکند.
-در هر صورت با علنی شدن خواسته های مادی معشوقه ها و با لو رفتن رابطه ی مخفی و رسوایی در خانواده ها،جوکرها که دیگر به اندازه کافی ازین رابطه لذت برده اند و ادامه ی آن بسودشان نیست دست بدامن روانشناسان و وکلای حقوقی و صد البته همسران خود میشوند و با گفتن دروغهایی خنده دارتر از همیشه سعی در توجیه عملکرد خویش و از بین بردن احساس گناه و کسب مجدد اعتبار و اعتماد در ذهن جامعه و همسر خویش میکنند.و همسران آنها نیز که اغلب داشتن ثبات را در زندگی بر همه چیز ترجیح میدهند دروغهای آنها (از جمله اینکه دیگر به آنها خیانت نخواهند کرد) را باور میکنند و به زندگی ِ نه خیلی خوب و نه خیلی بد خود ادامه میدهند.
-و اما معشوقه ها که بخاطر نداشتن ثبات در زندگی ،از همان ابتدا زخمهای عمیقی در پیکره ی زنانگی خویش داشته اند، این بار نیز صرفا با بدست آوردن اندک سود مالی و هیجانی گذرا، بار دیگر بخشی از سلامت روان زنانه ی خود را از دست داده،بیشتر از پیش در چاه افسردگی فرو میروند .و برای رهایی ازین افسردگی عمیق چاره ای جز این ندارند تا در یک دور باطل باز هم خود در معرض رابطه ی هیجان انگیز دیگری قرار دهند..
-اما "معشوقه ها":زنان مطلقه ای هستند که زندگی متاهلی ِ آنها نه خیلی خوب بود و نه خیلی بد،اما هرچه بود ثبات داشت و قاعده و قانون.ولی آنها داشتن آزادی و هیجان را به داشتن ثبات ترجیح دادند و از همسرانشان جدا شدند و اینک برای انتخاب شدن توسط مردی توانمند خود را در معرض دیده شدن قرار داده اند!
-جوکرها برای بدست آوردن دل معشوقه ها دروغهای با مزه ای ازین دست میگویند:-من همسرم را دوست ندارم...همسرم زنانگی ندارد...کنار او احساس افسردگی میکنم..ازدواج ما از روی اجبار بود...بچه ها که بزرگ شوند،پول مهریه اش را که جور کنم،بزودی از او جدا میشوم و با تو ازدواج میکنم!
-معشوقه های تازه کار این دروغها را دوست دارند و آنها را باور میکنند و منتظر مینشینند.ولی معشوقه های کهنه کار و با تجربه از جوکرها تضمین میخواهند و او را تحت فشار میگذارند(ازدواج رسمی یا نیمه رسمی...بنام شدن بخشی از دارایی یا املاک)
-جوکرهای با تجربه با ساختن دروغها و وعده های رندانه از افتادن در چنین دامهایی پرهیز میکنند ولی جوکرهای تازه کار برای از دست ندادن فرصت،از روی تعجیل و اجبار یکی دو امتیاز کوچک به معشوقه ی خود میدهند. غافل از اینکه معشوقه ها با گذشتن زمان سطح توقعات و خواسته های خود را بالاتر برده و جوکر جوان را تحت فشار بیشتری قرار میدهند و او را تهدید به طرد و رها کردن رابطه میکند.
-در هر صورت با علنی شدن خواسته های مادی معشوقه ها و با لو رفتن رابطه ی مخفی و رسوایی در خانواده ها،جوکرها که دیگر به اندازه کافی ازین رابطه لذت برده اند و ادامه ی آن بسودشان نیست دست بدامن روانشناسان و وکلای حقوقی و صد البته همسران خود میشوند و با گفتن دروغهایی خنده دارتر از همیشه سعی در توجیه عملکرد خویش و از بین بردن احساس گناه و کسب مجدد اعتبار و اعتماد در ذهن جامعه و همسر خویش میکنند.و همسران آنها نیز که اغلب داشتن ثبات را در زندگی بر همه چیز ترجیح میدهند دروغهای آنها (از جمله اینکه دیگر به آنها خیانت نخواهند کرد) را باور میکنند و به زندگی ِ نه خیلی خوب و نه خیلی بد خود ادامه میدهند.
-و اما معشوقه ها که بخاطر نداشتن ثبات در زندگی ،از همان ابتدا زخمهای عمیقی در پیکره ی زنانگی خویش داشته اند، این بار نیز صرفا با بدست آوردن اندک سود مالی و هیجانی گذرا، بار دیگر بخشی از سلامت روان زنانه ی خود را از دست داده،بیشتر از پیش در چاه افسردگی فرو میروند .و برای رهایی ازین افسردگی عمیق چاره ای جز این ندارند تا در یک دور باطل باز هم خود در معرض رابطه ی هیجان انگیز دیگری قرار دهند..