[CENTER]برای گرم ماندن کتاب کهنه ی غزل
دوباره هیزمم شده سروده های بی ثمر
مباد خواب خسته ی نگاه عشق در زند
و یخ کند سکوت دل در این سکوت بی خبر
بیا کنار حسرت دو چشم خسته ام ببین
نشانی غزل شده ترانه های بی سحر
هزار قرن مانده تا شکایت من از دلی
که با کلام ماه گفت حرفهای بی قمر
بیا به پیشواز این درخت قامت غزل
که خم شده ز دوری ات ز ضربه های بی تبر
به سیل خستگی مده مرا به خواب نام تو
بیا مرو بمان دمی برای درد بی اثر
[/CENTER]
شاعر : الهام آمرکاشی