در مدح امیرالمومنین ؛ شعری بی نقطه

[CENTER][B]شعر بی نقطه در مدح مولا

السّلام ای هادی دلها [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

اول طومار هر املا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

در سرای دل سهی سرور [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

ای امام اوّل و مولا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

وی عوالم را عمادِ داد و عدل

سالک سرمد گل گلها [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

آمر مهر ومه و حور و ملک

دوم آل کسا والا[COLOR="#006400"] علی[/COLOR]

هم طلوع مهر و هم ماه مسا

هم سحر ها را سرور آرا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

ای امم را هم مراد و هم مدد

راح روح و لولو لالا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

محرم اسرار الله الصّمد

اسوه اسلامی و سلمی [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

لوح و کرسی را مُمِدّ و داوری

حامی دارا گدا اعمی [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

هم ولیّ و هم وصیّ اعلمی

صهر احمد همدم طاها [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

همسر امّ الائمّه طاهره

والد دو گوهر اعلا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

هم دوای درد هر اهل دلی

هم علوم وحی را دارا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

مولد وی در سرای کردگار

در مصلّی کرده سر سودا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

رادمردی رهروی عُلوی مرام

در دوعالم عالی و اولا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

عالمی عمّار در علم وعمل

داد هود و صالح و موسی [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

راس کلّ ماسَوَالله ما حصل

اول احمد دوّمی امّا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

هم صدای احمد و رام احد

سلّمو صلّی علی مهما [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

واله مهر علیّ اعلمم

کرده در دلهای ما ماوا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

در سروده اسم را محروم دار

کرد لاادری کلام ما[COLOR="#006400"] علی[/COLOR]

مدح مولا کرده دل آسودهام

در لحد عالی دهد اعطا [COLOR="#006400"]علی[/COLOR]

هر کسی دارد گلی ما سروری

ها [COLOR="#006400"]علیٌ[/COLOR] ها [COLOR="#006400"]علیٌ [/COLOR]ها [COLOR="#006400"]علی[/COLOR][/B][/CENTER]

حاج ناصر تبسمی اردبیلی

[SIZE=2][RIGHT][COLOR=#0000FF][FONT=Tahoma][B]اجرای خواندنی شعر معروف شهریار درباره حضرت علی(ع)[/B][/FONT][/COLOR][/RIGHT][/SIZE]

[SIZE=2][RIGHT][COLOR=#333333][FONT=Tahoma]آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .

حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .

فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد .

حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!


شهریار این شعر را خواند :[/FONT][/COLOR][/RIGHT][/SIZE][RIGHT][COLOR=#333333][FONT=Tahoma]
[/FONT][/COLOR][/RIGHT][CENTER][COLOR=#333333][FONT=Tahoma][SIZE=2]​[/SIZE][/FONT][/COLOR][COLOR=#333333][FONT=Tahoma][SIZE=2]علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را[/SIZE]
[SIZE=2]که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را[/SIZE]

[SIZE=2]دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین[/SIZE]
[SIZE=2]به علی شناختم به خدا قسم خدا را[/SIZE]

[SIZE=2]به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند[/SIZE]
[SIZE=2]چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را[/SIZE]

[SIZE=2]مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ[/SIZE]
[SIZE=2]به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را[/SIZE]

[SIZE=2]برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن[/SIZE]
[SIZE=2]که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را[/SIZE]

[SIZE=2]بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من[/SIZE]
[SIZE=2]چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا[/SIZE]

[SIZE=2]بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب[/SIZE]
[SIZE=2]که علم کند به عالم شهدای کربلا را[/SIZE]

[SIZE=2]چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان[/SIZE]
[SIZE=2]چو علی که میتواند که بسر برد وفا را[/SIZE]

[SIZE=2]نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت[/SIZE]
[SIZE=2]متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را[/SIZE]

[SIZE=2]بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت[/SIZE]
[SIZE=2]که ز کوی او غباری به من آر توتیا را[/SIZE]

[SIZE=2]به امید آن که شاید برسد به خاک پایت[/SIZE]
[SIZE=2]چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را[/SIZE]

[SIZE=2]چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان[/SIZE]
[SIZE=2]که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را[/SIZE]

[SIZE=2]چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم[/SIZE]
[SIZE=2]که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را[/SIZE]

[SIZE=2]«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی[/SIZE]
[SIZE=2]به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»[/SIZE]

[SIZE=2]ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب[/SIZE]
[SIZE=2]غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا[/SIZE][/FONT][/COLOR][/CENTER]
[RIGHT][COLOR=#333333][FONT=Tahoma][SIZE=2]

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.
فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟

گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند .
گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .

چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام.

از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .

شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .

آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .
ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل , به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.




[url]www.110fk.ir[/url][/SIZE][/FONT][/COLOR][/RIGHT]