|
|
|
|
احکام تقليد :
- راههاي سه گانه: احتياط، اجتهاد، تقليد
س 1: آيا تقليد، صرفا يک مسأله عقلي است يا ادله شرعي نيز دارد؟
تقليد، ادله شرعي دارد و عقل نيز حکم ميکند که شخص نا آگاه به احکام دين بايد به مجتهد جامع الشرايط مراجعه کند.
س 2: به نظر شريف حضرتعالي، عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟
چون عمل به احتياط مستلزم شناسائي موارد و چگونگي احتياط و صرف وقت بيشتر است، بهتر آن است که مکلّف در احکام دين از مجتهد جامعالشرائط تقليد کند.
س 3: قلمرو احتياط در احکام دين در بين فتاواي فقها چه اندازه است؟ آيا رعايت آراي فقيهان گذشته نيز لازم است؟
مراد از احتياط در موارد آن، رعايت همه احتمالات فقهي است؛ به طوري که مکلّف مطمئن شود که به وظيفه خود عمل کرده است.
س 4: دخترم بزودي به سن تکليف ميرسد و بايد براي خود مرجع تقليدي انتخاب کند، اما درک مسأله تقليد براي او دشوار است، وظيفه ما نسبت به او چيست؟
اگر وي به تنهائي نميتواند وظيفه شرعي خود را دراين باره تشخيص دهد، وظيفه شما ارشاد و راهنمائي اوست.
س 5: نزد فقها معروف است که تشخيص موضوعات احکام به عهده خود مکلّف است و وظيفه مجتهد تشخيص حکم است، ولي در عين حال مجتهدين در بسياري موارد، در تشخيص موضوعات احکام نيز اظهار نظر ميکنند، آيا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نيز واجب است؟
تشخيص موضوع، موکول به نظر خود مکلّف است و متابعت از مجتهد در تشخيص موضوع واجب نيست، مگر آنکه به آن تشخيص اطمينان پيدا کند و يا موضوع از موضوعاتي باشد که تشخيص آن نياز به استنباط دارد.
س 6: آيا کسي که در آموختن احکام ديني مورد نياز خود کوتاهي ميکند، گناهکار است؟
اگر نياموختن احکام به ترک واجب يا ارتکاب حرام بيانجامد، گناهکار است.
س 7: گاهي از افراد کم اطلاع از مسائل ديني درباره مرجع تقليد شان پرسش ميشود، ميگويند نميدانيم، يا اظهار ميدارند که از فلان مجتهد تقليد ميکنيم، ولي عملا التزامي به خواندن رساله آن مجتهد و عمل به فتاواي او ندارند، اعمال اين گونه افراد چه حکمي دارد؟
اگر اعمال آنان موافق احتياط يا مطابق با واقع يا با نظر مجتهدي باشد که وظيفه دارند از او تقليد کنند، محکوم به صحت است.
س 8: با توجه به اينکه در مسائلي که مجتهد اعلم قائل به وجوب احتياط است، ميتوانيم به مجتهد اعلم بعد از وي مراجعه کنيم، اگر اعلم بعد از او نيز قائل به وجوب احتياط در مسأله باشد، آيا رجوع به اعلم بعد از او جايز است؟ و اگر فتواي مجتهد سوم هم همانگونه بود، آيا ميتوان به اعلم بعد از آنان مراجعه کرد؟ و همينطور...، لطفا اين مسأله را توضيح دهيد.
در مسائلي که مجتهد اعلم فتوا ندارد، رجوع به مجتهدي که در آن مسأله احتياط نکرده است و فتواي صريح دارد، با رعايت ترتيب الاعلم فالاعلم، اشکال ندارد.
شروط تقليد
س 9: آيا تقليد از مجتهدي که متصدي مقام مرجعيت نبوده و رساله عمليه هم ندارد، جايز است؟
در صحت تقليد از مجتهد جامع الشرايط، تصدي مرجعيت يا داشتن رساله عمليه شرط نيست، لذا اگر براي مکلفي که قصد تقليد از او را دارد، ثابت شود که وي مجتهد جامع الشرايط است، تقليد اشکال ندارد.
س 10: آيا تقليد از کسي که در يکي از ابواب فقه مثل نماز و روزه به درجه اجتهاد رسيده، جايز است؟
فتواي مجتهد متجزّي که تنها در برخي ابواب فقهي داراي فتوا و نظر اجتهادي است براي خودش حجت است، ولي جواز تقليد ديگران از او محل اشکال است؛ اگر چه جواز آن بعيد نيست.
س 11: آيا تقليد از علماي کشورهاي ديگر که دسترسي به آنان امکان ندارد، جايز است؟
در تقليد از مجتهد جامعالشرائط شرط نيست که مجتهد اهل کشور مکلّف و يا ساکن در محل سکونت او باشد.
س 12: آيا عدالت معتبر در مجتهد و مرجع تقليد با عدالت معتبر در امام جماعت از حيث شدت و ضعف تفاوت دارد؟
با توجه به حسّاسيّت و اهميت منصب مرجعيت در فتوا، بنا بر احتياط واجب، شرط است که مجتهدِ مرجع تقليد علاوه بر عدالت، قدرت تسلّط بر نفس سرکش را داشته و حرص به دنيا نداشته باشد.
س 13: اين که گفته ميشود بايد از مجتهدي تقليد نمود که عادل باشد، مقصود از عادل چه کسي است؟
عادل کسي است که پرهيزگاري او به حدي رسيده باشد که از روي عمد مرتکب گناه نشود.
س 14: آيا اطلاع از اوضاع زمان و مکان از شرايط اجتهاد است؟
ممکن است اين شرط در بعضي از مسائل دخيل باشد.
س 15: بنا بر نظر حضرت امام راحل �قدس سره� مرجع تقليد بايد علاوه بر علم به احکام عبادات و معاملات، نسبت به همه امور سياسي، اقتصادي، نظامي، اجتماعي و رهبري، عالم و آگاه باشد. ما در گذشته مقلّد حضرت امام بوديم، بعد از رحلت ايشان با راهنمائي تعدادي از علما و تشخيص خودمان لازم دانستيم به جنابعالي رجوع نموده و از شما تقليد کنيم تا بين مرجعيت و رهبري جمع کرده باشيم، نظر شما در اين مورد چيست؟
شرايط صلاحيت مرجعيت تقليد، در تحرير الوسيله و رسالههاي ديگر به تفصيل ذکر شده است، و تشخيص فرد شايسته تقليد موکول به نظر خود مکلّف است.
س 16: آيا در تقليد، اعلمّيت مرجع شرط است يا خير؟ معيار و ملاکاعلميّتچيست؟
در مسائلي که فتواي اعلم با فتواي غير اعلم اختلاف دارد، احتياط آن است که از اعلم تقليد کند و ملاک اعلميت اين است که آن مرجع نسبت به ساير مراجع قدرت بيشتري بر شناخت حکم الهي داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعيه را از أدلّه استنباط کند و همچنين نسبت به اوضاع زمان خود به مقداري که در تشخيص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهي مؤثر است، آگاهتر باشد.
س 17: آيا تقليد کسي که از جهت احتمال عدم وجود شرايط معتبر تقليد در مجتهد اعلم، از مجتهد غير اعلم تقليد کرده است، محکوم به بطلان است؟
بنابر احتياط، تقليد از غير اعلم در مسائل مورد اختلاف، به مجرد احتمال عدم وجود شرايط معتبر در اعلم، جايز نيست.
س 18: اگر ثابت شود که تعدادي از علما در بعضي از مسائل اعلم هستند، يعني هر کدام از آنان در مسأله معيني اعلم باشند، آيا تقليد از هر يک از آنان جايز است؟
تبعيض در تقليد اشکال ندارد و اگر اعلميّت هر يک از آنان در مسائلي که مکلف بنا دارد در آن مسائل از او تقليد کند محرز شود، بنا بر احتياط، تبعيض در تقليد در صورت اختلاف فتوا در مسائل مورد نياز مقلّد، واجب است.
س 19: آيا با وجود اعلم، تقليد از غير اعلم جايز است؟
در مسائلي که فتواي غير اعلم مخالفِ فتواي اعلم نباشد، رجوع به غير اعلم اشکال ندارد.
س 20: نظر جنابعالي در اشتراط اعلميت مرجع تقليد چيست و دليل آن کدام است؟
در صورت تعدد فقهاي جامع الشرايط و اختلاف آنان در فتوا، بنا بر احتياط واجب، مکلّف بايد از اعلم تقليد نمايد، مگر آنکه احراز شود که فتواي وي مخالف احتياط است و فتواي غير اعلم موافق با احتياط. و دليل وجوب تقليد از اعلم بناي عقلاء و حکم عقل است، زيرا که اعتبار فتواي اعلم براي مقلد يقيني و اعتبار قول غير اعلم احتمالي است.
س 21: از چه کسي بايد تقليد کنيم؟
از مجتهدي که جامع شرايطِ فتوا و مرجعيت است، و بنابر احتياط بايد اعلم هم باشد.
س 22: آيا تقليد ابتدائي از ميّت جايز است؟
در تقليد ابتدائي، احتياط در تقليد از مجتهد زنده و اعلم نبايد ترک شود.
س 23: آيا تقليد ابتدائي از مجتهد ميّت، متوقف بر تقليد از مجتهد زنده است؟
تقليد ابتدائي از مجتهد ميّت يا بقاء بر تقليد او بايد به تقليد از مجتهد زنده و اعلم باشد.
راههاي اثبات اجتهاد، اعلميت و به دست آوردن فتوي
س 24: بعد از احراز صلاحيت مجتهدي براي مرجعيت تقليد بوسيله شهادت دو فرد عادل، آيا لازم است در اين باره از اشخاص ديگر نيز تحقيق کنم؟
شهادت دو فرد عادل و اهل خبره بر صلاحيت و جامع الشرائط بودن مجتهد براي جواز تقليد از او کافي است و تحقيق از افراد ديگر لازم نيست.
س 25: راههاي انتخاب مرجع و به دست آوردن فتوا کدام است؟
احراز اجتهاد و اعلميت مرجع تقليد بوسيله امتحان يا تحصيل يقين ولو از شهرتمفيدِ علم يا اطمينان، يا با شهادت دو نفر عادل از اهل خبره صورتميگيرد.
راههاي به دست آوردن فتواي مجتهد عبارتند از:
- شنيدن از خود مجتهد
- شنيدن از دو يا يک فرد عادل
- شنيدن از يک نفر مورد اطمينان
- ديدن در رساله مجتهد، در صورتي که رساله وي مصون از اشتباه باشد.
س 26: آيا وکالت در انتخاب مرجع مثل وکالت پدر براي پسر و معلم براي شاگرد صحيح است؟
اگر مراد از وکالت، سپردن وظيفه تحقيق و جستجو براي يافتن مجتهد جامع الشرائط به پدر، معلم، مربي و يا غير آنان باشد، اشکال ندارد و نظرشان در اين مورد اگر مفيدِ علم يا اطمينان و يا واجد شرايط بيّنه و شهادت باشد، از نظر شرعي معتبر و حجت است.
س 27: از تعدادي از علماء که خود مجتهد بودند، راجع به فرد اعلم سؤال شد. فرمودند که رجوع به فلان مجتهد دامت افاضاته باعث برائت ذمه ميگردد. آيا با آنکه شخصا اطلاع از اعلميت آن مجتهد ندارم و يا در اين باره شک دارم و يا اطمينان دارم که اعلم نيست، زيرا افراد ديگري که با دليل و بينه مشابه اعلميت آنان ثابت شده است، وجود دارند، ميتوانم به گفته آنان اعتماد کرده و از آن مجتهد تقليد کنم؟
اگر بيّنه شرعي بر اعلميت مجتهد جامع الشرائط اقامه شود، تا زماني که بيّنه شرعي ديگري که معارض آن باشد پيدا نشود، آن بيّنه حجت شرعي است و به آن اعتماد ميشود، اگر چه موجب حصول علم يا اطمينان نباشد، در اين صورت جستجو از بيّنه معارض و احراز عدم وجود آن لازم نيست.
س 28: آيا جايز است کسي که اجازه از مجتهد ندارد و در بعضي از موارد مرتکب اشتباه در نقل فتوا و احکام شرعي شده است، متصدي نقل فتواي مجتهد و بيان احکام شرعي شود؟ وظيفه ما در صورتي که اين شخص احکام را از روي رساله عمليه نقل ميکند، چيست؟
در تصدي نقل فتواي مجتهد و بيان احکام شرعي، اجازه داشتن شرط نيست، ولي کسي که دچار خطا و اشتباه ميشود، جايز نيست متصدي اين کار شود و اگر در موردي اشتباه کرد، چنانچه متوجه اشتباه خود شد، بر او واجب است شنونده را از آن اشتباه آگاه نمايد. به هر حال، بر مستمع جايز نيست تا اطمينان به صحت گفتار گوينده پيدا نکرده، به نقل او عمل کند.
عدول از مجتهدي به مجتهد ديگر
س 29: تا به حال در بقاء بر تقليد از ميّت، به اجازه مجتهد غير اعلم عمل ميکرديم. اگر اجازه مجتهد اعلم شرط بقاء بر تقليد از ميّت است، آيا عدول به اعلم و طلب اجازه او براي بقاء بر ميّت بر ما واجب است؟
اگر فتواي غير اعلم موافق با فتواي اعلم در اين مسأله باشد، عمل به فتواي غير اعلم اشکال ندارد و نيازي به عدول به اعلم نيست.
س 30: آيا در عدول از يکي از فتاواي امام خميني �قدس سره� واجب است به فتواي مجتهدي که از او براي بقاء بر تقليد ميّت اجازه گرفتهام، رجوع کنم يا آنکه به فتواي ساير مجتهدين هم ميشود عمل کرد؟
احتياط در رجوع به فتاواي همان مجتهد است، مگر آنکه مجتهد زنده ديگر اعلم از آن مجتهد و فتواي او در مسأله مورد عدول مخالف فتواي مجتهد اول باشد، که احتياط واجب در اين صورت، رجوع به مجتهد اعلم است.
س 31: آيا عدول از اعلم به غير اعلم جايز است؟
احتياط واجب، عدم عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده ديگر است، مخصوصا در صورتي که مرجع تقليد اول اعلم باشد.
س 32: جواني هستم ملتزم به احکام شرعي، در گذشته قبل از رسيدن به سن تکليف مقلد حضرت امام (ره) بودم، ولي اين تقليد مبتني بر بيّنه شرعي نبود بلکه بر اين اساس بود که تقليد از امام سبب برائت ذمّه ميگردد. بعد از مدّتي به مرجع ديگري عدول کردم، در حالي که اين عدول هم صحيح نبود و بعد از درگذشت آن مرجع، به جنابعالي عدول کردم. لطفا حکم تقليدم از آن مرجع و حکم اعمالم در آن مدت و تکليف فعليام را بيان فرمائيد.
آن دسته از اعمال شما که بر اساس فتواي امام �قدس سره�، چه در حال حيات با برکت وي و چه بعد از رحلت ايشان، بنا بر بقاء بر تقليد از امام �قدس سره� انجام گرفته، محکوم به صحت است. ولي اعمالي که به تقليد غير منطبق با موازين شرعي از مرجع ديگري انجام يافته، اگر منطبق با فتواي کسي که هم اکنون بايد از او تقليد کنيد، باشد، محکوم به صحت و موجب برائت ذمه است، والّا قضاي آنها بر شما واجب است. در حال حاضر شما بين بقاء بر تقليد از امام راحل طاب ثراه و بين عدول به کسي که بر اساس موازين شرعي او را شايسته تقليد ميدانيد، مخيّر هستيد.
بقاء بر تقليد ميّت
س 33: شخصي که مقلّد امام رحمةاله عليه بوده، پس از ارتحال ايشان از مرجع معيني تقليد نموده است. در حال حاضر ميخواهد دوباره از امام تقليد نمايد. آيا اين تقليد جايز است؟
رجوع از مجتهد زنده جامع الشرايط به مجتهد ميّت بنا بر احتياط، جايز نيست. ولي اگر مجتهد زنده در زمان عدول به او واجد شرايط نبوده است، عدول به او از همان ابتدا باطل بوده، و اين فرد در حال حاضر اختيار دارد که همچنان بر تقليد امام(ره) باقي بماند و يا به مجتهد زندهاي که تقليدش جايز است، عدول کند.
س 34: من در زمان حيات امام خميني (ره) به سن تکليف رسيده و در بعضي از احکام از ايشان تقليد کردم، در حالي که مسأله تقليد بخوبي برايم معلوم نبود، اکنون چه تکليفي دارم؟
اگر در اعمال عبادي و غير عبادي در زمان حيات امام (ره) به فتاواي ايشان عمل نمودهايد، و عملا مقلد ايشان، هر چند در بعضي از احکام، بودهايد، در حال حاضر بقاء بر تقليد حضرت امام (ره) در همه مسائل براي شما جايز است.
س 35: حکم بقاء بر تقليد ميّت اگر اعلم باشد، چيست؟
بقاء بر تقليد ميّت در هر صورت جايز است. ولي سزاوار است که احتياط در بقاء بر تقليد ميّت اعلم ترک نشود.
س 36: آيا در بقاء بر تقليد ميّت، اجازه از مجتهد اعلم معتبر است و يا اجازه هر مجتهدي کافي است؟
در جواز بقاء بر تقليد ميّت، در صورتي که مورد اتفاق فقها باشد، اجازه از اعلم واجب نيست.
س 37: شخصي که از امام راحل �قدس سره� تقليد ميکرده و بعد از رحلت ايشان در بعضي از مسائل از مجتهد ديگري تقليد کرده است، اکنون آن مجتهد نيز وفات نموده است، اين شخص چه تکليفي دارد؟
ميتواند مانند گذشته، بر تقليد از امام �قدس سره�، در مسائلي که از ايشان عدول نکرده، باقي بماند. همچنان که مخيّر است در مسائلي که عدول نموده بر فتواي مجتهد دوم باقي بماند و يا به مجتهد زنده عدول کند.
س 38: بعد از وفات امام راحل �قدس سره� گمان ميکردم که بنا بر فتواي ايشان بقاء بر تقليد ميّت جايز نيست، لذا مجتهد زنده ديگري را براي تقليد انتخاب کردم. آيا ميتوانم بار ديگر به تقليد از امام راحل رجوع کنم؟
رجوع به تقليد از امام �قدس سره� بعد از عدول از ايشان به مجتهد زنده در مسائلي که عدول نمودهايد، جايز نيست، مگر اين که فتواي مجتهد زنده، وجوب بقاء بر تقليد ميّت اعلم باشد، و شما معتقد باشيد که امام (ره) نسبت به مجتهد زنده اعلم است، که در اين صورت بقاء بر تقليد امام (ره) واجب است.
س 39: آيا جايز است که در يک مسأله با وجود اختلاف در فتوا گاهي به فتواي مجتهد ميّت رجوع کنم و گاهي به فتواي مجتهد زنده اعلم؟
بقاء بر تقليد ميّت تا زماني که به مجتهد زنده عدول نشده، جايز است و پس از عدول، رجوع مجدد به ميّت جايز نيست.
س 40: آيا بر مقلّدين امام راحل �قدس سره� و کساني که قصد بقاء بر تقليد از ايشان را دارند، اجازه گرفتن از يکي از مراجع زنده واجب است؟ يا اين که اتفاق اکثر مراجع و علماي اسلام بر جواز بقاء بر ميّت کافي است؟
با فرض اتفاق علما، مبني بر جواز بقاء بر تقليد از ميّت، بقاء بر تقليد امام(ره) جايز است و در اين مورد نيازي به رجوع به مجتهد معيني نيست.
س 41: نظر شريف جنابعالي راجع به بقاء بر تقليد از ميّت در مسألهاي که مکلّف در حال حيات مرجع به آن عمل کرده و يا نکرده، چيست؟
بقاء بر تقليد ميّت در همه مسائل حتي در مسائلي که تاکنون مکلّف به آنها عمل نکرده است، جايز و مجزياست.
س 42: بنا بر جواز بقاء بر تقليد از ميّت، آيا اين حکم شامل اشخاصي که در زمان حيات مجتهد مکلّف نبوده ولي به فتاواي آن مرجع عمل کردهاند، هم ميشود؟
اگر تقليد شخص غيربالغ از مجتهد جامع الشرائط به نحو صحيح محقق شده باشد، باقي ماندن بر تقليد همان مجتهد بعد از فوتش جايز است.
س 43: ما از مقلدين امام خميني �قدس سره� هستيم که بعد از رحلت جانسوز ايشان بر تقليد وي باقي ماندهايم. ولي چون در شرائط دشوار فعلي که ملت مسلمان با استکبار جهاني درگير است، با مسائل شرعي تازهاي روبرو ميشويم و احساس ميکنيم بايد به حضرتعالي رجوع نمائيم و از شما تقليد کنيم، آيا اين کار براي ما جايز است؟
بقاء بر تقليد از امام �قدس سره� براي شما جايز است و فعلا نيازي به عدول از تقليد ايشان نداريد، در صورت نياز به استعلام حکم شرعي در مسائل مستحدثه، ميتوانيد با دفتر ما مکاتبه نمائيد.
س 44: وظيفه مقلد در قبال مرجع تقليد خود در صورتي که اعلميت مرجع ديگري را احراز نمايد، چيست؟
بنا بر احتياط، واجب است در مسائلي که فتواي مرجع فعلي با فتواي مرجع اعلم اختلاف دارد، به مرجع اعلم عدول نمايد.
س 45: 1 - در چه صورتي جايز است، مقلد از مرجع تقليدش عدول کند؟
- آيا عدول از اعلم به غير اعلم در مواردي که فتاواي مرجع اعلم منطبق با زمان نباشد و يا عمل به آن بسيار دشوار باشد، جايز است؟
- عدول از مرجع تقليد زنده به مجتهد ديگر، جايز نيست علي الاحوط، مگر در صورتي که مرجع دوم اعلم از مرجع اول و فتواي او در مسألهاي مخالف فتواي مجتهد اول باشد.
- تنها گمان به ناهماهنگي فتاواي مرجع تقليد با زمان و شرايط حاکم بر آن و يا دشواري عمل به فتاواي او، سبب جواز عدول از مجتهد اعلم به مجتهد ديگر نميشود.
مسائل متفرقه تقليد
س 46: مراد از جاهل مقصّر چه کسي است؟
جاهل مقصر به کسي گفته ميشود که متوجه جهل خود بوده و راههاي رفع جهالت خود را هم ميداند، ولي در آموختن احکام کوتاهي ميکند.
س 47: جاهل قاصر کيست؟
جاهل قاصر کسي است که اصلا متوجه جهل خود نيست و يا راهي براي برطرف کردن جهل خود ندارد.
س 48: احتياط واجب چه معنائي دارد؟
يعني وجوب انجام يا ترک فعلي از باب احتياط.
س 49: آيا عبارت �فيه اشکال� که در بعضي از فتاوي ذکر ميشود، دلالت بر حرمت دارد؟
بر حسب اختلاف موارد، معناي آن فرق ميکند. اگر اشکال در جواز باشد دلالت بر حرمت در مقام عمل دارد.
س 50: عبارتهاي �فيه اشکال�، �مشکل�، �لايخلو من اشکال�، �لا اشکال فيه� فتواست يا احتياط؟
همه اين عبارتها دلالت بر احتياط دارند، مگر عبارت �لااشکال فيه� که فتوي است.
س 51: فرق بين جايز نبودن و حرام چيست؟
در مقام عمل بين آنها فرقي نيست.
مرجعيت و رهبري
س 52: در صورت تعارض فتواي ولي امر مسلمين با فتواي مرجعي در مسائل سياسي، اجتماعي و فرهنگي وظيفه شرعي مسلمانان چيست؟ آيا معياري براي تفکيک احکام صادره از طرف مراجع تقليد و ولي فقيه وجود دارد؟ مثلا اگر نظر مرجع تقليد با نظر ولي فقيه در مسأله موسيقي اختلاف داشته باشد، متابعت از کداميک از آنان واجب و مجزي است؟ به طور کلي احکام حکومتي که در آن نظر ولي فقيه بر فتواي مراجع تقليد برتري دارد، کدام است؟
در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامي و اموري که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولي امر مسلمين بايد اطاعت شود. ولي در مسائل فردي محض، هر مکلفي بايد از فتواي مرجع تقليدش پيروي نمايد.
س 53: همانگونه که مطّلع هستيد در اصول فقه از مسألهاي تحت عنوان �اجتهاد متجزّي� بحث ميشود، آيا اقدام امام خميني �قدس سره� در تفکيک مرجعيت و رهبري، گامي در تحقق تجزّي در اجتهاد محسوب نميشود؟
تفکيک بين رهبري ولي فقيه و مرجعيت تقليد، ربطي به مسأله تجزّي در اجتهاد ندارد.
س 54: اگر مقلد يکي از مراجع باشم و در اين حال ولي امر مسلمين اعلان جنگ يا جهاد بر ضد کفار ظالم نمايد و مرجع تقليد من اجازه شرکت در جنگ را ندهد، آيا ملزم به رعايت نظر وي هستم؟
در مسائل عمومي جامعه اسلامي که يکي از آنها دفاع از اسلام و مسلمين بر ضد کفار و مستکبران متجاوز است، اطاعت از حکم ولي امر مسلمين واجب است.
س 55: حکم يا فتواي ولي امر مسلمانان تا چه حد قابل اجرا ميباشد؟ و در صورت تعارض با رأي مرجع تقليد اعلم، کداميک مقدم است؟
اطاعت از حکم ولي فقيه بر همگان واجب است و فتواي مرجع تقليد نميتواند با آن معارضه کند.
https://www.uplooder.net/img/image/81/2a048ae13aa6294031726087b3398867/hasan_ali_ebrahimi_said_930406_(9).jpg
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- آشنایی بازندگی دکتر محمود حسابی
- آیت الله بهجت (ره) فرمود:
- زندگینامه شیخ محمد تقی شوشتــــری
- علی مدنی پدر علم آمار ایران درگذشت
- اندیشه های شهید مطهری درباره ی روز قدس
- زندگینامه حجر بن عدی
- زنگ خطر
- جانباز سرفراز در حال نماز
- رزق از منظر حاج اسماعیل دولابی
- درباره محمدصادق لواسانی
- بیوگرافی دكتر منوچهر فرهنگ پدر علم اقتصاد ايران
ولايت فقيه و حکم حاکم
س 56: آيا اعتقاد به اصل ولايت فقيه از جهت مفهوم و مصداق يک امر عقلي است يا شرعي؟
ولايت فقيه که عبارت است از حکومت فقيه عادل و دينشناس حکم شرعي تعبدي است که مورد تأييد عقل نيز ميباشد، و در تعيين مصداق آن روش عقلائي وجود دارد که در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بيان شده است.
س 57: آيا احکام شرعي در صورتي که ولي امر مسلمين به دليل مصالح عمومي مسلمانان، بر خلاف آنها حکم نمايد، قابل تغيير و تعطيل است؟ موارد اين مسأله مختلف است. س 58: آيا رسانههاي گروهي در نظام حکومت اسلامي بايد تحت نظارت ولي فقيه يا حوزههاي علميه و يا نهاد ديگري باشند؟ اداره رسانههاي گروهي بايد تحت امر و اشراف ولي امر مسلمين باشد و در جهت خدمت به اسلام و مسلمين و نشر معارف ارزشمند الهي به کار گمارده شود، و نيز در جهت پيشرفت فکري جامعه اسلامي و حل مشکلات آن و اتحاد مسلمانان و گسترش اخوت و برادري در ميان مسلمين و امثال اينگونه امور از آن استفاده شود. س 59: آيا کسي که اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه ندارد، مسلمان حقيقي محسوب ميشود؟ عدم اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه، اعم از اين که بر اثر اجتهاد باشد يا تقليد، در عصر غيبت حضرت حجت �ارواحنا فداه� موجب ارتداد و خروج از دين اسلام نميشود. س 60: آيا ولي فقيه ولايت تکويني دارد که بر اساس آن بتواند احکام ديني را به هر دليلي مانند مصلحت عمومي، نسخ نمايد؟ بعد از وفات پيامبر اکرم �صلي الله عليه و آله� امکان نسخ احکام دين اسلام وجود ندارد، و تغيير موضوع يا پيدايش حالت ضرورت و اضطرار يا وجود مانع موقتي براي اجراي حکم، نسخ محسوب نميشود، و ولايت تکويني، اختصاص به معصومين �عليهم السلام� دارد. س 61: وظيفه ما در برابر کساني که اعتقادي به ولايت فقيه جز در امور حسبيه ندارند، با توجه به اينکه بعضي از نمايندگان آنان اين ديدگاه را ترويج ميکنند، چيست؟ ولايت فقيه در رهبري جامعه اسلامي و اداره امور اجتماعي ملت اسلامي در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه اثنيعشري است که ريشه در اصل امامت دارد، اگر کسي به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسيده باشد، معذور است، ولي ترويج اختلاف و تفرقه بين مسلمانان براي او جايز نيست. س 62: آيا اوامر ولي فقيه براي همه مسلمانان الزام آور است يا فقط مقلدين او ملزم به اطاعت هستند؟ آيا بر کسي که مقلد مرجعي است که اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه ندارد، اطاعت از ولي فقيه واجب است يا خير؟ بر اساس مذهب شيعه همه مسلمانان بايد از اوامر ولائي ولي فقيه اطاعت نموده و تسليم امر و نهي او باشند، و اين حکم شامل فقهاي عظام هم ميشود، چه رسد به مقلدين آنان. به نظر ما التزام به ولايت فقيه قابل تفکيک از التزام به اسلام و ولايت ائمّه معصومين(ع) نيست. س 63: کلمه ولايت مطلقه در عصر پيامبر اکرم �صلي الله عليه و آله� به اين معني استعمال شده است که اگر رسول اکرم �صلي الله عليه و آله� شخصي را به انجام کاري امر کنند، انجام آن حتي اگر از سختترين کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پيامبر �صلي الله عليه و آله� به کسي دستور خودکشي بدهند. آن فرد بايد خود را به قتل برساند. سؤال اين است که آيا ولايت فقيه در عصر ما با توجه به اين که پيامبر اکرم �صلي الله عليه و آله� معصوم بودند و در اين زمان ولي معصوم وجود ندارد، به همان معناي عصر پيامبر �صلي الله عليه و آله� است؟ مراد از ولايت مطلقه فقيه جامع الشرايط اين است که دين حنيف اسلام که آخرين دين آسماني است و تا روز قيامت استمرار دارد دين حکومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامي ناگزير از داشتن ولي امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامي را از شر دشمنان اسلام و مسلمين حفظ نمايد، و از نظام جامعه اسلامي پاسداري نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّي قوي بر ضعيف جلوگيري نمايد، و وسائل پيشرفت و شکوفائي فرهنگي، سياسي و اجتماعي را تأمين کند. اين کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادي بعضي از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از اين که وظيفه خطير رهبري را طبق موازين شرعي به عهده گرفت، بايد در هر مورد که لازم بداند تصميمات مقتضي بر اساس فقه اسلامي اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نمايد. تصميمات و اختيارات ولي فقيه در مواردي که مربوط به مصالح عمومي اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصري درباره ولايت مطلقهاست. س 64: آيا همانگونه که بقاء بر تقليد از ميّت بنا بر فتواي فقها بايد با اجازه مجتهد زنده باشد، اوامر و احکام شرعي حکومتي هم که از رهبر متوفّي صادر شده است، براي استمرار و نافذ بودن احتياج به اذن رهبر زنده دارد يا اين که بدون اذن رهبر زنده هم خود به خود از قابليت اجرائي برخوردار است؟ احکام ولائي و انتصابات صادره از طرف ولي امر مسلمين اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر اين که ولي امر جديد مصلحتي در نقض آنها ببيند و آنها را نقض کند. س 65: آيا بر فقهيي که در کشور جمهوري اسلامي ايران زندگي ميکند و اعتقادي به ولايت مطلقه فقيه ندارد، اطاعت از دستورات ولي فقيه واجب است؟ و اگر با ولي فقيه مخالفت نمايد فاسق محسوب ميشود؟ و در صورتي که فقيهي اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه دارد ولي خود را از او شايستهتر به مقام ولايت ميداند، اگر با اوامر فقيهي که متصدي مقام ولايت امر است مخالفت نمايد، فاسق است؟ اطاعت از دستورات حکومتي ولي امر مسلمين بر هر مکلفي ولو اين که فقيه باشد، واجب است. و براي هيچ کسي جايز نيست که با متصدي امور ولايت به اين بهانه که خودش شايستهتر است، مخالفت نمايد. اين در صورتي است که متصدي منصب ولايت از راههاي قانوني شناخته شده به مقام ولايت رسيده باشد. ولي در غير اين صورت، مسأله به طور کلي تفاوت خواهد کرد. س 66: آيا مجتهد جامع الشرائط در عصر غيبت ولايت بر اجراي حدود دارد؟ اجراي حدود در زمان غيبت هم واجب است و ولايت بر آن اختصاص به ولي امر مسلمين دارد. س 67: آيا ولايت فقيه يک مسأله تقليدي است يا اعتقادي؟ و کسي که به آن اعتقاد ندارد چه حکمي دارد؟ ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است که از اصول مذهب ميباشد. با اين تفاوت که احکام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احکام فقهي از ادّله شرعي استنباط ميشوند و کسي که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است. س 68: گاهي از بعضي از مسئولين، مسألهاي به عنوان �ولايت اداري� شنيده ميشود که به معناي لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض است. نظر جنابعالي در اين باره چيست؟ و وظيفه شرعي ما کدام است؟ مخالفت با اوامر اداري که بر اساس ضوابط و مقررات قانوني اداري صادر شده باشد، جايز نيست. ولي در مفاهيم اسلامي چيزي به عنوان ولايت اداري وجود ندارد. س 69: آيا اطاعت از دستورات نماينده ولي فقيه در مواردي که داخل در قلمرو نمايندگي اوست، واجب است؟ اگر دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحيت و اختياراتي که از طرف ولي فقيه به او واگذار شده است، صادر کرده باشد، مخالفت با آنها جايز نيست.
احکام آبها :
س 70: اگر قسمت پايين آب قليلي که به طور سرازير و بدون فشار به پايين ميريزد، با نجاست برخورد کند، آيا قسمت بالاي اين آب همچنان پاک باقي ميماند؟
اگر سرازيري آب بگونهاي باشد که جريان از بالا به پايين بر آن صدق کند، قسمت بالاي آن پاک است. س 71: آيا در شستن لباسهاي نجس با آب کرّ و جاري، فشردن هم لازم است و يا اينکه بعد از زوال عين نجاست همين که آب آن را فرا گرفت، کفايت ميکند. بايد بنابر احتياط آن را فشار يا تکان دهند. س 72: آيا در تطهير لباس متنجّس با آب کر و جاري، فشار دادن خارج آب لازم است يا با همان فشار داخل آب پاک ميشود؟ فشار يا تکان دادن داخل آب، کافي است. س 73: آيا گليم يا فرش نجسي را که با آب لوله کشي متصل به منبع آب شهري شستشو ميدهيم، به مجرد رسيدن آب لوله کشي به محل نجس، پاک ميشوند يا بايد آب غساله از آن جدا شود؟ در تطهير با آب لوله کشي، جدا شدن آب غساله شرط نيست، بلکه به مجرد رسيدن آب به مکان نجس، بعد از زوال عين نجاست و حرکت غساله از جاي خود به وسيله دست کشيدن بر فرش در هنگام اتصال آب، طهارت حاصل ميشود. س 74: حکم وضو و غسل با آبي که به طور طبيعي غليظ است چيست؟ مانند آب دريائي که بر اثر وجود املاح فراوان غليظ شده است، مثل درياچه اروميه يا موارد ديگري که غلظت بيشتري دارند. مجرد غلظت آب به سبب وجود املاح، مانع از صدق عنوان آب مطلق بر آن نميشود، و براي ترتب آثار شرعي آب مطلق، صدق عنوان آن در نظر عرف کافي است. س 75: آيا براي ترتب آثار کر بودن آب، علم به کر بودن آن واجباست يا اين که بناء بر کر بودن آب کافي است؟ (مانند آب موجود در دستشوئيهاي قطار و غيره) اگر حالت سابقه کر بودن آب احراز شود، بنا گذاشتن بر کر بودن آن جايزاست. س 76: در مساله (147) رساله امام خميني �قدس سره� آمده است: �در طهارت و نجاست به گفته کودک مميز تا زمان بلوغ اعتناء نميشود�. اين فتوا تکليف دشواري است. زيرا به طور مثال مستلزم اين است که پدر و مادر تطهير فرزندشان را پس از قضاء حاجت تا سن پانزده سالگي به عهده بگيرند. لطفا وظيفه شرعي ما را بيان فرمائيد. قول کودکي که در آستانه بلوغ است در اين باره معتبر است. س 77: گاهي به آب موادي اضافه ميکنند که آن را به رنگ شير در ميآورد، آيا اين آب مضاف است؟ حکم وضو و تطهير با آن چيست؟ آن آب حکم آب مضاف را ندارد. س 78: در تطهير، چه فرقي بين آب کر و آب جاري است؟ هيچ تفاوتي با هم ندارند. س 79: اگر آب شور جوشانده شود، آيا با آبي که از بخار آن بدست ميآيد، ميتوان وضو گرفت؟ اگر آب مطلق بر آن صدق کند، آثار آب مطلق را دارد. س 80: براي پاک شدن کف پا يا کفش، راه رفتن به مقدار پانزده گام شرط است. آيا اين کار بايد بعد از زوال عين نجاست صورت بگيرد يا پانزده گام رفتن با وجود عين نجاست کافي است؟ آيا پس از آنکه عين نجاست با پانزده گام از بين رفت، کف پا يا کفش پاک ميشود؟ کسي که بر اثر راه رفتن روي زمين، کف پا يا کفش او، نجس شده است هر گاه تقريبا به قدر ده قدم روي زمين خشک و پاک راه برود، کف پا و کفش او پاک ميشود مشروط به اين که عين نجاست، زائل شود. س 81: آيا کف پا يا ته کفش با راه رفتن روي زميني که آسفالت شده، پاک ميشود؟ زمينهاي آسفالت و يا آغشته به قير، پاک کننده کف پا يا ته کفش نيستند. س 82: آيا آفتاب از مطهّرات است؟ اگر هست، شرايط مطهّريت آن چيست؟ تابيدن آفتاب باعث طهارت زمين و همه اشياء غير منقول از قبيل ساختمان و چيزهائي که در آن بکار رفته مانند چوب، در، پنجره و مانند آن ميشود، به شرطي که عين نجاست قبلا از آنها زائل شده باشد و در موقع تابش آفتابتر باشند و به وسيله آفتاب خشک شوند. س 83: لباسهاي نجسي که در موقع تطهير، آب را رنگين ميکنند، چگونه پاک ميشوند؟ اگر رنگ دادن لباس باعث مضاف شدن آب نشود، لباسهاي نجس با ريختن آب بر آنها، پاک ميشوند. س 84: کسي که براي غسل جنابت آب را در ظرفي ميريزد و در هنگام غسل قطرات آب به داخل ظرف ميچکد، آيا موجب نجس شدن آب ميگردد؟ و آيا مانع از تمام کردن غسل با آن آب ميشود؟ اگر آب از آن قسمت بدن که پاک است به داخل ظرف بچکد، پاک است و مانعي براي تمام کردن غسل با آن وجود ندارد. س 85: آيا تطهير تنوري که با گِل آغشته به آب نجس ساخته شده است، امکان دارد؟ ظاهر آن با شستن قابل تطهير است و طهارت ظاهر تنور که خمير به آن ميچسبد براي پختن نان کافي است. س 86: آيا روغن نجس با انجام فعل و انفعالات شيميائي بر روي آن به طوري که مادهي آن داراي خواص جديدي شود، بر نجاست خود باقي ميماند يا اين که حکم استحاله را پيدا ميکند؟ براي تطهير مواد نجس، مجرّد انجام فعل و انفعالات شيميائي که خاصيت جديدي به مواد ببخشد، کافي نيست. س 87: در روستاي ما حمامي وجود دارد که سقف آن مسطح و صاف است و از آن قطرات حاصل از بخار آب بر سر استحمام کنندگان ميچکد. آيا اين قطرات پاک است؟ آيا غسل بعد از چکيدن اين قطرات صحيح است؟ بخار حمام و قطراتي که از سقف پاک ميچکد، محکوم به طهارت است، و چکيدن اين قطرات بر بدن باعث نجاست آن نميشود و به صحت غسل ضرر نميرساند. س 88: با توجه به اينکه بر اساس تحقيقات علمي، وزن آبهاي فاضلابها در اثر اختلاط با مواد معدني و آلودگي به ميکرب 10% بيشتر از وزن طبيعي آب است، اگر در اينگونه آبهإ؛ در تصفيهخانهها تغييراتي به وجود آيد و بوسيله عمليات فيزيکي، شيميائي و بيولوژيکي، مواد معدني آلوده و ميکروبها را از آن جدا سازند. به طوري که بعد از تصفيه کامل از جهت فيزيکي (رنگ، بو، طعم) و از جهت شيميائي (مواد معدني آلوده) و از جهت بهداشتي (ميکروبهاي مضر و تخم انگلها) بمراتب بهداشتيتر و بهتر از آبهاي بسياري از نهرها و درياها بويژه آبهائي که براي آبياري استفاده مينمايند، گردد. آيا اين آبها که قبل از تصفيه نجس هستند، با اعمال مذکور پاک شده و حکم استحاله بر آنها جاري ميگردد يا آنکه پس از تصفيه هم محکوم به نجاست هستند؟ در فرض مذکور با مجرد جداسازي مواد معدني آلوده و ميکربها و غير آن از آبهاي فاضلابها، استحاله تحقق پيدا نميکند. مگر اين که عمل تصفيه با تبخير آب و تبديل دوباره بخار به آب، انجام شود.
https://www.uplooder.net/img/image/6...930406_(7).jpg
احکام تخلّي :
س 89: عشاير بخصوص در ايام کوچ کردن، آب کافي براي تطهير در اختيار ندارند، آيا چوب و سنگريزه براي تطهير مخرج بول کفايت ميکند؟ آيا آنان ميتوانند با اين حال نماز بخوانند؟مخرج بول جز با آب پاک نميشود. ولي نماز کسي که توانائي تطهير بدن خود با آب را ندارد، صحيح است.س 90: حکم تطهير مخرج بول و غائط با آب قليل چيست؟براي طهارت مخرج بول با آب قليل دو بار شستن بنابراحتياط لازم است، و براي طهارت مخرج غائط شستن تا مقداري که عين نجاست و آثار آن از بين برود، لازم است.
س 91: بر حسب عادت، نمازگزار بايد بعد از بول کردن استبراء نمايد. در عورت من زخمي وجود دارد که هنگام استبراء بر اثر فشار از آن خون جاري شده و با آبي که براي تطهير استفاده ميکنم مخلوط ميشود و باعث نجاست بدن و لباسم ميگردد. اگر استبراء نکنم احتمال دارد زخم زودتر بهبود يابد ولي با استبراء و فشاري که بر آن وارد ميشود زخم باقي خواهد ماند و خوب شدن آن سه ماه طول خواهد کشيد. خواهش ميکنم بيان فرمائيد که عمل استبراء را انجام بدهم يا خير؟استبراء واجب نيست. و اگر موجب ضرر شود جايز هم نخواهد بود. البته اگر استبراء نشود و بعد از بول کردن رطوبت مشتبه خارج شود، حکم بول را دارد.س 92: گاهي بدون اختيار از انسان بعد از بول و استبراء رطوبتي خارج ميشود که شبيه بول است. آيا اين رطوبت نجس است يا پاک؟ اگر انسان بعد از مدتي بطور اتفاقي متوجه اين مسأله شود، نمازهاي گذشتهاش چه حکمي دارد؟ آيا از حالا به بعد بر او واجب است در مورد خروج اين رطوبت غير اختياري بررسي نمايد؟اگر بعد از استبراء رطوبتي خارج شود که بول بودن آن مشکوک باشد، حکم بول را ندارد و محکوم به طهارت است، و بررسي و جستجو در اين باره لازم نيست.س 93: لطف بفرمائيد در صورت امکان راجع به اقسام رطوبتي که گاهي از انسان خارج ميشود، توضيح دهيد.رطوبتي که گاهي بعد از خروج مني از انسان خارج ميشود، وذي نام دارد، و رطوبتي که بعضي از اوقات بعد از بول خارج ميشود، ودي ناميده ميشود، و رطوبتي که بعد از ملاعبه زن و مرد با يکديگر خارج ميشود، مذي نام دارد. همه اين رطوبتها پاک است و باعث نقض طهارت نميشود.س 94: اگر کاسه توالتها در جهت مخالف سمتي که اعتقاد دارند قبله است، نصب شود و بعد از مدتي متوجه شويم که جهت کاسه با جهت قبله 20 تا 22 درجه تفاوت دارد. آيا تغيير جهت کاسه توالت واجب است يا خير؟انحراف از قبله به مقداري که انحراف از سمت قبله بر آن صدق کند، کافي است و اشکال ندارد.س 95: بر اثر بيماري در مجاري ادرار، بعد از بول و استبراء، ادرارم قطع نميشود و رطوبت ميبينم. براي معالجه به پزشک مراجعه نموده و به دستورات او عمل کردم ولي بيماريام معالجه نشد. وظيفه شرعي من چيست؟بعد از استبراء، به شک در خروج بول اعتنا نميشود، و اگر يقين داريد که بول به صورت قطره قطره از شما خارج ميشود، بايد به وظيفه مسلوس که در رساله عمليه امام خميني �قدس سره� ذکر شده، عمل نمائيد و تکليفي زائد بر آن نداريد.س 96: کيفيت استبراء قبل از تطهير مخرج غايط چگونه است؟تفاوتي بين استبراء قبل از تطهير مخرج غائط و بعد از تطهير آن، از نظر کيفيت وجود ندارد.س 97: استخدام در بعضي از شرکتها و مؤسسات مستلزم معاينات پزشکي است که گاهي مشتمل بر کشف عورت است. آيا اين عمل در صورت نياز جايز است؟کشف عورت در برابر شخص ديگر، هر چند لازمه استخدام باشد، جايز نيست، مگر در صورتي که ترک کار براي او مشقت آور بوده و مضطرّ به آن باشد.
س 98: در هنگام تخلّي، مخرج بول با چند مرتبه شستن پاک ميشود؟محل دفع بول بنابر احتياط واجب با دو مرتبه شستن با آب قليل پاک ميشود.س 99: مخرج مدفوع را چگونه ميتوان تطهير کرد؟مخرج مدفوع را به دوگونه ميتوان تطهير کرد: اول آنکه با آب بشويد تا نجاست زائل شود و پس از آن آب کشيدن لازم نيست. دوم آنکه با سه قطعه سنگ يا پارچه پاک و امثال آن، نجاست را پاک نمايد و اگر با سه قطعه، نجاست زائل نشد با قطعات ديگري آن را کاملا پاک کند، و به جاي سه قطعه ميتواند از سه جاي يک قطعه سنگ يا پارچه استفاده کند.
احکام وضو :
س 100: به نيت طهارت براي نماز مغرب وضو گرفتم، آيا براي من با اين وضو مسّ قرآن کريم و خواندن نماز عشا جايز است؟بعد از آنکه وضو به طور صحيح محقّق شد، تا زماني که باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت، با آن جايز است.س 101: کسي که در جلوي سرش موي مصنوعي گذاشته است و در صورت نگذاشتن آن به مشقت ميافتد، آيا مسح بر موي مصنوعي براي او جايز است؟موي مصنوعي اگر به نحو کلاه گيس باشد، واجب است براي مسح آن را بردارد، ولي اگر موي مصنوعي بر پوست سرکاشته شده باشد و برداشتن آن از جلوي سر باعث عسر و حرجي شود که عادتا قابل تحمل نيست، مسح بر روي آن مجزي است.س 102: شخصي گفته است که هنگام وضو فقط بايد دو مشت آب بر صورت ريخته شود، و اگر بار سوم آب ريخته شود وضو باطل خواهد بود. آيا اين سخن صحيح است؟شستن اعضاء در وضو، بار اوّل واجب و بار دوّم جائز و بيش از آن مشروع نيست لکن ملاک براي تعيين هر بار، قصد انسان است، پس اگر به قصد بار اوّل چند مرتبه آب بريزد اشکال ندارد.س 103: آيا در وضوي ارتماسي جايز است که چند بار دست و صورت را داخل آب کنيم يا اين که فقط دوبار جايز است؟فقط دو بار ميتوان دست و صورت را وضوي ارتماسي داد بار اوّل واجب، و بار دوّم جائز است و بيش از آن، مشروع نيست. ولي در وضوي ارتماسي در مورد دستها بايد قصد شستن وضوئي آنها هنگام خارج کردن آنها از آب باشد، تا بتوان از اين طريق مسح را با آب وضو انجام داد.س 104: آيا چربيهائي که به طور طبيعي در مو و صورت به وجود ميآيند، مانع محسوب ميشوند؟مانع محسوب نميشود، مگر آنکه به حدّي باشد که مانع از رسيدن آب به پوست و مو گردد.س 105: مدت زماني مسح پاهايم را از سر انگشتان انجام نميدادم، بلکه فقط روي پا و مقداري از انگشتان را مسح ميکردم؛ آيا اين مسح صحيح بوده است؟ و در صورت عدم صحت، نمازهائي را که خواندهام بايد قضا کنم؟اگر مسح پا شامل سر انگشتان پا نباشد، وضو باطل و قضاي نمازهاي خوانده شده، واجب است. و در صورتي که انسان شک داشته باشد که آيا هنگام مسح، از سر انگشتان پا مسح ميکرده است يا نه؟ وضو و نمازهاي خوانده شده محکوم به صحت هستند.س 106: بر آمدگي روي پا که هنگام مسح، دست بايد تا آنجا کشيده شود، کدام است؟بايد مسح پا را تا مفصل بکشند.س 107: وضو در مساجد و مراکز و ادارات دولتي که دولت در ساير کشورهاي اسلامي بنا ميکند، چه حکمي دارد؟جايز است و مانع شرعي ندارد.س 108: چشمهاي است که سرچشمه آن در زمين ملکي شخصي قرار دارد. اگر بخواهيم آب آن را به وسيله لوله به منطقهاي که چند کيلومتر با آن فاصله دارد، انتقال دهيم، بايد لوله از زمينهاي ملکي اين شخص و افراد ديگر عبور نمايد، آيا در صورت عدم رضايت مالکين زمينها، استفاده از آب چشمه براي وضو و غسل و ساير تطهيرات جايز است؟اگر چشمه، در کنار و خارج از ملک غير، خود به خود جوشيده و قبل از جريان آن بر زمين، وارد لوله شده و به منطقه منظور هدايت شود در صورتي که استفاده از آب عرفا تصرّف در ملک غير محسوب نشود، اشکال ندارد.س 109: سازمان آب، نصب پمپ فشار و استفاده از آن را ممنوع اعلام کرده است، ولي در برخي از محلّهها فشار آب ضعيف است و ساکنان آن مجبورند که براي استفاده از آب در طبقات بالاي ساختمانها از پمپ فشار استفاده کنند، با توجه به اين مسأله به دو سؤال زير پاسخ فرماييد؟الف: آيا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بيشتر از نظر شرعي جايز است؟ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب، وضو و غسل با آبي که بوسيله پمپ جذب ميشود چه حکمي دارد؟در فرض سؤال، نصب و استفاده از پمپ فشار جايز نيست، و وضو و غسل با آبي که بوسيله پمپ به دست ميآيد، محل اشکال است.س 110: نظر جنابعالي درباره وضو گرفتن قبل از داخل شد وقت نماز چيست؟ در پاسخ به يکي از استفتائات فرمودهايد که با وضوئي که نزديک اول وقت نماز گرفته ميشود، ميتوان نماز خواند. منظور شما از نزديک اول وقت نماز، چه مقدار است؟ملاک صدق عرفي نزديکي وقت نماز است، و اگر در آن وقت براي نماز وضو گرفته شود، اشکال ندارد.س 111: آيا شخصي که وضو ميگيرد، مستحب است هنگام مسح قسمت پائين انگشتان پا يعني جائي را که موقع راه رفتن با زمين تماس پيدا ميکند، مسح نمايد؟محل مسح پا عبارت است از روي پا از سر يکي از انگشتان تا مفصل ساق، و استحباب مسح پائين انگشتان پا ثابت نشده است.س 112: اگر شخص وضو گيرنده، هنگام شستن دستها و صورت به قصد وضو اقدام به باز و بسته کردن شير آب نمايد، اين کار او چه حکمي دارد؟اشکال ندارد و به صحت وضو لطمهاي نميزند. ولي اگر بعد از فراغت از شستن دست چپ و قبل از مسح با آن، دستش را روي شيري که خيس است بگذارد و آب وضوي دست با آب خارج از وضو مخلوط شود، صحت مسح با رطوبتي که مختلط از آب وضو و آب خارج است، محل اشکال ميباشد.س 113: آيا براي مسح ميتوان از غير آب وضو استفاده کرد؟ و همچنين آيا مسح سر حتما بايد با دست راست و از بالا به پايين باشد؟مسح سر و پاها بايد با رطوبتي که از آب وضو در دستها مانده، کشيده شود و اگر رطوبتي باقي نمانده بايد از ريش يا ابرو رطوبت گرفته و مسح نمايد و احتياط آن است که مسح سر با دست راست باشد، ولي کشيدن مسح از بالا به پايين لازم نيست.س 114: بعضي از زنها ادعا ميکنند که وجود رنگ روي ناخن مانع وضو نيست و مسح روي جوراب نازک هم جايز است. نظر شريف جنابعالي در اين باره چيست؟در صورتي که رنگ داراي جرم باشد، مانع از رسيدن آب به ناخن ميباشد و وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازک باشد، صحيح نيست.س 115: آيا مجروحان جنگي که قطع نخاع شدهاند و قدرت نگهداري بول را ندارند، جايز است در نماز جمعه شرکت کرده و به خطبهها گوش دهند و با عمل به وظيفه شخص مسلول، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟شرکت آنان در نماز جمعه اشکال ندارد، ولي با توجه به اينکه بر آنان واجب است که بعد از وضو گرفتن بدون فاصله زماني، شروع به خواندن نماز کنند، بنابراين وضوي قبل از خطبههاي نماز جمعه در صورتي براي خواندن نماز جمعه کافي است که بعد از وضو حدثي از آنان سر نزند.س 116: شخصي که قادر بر وضو گرفتن نيست، فرد ديگري را براي انجام وضو به نيابت مي گيرد و خودش نيت نموده و با دست خود مسح ميکند و اگر قادر بر مسح نباشد نايب دست او را گرفته و با آن مسح مي نمايد. اگر از اين کار هم عاجز باشد، نائب از دست او رطوبت گرفته و مسح ميکند. حال، اگر اين شخص دست نداشته باشد، چه حکمي دارد؟اگر اين شخص کف دست نداشته باشد، براي مسح، رطوبت از ساعد او گرفته مي شود، و اگر ساعد هم نداشته باشد، رطوبت از صورت او گرفته شده و سر و پا با آن مسح ميشوند.س 117: در نزديکي محل برگزاري نماز جمعه مکاني براي وضو گرفتن وجود دارد که تابع مسجد جامع است و پول آب آن از غير بودجه مسجد پرداخت مي شود. آيا شرکت کنندگان در نماز جمعه جايز است که از آن آب استفاده کنند؟چون آب آن براي وضو گرفتنِ همه نمازگزاران بطور مطلق قرارداده شده است، استفاده از آن اشکال ندارد.س 118: آيا وضوئي که قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده، براي خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به اين که در اين مدت هيچيک از مبطلات وضو از وي سرنزده است، کافي است؟ يا آنکه هر نمازي نيت و وضوي جداگانهاي دارد؟براي هر نمازي وضوي جداگانه لازم نيست. با يک وضو تا زماني که باطل نشده، مي تواند هر مقدار نماز که ميخواهد بخواند.س 119: آيا وضو گرفتن به نيت نماز واجب قبل از داخل شدن به وقت آن جايز است؟وضو گرفتن براي خواندن نماز واجب، اگر نزديک داخل شدن به وقت آن باشد. اشکال ندارد.س 120: به علت فلج شدن هر دو پايم به کمک کفش طبي و عصاي چوبي راه مي روم، و چون به هيچ وجه بيرون آوردن کفش هنگام وضو برايم امکان ندارد، اميدوارم وظيفه شرعي مرا در رابطه با مسح هر دو پا بيان فرمائيد.اگر بيرون آوردن کفش براي مسح پاها براي شما خيلي سخت و دشوار است ، مسح بر روي کفش کافي و مجزي است.س 121: اگر بعد از رسيدن به مکاني تا چند فرسخي آن به جستجوي آب بپردازيم و آب آلوده و کثيفي را بيابيم، در اين حالت تيمم براي ما واجب است يا وضو گرفتن با آن آب؟اگر آن آب پاک و مطلق باشد و استعمال آن ضرري نداشته باشد و خوف ضرر هم در بين نباشد، وضو واجب است و نوبت به تيمم نميرسد.س 122: آيا وضو به خودي خود مستحب است؟ و آيا مي توان قبل از داخل شدن به وقت نماز به قصد قربت وضو گرفت و با همان وضو نماز خواند؟وضو به قصد طهارت از نظر شرعي مستحب و مطلوب است و خواندن نماز با وضوي مستحب جايز است.س 123: کسي که هميشه در وضويش شک ميکند، چگونه ميتواند به مسجد برود و نماز بخواند و به قرائت قرآن کريم و زيارت معصومين عليهم السلام بپردازد؟شک در بقاي طهارت بعد از وضو اعتبار ندارد، و تا يقين به نقض وضو پيدا نکرده است ميتواند با آن نماز بخواند و قرآن قرائت کند و به زيارت برود.س 124: آيا در صحت وضو شرط است که آب بر همه قسمتهاي دست جريان پيدا کند يا آنکه کشيدن دست تر بر آن کافي است؟صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هر چند بوسيله دست کشيدن باشد. ولي مسح اعضاء با دست مرطوب به تنهائي کافي نيست.س 125: آيا در مسح سر، مرطوب شدن مو کافي است يا اين که رطوبت بايد به پوست سر هم برسد؟مسح بر پوست سر واجب نيست. بلکه بر موي قسمت جلوي سر کافي است.س 126: کسي که از موي مصنوعي استفاده ميکند مسح سر را چگونه انجام دهد؟ و وظيفه او راجع به غسل چيست؟اگر موي کاشته شده، قابل برداشتن نبوده و يا ازاله آن مستلزم ضرر و مشقت باشد و با وجود موها قدرت بر رساندن رطوبت به پوست سر نباشد، مسح بر روي همين موها کافي است، و غسل نيز همين حکم را دارد.س 127: ايجاد فاصله زماني در شستن اعضاء هنگام وضو يا غسل، چه حکمي دارد؟فاصله زماني (عدم موالات) در غسل اشکال ندارد. ولي در وضو اگر فاصله به مقداري باشد که اعضاي قبلي خشک شوند، وضو باطل است.س 128: وضو و نماز کسي که پي در پي از او باد به مقدار کم خارج ميشود، چه حکمي دارد؟اگر نتواند وضوي خود را تا آخر نماز حفظ کند و تجديد وضو در اثناء نماز هم براي او خيلي دشوار باشد، مي تواند با هر وضوئي يک نماز بخواند، يعني براي هر نماز به يک وضو اکتفا کند، هر چند وضوي او در بين نماز باطل شود.س 129: بعضي از افرادي که در مجتمع هاي مسکوني زندگي ميکنند، از پرداخت هزينه خدماتي که از آنها استفاده مي کنند از قبيل هزينه آب سرد و گرم، تهويه، نگهباني و مانند آنها، خودداري مي کنند. آيا روزه و نماز و ساير عبادات اين افراد که بار مالي اين خدمات را بدون رضايت همسايگان به دوش آنان مياندازند، از نظر شرعي باطل است؟هر يک از مشترکين از نظر شرعي به مقداري که از امکانات مشترک استفاده ميکند، نسبت به هزينه خدمات مديون است، و اگر از پرداختِ پول آب، امتناع کند، وضو و غسل او محل اشکال و بلکه باطل است.س 130: شخصي غسل جنابت نموده و بعد از گذشت سه تا چهار ساعت مي خواهد نماز بخواند، ولي نمي داند غسلش باطل شده است يا خير؟ اگر احتياطا وضو بگيرد، اشکال دارد يا خير؟در فرض مذکور وضو واجب نيست، ولي احتياط هم مانعي ندارد.س 131: آيا کودک نا بالغ، محدث به حدث اصغر مي شود ؟ آيا مي توان قرآن را در دسترس او قرارداد تا آن را مسّ کند؟بله، با عارض شدن مبطلات وضو، کودک نابالغ هم محدث مي شود، ولي مس کتابت قرآن بر او حرام نيست و بر مکلّف واجب نيست او را از دست زدن به نوشته قرآن باز دارد.س 132: اگر عضوي از اعضاي وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو ، نجس شود، چه حکمي دارد؟نجس شدن آن عضو، به صحت وضو ضرر نميرساند، ولي تطهير آن عضو براي پاک شدن از نجاست بخاطر نماز واجب است.س 133: آيا بودن چند قطره آب بر روي پا هنگام مسح، براي وضو ضرر دارد؟واجب است که محل مسح از آن قطرات خشک شود تا هنگام مسح، رطوبت دست بر پا تأثير بگذارد نه بر عکس.س 134: کسي که دست راست او از بالاي مرفق قطع شده، آيا مسح پاي راست از او ساقط است؟مسح پاي راست از او ساقط نمي شود، بلکه بايد با دست چپ بر آن مسح کند.س 135: کسي که در اعضاي وضوي او زخم يا شکستگي باشد، چه وظيفه اي دارد؟اگر در اعضاي وضو زخم يا شکستگي است و روي آن باز باشد و آب براي آن ضرر ندارد، بايد آن را بشويد و اگر شستن آن مضر است بايد اطراف آن را بشويد، و احتياط آن است که اگر کشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بکشد.س 136: کسي که محل مسح او زخم است، چه وظيفهاي دارد؟اگر نمي تواند روي زخم محل مسح دستِ تر بکشد بايد به جاي وضو تيمم کند. ولي در صورتي که مي تواند پارچهاي روي زخم قرار دهد و بر آن دست بکشد، احتياط آن است که علاوه بر تيمم، وضو نيز با چنين مسحي بگيرد.س 137: کسي که جاهل به بطلان وضويش است و بعد از وضو متوجه آن مي شود، چه حکمي دارد؟اعاده وضو براي اعمال مشروط به طهارت، واجب است، و اگر با وضوي باطل نماز خوانده باشد، اعاده آن نيز واجب ميباشد.س 138: کسي که در يکي از اعضاي وضويش زخمي وجود دارد که حتي اگر جبيره هم بر روي آن قرار دهد دائما از آن خون مي آيد، چگونه بايد وضو بگيرد؟واجب است جبيرهاي را بر روي زخم بگذارد که خون از آن بيرون نمي آيد، مثل نايلون.س 139: آيا خشک کردن رطوبت بعد از وضو مکروه است؟ در مقابل، آيا خشک نکردن آن مستحب است؟اگر دستمال يا پارچه معيني را مخصوص اين کار قرار دهد، اشکال ندارد.س 140: آيا رنگ مصنوعي که زنها از آن براي رنگ کردن موي سر و ابروي شان استفاده ميکنند، مانع از صحت وضو و غسل است؟اگر صرفا رنگ باشد و داراي جرمي نباشد که مانع از رسيدن آب به مو شود، وضو و غسل صحيح است.س 141: آيا جوهر از موانعي است که وجود آن بر روي دست باعث بطلان وضو ميشود؟اگر جوهر داراي جرم بوده و مانع از رسيدن آب به پوست شود، وضو باطل است، و تشخيص اين موضوع بر عهده مکلّف ميباشد.س 142: اگر رطوبت مسح سر به رطوبت صورت متصل شود، آيا وضو باطل مي شود؟از آنجائي که مسح پاها بايد با رطوبتي که از آب وضو در کف دو دست باقي مانده صورت بگيرد، لذا بايد هنگام مسح سر، دست به قسمت بالاي پيشاني نرسد و با رطوبت صورت برخورد نکند تا اين که رطوبت دست که هنگام مسح پا به آن نياز دارد با رطوبت صورت مخلوط نشود.س 143: شخصي که وضويش نسبت به وضوي متعارف بين مردم وقت بيشتري مي گيرد، براي يقين پيدا کردن به شستن اعضاي وضو چه کاري بايد انجام دهد؟بايد از وسوسه اجتناب نمايد، و براي اين که شيطان از او نااميد شود، بايد به وسوسهها اعتناء نکند و کوشش کند که همانند ساير اشخاص به مقداري که از نظر شرعي واجب است، اکتفا نمايد.
س 144: بعضي از قسمتهاي بدنم خالکوبي شده است، گفته مي شود که غسل و وضو و نمازم باطل هستند و نمازي از من پذيرفته نمي شود. اميدوارم مرا در اينباره راهنمائي فرمائيد.اگر خالکوبي مجرد رنگ باشد و يا در زير پوست بوده و بر ظاهر پوست چيزي که مانع از رسيدن آب بر آن شود، وجود نداشته باشد، وضو و غسل و نماز صحيح است.س 145: اگر بعد از خروج بول، انسان استبراء کرد و وضو گرفت و سپس رطوبتي که مردد بين بول و مني است از او خارج شد، چه حکمي دارد؟در فرض سؤال، براي تحصيل يقين به طهارت از حدث، واجب است که هم غسل کند و هم وضو بگيرد.س 146: لطفا تفاوت وضوي زن و مرد را بيان فرمائيد.بين زن و مرد در افعال و کيفيت وضو فرقي نيست، جز اين که براي مردها مستحب است که هنگام شستن آرنج از قسمت بيروني آن شروع کنند و زنها از قسمت داخلي آن.
مسّ اسماء و آيات الهي
س 147: مسّ ضميرهائي که به ذات باري تعالي بر مي گردند مثل ضمير جمله �بسمه تعالي� چه حکمي دارد؟ضمير حکم لفظ جلاله را ندارد.س 148: نوشتن اسم جلاله �اللّه� بصورت �ا...� مرسوم شده است. کساني که بدون وضو اين کلمه را مسّ مي کنند، چه حکمي دارند؟همزه و نقاط، حکم لفظ جلاله را ندارد، ومس آن بدون وضو، جائز است.س 149: در جائي که من کار مي کنم در مکاتبات خود کلمه �اللّه� را به صورت �ا...� مينويسند.آيانوشتنالفو سه نقطه به جاي لفظ جلاله�اللّه� ازنظرشرعيصحيحاست؟
از نظر شرعي مانعي ندارد.س 150: آيا جايز است به صرف احتمال مسّ لفظ جلاله �الله� توسط افراد بدون وضو، از نوشتن آن خودداري نموده و يا بصورت �ا...� نوشته شود؟مانعي ندارد.س 151: نابينايان براي خواندن و نوشتن از خط برجستهاي معروف به خط بريل که با لمس انگشتان خوانده ميشود، استفاده ميکنند.آيا بر نابينايان واجب است که هنگام فراگيري قرآن کريم و مسّ اسماء طاهره که با خط برجسته بريل نوشته شده است، وضو داشته باشند يا خير؟اگر نقاط برجسته علامت حروف هستند، حکم آن حروف را ندارند ولي اگر در نظر عرف آگاه بعنوان خط محسوب شوند در مس آنها رعايت احتياط لازم است علامتي براي حروف قرآن کريم و اسماء طاهره استفاده ميشوند، مسّ آنها نياز به طهارت از حدث ندارد.س 152: مسّ اسمهايي از قبيل عبداللّه و حبيب اللّه بدون وضو چه حکمي دارد؟مسّ لفظ جلاله بدون وضو جايز نيست، اگر چه جزئي از يک اسم مرکب باشد.س 153: آيا جايز است که زن حائض گردنبندي را به گردن بيندازد که نام مبارک پيامبر صلي الله و عليه و آله بر آن نقش شده است؟به گردن آويختن آن اشکال ندارد، ولي بنابر احتياط واجب است که اسم مبارک پيامبر �صلي الله عليه و آله� با بدن تماس نداشته باشد.س 154: آيا حرمت مسّ نوشتههاي قرآن بدون وضو اختصاص به موردي دارد که در قرآن کريم باشد، يا شامل مواردي که نوشته قرآني در کتاب ديگري يا تابلو يا ديوار و غير آنها هم باشد، ميگردد؟حرمت مسّ کلمات و آيات قرآني بدون وضو اختصاص به قرآن کريم ندارد. بلکه شامل همه کلمات و آيات قرآني ميشود، هر چند در کتاب ديگري يا در روزنامه، مجله، تابلو، و غير آنها باشد.س 155: خانوادهاي به قصد خير و برکت هنگام خوردن برنج از ظرفي استفاده ميکنند که آيات قرآني از جمله آيةالکرسي روي آن نوشته شده است. آيا اين کار اشکال دارد؟اگر با وضو باشند و يا غذا را با قاشق از ظرف بر ميدارند، اشکال ندارد.س 156: آيا کساني که بوسيله دستگاه تحرير اسماء جلاله يا آيات قرآني و يا نامهاي معصومين عليهم السلام را مينويسند، بايد در حال نوشتن آنها با وضو باشند؟اين کار مشروط به طهارت نيست، ولي نوشتهها را نبايد بدون وضو مسّ کرد.س 157: آيا مسّ آرم جمهوري اسلامي ايران بدون وضوء، حرام است؟اگر در نظر عرف، اسم جلاله محسوب و خوانده شود، مسّ آن بدون طهارت حرام است و در غير اين صورت اشکال ندارد، اگر چه احوط ترک مس آن بدون طهارت است.س 158: آيا چاپ آرم جمهوري اسلامي ايران بر روي اوراق اداري و استفاده از آن در مکاتبات و غير آن، چه حکمي دارد؟نوشتن و چاپ لفظ جلاله يا آرم جمهوري اسلامي ايران اشکال ندارد، و احوط اين است که احکام لفظ جلاله در آرم جمهوري اسلامي ايران هم رعايت شود.س 159: استفاده از تمبرهاي پستي که بر روي آنها آيات قرآني چاپ شده است، و يا چاپ لفظ جلاله و اسماء خداوند �عزّ و جلّ� و آيات قرآني و يا چاپ آرم مؤسساتي که مشتمل بر آياتي از قرآن کريم است، در روزنامهها و مجلات و نشرياتي که همه روزه منتشر ميشوند، چه حکمي دارد؟طبع و نشر آيات قرآني و اسماء جلاله وامثال آن اشکال ندارد، ولي بر کسي که به دستش ميرسد، واجب است که احکام شرعي آنها را رعايت نمايد و از بي احترامي و نجس کردن و مسّ بدون وضوي آنها خودداري کند.س 160: در بعضي از روزنامهها اسم جلاله يا آيات قرآني نوشته ميشود، آيا پيچاندن غذا با آنها، يا نشستن بر آنها و يا استفاده از آنها به جاي سفره و يا انداختن آنها در زباله، با توجه به مشکل بودن استفاده از راههاي ديگر، جايز است يا خير؟استفاده از اين روزنامهها در مواردي که از نظر عرف، بي احترامي شمرده شود جائز نيست و اگر بي احترامي محسوب نشود اشکال ندارد.س 161: آيا مسّ نقش کلمات روي انگشترها، جايز است؟اگر از کلماتي باشد که شرط جواز مسّ آن طهارت است، مسّ آن بدون طهارت جايز نيست.س 162: انداختن چيزي که مشتمل بر نامهاي خداوند است در نهرها و جويها چه حکمي دارد؟ آيا اين عمل اهانت محسوب ميشود؟اگر انداختن آنها در نهرها و جويبارها از نظر عرف اهانت محسوب نشود، اشکال ندارد.س 163: آيا هنگام انداختن اوراق امتحاني تصحيح شده در زباله يا آتش زدن آنها، بايد اطمينان حاصل شود که نامهاي خداوند و اسامي معصومين عليهم السلام در آنها نباشد؟ آيا دور انداختن اوراقي که در يکي از دو طرف آن چيزي نوشته نشده است، اسراف محسوب ميشود يا خير؟فحص و بررسي لازم نيست و هنگامي که وجود اسماء جلاله در ورقه احراز نشود، انداختن آن در زباله اشکال ندارد. اما اوراقي که امکان استفاده از آن در صنعت کارتن سازي و مانند آن وجود دارد و يا بر يک طرف آن نوشته شده است و طرف ديگر آن قابل استفاده براي نوشتن است، سوزاندن و دور انداختن آنها به علت وجود شبهه اسراف، خالي از اشکال نيست.س 164: اسامي مبارکي که احترام آنها واجب و مسّ بدون وضوي آنها حرام است، کدامند؟مسّ اسماء و صفات مخصوص ذات باري تعالي بدون وضو حرام است، و احوط الحاق نامهاي انبياء عظام و ائمه معصومين عليهم السلام به نامهاي خداوند متعال، در حکم مذکور است.س 165: راههاي شرعي محو کردن اسماء مبارک و آيات قرآني هنگام نياز کدامند؟ سوزندان اوراقي که در آن اسم جلاله و آيات قرآني نوشته شده است، هنگام ضرورت براي حفظ اسرار چه حکمي دارد؟دفن آنها در خاک و يا تبديل آنها به خمير بوسيله آب اشکال ندارد. ولي جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بي احترامي محسوب شود، جايز نيست، مگر در صورتي که اضطرار اقتضا کند و جدا کردن آيات قرآني و نامهاي مبارک امکان نداشته باشد.س 166: قطعه قطعه کردن اسماء مبارکة و آيات قرآني به مقدار زياد به طوري که حتي دو حرف آنها به هم متصل نمانده، و غير قابل خواندن شوند، چه حکمي دارد؟ آيا در محو کردن اسماء مبارکه و آيات قرآني و ساقط شدن حکم آنها، تغيير صورت خطي آنها با حذف و اضافه کردن حروف، کافي است؟تقطيع به نحو مذکور اگر بي احترامي محسوب شود جائز نيست و در غير اين صورت نيز اگر موجب محو نوشته لفظ جلاله و آيات قرآني نشود، کافي نيست، همچنان که تغيير صورت خطي کلمات با اضافه يا کم کردن بعضي حروف نيز باعث زوال حکم شرعي حروفي که به قصد نوشتن لفظ جلاله به کار رفتهاند، نميشود. بلي، زوال حکم بر اثر تغيير حروف به نحوي که ملحق به محو حروف گردد، بعيد نيست، هر چند احتياط، اجتناب از مسّ آن بدون وضو است.
احکام غسل جنابت
س 167: آيا شخص جنب ميتواند در صورت تنگي وقت با تيمم و نجاست بدن و لباس نماز بخواند يا اين که بايد بعد از تطهير و غسل، نماز را قضا نمايد؟اگر وقت به مقداري نيست که بدن و لباسش را تطهير کند و يا لباس خود را عوض نمايد و به علت سردي هوا و مانند آن نميتواند نماز خود را برهنه هم بخواند، بايد نماز را با تيمم بدل از غسل جنابت با همان لباس نجس بخواند. اين نماز مجزي است و قضاي آن بر او واجب نيست.س 168: آيا رسيدن مني به داخل رحم بدون دخول، سبب جنابت زن ميشود؟در اين صورت جنابت محقق نميشود.س 169: آيا بر زنان پس از انجام معاينات داخلي با وسائل طبي غسل واجب ميگردد؟تا زماني که مني خارج نشود، غسل واجب نيست.س 170: اگر دخول به مقدار حشفه صورت بگيرد، ولي مني خارج نشود و زن نيز به مرحله اوج لذت نرسد، آيا غسل فقط بر زن واجب است يا فقط بر مرد يا بر هر دو؟
با تحقق دخول، ولو به مقدار حشفه، غسل بر هر دو واجب است.س 171: در مورد احتلام زنان، در چه صورتي غسل جنابت بر آنان واجب ميشود؟ و آيا رطوبتي که هنگام ملاعبه و شوخي با همسر از آنان خارج ميشود، حکم مني را دارد؟ و آيا بدون سست شدن بدن و رسيدن به اوج لذت، غسل بر آنها واجب ميشود؟ بطور کلي در زنان بدون نزديکي، جنابت چگونه تحقق مييابد؟اگر زن به اوج لذت جنسي برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل بر او واجب ميشود و اگر شک کند که به اين مرحله رسيده يا نه و يا شک در خروج مايع داشته باشد، غسل واجب نيست.س 172: آيا خواندن کتاب و يا ديدن فيلمهائي که موجب تحريک شهوت ميشود، جائز است؟جايز نيست.س 173: اگر زن بعد از نزديکي همسرش با وي، در حالي که مني در رحم او باقي مانده است، بلافاصله غسل نمايد و بعد از غسل، مني از رحم خارج شود، آيا غسل او صحيح است؟ آيا مني خارج شده بعد از غسل، پاک است يا نجس و موجب جنابت مجدد ميشود يا خير؟غسل او صحيح است و رطوبتي که بعد از غسل از او خارج ميشود، اگر مني باشد نجس است، ولي اگر مني مرد باشد، باعث جنابت مجدد نميشود.س 174: مدتي است که مبتلا به شک در غسل جنابت شدهام، به طوري که با همسرم نزديکي نميکنم. با اين حال حالتي غيرارادي به من دست ميدهد که گمان ميکنم غسل جنابت بر من واجب شده است و حتي هر روز دو يا سه بار غسل ميکنم، و اين شک مرا آزار ميدهد، تکليف من چيست؟با شک در جنابت حکم جنابت مترتب نميشود، مگر اين که رطوبتي از شما خارج شود که همراه با علامتهاي شرعي خروج مني باشد يا يقين به خروج مني داشته باشيد.س 175: آيا غسل جنابت در حال حيض صحيح است، به طوري که مسقط تکليف زن جنب باشد؟صحت غسل در فرض مذکور محل اشکال است.س 176: اگر زن در حال حيض، جنب يا در حال جنابت حايض شود، آيا بعد از پاک شدن از حيض هر دو غسل بر او واجب است؟ يا اين که با حدوث جنابت در حال حيض، غسل جنابت بر او واجب نيست زيرا در موقع جنابت پاک نبوده است؟در هر دو صورت، علاوه بر غسل حيض، غسل جنابت هم واجب است، ولي جايز است که در مقام عمل، به غسل جنابت اکتفا کند، ليکن احوط اين است که نيت هر دو غسل را بنمايد.س 177: در چه صورتي حکم ميشود که رطوبت خارج شده از مرد مني است؟اگر همراه با شهوت، جستن و سست شدن بدن باشد، حکم مني را دارد.س 178: گاهي اثر گچ يا صابون بعد از غسل کردن در اطراف ناخنهاي دست و پا مشاهده ميشود که در حمام هنگام غسل ديده نميشد، ولي بعد از خروج از حمام و دقت، سفيدي صابون يا گچ آشکار ميشود. در اين حال تکليف چيست؟ در حالي که بعضي از افراد هنگام غسل و وضو به اين مسأله جاهل هستند و يا توجهي به آن ندارند و با فرض وجود اثر گچ يا صابون يقين به رسيدن آب به زير آن حاصل نميشود.مجرد وجود اثر گچ يا صابون که بعد از خشک شدن اعضاء ظاهر ميشود، ضرري به وضو يا غسل نميرساند، مگر اين که داراي جرمي باشد که مانع از رسيدن آب به بشره شود.س 179: يکي از برادران ميگويد صحت غسل مشروط به تطهير بدن از نجاست، قبل از غسل است و اگر تطهير آن از مني يا غير آن در اثناي غسل باشد موجب بطلان غسل ميشود. بر فرض صحت گفته او و با توجه به اين که من جاهل به اين مسأله بودهام، آيا نمازهاي گذشته من باطل بوده و قضاي آنها واجب است؟پاک بودن تمامي بدن قبل از غسل واجب نيست، بلکه پاک بودن هر عضوي هنگام غسل آن کافي است. بنابراين اگر عضو، قبل از غسلآن، تطهير شده باشد، غسل و نمازي که با آن خوانده شده، صحيح است. ولي اگر عضو نجس قبل از غسلآن تطهير نشود، و با يک شستن بخواهد هم آن را پاک کند و هم غسل نمايد، غسل باطل است و نمازي که با چنين غسلي خوانده، باطل و قضاي آن واجب است.س 180: آيا رطوبتي که از انسان در حال خواب خارج ميشود، حکم مني را دارد؟ با آنکه ميدانيم هيچيک از علامتهاي سه گانه (جستن، شهوت و سستي بدن) را ندارد و شخص هم متوجه آن نميشود مگر وقتي که بعد از بيداري لباسهاي زير خود را مرطوب ببيند.اگر علائم سه گانه يا يکي از آنها وجود نداشته باشد و يا شک در آن باشد، حکم مني را ندارد مگر اينکه از راه ديگري يقين کند که مني است.س 181: جواني هستم که در خانواده فقيري زندگي ميکنم و از مني به دفعات زياد از من خارج ميشود و خجالت ميکشم از پدرم تقاضاي پول حمام بکنم، در خانه هم حمام نداريم. تقاضا ميکنم مرا راهنمائي فرمائيد.در انجام تکليف شرعي، حيا معني ندارد. حيا، عذر شرعي براي ترک واجب نيست. به هر حال اگر غسل جنابت براي شما امکان ندارد، وظيفه شما براي نماز و روزه، تيمم بدل از غسل است.س 182: اينجانب با مشکلي مواجه هستم، مشکل من اين است که شستن بدنم، هر چند با يک قطره آب، براي بدنم ضرر دارد، حتي مسح هم همين طور است. هنگام شسستن بدنم ولو به مقدار کم، علاوه بر عوارض ديگر، تپش قلبم زياد ميشود، آيا با اين وضعيت براي من جايز است با همسرم مقاربت نموده و براي چندين ماه تيمم بدل از غسل نمايم و با آن نماز خوانده و داخل مسجد شوم؟ترک مقاربت بر شما واجب نيست، و در صورت جنابت و معذور بودن از انجام غسل، وظيفه شرعي شما براي اعمال مشروط به طهارت، تيمم بدل از غسل جنابت است، و با آن تيمم داخل مسجد شدن و خواندن نماز و مسّ نوشته قرآن کريم و بقيه اعمالي که انجام آنها مشروط به طهارت از جنابت است، اشکال ندارد.س 183: استقبال قبله هنگام غسلِ واجب يا مستحب، واجب است يا خير؟استقبال قبله در وقت غسل واجب نيست.س 184: آيا غسل کردن با غُساله حدث اکبر با توجه به قليل بودن آب و طهارت بدن قبل از غسل، صحيح است؟در فرض مرقوم، غسل کردن با آن مانعي ندارد.س 185: اگر از کسي که مشغول غسل جنابت است، حدث اصغر سر بزند، آيا بايد دوباره غسل نمايد يا آنکه غسل را تمام کند و وضو بگيرد؟حدث اصغر در اثناي غسل به صحت غسل ضرر نميرساند و لازم نيست که غسل را از نو شروع کند، ولي چنين غسلي کفايت از وضو براي نماز و ساير اعمال مشروط به طهارت از حدث اصغر نميکند.س 186: اگر رطوبت غليظي که شبيه مني است و انسان آن را بعد از بول مشاهده ميکند، بدون شهوت و اراده از انسان خارج شود، آيا حکم مني را دارد؟حکم مني بر آن مترتب نيست، مگر اين که يقين به مني بودن آن حاصل شود يا اين که هنگام خروج، علامتهاي شرعي مني را داشته باشد.س 187: کسي که غسلهاي متعددي اعم از واجب يا مستحب بر ذمّه او باشد، آيا يک غسل، کفايت از غسلهاي ديگر ميکند؟اگر به نيت همه آنها يک غسل بجا آورد، کفايت ميکند و اگر در بين آنها غسل جنابت باشد و به نيت آن غسل کند، از بقيه غسلها هم کفايت ميکند. اگر چه احتياط اين است که همه آنها را نيّت نمايد.س 188: غير از غسل جنابت، آيا بقيه غسلها هم کفايت از وضو ميکنند؟کفايت نميکنند.س 189: به نظر شريف جنابعالي آيا در غسل جنابت جريان آب بر بدن شرط است؟ملاک، صدق شستن بدن به قصد غسل است و جريان آب بر بدن شرط نيست.س 190: کسي که ميداند اگر با نزديکي با همسرش خود را جنب کند، آبي براي غسل کردن نمييابد و يا وقت براي غسل و نماز ندارد، آيا ميتواند با همسرش نزديکي نمايد؟در صورت عجز از غسل، اگر قدرت بر تيمم داشته باشد، ميتواند با همسرش نزديکي کند.س 191: آيا در غسل جنابت مراعات ترتيب بين سر و ساير اعضاي بدن کافي است يا اين که بايد بين طرف راست و چپ بدن هم ترتيب رعايت شود؟
احتياط واجب آن است که ترتيب بين دو طرف بدن نيز با مقدم داشتن طرف راست بر چپ مراعات شود.س 192: آيا هنگام غسل ترتيبي مانعي دارد ابتدا پشت خود را شسته و بعد نيت غسل ترتيبي نموده و آن را جا آورم؟شستن پشت و يا هر عضوي از اعضاي بدن قبل از نيت غسل و شروع آن، اشکال ندارد. کيفيت غسل ترتيبي به اين صورت است که بعد از تطهير تمام بدن بايد نيت غسل نمود و اول سر و گردن را شست، و سپس بنا بر احتياط واجب طرف راست بدن از شانه تا پائين پا، و در مرحله سوم طرف چپ بدن به همان ترتيب بايد شسته شود. با رعايت اين ترتيب، غسل به طور صحيح انجام ميشود.س 193: آيا بر زن واجب است هنگام غسل، اطراف موهايش را هم بشويد؟ و آيا با توجه به اين که آب به تمام پوست سر رسيده است، نرسيدن آب هنگام غسل به تمام مو، باعث بطلان غسل ميشود؟بنا بر احتياط واجب، بايد تمام مو شسته شود.
احکام غسل باطل
س 194: کسي که به سن تکليف رسيده ولي جاهل به وجوب غسل و کيفيت آن بوده و بعد از گذشت مدتي در حدود ده سال متوجه مسأله تقليد و وجوب غسل بر او شده است، چه حکمي دارد؟ وظيفه او نسبت به قضاي نمازها و روزههاي گذشتهاش چيست؟قضاي نمازهائي که در حال جنابت خوانده، بر او واجب است، و همچنين قضاي روزه هم در صورتي که ميدانسته جنب است، ولي جاهل به وجوب غسل بر جنب براي روزه گرفتن بوده، بر او واجب است.س 195: جواني بر اثر ناداني قبل از چهارده سالگي و بعد از آن، اقدام به استمناء ميکرده که بر اثر آن از او مني خارج ميشده، ولي نميدانسته که خروج مني باعث جنابت ميشود و بايد براي نماز و روزه غسل کند، تکليف او چيست؟ آيا براي مدتي که استمناء ميکرده و مني از او خارج ميشده، غسل بر او واجب است؟ آيا نماز و روزههاي او از گذشته تا حال که در حال جنابت انجام گرفته باطل بوده و قضاي آنها واجب است؟براي هر چند بار خروج مني اگر تا به حال غسل نکرده است يک غسل جنابت کافي است، و بايد همه نمازهائي را که يقين دارد در حال جنابت خوانده است، قضا نمايد. و اگر در شبهاي ماه رمضان جاهل به اصل جنابت بوده، روزههاي او قضا ندارد و محکوم به صحت است. ولي اگر عالم به خروج مني و جنابت بوده و نميدانسته که براي صحت روزه، غسل بر او واجب است، بايد روزه همه روزهائي را که در حال جنابت گرفته است قضا نمايد.س 196: شخصي که بعد از جنابت، غسل خود را به طور باطل و اشتباه انجام ميدهد، با توجه به جهل او به اين مسأله، نمازهائي را که با اين غسل ميخواند، چه حکمي دارند؟نماز با غسل باطل، باطل است و بايد اعاده يا قضا شود.س 197: به قصد انجام يکي از غسلهاي واجب غسل کردم. پس از خروج از حمام متوجه شدم ترتيب را رعايت نکردهام، و چون احتمال ميدادم که نيّت ترتيب کافي است، دوباره غسل نکردم. اکنون در کارم متحيّر هستم، آيا قضاي همه نمازهائي که خواندهام، واجب است؟
اگر احتمال صحت غسل را ميدهيد و در وقت غسل متوجه انجام آنچه در صحت غسل معتبر است بودهايد، چيزي بر عهده شما نيست. بله، اگر يقين به بطلان غسل پيدا کنيد، قضاي همه نمازها بر شما واجب است.س 198: من غسل جنابت را به اين ترتيب انجام ميدادهام که ابتدا سمت راست بدن بعد سر و سپس قسمت چپ بدن را ميشستم. در سؤال و تحقيق در اين زمينه هم کوتاهي کردهام، نماز و روزهام چه حکمي دارند؟غسل به کيفيت مذکور باطل است و موجب رفع حدث نميشود. لذا نمازهائي که با چنين غسلي خوانده شده، باطل و قضاي آنها واجب است. ولي روزهها با فرض اينکه معتقد به صحت غسل به صورت مذکور بودهايد و بقاي شما بر جنابت، عمدي نبوده است، محکوم به صحت است.س 199: آيا خواندن سورههايي که سجده واجب دارند، بر جنب حرام است؟از جمله کارهائي که بر جنب حرام است، خواندن خصوص آيات سجده اين سورهها است، ولي خواندن ساير آيات از اين سورهها اشکال ندارد.
احکام تيمم
س 200: اگر چيزهائي مثل خاک، گچ، سنگ که تيمم بر آنها صحيح است، به ديوار چسبيده باشند، آيا تيمم بر آنها صحيح است يا آنکه حتما بايد بر روي زمين باشند؟
در صحت تيمم، بودن آنها بر روي زمين شرط نيست.
س 201: در صورتي که جنب بر اثر عدم امکان رسيدن به حمام، چند روزي جنابتش استمرار داشته باشد، اگر بعد از نمازي که با تيمم بدل از غسل خوانده است، حدث اصغري از او سر بزند، آيا براي نماز بعدي بايد دوباره تيمم بدل از غسل نمايد؟ يا آنکه همان تيمم اول از جهت جنابت کفايت ميکند، و براي نمازهاي بعدي از جهت حدث اصغر وضو يا تيمم واجب است؟
شخص جنب پس از آن که به طور صحيح تيمم بدل از غسل جنابت کرد، اگر حدث اصغر از او سر بزند، تا زماني که عذرِ شرعي مجوز تيمم بر طرف نشده است، بنابر احتياط واجب بايد براي اعمال مشروط به طهارت، تيمم بدل از غسل نمايد و وضو هم بگيرد و اگر معذور از وضو باشد بايد تيمم ديگري بدل از آن نمايد.
س 202: آيا تيمم بدل از غسل همان احکام قطعي و ثابت غسل را دارد؟ به اين معني که آيا با آن داخل مسجد شدن جايز است؟
ترتيب همه آثار شرعي غسل بر تيمم بدل از غسل جايز است، مگر اين که تيمم بدل از غسل به علت تنگي وقت باشد.
س 203: شخصي که از مجروحين جنگي است و بر اثر قطع نخاع قادر به کنترل ادرار خود نيست، آيا ميتواند به اين دليل که حمام رفتن براي او کمي مشقت دارد، براي انجام اعمال مستحبي مانند غسل جمعه و زيارت و غير آنها تيمم بدل از غسل نمايد؟
صحت تيمم بدل از غسل براي اعمالي که مشروط به طهارت نيست، مانند زيارت محل اشکال است، ولي انجام آن بجاي غسلهاي مستحبي در موارد عسر و حرج به قصد رجاء و مطلوبيت اشکال ندارد.
س 204: کسي که فاقد آب است و يا استعمال آب برايش ضرر دارد، آيا در صورت تيمم بدل از غسل جنابت، داخل مسجد شدن و خواندن نماز جماعت براي او جايز است؟ قرائت قرآن کريم چه حکمي دارد؟
تا زماني که عذر مجوز تيمم باقي است و تيمم او باطل نشده، انجام همه اعمال مشروط به طهارت براي او جايز است.
س 205: رطوبتي از انسان در حال خواب خارج ميشود و بعد از بيداري چيزي به ياد نميآورد ولي لباس خود را مرطوب ميبيند و وقت هم براي به ياد آوردن ندارد زيرا نماز صبح او قضا ميشود. وظيفه انسان در اين حالت چيست؟ چگونه نيت تيمم بدل از غسل نمايد؟ حکم اصلي در اين باره چيست؟
اگر ميداند که محتلم شده، جنب است و بايد غسل کند و در صورت تنگي وقت بايد بعد از تطهير بدنش تيمم نموده و نماز بخواند و سپس در وسعت وقت غسل نمايد، ولي در صورت شک در احتلام و جنابت، حکم جنابت بر آن جاري نميشود.
س 206: شخصي که چندين شب متوالي جنب شده، با توجه به اين که در حديث شريف آمده است که چند روز متوالي حمام رفتن انسان را ضعيف ميکند، چه تکليفي دارد؟
غسل بر او واجب است، مگر اين که استعمال آب براي او ضرر داشته باشد که در اين صورت بايد تيمم کند.
س 207: من در يک وضعيت غيرطبيعي به سر ميبرم، بطوري که از من چند دفعه بدون اختيار در نوبتهاي متعدد مني خارج ميشود که خروج آن همراه با لذت نيست. وظيفه من درباره هر نماز چيست؟
اگر غسل کردن براي هر نماز ضرر دارد و يا تکليفِ خيلي دشواري بر شماست، بعد از تطهير بدن با تيمم نماز بخوانيد.
س 208: کسي که غسل جنابت را براي نماز صبح انجام نداده است و به اعتقاد اين که اگر غسل کند، مريض ميشود، تيمم کرده است، چه حکمي دارد؟
اگر به اعتقاد او غسل برايش ضرر دارد، تيمم اشکال ندارد و نماز با آن صحيح است.
س 209: کيفيت تيمم چگونه است؟ آيا فرقي بين تيمم بدل از وضو و غسل هست؟
تيمم بدين ترتيب است: ابتدا بايد نيت نمايد و سپس کف هر دو دست را بر چيزي که تيمم بر آن صحيح است بزند و آن را به تمام پيشاني و دو طرف آن از جائي که موي سر ميرويد تا ابروها و بالاي بيني بکشد، و سپس کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست و کف دست راست را بر تمام دست چپ، بکشد و احتياط واجب اين است که بار ديگر دستها را به زمين بزند و سپس کف دست چپ را بر پشت دست راست وکفدستراسترابر پشت دست چپ بکشد. اين ترتيب در تيمم بدل از وضو و بدل از غسل يکسان است.
س 210: تيمم بر سنگ گچ و آهک و پخته شده آنها و آجر چه حکمي دارد؟
تيمم بر هر آنچه از زمين محسوب شود مانند سنگ گچ و سنگ آهک، صحيح است. و بعيد نيست، تيمم بر گچ و آهک پخته و آجر و امثال آنها هم صحيح باشد.
س 211: فرمودهايد چيزي که بر آن تيمم ميشود بايد پاک باشد، آيا اعضاء تيمم (پيشاني و پشت دستها) هم بايد پاک باشند؟
احتياط آن است که در صورت امکان، پيشاني و پشت دستها پاک باشند و اگر فردي نتواند محل تيمم را تطهير کند، بدون آن تيمم نمايد؛ هر چند بعيد نيست که طهارت در هر صورت شرط نباشد.
س 212: اگر انسان نتواند وضو بگيرد و تيمم هم براي او امکان نداشته باشد، چه وظيفهاي دارد؟
اگر انسان نتواند براي نماز وضو بگيرد و تيمم هم ممکن نباشد، بنا بر احتياط بايد نماز را در وقت بدون وضو و تيمم بخواند و سپس با وضو يا تيمم قضا کند.
س 213: من به بيماري پوستي مبتلا شدهام، بطوري که هر گاه غسل ميکنم پوست بدنم خشک ميشود. حتي در صورت شستن دست و صورتم هم اين خشکي به وجود ميآيد. بنابراين مجبورم روغن به پوستم بمالم، در نتيجه هنگام وضو بخصوص براي نماز صبح با مشکلاتي مواجه ميشوم. آيا جايز است در نمازهاي صبح به جاي وضو تيمم کنم؟
اگر استعمال آب براي شما ضرر داشته باشد، وضو گرفتن صحيح نيست، و بايد به جاي آن تيمم کنيد.و اگرضرر ندارد و روغن مذکور مانع از رسيدن آب به اعضاي وضو نباشد، بايد وضو بگيريد و اگر مانع است و ميتوانيد روغن را پاک نموده و وضو بگيريد و سپس روغن بزنيد، نوبت به تيمم نميرسد.
س 214: شخصي به خاطر تنگي وقت، نمازش را با تيمم خوانده است. بعد از فراغت از نماز براي او آشکار ميشود که وقت براي وضو داشته است. نماز او چه حکمي دارد؟
اعاده آن نماز بر او واجب است.
س 215: ما در منطقه سردسيري زندگي ميکنيم که نه حمام دارد و نه مکاني براي استحمام، وقتي در ماه مبارک رمضان به حالت جنابت از خواب بيدار ميشويم، با توجه به اين که غسل کردن جوانان در نيمه شب در برابر مردم با آب مشک يا حوض عيب شمرده ميشود و آب هم در آن وقت سرد است، تکليف ما براي روزه فردا چيست؟ آيا تيمم جايز است؟ در صورتي که غسل نکند، افطار کردن روزه آن روز چه حکمي دارد؟
مجرد مشقّت يا عيب شمرده شدن اغتسال جوانان در نيمه شب، عذر شرعي محسوب نميشود، بلکه مادامي که غسل، حرجي و موجب ضرر براي مکلّف نشود، غسل کردن به هرصورتي که امکان دارد واجب است، و در صورت حرج يا ضرر بايد قبل از طلوع فجر تيمم کند و با تيمم بدل از غسل جنابت پيش از طلوع فجر روزهاش صحيح است، و اگر تيمم نکند روزهاش باطل است، ولي امساک در طول روز بر او واجب ميباشد.
احکام بانوان
س 216: مادرم از ذريّه پيامبر اکرم �صلي الله عليه و آله� است. آيا من نيز از سادات محسوب ميشوم؟ آيا ميتوانم عادت ماهيانه ام را تا شصت سالگي، حيض قرار دهم و در آن ايام نماز و روزه خود را انجام ندهم؟
زني که پدرش هاشمي نيست هر چند مادرش از سادات باشد اگر بعد از پنجاه سالگي خوني را مشاهده کند، محکوم به استحاضه است.
س 217: اگر زني که به خاطر نذر روزه روز معيني روزهدار است، در حال روزه حيض شود، چه تکليفي دارد؟
روزهاش با عادت شدن، ولو در يک جزء از روز باشد، باطل ميشود و قضاي آن روز بعد از پاک شدن بر او واجب است.
س 218: لکههائي که زن بعد از يقين به پاک شدن ميبيند، با توجه به اين که آن لکهها نه اوصاف خون را دارند و نه خون مخلوط با آب را، چه حکمي دارد؟
اگر خون نباشد حکم حيض را ندارد، و اگر خون باشد اگر چه به صورت لکههاي زرد رنگ و از ده روز تجاوز نکند همه آن لکه ها محکوم به حيض است، و تشخيص اين موضوع به عهده زناست.
س 219: جلوگيري از عادت ماهيانه بوسيله دارو به خاطر روزه ماه رمضان چه حکمي دارد؟
اشکال ندارد.
س 220: اگر زني در ايام بارداري به خون ريزي کمي مبتلا شود ولي باعث سقط حمل او نگردد، آيا غسل بر او واجب ميشود يا خير؟ وظيفه او چيست؟
خوني که زن در ايام بارداري ميبيند اگر صفات و شرائط حيض را داشته باشد، و يا در زمان عادت بوده و سه روز اگر چه در باطن استمرار داشته باشد خون حيض است والا استحاضه خواهد بود.
س 221: زني داراي عادت ماهيانه معيني مثلا هفت روز است، به علت گذاشتن دستگاه جلوگيري از حاملگي، هر بار دوازده روز خون ميبيند. آيا خوني که از روز هفتم به بعد ميبيند خون حيض است يا استحاضه؟
اگر خون تا روز دهم قطع نشود، خوني که در ايام عادت ميبيند خون حيض است و باقي استحاضه خواهد بود.
س 222: آيا جايز است زني که در حال حيض و يا نفاس است داخل حرم امامزادگان �عليهم السلام� شود؟
جايز است.
س 223: زني که عمل کورتاژ (سقط جنين) را انجام داده، در حال نفاس است يا خير؟
بعد از سقط جنين ولو به صورت علقه باشد اگر خوني را مشاهده کرد، محکوم به نفاس است.
س 224: خوني که زن در سن يائسگي ميبيند، چه حکمي دارد؟ و وظيفه شرعي او چيست؟
محکوم به استحاضه است.
س 225: يکي از راههاي جلوگيري از حاملگيهاي ناخواسته، استفاده از داروهاي ضد حاملگياست. زنهائي که از اين داروها استفاده ميکنند لکههاي خوني را در ايام عادت و غير آن مشاهده ميکنند. اين لکهها چه حکمي دارد؟
اگر اين لکه ها واجد شرايط شرعي حيض نباشد، حکم حيض را ندارد، بلکه محکوم به استحاضهاست.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)