|
|
|
|
داشتم ميرفتم سر كلاس. برعكس هميشه صدايي از كلاس نميآمد. در را باز كردم ديدم هيچكس نيست. روي تخته نوشته شده بود: «بچههاي كلاس دوم فرهنگ همگي رفتهاند جبهه. كلاس تا اطلاع ثانوي تعطيل است.» من هم ديدم جايز نيست بمانم. شاگرد برود معلم بماند!؟
برداشتی از نوشته های مهدی قزلی نویسنده کتب دفاع مقدس
ویرایش توسط بهمن پور : 2013-08-08 در ساعت 01:44
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- آخرین دیدار............
- شرافت ایرانی
- خاطره ای از یک شهید
- شربت شهادت
- عجب دردی...
- روایتی از شهادت در میدان ژاله روز 17 شهریور
- حركت در مسير ، يا شهادت يا پيروزي
- به بهانه ی ایام شهادت مولا علی (ع) به روایت "سید مرتضی آوینی"
- شهید تشنه لب و گریه ی سرهنگ عراقی
- بنام خداوند شور آفرین
- پايان طراحی كتاب «خاطرات زنان شهيده آبادان»
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)