|
|
|
|
بابافغاني شيرازيچهره ممتاز شعر دوره تيموري است كه سبك او سال ها توسّط غزلسرايان سده دهم، تقليد مي شده است حتّي برخي از محقّقان طرزسرايش مبدعان سـبـك و مکتب وقوع را در ابتداي امر، متاثّر از شيوه سرايش وي در اشعارش دانسته اند. زمان فوت وي به روشني معلوم نيست. وي در سرايش مراثي نيز يد طولايي داشته :
هر گل كه بر دميد ز هامون كربلا
دارد نشان تازه مدفون كربلا
پروانه نجات شهيدان محشرست
مهر طلا ببين شده گلگون كربلا
در جستجوي گوهر يكدانه نجف
كردم روان دو رود به جيحون كربلا
نيل ست هر عشور به بيت الحزن روان
از ديده هاي مردم محزون كربلا
در هر قبيله، از قِبَل خوان اهل بيت
ماتم رسيده اي شده مجنون كربلا
بس فتنه ها كه بر سرِ مروانيان رسيد
وقت طلوع اختر گردون كربلا
بردند داغ فتنه آخرْ زمان به خاك
مرغانِ زخم خورده مفتون كربلا
گرگان پير، دامن پيراهن حسين
ناحق زدند در عرق خون كربلا
خونابه روان جگر پاره حسين
در هر ديار سر زده بيرون كربلا
محتشم کاشانيسال وفات وي را 996 مي دانند را بايد قافله سالار كاروان شعر عـاشـورا دانـسـت، زيرا مرثيه دوازده بندي باز اين چه شورش است وي با تاثير شگرفي كه بر شاعران چهار سـده اخـيـر داشـتـه، مـوجـبـات غـنـاي كـمـّي و كـيـفـي شـعر عاشورا را فراهم ساخته و به دليل اقبال بي سابقه از اين اثر فاخر و ماندگار، نام محتشم و تركيب بـنـد عـاشـورايـي او بـا فـرهنگ عاشورا گره خورده است. بهترين توصيف تنها ميتواند بازخواني ترکيب بند معروف او باشد که ما به جهت طولاني بودن اين ترکيب بند تنها به ذکر ابيات اول هر بند بسنده مي کنيم.
1-
بازاين چه شورش ست كه در خلق عالم ست ؟
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم ست ؟
2-
كشتي شكست خورده طوفانِ كربلا
در خاك و خون تپيده ميدانِ كربلا
3-
كاش آن زمان، سُرادق گردون نگون شدي
وين خرگه بلندْ ستون، بي ستون شدي
4-
بر خوان غم، چو عالميان را صلا زدند
اوّل صلا به سلسله انبيا، زدند
5-
چون خون ز حلق تشنه او، بر زمين رسيد
جوش از زمين به ذِروه عرش برين رسيد
6-
ترسم جزاي قاتل او، چون رقم زنند
یکباره، بر جريده رحمت قلم زنند
7-
روزي كه شد به نيزه، سرِ آن بزرگوار
خورشيد، سر برهنه برآمد ز كوهسار
8-
بر حربگاه، چون ره آن كاروان فتاد
شور و نشو، واهمه را در گمان فتاد
9-
اين كشته فتاده به هامون، حسين توست
وين صيدِ دست و پا زده در خون، حسين توست
10-
كاي مونس شكسته دلان، حال ما ببين
ما را غريب و بيكس و بي آشنا ببين
11-
خاموش محتشم! كه دل سنگ، آب شد
بنياد صبر و خانه طاقت، خراب شد
12-
اي چرخ ! غافلي كه چه بيداد كرده اي ؟
وَز كين، چها درين ستم آباد كرده اي
پـس از مـحـتـشـم شـعـراي بـسـياري به تقليد يا به استقبال از شاهکار عاشورايي وي به سرايش شعر عاشورايي روي آوردند و در قالب هاي مثنوي، قـصـيـده، قطعه ؛ غزل، رباعي و دوبيتي، به بازآفريني مراثي واقعه کربلا در شعر خويش پرداختند. از اين زمان به بعد يعني تقريبا از پس از محتشم , سبک هندي در شعر فارسي پا ميگيرد سبکي که مهمترين وجه تمايز آن از ساير سبکهاي شعري فارسي تصويري بودن آن است. به خاطر اينکه اين مقال به درازا کشيده شده ما از ميان تمام شاعران سبک هندي تنها به صائب و بيدل مي پردازيم و پس از اريه نمونه آثار ايشان بحث را به اتمام ميرسانيم.
ویرایش توسط صدای رسا : 2014-10-27 در ساعت 11:25
باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان
با گهرهای فراوان
می چکد از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا
بر لب این رود پیچان
باز باران
باز باران با ترانه
آید از چشمان مردی خسته جان
هیهات بر لب
از عطش در تاب و در تب
نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب
شش ماهه طفلی
رو به پایان
مرد محزون
دست پر خون می فشاند
از گلوی نازک شش ماهه
بر لب های خشک آسمان با چشم گریان
باز باران
باز هم اینجا عطش
آتش شراره جسمها
افتاده بی سر پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره
شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان
دستها آماده شلاق و سیلی
چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
دراین صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
پر زناله
پای خسته
دلشکسته
روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
می چکد از نوک سرخ نیزه ها
بر خاک سوزان
باز باران باز باران
قطره قطره می چکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب به آرامی شود گل
می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران
آری آری
باز سنگ و باز باران
آری آری
تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
بر فراز خیمه برگونه ها
بر مشک ساقی
کاش می بارید باران.
علی اصغر کوهکن
ویرایش توسط صدای رسا : 2014-10-30 در ساعت 11:37
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)