تعریف اخلاق
اخلاق جمع خلق است، و خلق را مرحوم نراقى این گونه تعریف کرده است: «قدرت و توانایى روح انسانى که باعث شود کارها را به آسانى و بدون فکر و تأمل انجام دهد». بنابراین هر چه را انسان با عادت و تمرین بدست آورد و انجام دادن آن براى او آسان باشد آن را خلق مىنامند. از تعریفها بدست میآید که اخلاق ملکه یا حالتى است که در نفس انسانى رسوخ کرده و باعث مىشود که اعمال بدون فکر و تأمل از او سر بزنند.
فضیلت اخلاقی
اخلاق ملکه یا حالتى است که در نفس انسانى رسوخ کرده و باعث مىشود که اعمال بدون فکر و تأمل از او سر بزنند. پس هر عمل خیرى که با اندیشه و درنگ در عاقبت آن کار انجام شود فضیلت اخلاقى نیست بلکه یک حالت اخلاقى است. شخص اخلاقى کسى است که چنان کارهاى خیر و نیک، عادت او شده که بدون فکر و تأمل از او صادر مىشوند. مثلا کسى غوّاص یا شناگر است که بدون تأمل، داخل آب شده و مشغول شنا گردد، اما کسى که ابتدا مدتى به ارزیابى آب و تأمل در آن پرداخته و سپس با احتیاط وارد آب مىشود غوّاص نیست. مسائل اخلاقى نیز این گونهاند که اگر کسى عادت به فضائل اخلاقى کرده به طورى که بدون تأمل به انجام آنها مىپردازد او داراى ملکه فضائل اخلاقى است. اما کسى که ابتدا مقدارى فکر مىکند و پس از تأمل به این نتیجه مىرسد که با عفت باشد یا به عدالت عمل کند او داراى ملکه عدالت نبوده و از نظر اخلاقى نمىتوان او را صاحب فضائل اخلاقى نامید. از این رو فایده علم اخلاق پاک ساختن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله است که از آن به تهذیب اخلاق تعبیر میشود و ثمره تهذیب اخلاق رسیدن به خیر و سعادت ابدیه است.
تعریف ادب
حفظ حد و اندازه هر چیزى و تجاوز ننمودن از آن را ادب آن چیز گویند. مثلا زبان انسان باید چیزى را که باعث خوارى و ذلت انسان است نگوید بنا بر این اگر کسى فحش و ناسزا مىگوید چون زبان او حدّ و مرز خود را رعایت نکرده از ادب زبان خارج شده و مىتوان او را بىادب نامید. اما او بىاخلاق یا بد اخلاق نیست. ادب تمرین دادن نفس به ارزشهاى اخلاقى است. ادب به کارگیرى سخن یا عمل پسندیده است. ظرافتهاى هر کارى را ادب آن کار مىنامند. و ادب تنها در کارهاى اختیارى مصداق داشته، و هر کارى که بتواند شکلهاى مختلف داشته باشد و در یک صورت متصف به ادب گردد و در صورتى دیگر خیر، بهترین شکل ممکن آن عمل را ادب آن مىنامند. مثلا ادب غذا خوردن در اسلام این است که با نام خداوند شروع و با حمد الهى پایان یابد و از پرخورى بپرهیزد. نتیجه آنکه: هر علمى که مىتواند صورتها و شکلهاى مختلف به خود بگیرد، بهترین شکل انجام آن را ادب آن کار مىنامند. و هرگاه آن فعل با چنین شکل و صورتى انجام شود آن را مودبانه مىنامند. حضرت امیرالمومنین علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: که اى پسرم بهره خود را از شرافت ادب بگیر و خاطرت را براى ادب آماده کن زیرا که ادب دل بالاتر از این است که آن را آلوده به پلیدى کنى بدان که هرگاه نیازمند شدى ادب تورا بىنیاز کند و هرگاه در دیار غربت بودى ادب براى تو همراهى باشد که با وجود آن ترس و بیم ندارى اى پسرک من ادب پدیده خرد است و پاککننده دل است و سرلوحه فضل است. (إرشاد القلوب/ترجمه رضایى/ ج۱/۳۸۱)
تفاوتهاى اخلاق و آداب
تفاوتهای اخلاق و آداب را میتوان چنین برشمرد: ۱- اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانى بحث مىکند ولى آداب مربوط به افعال بدن است. ۲- مسائل اخلاقى همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولى آداب در زمانهاى مختلف متغیر و متفاوتند. ۳- مسائل اخلاقى از نظر مکان نیز ثبات داشته و در هر شهر و هر کشورى یکسان مىباشند، اما آداب در شهرها و کشورهاى مختلف، تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مکان است. مردم دنیا در معناى ادب با یکدیگر تفاوت و اختلاف ندارند اما در مصداق آن هر ملتى با ملت دیگر تفاوت دارد. ۴- اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است، ادب هر شخصى نشان دهنده فضیلتها یا رذیلتهاى اخلاقى اوست. ۵- در روایات اسلامى به آداب بیش از اخلاق اهتمام داده شده است. ۶- مسائل اخلاقى قابل استدلال عقلى مىباشند ولى براى آداب استدلال عقلى وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم مىباشند.
برگرفته از روزنامه آرمان