روزِ سينما بهانهاي شد براي نوشتن دربارهي سايتهاي سينمايي که بخشِ عمدهاي از بارِ تحليلي و آگاهي بخشي آثار را بر عهده گرفتهاند، اما جُز گلايه از فضايي که تحليلگرانِ نمايشي و منتقدانِ کُپيکارِ سينمايي در فضاي مجازي پيش گرفتهاند، موردي به ذهنم خطور نکرد. البته اگر بخواهم مُنصفانه اين موضوع را بيان کنم، بايد بگويم سايتهاي سينمايي با سطحِ حرفهاي اما تعدادِ کم وجود دارند که نه تنها ژستِ روشنفکري نگرفتهاند، بلکه بهواقع آنچه را بر پردهي نقرهاي نقش ميبندد، تحليل ميکنند.
اما قشري که در پي انتشارِ اخبارِ زرد و عامهپسند است، گويي تمامِ ميدان را تحتِ سُلطهي خود قرار داده و چنان گسترده فضاي مجازي را در اختيارِ خود گرفتهاند که به سختي ميتوان در خِلالِ مسائلِ حاشيهاي مربوط به سينماگرانِ ايراني، نقدي شايسته و حرفهاي در خصوصِ فيلمي در اين محيط يافت.
سينما، چنان اهميتِ ويژهاي دارد که بسياري آن را همرديفِ نهادهاي تربيتي و آموزشي ميدانند و بسياري از کشورهاي جهان تربيتِ صحيحِ سينمايي و نقد و تحليل و حتا در مقياسي ابتدايي، گفت و گو در موردِ اثرِ يک هنرمند و بررسيِ آنچه در خِلالِ فيلم بيان ميشود، از مهمترين موضوعاتِ ملزم به فرهنگسازي تلقي ميکنند و در اين راستا به برنامهريزيهاي متعدد و جامع ميپردازند.
اهميتِ محيطِ مجازي به دليلِ سهولتِ دسترسي نسبت به نشرياتِ مکتوب و حتا صدا و سيما که افراد به دليلِ مشغلهي کاري دسترسي منظم به آن ندارند، بسيار بالاست. اما فضاي مجازي در حوزهي سينما موردِ غفلت واقع شده است و اين محيط بيشتر به فضايي تبليغاتي و زرد تبديل شده است.
در حوزهي نشرياتِ مکتوب نيز اين موضوع به چشم ميخورد. مخاطبِ عامه چنان جذبِ اطلاعات و اخبارِ مربوط به بازيگران، کارگردانان و ديگر افرادِ مربوطه هستند که مجالي براي آگاهي از ديدگاهِ ارائه شده در فيلمها نمييابد. وجودِ نشرياتِ انگشتشُمارِ حرفهاي در حوزهي سينما، کورسوي اُميديست که نشان ميدهد نسلِ افرادي که هدفِ والاي سينما و هنرآفريني و نقدِ آن در راستاي پيشرفت و ترقي هنر در جامعه را دغدغهي خود قرار دادهاند، هنوز منقرض نشده است.
آثارِ سينمايي در سايهي خالقِ اثر
به فضاي مجازي بازگرديم. چند سايت و خبرگزاري حرفهاي سينمايي ميشناسيد که صنعتِ سينماي ايران را به طورِ حرفهاي نقد کنند؟ چند سايت ميشناسيد که نقدهاي به ظاهر حرفهايشان از فيلمهاي جهاني، تنها کُپيبرداري از نظراتِ منتقدانِ خارجي نباشد؟ چند سايت ميشناسيد که سينما را تنها دستاويزي براي نشرِ اخبارِ زرد راجع به ازدواجِ فلان بازيگر، سفرِ بازيگري ديگر و مسائلِ خانوادگي آن يکي نکرده و از حاشيههاي زرد دوري کند؟به ذهنِ خود فشار نياوريد! تعداد، بسيار اندک است!
خيلِ عظيمِ چنين روندي، به عبارتي تَر و خُشک را با هم ميسوزاند؛ البته در اين ميان، تقاضا نيز به شدت گرفتنِ اين عرضه دامن ميزند و پيکانِ اتهام به مردم نيز نشانه ميرود. چرا ما بيشتر به نقدِ اشخاص تمايل داريم تا به نقدِ اثر؟ متأسفانه نقدِ سازنده در فضاهاي اجتماعي ما چه در سطحِ حرفهاي چه در سطحِ ابتدايي به پشتِ صحنهي اجتماعي يک اثر معروف است، يعني اتفاقات و تحولاتي که در توليدکننده و سازندهي اثر به ساختِ آن منتهي شده است.
در صورتي که بايد فارغ از توجه به شخص، اثرش را به دور از قضاوتها و پيشزمينههاي موجود بررسي کرد چرا که اين امر به اعتلاي هنرِ هنرمند و در مقياسي بالاتر روندِ توليدِ محتوا در قالبِ اثري هنري در جامعه، ميانجامد. به اين ترتيب پس از نقد و تحليلِ اثر آن هم در محيطِ گستردهي مجازي با شُمارِ بالاي بازديدکنندگان، ساختارهاي هنرِ هنرمند نقد شده و مجالِ بروز براي خلقِ آثارِ هنري والاتر پديد ميآيد.
سينما از مهمترينِ نقشها در انتقالِ مفاهيم و معنا به افراد برخوردار است و تأثيرگذاري آن ميتواند در نهادينه کردنِ فرهنگِ مطلوب در تمامِ زمينهها ياريگر و بسترساز باشد. چرا از اين فرصت غفلت کردهايم؟ چرا موجي را رواج دادهايم که نقدِ سازنده که پيشرفت و ترقيِ سينماي کشور را به دنبال دارد، به حاشيه رانده شده و به جاي آن اشخاص را برجستهسازي کردهايم و به نوعي بر بيهنريِ عدهاي در فضاي پُربازديدِ مجازي، مهرِ تأييد زدهايم؟
نگارنده: نسترن کیوانپور