|
|
|
|
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن; که سیری مردم را رنجور کند {بیمار می کند} گفت: ای پدر گرسنگی خلق را بکشد. نشنیده ای که ظریفان گفته اند: به {به سبب} سیری مردن به {بهتر} که گرسنگی بردن {کشیدن}. گفت: اندازه نگهدار «کلوا واشروبواو لاتسرفوا» {بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید}.
نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- در ادبیات فارسی پنبه روییده
- ویس و رامین( قسمت اول)
- آیا صلاحیت نقد کردن دارید؟
- غزلی از مریم وزیری
- سیمین دانشور آنچه که بود و آن که نبود
- در گلستانه؛ سهراب سپهری
- در وصف قیصرشعر ایران
- چرا کتاب ایرانی خواننده ندارد؟
- جمع مستان گردآوری شد
- نقد و نظرهای فیسبوکی کجای ادبیات ما قرار میگیرد؟
- زن و عشق در شاهنامه در گفتگو با دکتر محمود عبادیان
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)