|
|
|
|
🌿🌹🌿
ذوالنون مصری در قرن سوم می زیست و از عرفای آن عصر بود. بعضی او را از شاگردان مالک بن انس می دانند یکی از وزیران نزد او رفت و از همت و خود گفت : روز و شب به خدمت شاه اشتغال دارم و به خیر او امیدوار می باشم و از مجازاتش هراسان هستم .
ذوالنون با شنیدن این سخن گریه کرد و گفت : اگر من خداوند متعال را این گونه می پرستیدم که تو شاه را می پرستی ، یکی از صدیقان می شدم .
گرنه امید و بیم راحت و رنج
پای درویش بر فلک بودی
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز ملک ، ملک بودی
سعدی
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- با زندگی مدارا کن
- آرزوی یغماگلرویی
- غزلی از استاد شهریار
- خیام نیشابوری، چهرهای جهانی اما پایمال شده در ایران!
- دارو سازی عجین با نام زکریای رازی
- بـنده عشق(حافظ)
- فروغ فرخزاد
- مثنوی هفتاد من از مولانا نیست!
- گزیده ای از اشعار شاعر جوان کشورمان علیرضا بدیع
- من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو!
- ديوان حافظ پس از كتب دينی، پرفروشترين است
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)