چو خواهد شدن دست پیشش مدار
واژگان زیبای فارسی را پاس بداریم
ترشرویی
یکی را از برزگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت و طاقت ضبط آن نداشت و بی اختیار از او صادر شد گفت ای دوستان مرا در آنچه کردم اختیاری نبود و بزهی بر من ننوشتند و راحتی به وجود من رسید شما هم به کرم معذور دارید.
شکم زندان بادست ای خردمند
ندارد هیچ عاقل باد در بند
چو باد اندر شکم پیچد فرو هل
که باد اندر شکم بارست بر دل
حریف ترشروی (1) ناسازگار
چو خواهد شدن دست پیشش مدار
باب دوم از گلستان همیشه خوش شیخ اجل سعدی
ترشرویی به زندگی ممنوع
پاورقی
1 ترشرو. [ ت ُ / ت ُ رُ رو ] آنکه دارای روی درهم کشیده بود.