خوب یا بد، درست یا غلط، این روزها صادرات سریال برای کشور ترکیه تجارت سودآوری شده است که در کنار صنعت توریسم درآمد هنگفتی برایشان دارد. تا آنجا که وقتی تحریف تاریخ در یک سریال به ظاهر تاریخی، دیگ تعصب سیاستمداران ترک را به جوش میآورد و به ادامه ساخت و پخش آن اعتراض میکنند، حساب و کتاب سودآوری فروش سریال باعث میشود کوتاه بیایند و همهچیز به قوت خودش باقی بماند. این وسط احتمالا دوبله سریالها هم برای عده دیگری نان و آب شده است و خلاصه اگر پر شدن اوقات فراغت مردم را هم اضافه کنیم باید بگوییم همهاش سود است، اما تماشای این سریالها با سوژههای مشابه و یکی پس از دیگری قرار است چه تاثیری بر فرهنگ جامعه ما داشته باشد؟ آیا این سناریو همینقدر ساده است که به نظر میرسد؟
جداسازی درون خانوادگی
این مدل سریالها از اول با شبکه فارسیوان شروع شد که اتفاقا من درباره آن شبکه تحقیق زیادی داشتم و بعد از آن شبکههایی که سریالهای ترک را پخش میکنند اضافه شدند. اگر بخواهم کل این سریالها را جمعبندی کنم باید بگویم همه آنها هوشمندانه تهیه میشوند. در واقع سازندگان این سریالها از یکسری نقطه ضعفها سوءاستفاده میکنند و برنامههایی میسازند که طرفدار داشته باشد.
نمیتوانیم انکار کنیم که در هر جامعهای محدودیتهایی وجود دارد که زمینه تقاضا را فراهم میکند. خیلی از ما دوست داریم هر کاری که دلمان میخواهد بکنیم و این سریالها هم موضوعاتی را مطرح میکنند که جامعه به دلیل قانون، شرع، عرف و اخلاق محدود میکند. ما فکر میکنیم چیزهایی را کم داریم و آنها با ما همذاتپنداری میکنند. معمولا هم زنان و جوانان بینندههای اصلی هستند. از طرف دیگر تشنه بودن مخاطب به این سریالها باعث میشود پخش آن را در چندین نوبت در شبانهروز تکرار کنند تا همه بتوانند ببینند. حتی در خیلی از خانهها علاقه بعضی اعضای خانواده به سریالهای ماهوارهای و اصرار به تماشای آنها باعث شده تلویزیونهای مجزا در اتاقی جداگانه بگذارند و همین موضوع به جدایی افراد خانواده دامن میزند. یک بار آپارتمانها بین ما فاصله انداختند، یک بار اتومبیل و حالا نوبت تلویزیون است که قاچ دیگری بر این هندوانه روابط بزند و شکاف تازهای ایجاد کند.
چرا زنها ماهواره میبینند؟
همه این سریالها به صورت مخملی فرهنگسازی میکنند. مسلما نشان دادن شخصیتهای فیلمها میتواند تهمانده اعتقادات دینی بیننده را که در بعضی مردم رسوب کرده از بین ببرد. خیانت آقایان از قدیم وجود داشته و در واقع منکری بوده که مباح شده ولی برای خانمها هیچ راه فراری وجود ندارد. تا زمانی که زنی در عقد مردی باشد به هیچ شکل نمیتواند با مرد دیگری رابطه برقرار کند. متاسفانه باید بگویم بین مراجعانم با مواردی برخورد میکنم که فرد به دلیل مثلا رفاه مالی که در زندگی مشترکش دارد به طلاق فکر نمیکند اما دلش نمیخواهد به تعهداتش پایبند بماند. به هرحال همه خوبیها در یک نفر جمع نمیشود ولی راهش این نیست که برای نیازهای مختلف سراغ آدمهای جداگانه برویم.
این چنار بیشعور
در بیشتر این سریالها شخصیتهای اصلی دائم در ازدواج و طلاقند و درگیر رابطههای عاشقانه. یکی با یکی ازدواج میکند بعد عاشق یک نفر دیگر میشود. بعد دوباره طلاق و باز ازدواج. شخصیتهای داستان انگار هیچ کار و زندگی خاصی ندارند و فقط درگیر رابطههایشان هستند. بیننده هم از خودش نمیپرسد این آدمی که از صبح تا شب درگیر ماجراهای عاشقانه است شغل و کارش چیست؟ اصلا کی وقت میکند به بقیه مسائل زندگیاش برسد؟ از طرف دیگر این سریالها درگیریهای عصبی هم ایجاد میکند.
بیننده با یکی از شخصیتها همذاتپنداری میکند و برایش حرص میخورد. من گاهی در خانه میشنوم که همسایه داد میزند: باز این چنار بیشعور پیدایش شد. خانمهای خانهدار با دیدن این سریالها از شرایط خودشان عصبی میشوند. حتی گاهی اعضای خانواده حرصهایشان از همدیگر را با تماشای فیلمها خالی میکنند. مثلا طرف دوست دارد به دامادش فحش بدهد ولی نمیتواند، به بازیگر سریال فحش میدهد.
وقاحت به جای قباحت
2قطب دافعه و جاذبه مقابل هم قرار گرفتهاند. گاهی ما در جامعه دافعه ایجاد میکنیم و آنها هم از طرف مقابل جاذبه ایجاد میکنند. اگر از یک جوان درباره هدف آیندهاش بپرسید، میگوید: میخواهم بروم خارج. اگر این سریالها را ببینید فکر میکنید خارج یعنی بهشت. در حالی که در خیلی از کشورهای خارجی 99 درصد آدمها این مدلی نیستند. پایبند بودن به تعهد برایشان مهم است. فرقی نمیکند که ازدواج رسمی باشد و در کلیسا اتفاق بیفتد یا تعهد دوستانه باشد به هر حال به تعهد خود پایبند میمانند ولی گاهی وقاحت جای قباحت را میگیرد و این اتفاق خیلی بدی است در یک جامعه. کاش مردم بتوانند مطالعه کنند و تمام نکات موجود در جامعهای دیگر را ببینند، نه فقط چیزهایی را که سریالها میخواهند، نشان بدهند.
خوابی که برایمان دیدند
بیشتر این شبکهها آگهی تبلیغاتی ندارند. در حالی که این مرسوم نیست. شبکههای خوب کنار برنامههایشان تبلیغات هم دارند. یک شبکه خبری خوب خوراک خبری به مخاطب میدهد ولی آگهی بازرگانی هم دارد. این شبکهها درآمدی از تبلیغات ندارند پس باید حمایت شوند. 24 ساعت پخش برنامه هزینه دارد. هنرپیشههای متعدد، فیلمبرداری از زاویههای مختلف یا دوبله به فارسی همهاش هزینه دارد.
چرا اسم شبکه میشود فارسیوان؟ چون برای ما برنامهریزی شده است. فارسی اشاره به کشورهای فارسیزبان دارد و فارسیوان یعنی ایران که اولین کشور فارسیزبان محسوب میشود. پس این شبکهها و سریالهایشان با برنامهریزی فرهنگسازی در جامعه ما راهاندازی میشوند. اینطور که من میدانم مرداک که یک صهیونیست جهانی است یکی از این شبکهها را حمایت میکند. چنین شبکههایی نقاط ضعف و نیازهای یک جامعه را نشانه میگیرند و برنامهسازی میکنند. عدهای هم با توهم خدمت به مردم برای دوبلاژ کمک میکنند. آموزش مخملی حتی از حمله اتمی هم بدتر است چون نمیتوانیم مردم را از آن منع کنیم. اگر بگوییم نبینید معترض میشوند که چرا نبینیم؟ یا اگر اینها را نبینیم پس چی ببینیم؟
طلاق به خاطر سریال
من بین مراجعانم با موارد بسیاری برخورد کردهام که خودشان اعتراف میکنند تماشای سریالهای ماهوارهای باعث اختلافشان شده است. آقایی بود که صریحا میگفت همسرم بعد از تماشای یک سریال ترکیهای در خواست طلاق کرده است. خانم هم میگفت من 17 سال پیش که ازدواج کردم بچه بودم و نمیفهمیدم. حالا میفهمم تمام این سالها اسیر بودهام و حالا میخواهم بقیه زندگی را برای خودم باشم. دقیقا سریالها این تفکر را ترویج میکنند که مگر چند بار زندگی میکنیم؟ پس باید از زندگی لذت ببریم.
هیچ دری روی پاشنه خودش نیست
در بیشتر این سریالها همه نوع شخصیت وجود دارد؛ دختر جوان، مرد مسن، زن پیر، مرد جوان و این تنوع شخصیتها باعث میشود بیننده بیشتر همذاتپنداری کند. اصولا انسانها به منع حریص هستند. به چیزی که از آن منع شدهاند گرایش دارند. زن با خودش فکر میکند چرا مردها آزادند ولی زنها آزاد نیستند. وقتی یک موضوع تکرار شود کراهتش میریزد. تلویزیون هم مقصر است. باید در این شرایط به مسائل واقعی مردم بپردازد نه سوژههایی که برای مخاطب غیرواقعی به نظر میرسد.
برای چه کسانی تولید می کنند؟
از یک جایی این شبکهها به سمت سریالهای ترکیهای رفتند. قبل از آن سریالهایی که پخش میشد مثلا مکزیکی و کلمبیایی بود و اگر فرهنگسازی هم در آنها وجود داشت ممکن بود بیننده بگوید اینها دین ندارند و شبیه ما نیستند یا فرهنگشان با ما خیلی فرق میکند ولی ترکیه به ما نزدیک است. به ما شبیه هستند و حتی مسائل دینی هم برایشان مطرح است. در این فیلمها حتی زنهایی را میبینیم که وقتی از خانه بیرون میروند چیزی شبیه روسری و شال سر میکنند. یعنی این بار صاحبان شبکهها دقیقا به هدف زدهاند.
الگویی ارائه میدهند که هم مدرن است و هم در عین حال از سنت دور نیست. برای تاثیر بیشتر تیپ زن و مرد و دختر و پسر شرقی را میسازند و حتی در دوبله از اصطلاحات رایج ما مثل ان شاءالله و ماشاءالله استفاده میکنند تا بیننده بیشتر همذاتپنداری کند. به هر حال ترکیه از نظر سیاسی هم دوست دارد ابرقدرت خاورمیانه باشد، همانطور که ما دوست داریم بهترین در منطقه باشیم.
نقش تلویزیون
در این میان صداوسیما هنوز برنامه مشخصی ندارد که مردم به تلویزیون ملی جذب شوند. خیلی از مخاطبان متوجه هستند که چه اتفاقی با این سریالها میافتد و نقاط منفی آن را میدانند ولی باز هم تماشای آن را ترک نمیکنند چون جایگزینی ندارند. سریالهای تلویزیون روابط واقعی را نشان نمیدهند. بیننده با شخصیتهای داستان احساس شباهت نمیکند. درست است که محدودیتهایی وجود دارد ولی هنر این است که حقایق را نزدیک وقایع بگویی. حتی وقتی در این شرایط سریال خوبی ساخته میشود که مردم دوست دارند ببینند فروشی است و مخاطب باید پول بدهد آن را بخرد، در حالی که سریالهای ماهوارهای عملا رایگان و در دسترس هستند.
منبع: مجله ی زندگی ایده آل