|
|
|
|
دین مردم ایران پیش از اسلام، زرتشتی بود که آیین رسمی شاهنشاهی ساسانی محسوب میشد. آیین زرتشت منسوب به زردشت، قدیمیترین پیامبر آریایی است.
افلاطون در کتاب«آلیسبیادس» برای نخستین بار از او نام برده است و «پلینی و پلوتارک» در آثار خود مفصلاً از وی یاد کردهاند و او را شش هزار سال پیش از افلاطون دانستهاند. ولی سخنی که اکثر محققان با آن موافقند آن است که این پیامبر آریایی در 1000 سال پیش از میلاد مسیح ظهور کرده است. نام این پیامبر در اوستا «زرهتوشتره» آمده که به معنای دارنده اشتر زرد یا شتر نیرومند است. گویند نخستین بار که برای او کشف و شهود دست داد در کنار رود داسته بود.
ناگهان فرشتة وهومنه (بهمن یا پندار نیک) از سوی اهورامزدا بر وی نازل شد و فرمان خدای را به او رسانید. زردشت دین خود را به گشتاسب عرضه کرد، ولی کارپانها که کاهنان جادوگر دربار او بودند وی را از پذیرفتن این دین باز میداشتند تا سرانجام به دین او در آمد و آیین مزدیسنا یعنی خداپرستی را پذیرفت. درباره زادگاه زردشت اختلاف است. بعضی او را از شرق ایران یعنی خراسان بزرگ و ماوراءالنهر دانسته و برخی از آذربایجان پنداشتهاند. چون دین اوستایی در دنباله دین ودایی است و بخصوص گاتها که به تحقیق از خود زرتشت است از نظر زبانشناسی شباهت بسیاری به ریگودا دارد، و دیگر این که خدایان ودایی در دین زردشتی به صورت دیو یا فرشته درآمده و پادشاهان آریایی قدیم شرق ایران مانند جمشید و فریدون در بین دو قوم مشترکند.
بنابراین دین اوستایی دنباله آیین ودایی است و محال است شخصیتی به نام زردشت از غرب ایران که در آن زمان نژادهای غیرایرانی در آن میزیستند و زبان آنان غیرآریایی بوده از میان چنان مردمی برخیزد و از راهی دور که بالغ بر 2500 کیلومتر میشود رخت سفر بربندد و دین خود را به زبانی غیر از زبان مادری خود به گشتاسپ پادشاه بلخ عرضه کند. سبب اینکه بعضی آذربایجان را زادگاه او پنداشتهاند آن است که آتشکده آذرگشنسب که در کنار دریاچه ارومیه در تخت سلیمان جای داشت در زمان آذربدان یا پادشاهان قدیم آذربایجان که از مغان بودند در دوره هخامنشی در آن سرزمین بنیان نهاده شد و بعدها در افواه مردم چنان مشهور شد که این آتشکده را شخص زردشت بنا نهاده و خود از آذربایجان بوده است. زردشت به فکر تجدید نظر در دین ودایی و آیین مزدایی که مخلوط با خرافات بود بیفتاد. چون فلات ایران پیش از آمدن آریاییها خالی از سکنه نبود و بومیان آن با قوم جوان و تازه نفس آریایی مخالف بودند و مانع پیشرفت آنان میشدند به فکر افتاد که نخست آریاییهای ایرانی را که دارای خدایان گوناگون بودند و هر تیره و قبیلهای به خدای خاصی گرایش داشتند متحد سازد و به توحید و یک خدایی در آورد
.او نخستین پیامبر یکتاپرست آریایی است که خط بطلان بر همه خدایان بیشمار ودایی کشید و آنان را از مقام الوهیت به درجه دیوی و ظلمت تنزل داد. زردشت به خدای یکتایی قایل شد که او را اهورامزدا یعنی دانای توانا میخواند. در پیش او همه خدایان آریایی و غیرآریایی و موجودات شریر و تاریکی و جانوران درنده و آزارنده و بیماریها و رنجها و مرگ در شمار دیوان محسوب میشدند.منبع:http://andishe1517.blogsky.com
طبق مضامین اوستا، بالاترین قدرت جهان هستی اهورامزدا میباشد. این اسم که گاهی هم به صورت مزدا اهورا و یا اشکال دیگر بیان شده نام خدای مذهب زردشتی است. زردشت جهان آفرینش را به دو قسمت متمایز تقسیم کرد. اصل یکی از آنها را که همه خیرها و خوبیها از آن پدید آمده بود «اسپنته مینو» یعنی معنای مقدس، و اصل دیگر را که همه زشتیها و بدیها و تاریکیها از آن صادر شده بود، «انگره مینو» یعنی معنای پلید و ناپاک نام نهاد. بنابراین روشناییها، نور، زیبایی، آتش، گاو و همه جانوران مفید و نیکی و راستی و همه خوبیهای جهان از معنای نیک پدید آمده بودند. تاریکی، زشتی و جانوران زیانرساننده و مردم غیرآریایی و بیماریها و رنجها و دیوان و مرگ و همه ابدیها از معنا و اصل بدی یا اهریمن زاییده شده بودند.
از این جهت است که زردشتیان قدیم را ثنوی یعنی قایل به دو اصل نیکی و بدی دانستهاند
در مذهب زردشت اهورامزدا نورالانوار است یعنی همه انوار جهان از مقام الوهیت او صادر شده است و فرامین الهی او به دستیاری شش فرشته مقدس جاودان که امشاسپندان نامیده میشوند اجرا میگردد و نام ایشان از این قرار است: وهومنه (بهمن)، که فرشته پندار نیک و نهاد خوب است.
اشاوهیشته (اردیبهشت) که فرشته راستی و عدالت است. خشته و تیریه (شهریور) که فرشته شهریاری و حکومت خوب است. هئوروتات (خرداد) که فرشته رسایی و کامیابی است. امرتات (امرداد) که فرشته بقا و جاودانی است. اسپنته ارماایتی (اسفندرامند) که فرشته رحمت و باروری است. زردشت اساس سعادت دنیوی و اخروی را بر سه اصل اخلاقی نهاده که هوتمه (منش نیک) و هوخته (گفتار نیک) و هورسته (کردار نیک) باشد.
در ثنویت زردشت عالم مادی با عالم معنوی یعنی انگره مینو (اهریمن) با اسپنته مینو (خرد مقدس) و به عبارت دیگر تاریکی با روشنایی و زشتی با زیبایی و دروغ با راستی و خیر با شر در برابر یکدیگر قرار دارند. آدمی در دین زرتشت اگر خیر را اختیار کند سعادتمند و اگر شر را برگزیند شقاوتمند است. تعالیم زردشت نتیجه تکامل مذهبی سابق آریاییهای ایرانی در هماهنگی با محیط کشاورزی و دامپروری ایران آن روزگار بوده است
عمر دنیا در دین زردشت دوازده هزار سال است که در سه هزار سال نخستین هرمزد یا جهان روشنایی و اهریمن یا عالم تاریکی درکنار یکدیگر میزیستهاند. جهان روشنایی در بالا و عالم تاریکی در زیر قرار داشته و هوا بین آن دو فاصله بوده است
آفریدگان در این سه هزار سال در حالت امکانی بودهاند. سپس اهریمن نور را بدید و در صدد نابودی آن برآمد. هرمزد که از سرانجام کار آگاه بود قرار یک جنگ نه هزار ساله را با او گذاشت زیرا میدانست در پایان کار اهریمن شکست خواهد خورد. اهریمن دیگر باره به تاریکی اندر افتاد و سه هزار سال در آنجا بیحرکت بماند، هرمزد در این فرصت سه هزار ساله دست به آفرینش جهان هستی زد و گاو و جانوران سودمند و مشیک و مشیانک و از پشت ایشان آدمیان را بیافرید. سپس دوره سه هزار ساله آمیزش نور و ظلمت که آن را گمزشن گویند آغاز شد و جنگ بین خیر و شر در گرفت. سه هزار سال پس از ظهور نخستین انسان، زردشت برای هدایت مردم قیام کرد. در هنگام ظهور او بیش از سه هزار سال از عمر دنیا باقی نمانده بود. در پایان هزار سال از نطفه زردشت که در دریاچه چیچست (اورمیه) پنهان است از شکم سه دختر
به نامهای هوشیدر، هوشیدرماه و سوشیانس به طور خارقالعادهای ظهور خواهند کرد.
در هنگام زادن آخرین منجی موعود که سوشیانس باشد جنگ نهایی و قطعی بین خیر و شر در میگیرد و همه مردگان
برمیخیزند و قیامت برپا میشود و ستاره دنبالهداری به نام گوچهر بر زمین میافتد و شعلهور میشود و همه معادن و فلزات که آخته میگردد و چون سیل روان میشوند آن مایع گداخته برای نیکان چون شیر گرم و ملایم خواهد شد. پس از شکست لشکریان اهریمن، اهریمن تا ابد در ظلمت فرو میرود و زمین صاف و مسطح شده از هر تیرگی پاک میگردد. این حالت را فرشکرد گویند که به معنای تصفیه و تجدید است و جهانی نو که جز نیکی و عدالت و راستی در آن حکمفرما نیست به وجود میآید و جهانیان برای همیشه خوشبخت و کامران خواهند بود.
بنا به اعتقادات زردشتی، روان آدمی پس از مرگ سه روز در اطراف جسد به سر میبرد و سپس بر اثر وزش باد به جایگاهی که باید حساب اعمال خاکی خود را در آنجا بدهد و مورد قضاوت واقع گردد برده میشود. جسد او را باید دور از مردم بر بالای کوه در جاهایی که آنها را برج خاموشان گویند بیفکنند تا طعمه مرغان و جانوران لاشخور گردد. پس از مدتی آن استخوانهای پراکند را گرد آورده در چاهی که آن را استودان (استخواندان) گویند میریزند، زیرا آب و خاک و آتش مقدساند و آلودن آنها جایز نیست
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- تهران سال 1920
- شناخت جامعه عشایری ایران
- وضعیت زنان در دوران قاجار
- چگونه نماد شیر و خورشید در پرچم ایران به نشان الله تبدیل شد؟
- در حرمسرای شاهانی ایرانی چه می گذشت؟
- عمارت کلاه فرنگی قزوین
- از بنیانگذار سلسه ی همخامنشی بیشتر بدانیم
- سدسازي در ايران باستان
- زیور آلات در ایران باستان
- مروری بر واحد پول ایرانیان باستان
- مراسم اهدای دکتری افتخاری توسط عبدالرحمن پوترا، نخستوزیر وقت مالزی به شاه ایران
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)