محرم الحرام ماهی است که هر سال در تقویم قمری تکرار میشود. ما هر سال حسین و یارانش را مرور میکنیم؛ با آنها عازم سفر میشویم؛ وقایع کربلا را با جزئیات کامل آن پشت سر مینهیم؛ در شام غریبان حسین شرکت میکنیم؛ با قافله اسیران کربلا همراه میشویم؛ هم سخن با زینب و هم ناله با زین العابدین(ع) می شویم؛ و سفر را به پایان میرسانیم تا سالی دیگر.
احساسات برانگیخته میشود؛ اوج میگیرد؛ و در زلالترین شکل خود فرود میآید؛ اما نباید بیحاصل تمام شود.
محرم باید عامل حرکت ما و جامعه ما باشد. باید چیزی در پس این همدردی ناب که با جمله «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما» خود را نشان میدهد باقی بماند.
چه خوب است اگر در سفر هر سالهمان درسی از حسین و یارانش فراگیریم. هر سال تحلیلی نو، برداشتی جدید و درکی تازه از محرم ارائه کنیم. اگر انسان موجودی جستجوگر و در اندیشهی شدن است، حسین میتواند سهمی بزرگ در چگونه شدن او داشته باشد. ما میتوانیم هر سال چگونه بودن و چگونه شدن خود را با عاشورا مرور کنیم تا مبادا تکرار هر سالهی شعارهای عاشورا ما را از پرداختن به عمق آنها بازدارد و مبادا خطر روزمرگی، حرکت را از وجودمان سلب نماید.
برای نمونه به
صبر و استقامت حسینی اشاره میکنم:
حسین نوه پیامبر(ص) است. همان کسی که پیامبر در مورد او فرمود: "حسین از من است". پیامبر او را به سینه خود میفشرد و میبویید و میبوسید...
همانگونه که پیامبر مشتاق حسین است، حسین نیز مشتاق پیامبر و بیش از همه علاقمند به تداوم راه اوست. حسین بیش از آنکه غم خود و اهل بیت خود را داشته باشد، اندوه اهداف بر زمین مانده پیامبر را دارد که هنوز چند صباحی از رحلت او نگذشته، دارد به فراموشی سپرده میشود. او اندوه امت پیامبر را دارد که حرص و طمع دنیا با سکوت و خاموشیشان بر جور و ستم همراه شده و خلق عظیم پیامبر را از یاد بردهاند. آیا تحمل این مصائب بر کسی که مشتاق پیامبر و دین اوست سنگین تر از مصائب عاشورا نیست؟
حسین برای اصلاح امت جدش، برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه قسط و عدل و تاباندن نور، معنویت و تقوا در جامعه باید حکومت تشکیل دهد اما شرایط و امکانات این اجازه را به او نمیدهد. غم دیگر حسین، قلت همراهان است که اجازه عمل را از او میگیرد. برنامه تعلیم آموزه های پیامبر و پرورش شاگرد توسط امام حسین دنبال میشود اما هماورد بی اخلاقی و بی تقوایی جامعه نمیشود. او باید نظارهگر دنیاطلبی رو به فزون و غیرت و ایمان رو به کاستیای باشد که از فسادانگیزی و تحریف حکومت منحط یزید سبب میگردد. تحمل جور و ستم بسی ناگوار و سخت است و سخت تر از آن ناتوانی از ایجاد تغییر در این وضعیت است.
او آنگاه که بر سر مزار جدش، از خدا و پیامبر او کسب تکلیف میکند، در می یابد که باید با تمام هستی و وجود خویش از دین خدا حفاظت کند. بایستی با نشان دادن حقیقت، واقعیت موجود را برملا سازد و حقیقت تنها با شهادت او و یارانش آشکار میشود. حسین، حقیقت را در چند عرصه روشن میسازد. او از سویی زندگی موجود را که به سکوت بر ظلم رضایت داده و آسایش و سود دنیا را بر آخرت ترجیح میدهد، نقد میکند و مرگ با عزت را برتر از تن دادن به ذلت پذیرش حکومت ظلم میداند. امام و یارانش با دادن خون خود نشان دادند که به مرحلهای از اخلاق دست یافتهاند که رضایت خداوند و فنای فی الله را برتر از هوا و هوس و شهوات دنیا میدانند و به شناختی رسیدند که تنها محبت خداوند را جستجو کنند و در راه او صبر و استقامت ورزند. بنابراین عرصه دیگر صبر و استقامت حسینی، صبر بر از دست دادن فرزندان و خویشان و یاران بود.
غم عاقبت بازماندگان جنگ (اهل بیت و زنان و کودکان) برای حسین، شاید افزون تر از مصیبت از دست دادن عزیزان باشد. آنان که شهد شهادت نوشیدهاند به فوز الهی نائل شده و از غم دنیا رستهاند اما بازماندگان علاوه بر تحمل مصائب گذشته، باید ناظر صحنه های دلخراش دیگری نیز باشند که بیحرمتی به اجساد عزیران از این جمله است و امام از این آینده نزدیک مطلع بود و غمناک و پیشاپیش به زینب قوت قلب میداد.
اندوه هیچیک از این مصائب، در اراده و عزم امام حسین (ع) خللی وارد نساخت. جهاد اصغر او در مقابل لشکریان یزید، قابل مقایسه با جهاد اوسط وی در غلبه بر هوای قدرت و ثروت دنیا که با پذیرش بیعت یزید به راحتی بدانها دست می یافت و در مقابل جهاد اکبر وی که تمامی هستی و وجود خویش و تمامی عزیران خود را در راه رضای الهی قربانی نمود قابل مقایسه نیست.
از این همه استقامت چه می آموزیم؟ ما در کدام درجه از استقامت و صبر ایستادهایم؟ ما در مقابل هوای نفسی که ما را به کسب سود افزون تر، شهرت و مقام بالاتر و لذات بیشتر بر میانگیزد چقدر مقاومیم؟ آیا میکوشیم در هر سال که به محرم می رسیم میزان صبر و مقاومتمان را رزیابی کنیم و درجه ای بر آن بیفزاییم؟
منبع: ابنا