مساله ای که امروزه ذهن اندیشمندان دلسوز را به خود مشغول داشته و به فکر چاره اندیشی برای آن هستند، فضای محصور و طراحی شده ای است که آدمها به ناچار و ناخودآگاه در آن زندگی می کنند و می پندارند آن گونه زندگی می کنند که خود می خواهند و می پندارند که نوع لباس،غذا، اتومبیل، تفریح و گردش، کتاب، مجله و ده ها جزء دیگر از اجزای زندگی را کاملاً به سلیقه ی خود انتخاب می کنند.
این اندیشمندان دلسوز، که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود، می گویند در دنیای کنونی، آزادی شیوه ی زندگی، در هاله ای از ابهام و تردید جدی قرارگرفته است .
گرچه به طور مثال، مدلباس، مدل اتومبیل و شکل آرایش بر کسی تحمیل نمی شود و انتشار صدها هزار روزنامه و مجله ی متنوع، نمادی از آزادی اندیشه است، اما اگر از این نگاه ظاهربین بگذریم و ژرفای زندگی انسان امروز را بکاویم، می بینیم که بر دست و پای عقل و خرد بسیاری از انسانها، زنجیرهای ضخیم بسته شده که میدان عمل آزاد و انتخابگرانه ی آنها را کاملاً محدود کرده است.
شاید برای اولین بار در تاریخ انسان باشد که نصف ثروت جهان در مالکیت فقط سیصد خانواده است و نصف دیگر آن، بین شش میلیارد جمعیت زمین، آن هم باز به صورت ناعادلانه توزیع می شود.
از این رو کاملاً منطقی است که دستگاه های فرهنگ ساز جهان در انحصار کسانی باشد که نصف ثروت جهان را در مالکیت خود دارند و با پیچیده ترین روش های تبلیغاتی، فکر و قلب بسیاری از انسان ها را مسحور می کنند و برای آنها سلیقه آفرینی می نمایند.
لحظه ای که یک ورزشکار محبوب با پوشیدن لباسی با طراحی جدید پشت صفحه ی تلویزیون ظاهر می شود و هزاران نفر مشتاق خود را غیر مستقیم به پوشیدن آن تر غیب می کنند، روشن است که سود و منفعت مادی این کار به چه کسانی می رسد و ثروت چه گروهی را افزایش می دهد.
امروزه قدرتهای تبلیغاتی، نیاز آفرینی می کنند و مردم را به نیازهای کاذبی که آفریده اند، می کشانند.
امروزه، با کمک تبلیغات، ذائقه سازی می کنند و سلیقه ها را شکل می دهند. در کنار شرکت های بزرگ تولیدی و تجاری، گروه سلیقه سازو ذوق آفرین در تدارک آفرنیش مدل های جدید و تحمیل سلیقه های خود برافرادند.
ممکن است گفته شود:
مگر ارائه ی مد روز وسلیقه سازی کار ناپسند است؟
در پاسخ باید گفت:
اولاً، این سلیقه سازی ها به خاطر خدمت به مردم نیست، بلکه با هدف فروش بیشتر کالاهای سرمایه داران بزرگ و جمع آوری ثروت مردم دنیاست.
ثانیاً، ایجاد تنوع طلبی کاذب در زندگی مادی و مشغول و سرگرم کردن مردم به این امور، فرصت فکر کردن در امور معنوی و اخلاقی را از آنها می گیرد و هویت و شخصیتشان را در حد تمایلات و لذت های مادی پایین می آورد.
آری این سلیقه ها و مدها، هدف حقیری هستند که انتخاب آن ها بر انسان امروز دیکته می شود.
وقتی که زندگی از هدفهای بزرگ و متعالی تهی می شود، برای پر کردن خلاء ناشی از بی هدفی، راهی جز ایجاد نیازهای کاذب و اهداف دروغین نمی ماند.
به راستی، آیا این همه تنوع و رنگارنگی در لباس، غذا، آرایش، کالاهای صنعتی و خانگی پاسخی به نیازهای حقیقی ماست؟ آیا توجه و دل مشغولی روزانه ی مردم به این امور، آنان را از توجه حقیقی باز نداشته است؟ آیا بسیاری از مردم دنیا، خویشتن حقیقی خود را فدای ثروت اندوزی جمعی اندک و ارضای خواهشهای نفسانی آن عده نکرده اند؟
آیا حقیقت جز این است؟؟؟؟؟