تربیت انسان بیشتر از جنبه عملی مورد نظر است و مربّی موفق بایستی افزون بر آموزشهای لازم، دسترسی به گونههای عملی و الگویی كامل برای تعلیمات خود داشته باشد و خود نیز با صفات و اخلاق و اعمال خویش مسایل تربیتی را در صحنه عمل نشان دهد. این ویژگی در تربیت اسلامی ممتاز و شاخص است. محمدی زیستن تفسیر تأثیر نقشِ زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بر حیات مادی و معنوی انسانها است كه از توجه به كلمات و فرمایشات حكیمانه اثرگذارتر است.
درس زندگی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) سرمشق زیبای زندگی برای تمامی كسانی است كه به اهداف عالی انسانی میاندیشند و در جهت تعالی و كمال زندگی گام بر میدارند. همچنان كه قرآن كریم میفرماید: ﴿ولكم فی رسول الله أسوة حسنة﴾.[1]
پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله) در تمامی ابعادی كه یك انسان قابلیت رشد و كمال دارد؛ بهترین اسوه، الگو و سرمشق است. همچنان كه پیش از این گفتیم؛ محمدی زیستن آرمان مسلمانان است، نیز در ادعیه وارده از معصومین﴿علیهم السلام﴾ رسیدن به چنین زیستنی از خداوند طلب میشود. چارچوب زیستن محمدی دارای اصول و اسلوب است. یكی از این اصول؛ ساده و روان زیستن میباشد.
آری خاتم رسل الهی و عصاره و هدف خلقت در حالی سرنوشت بشریت را به سوی خیر و سعادت رقم زد، و بر كسریها و قیصرها غلبه كرد، و امپراطوریهای زمان خود را به شكست وا داشت، و قدرت كاخ نشینان عالم را در هم كوبید، و شرق و غرب عالم را به سوی بندگی خداوند دعوت كرد كه كوخ نشینی و زندگی ساده او بر هیچ یك از افراد آگاه پوشیده نیست.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) میفرماید: <برای تو كافی است كه راه و رسم زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را اطاعت نمایی، تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیبهای دنیا و رسواییها و زشتیهای آن باشد، چه اینكه دنیا از هر سو بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بازداشته و برای غیر او گسترانیده شد. از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهای آن فاصله گرفت... محبوبترین بنده نزد خدا كسی است كه از پیامبرش پیروی كند و گام بر جایگاه قدم او نهد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دنیا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلوش از تمام مردم فرورفتهتر، و شكمش از همه خالیتر بود، دنیا را به او نشان دادند، امّا نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن میدارد آن را دشمن داشت، و چیزی را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچیز میدانست. اگر در ما نباشد جز آن كه آنچه را خدا و پیامبرش دشمن میدارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداریم؛ برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمانهای او كافی بود.
و همانا پیامبر <كه درود خدا بر او باد> بر روی زمین مینشست و غذا میخورد و چون برده، ساده مینشست، و با دست خود كفش خود را وصله میزد، و جامه خود را با دست خود میدوخت، و بر الاغ برهنه مینشست، و دیگری را بر پشت سر خویش سوار میكرد. پردهای بر در خانه او آویخته بود كه نقش و تصویرها در آن بود، به یكی از همسرانش فرمود: "این پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن میافتد به یاد دنیا و زینتهای آن میافتم." پیامبر با دل از دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خود ریشه كن كرد، و همواره دوست داشت تا جاذبههای دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایی تهیه نكند و آن را قرارگاه دایمی خود نداند و امید ماندن در دنیا نداشته باشد؛ پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون كرد، و دل از دنیا بركند، و چشم از دنیا پوشاند، و چنین است كسی كه چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد بر آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود>.[2]
یكی از اصحاب رسول خدا میگوید: <در مشربهام ابراهیم خدمت پیامبر رسیدم، در حالی كه حضرت بر تكهای خشن دراز كشیده بود و قسمتی از بدن مباركش بر روی خاك بود و بر زیر سر متكایی را كه از لیف خرما پر شده بود، گذاشته بود. سلام كردم و نشستم، و عرض كردم: یا رسول الله شما كه برگزیده خدا و بهترین بندگان او و نبی الهی چنین هستید، در حالی كه كسری و قیصر بر تختهای طلا و فرشهای ابریشم و حریر مسكن گزیدهاند. حضرت فرمود: "این گروه كه از آنها صحبت كردی قومی هستند كه خدا زندگی برگزیدهشان را در حالی كه در معرض نابودی است برایشان به تعجیل عطا كرده، در حالی كه زندگی برگزیده و پاكیزه ما را كه ابدی است تأخیر انداخته است">.[3]
و در جای دیگر فرمود: <مرا با دنیا ﴿و این زیورهای آن﴾ چه كار؟ مَثَل من و دنیا همچون فردی است كه در روزی گرم و تابستانی بر درختی بگذرد و ساعتی در زیر سایهی آن استراحت كند و كسی كه دنیا را به این چشم میبیند به آن اعتماد نمیكند و اینكه زندگیاش در سختی و تنگی میگذرد یا در راحتی و آسایش توجه ندارد>.[4]
چنین بود كه حضرت در تمام طول زندگی، برای خویش سنگی را روی سنگ دیگر ننهاد و بنایی را نساخت.
فرش پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبایی بود و تشك حضرت از لیف خرما پوشیده بود. شبی برای ایشان دو زیرانداز انداختند. حضرت به یك زیرانداز اكتفا فرمود.[5] در خوراك به سادهترین و حداقل آن اكتفا میكرد. عیون اخبار الرضا به سه سند از امام رضا(علیه السلام) از اجداد طاهرینش نقل میكند كه فرشتهای نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و عرض کرد: <ای محمد! پروردگارت به تو سلام میفرستد و میفرماید: "اگر بخواهی تمام سرزمین مكه را برایت پر از طلا مینمایم." حضرت سر را به آسمان بالا برد و فرمود: پروردگارا از تو میخواهم كه روزی از غذا سیر بشوم و تو را شكر نمایم و روز دیگر گرسنه شوم و دوباره از تو بخواهم [تا مقام بندگی كه عرض نیاز و سپاس به درگاه الهی است دائماً محفوظ بماند].
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: پیامبر(صلی الله علیه و آله) عصر پنجشنبهای به مسجد قبا رفت، از همراهان نوشیدنی طلبید، اوس بن خولی انصاری ظرفی شیر و عسل برای حضرت آورد، پیامبر به محض آنكه جرعهای از آن نوشید، آن را پس زد و فرمود: <دو نوشیدنی در حالی كه به یكی از آنها میشود اكتفا كرد، نه آن را مینوشم و نه آن را تحریم میكنم ولكن به جهت تواضع و كوچكی كردن به درگاه الهی آن را نخواهم نوشید. و كسی كه برای خدا تواضع كند، خدا او را سرفراز و سربلند خواهد كرد و كسی كه بر خدا، بزرگی فروشد، خدا او را ذلیل و خوار خواهد كرد و كسی كه در زندگی میانه رو باشد؛ خدا روزی او را بدهد و كسی كه زیاده روی و تبذیر كند، خدا او را محروم خواهد كرد، و كسی كه زیاد به یاد مرگ باشد، خدا او را دوست دارد>.[6] برداشت ما از این روایت آن است كه تنوع در خوراك، لذت چرانی و شكم پروری و مستی، كه نتیجهاش غفلت از مبدأ هستی و مرگ و احساس دارایی و تكبر است و به دنبال آن، روحیهی بندگی كه خمیر مایه محبت الهی است، از انسان زدوده میشود.
چنانچه اغنیا نه تنها به جهت مواسات و همدردی با فقرا، بلكه برای درك بندگی و چشیدن لذت محبت الهی و محبوب الهی گردیدن به سادگی در خوراك روی آورند و در نحوه خوردن و استفاده از مواهب الهی اقتدا به پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) نمایند، بایستی از تجملات دور شوند.
امام صادق(علیه السلام) دربارهی پوشش پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرماید: <شخصی نزد پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آمد و دوازده درهم به پیامبر داد؛ از آنجا كه لباسهای حضرت فرسوده شده بود، ... به همراه حضرت علی به بازار رفتند تا پیراهنی بخرند. در بین راه چشم پیامبراكرم(صلی الله علیه و آله) به دختركی افتاد كه گوشهای نشسته و گریه میكرد. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) پرسید: چه مشكلی داری؟ گفت: ای رسول خدا خانوادهام چهار درهم به من داد تا چیزی بخرم، آن پول گم شد و جرأت نمیكنم كه به خانه برگردم. پیامبراكرم(صلی الله علیه و آله) چهار درهم به او داد و فرمود: نزد خانوادهات بازگرد. سپس پیامبر در بازار پیراهنی به چهاردرهم خرید و خدا را ستایش كرد و از بازار بیرون آمد. مرد برهنهای را دید كه میگفت: هر كس مرا بپوشاند، خداوند او را از لباس بهشتی بپوشاند. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) لباسی را كه خریده بود به او داد و به بازار بازگشت و پیراهن دیگری را به چهار درهم باقیمانده خرید و حمد خدا را گفت و به سوی منزل بازگشت. در بین راه همان دخترك را دید كه نشسته و میگرید. پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: چرا به خانه نمیروی؟ گفت: ای رسول خدا! چون دیر شده، میترسم مرا كتك بزنند. حضرت فرمود: از جلو برو و خانهات را به من نشان بده. سپس ایشان نزدیك خانه ایستاد و فرمود: <السّلام علیكم یا أهل الدار> كسی جوابش را نداد، دوباره سلام كرد، كسی جوابش را نداد. دفعه سوم جواب آمد: <علیك السلام یا رسول الله و رحمة الله و بركاته> حضرت فرمود: چرا دفعه اول و دوم جواب سلام را نگفتید؟ گفتند: سلامت را شنیدیم، دوست داشتیم كه بیشتر سلام كنی، پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: این دخترك مقداری تأخیر داشت او را بازخواست نكنید. گفتند: ای رسول خدا! حال كه شما این راه را آمدهاید، او را آزاد كردیم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه دوازده درهم با بركتی! دو نفر را لباس پوشاند و بردهای را آزاد ساخت>.[7]
مرحوم طبرسی در مكارم الاخلاق از انس بن مالك نقل میكند كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به عیادت مریض و تشییع جنازه میرفت و دعوت بندگان را میپذیرفت و بر الاغ سوار میشد. و این سیره آن حضرت بود كه برخلاف صاحبان منصب و قدرت دنیوی، هیچ شأنی به جز بندگی خدای متعال برای خویش قایل نبود. از این رو اصحاب به راحتی به ایشان مراجعه میكردند و مشكلات خود را با حضرت مطرح مینمودند.
انس بن مالك میگوید: <فردی پیامبر را در مسیر دید و عبای حضرت را چنان به شدت كشید كه وقتی به گردن مبارك حضرت نگریستم اثر كشیده شدن حاشیه عبا را بر گردن ایشان مشاهده كردم. آنگاه با گستاخی نیز گفت: ای محمد دستور بده از مال خدا كه در اختیار توست به من هم قدری داده شود. حضرت نگاهی به او كرد و خندید و دستور داد به او كمك شود>.[8]
در تواضع و سادگی رسول اعظم(صلی الله علیه و آله) همین بس كه وقتی سواره بود، اجازه نمیداد كسی در كنارش راه برود، بلكه او را بر مركب خویش سوار میكرد و یا میفرمود: <تو جلو برو، تا در فلان مكان به تو ملحق شوم>.
دیلمی در ارشاد میگوید: پیامبر علاوه بر اینكه سوار الاغ میشد، فردی را كنار خود سوار میكرد. از خریدن وسایل مورد نیاز خانواده خود، از بازار و حمل آن به منزل خجالت نمیكشید. با ثروتمند و فقیر مصافحه مینمود. بر همگان اعم از ثروتمند و فقیر، بزرگ و كوچك سلام میكرد و اگر به چیزی هرچند خرمای خشك شده دعوت میشد، آن را كوچك نمیشمرد. كم خرج و كریم الطبع و خوش برخورد بود. چهرهاش باز و بشّاش و همراه با لبخند بود.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: <حضرت خود در را میگشود و به جایی تكیه نمیزد. هدیه را هرچند یك جرعه شیر میپذیرفت، ولی از صدقه نمیخورد. به صورت كسی خیره نگاه نمیكرد. كسی را كه بر ایشان وارد میشد احترام میكرد و او را بر چیزی كه زیر خود پهن كرده بود، مقدم میداشت>.
نیز از همین امام معصوم (علیه السلام) نقل شده است كه فرمود: <روزی برای حضرت هدیه آوردند. ایشان آن را بین اصحاب صفه تقسیم كرد، ولی به برخی از آنها نرسید. حضرت احساس كرد ممكن است باعث ناراحتی افراد شود. به سوی آنها رفت و فرمود: <ای اهل صفه از شما معذرت میخواهم، مقداری مال به دست ما رسید و خواستیم بین شما تقسیم كنیم، ولی به همه نرسید. از اینرو گروهی از شما را كه از داد و بیدادشان میترسیم، مقدّم داشتیم>.[9]
در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میخوانیم كه حضرت میفرماید: <پنج چیزند كه تا مردن آنها را وانگذارم؛ غذا خوردن بر روی زمین با بندهها، و سوار شدن بر الاغ پالان شده، و دوشیدن بز با دست خودم و پوشیدن لباس پشمین و سلام كردن بر كودكان، تا این كارها پس از من روش عموم باشد>.[10]
سادگی و روانی زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نحوه برخورد با اصحاب و مردم تنها جنبه فردی نداشت، بلكه براساس كلام آن حضرت: <لتكون سنّة من بعدی> دلالت بر این دارد كه هرگز شؤونات اعتباری مجوز برای سختگیری در زندگی و تشریفات و رفاه گرایی نیست و همه امت اسلامی باید شیوه زندگی پیامبر را به عنوان روش برگزیده در تمامی شؤونات زندگی پیاده كنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در لزوم اقتدا به این روش پیامبر میفرماید: <پس باید اندیشه كننده به عقل خویش مراجعه كرده؛ ببیند آیا خداوند محمد(صلی الله علیه و آله) را به آن حالت گرامی داشته، یا آنكه او را خوار كرده و كوچك شمرده است، اگر بگوید: او را خوار كرده، سوگند به خداوند بزرگ دروغ گفته و بُهتان بزرگی زده ﴿زیرا چگونه تصوّر میتوان كرد كه خداوند بهترین آفریده خود را كه معصوم و منزّه از هر خطا است خوار گرداند﴾ و اگر بگوید: او را گرامی داشته، باید بداند كه خداوند غیر آن حضرت را خوار كرده كه دنیا را به او ارزانی داشته و آن را از مقرّبترین مردمان به خود دور كرده است، پس باید پیرو، از پیغمبر خود پیروی كند و دنبال نشانه او برود، و در آید هرجا كه او را درآمده ﴿گفتار و كردارش طبق دستور او باشد﴾ و اگر از آن حضرت پیروی نكرد، از تباه شدن ﴿در دنیا و آخرت﴾ ایمن نیست؛ زیرا خداوند, محمّد(صلی الله علیه و آله) را نشانه قیامت قرار داده ﴿چون بعد از او پیغمبری مبعوث نخواهد شد﴾، و مژده دهنده بهشت و بیم كننده از عذاب گردانیده ﴿پس چون به همه احوال آگاه بود﴾ با شكم گرسنه از دنیا بیرون رفت ﴿از لذت و خوشی آن بهرهمند نگردید﴾ و به آخرت با سالم ماندن ﴿از جمیع معاصی﴾ وارد شد، سنگی به روی سنگی نگذاشت ﴿بنایی نساخت﴾ تا اینكه راه خود را پویید ﴿زندگانی خویش را به سر رساند﴾ دعوت پروردگارش را اجابت نمود ﴿از دنیا رفت﴾، پس چه بسیار بزرگ است احسان و نیكویی خدا به ما از اینكه نعمت وجود آن حضرت را به ما عطا فرمود كه برای ما پیشروی است كه از او پیروی میكنیم، و پیشوایی است كه گام در جا پای او مینهیم ﴿و من در همه زندگانی از آن بزرگوار پیروی نمودم﴾...>.[11]
منابع
[1]. الأحزاب ﴿33﴾ : 21.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 160.
[3]. بحارالانوار، ج 62 ، ص 32.
[4]. مجموعه ورام، ج 1، ص 148.
[5]. بحارالانوار، ج 16، ص 216.
[6] . اصول كافی، ج 2، ص 121.
[7]. همان، ص 214.
[8]. همان، ص 230.
[9]. همان، ج 2، ص 219.
[10]. علل الشرایع، ج 1، ص 130 و عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 87 و خصال، ص 271 و 272.
[11]. نهج البلاغه، خطبه 159.
ماهنامه نامه جامعه، شماره بیست و هفتم.