|
|
|
|
ننــوازی به سرانگشـــت ، مرا ســازِ خموشــــــــم
زخمـــه بر تـارِ دلـــم زن که در آری به خـروشــــم !
من زمیــن گیـــر گیاهـــم ، تو سبـــک سِیـــر نســیمــی ..
که به زنجیـــــــــر وفایـــت نکشــــــــــــم هر چـــه بکوشــــــم ......
تو و آن الفـــت دیریــن ... مـــن و این بوســــه شیــــرین
به خدا باده پرســــــــتی ، به خدا باده فروشــــــــــم ... !
.
.
(بانو سیمین بهبهانی)
.................................................. .....................
پی نوشت :
سیمین بانو به کما رفت ....
برای بهبود حالشون دعا بفرمایید .. سپاس
ویرایش توسط بهمن پور : 2014-08-30 در ساعت 00:02
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-08-10)
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- وای ، باران حمید مصدق
- ترا من چشم در راهم شباهنگام...
- شعر زیبای عطار نیشابوری
- ایام فاطمیه و شعری در این باب
- ریشه واژگان عامیانه
- ایرج میرزا، شجاع و خوش زبان
- بهار عبرت آموز زندگي
- بهار فصل عطر هاي دل انگيز
- نوحه های بازاری یا نوحه های سنتی؟
- اثری از عارف قزوینی
- ثریا ابراهیمی (پری) معشوقه معروف استاد شهریار
سیمین بهبهانی که از روز گذشته در بیمارستان بستری است به کما رفته و حالش وخیم است.
آفتاب: او اضافه کرد: این شاعر الان هم در کمای کامل به سر میبرد و در سیسییو بستری است.
فریبرز رئیسدانا مدیر نشر نگاه و ناشر آثار سیمین بهبهانی در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت این شاعر گفت: من تا پایان ساعت ملاقات در بیمارستان بودم، حال ایشان خوب نیست، ریه او آب آورده است.
وی با بیان این که روزهای پیش حال بهبهانی خوب بود، افزود: وضعیت جسمانی وی به مرور تحلیل رفت و اکنون حالش وخیم است.
او اضافه کرد: این شاعر الان هم در کمای کامل به سر میبرد و در سیسییو بستری است.
خانواده سیمین بهبهانی تمایل ندارند فعلا درباره وضعیت این شاعر صحبت کنند.
سیمین بهبهانی که چند روزی است در کماست، در نوشتاری از خاطره دیدارش با پروین اعتصامی سخن گفته است.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این شاعر غزلسرا در متنی با عنوان «جنینی که من بودم» مینویسد: ... مادر شعر میسرود و من از او تقلید میکردم، اما نهانی. یک روز که دستنوشتههایم را زیر بالشم یافته و خوانده بود، پرسید: شعر مینویسی؟ سرخ شدم و گریستم و این دومینبار بود که در برابر نگاه جستوجوگرش سرخ میشدم و میگریستم. و آنک... گویی که بلوغ را دوباره دریافته بودم. مادر نوازشم کرد و دل داد و آیندهای روشن برایم آرزو کرد.
چند روز بعد زنی جوان با مادر خود، که بسیار شبیه دخترش بود، به خانه ما آمدند. ماه اسفند بود. زن جوان شرمرو و اندکسخن بود. مادرم شعر مرا که خود دستکاری کرده بود، برای او خواند. زن جوان مرا بوسید. وقتی رفتند مادر گفت: او پروین اعتصامی است، بزرگترین بانوی شاعر. شاید نهانی آرزو کرد که روزی چون او باشم.
در فروردین سال بعد، پروین اعتصامی درگذشت، به بیماری حصبه، اما خاطره دیدارش در من نخواهد مرد و شاید گلی بر خاکم برویاند و:
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است...
و شعر - حریری آبی و بینهایت - تا کهکشان ادامه داشت. ای کاش میتوانستم سینه بر نرمی این گستره بسایم و با سر، در میان دو بال گشوده، بر تمامت آن درخشندگی شیار بکشم. در گرته زرین آفتابش تن بیندایم و در بخور خیالگونه ابرش دم زنم و همه لحظههای بیپایانش را بیازمایم. اما این پرنده کوچک و این گستره بینهایت؟ هیهات! دریغی بر محال و محالی در بیکرانگی! نصیب من بالزدنی است با فوج پرندگان دیگر – نتهای سیاه و سفید، پراکنده و لغزان در فضای موسیقی - تا مگر گوشی فراز و فرودمان را، گشت و واگشتِمان را، تحریر ظریف بالهایمان را در مقطع کوچکی از این بیکرانه نیلگون بشنود.»
به گزارش ایسنا، سیمین بهبهانی از شامگاه چهارشنبه (15 مردادماه) در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری شده و در کماست.
به گفته علی بهبهانی - پسر این شاعر -، نارسایی تنفس و ریه به قلب او زده و قلبش با شوک الکتریکی برگشته و کار میکند. در حال حاضر هم با تنفس مصنوعی نفس میکشد.
پینوشت: مطلب بالا از «گزینه اشعار» سیمین بهبهانی منتشرشده در انتشارات مروارید برگرفته شده است.
سیمین بهبهانی درگذشت...روحش شاد و یادش برای همیشه زنده باد
حافظ ها.. سعدی ها..مولانا ها...بابا طاهر ها..خیام ها..خواجوی کرمانی ها..صائب تبریزی ها..شاملوها..اخوان ها..مشیری ها...شهریار ها...بهبهانی هاو....و..و..و..
آیا ایران دگربار از این شاهکار های قرن به خود خواهد دید؟
مرگ یک شاعر همانقدر تلخ است که قطع یک درخت با سرشاخه های سبزش…
مرگ یک شاعر ، فاجعه آتش کشیدن به باغیست که باغبانش برای درختهای به پهلو افتاده هر روز مرثیه ای تازه می خواند…
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
چرا رفتی ؟! چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
خیالت گر چه عمری یار من بود
امیدت گر چه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساقرم ده
جواد مجابی میگوید سیمین گوهر زنانه شعر ایران است.
این شاعر و نویسنده در پی درگذشت سیمین بهبهانی در یادداشت ارسالیاش به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نوشته است:
«سیمین گوهر زنانه شعر ایران است، شعر مادرانه که عاشق است و آفریننده و بارآورنده، در برابر گوهر چیرگیآموز، خشن و فاتح تاریخ شعر. شعرش همان زندگی بود. زندگی را بخشیده بود به شعر، به عشق، به مردم وطنش، به روزگار خویش.
کامروا بود اگرچه خوشدل نبود. کامروا بود چون آنچه در سر داشت و در دل داشت سرود، آن سرودهها را مردم از بر داشتند و در جان داشتند. خوشدل نبود چون روزگار را به کام مردم نمیدید و همواره برای مردمش بهترینها را آرزو میکرد.شنیدم شاعر رفته است، از میان ما رفته است.
شیرینی از دل ما رفته است، کالبد نحیف رنجکشیده را وانهاده است. میبینم شاعر بازگشسته است، مثل همیشه با شعرهایش، لبخندش، مهربانی و رویاهایش که چتری از صلح و زیبایی بر سر ما و آیندگان است.
شاعر با ما در سرودههای سترگش زندگی میکند و میماند پرشور و همدل در حافظه مردم ایران. سوگوار اوییم و او سوگواری را چندان دوست نمیداشت.»سیمین بهبهانی بامداد امروز (سهشنبه، 28 مردادماه) در سن 87 سالگی بر اثر ایست قلبی و تنفسی در بیمارستان پارس تهران درگذشت.
ایسنا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)