سبک زندگی اسلامی از کتاب مفاتیح الحیاه تالیف حضرت آیت العظمی جوادی آملی ( دام ظله العالی )
همانگونه که آدمیان در سایر رشته های علمی و عملی یکسان نیستند ، در مسائل اقتصادی نیز همسان نیستند ؛ مانند تفاوت گردش خون در رگ های بدن که در برخی از آنها ، خون بیشتر و در بعضی خون کمتری به تناسب همان رگها جریان دارد و این تفاوت ، براساس نظم طبیعی و تفاوت استعدادهای آنهاست . در نیازهای جامعه نیز همین گونه تفاوت هست ؛ در برخی اقتضای هزینه کردن بیشتر است و در بعضی به ثروت و هزینه های کلان نیاز نیست و این تفاوت ، برخاسته از نیازهای طبیعی جامعه است، بنابراین اگر در قسمت پرهزینه ، ثروت کمتر صرف گردد یا در بخش کم هزینه ، ثرو ت بیشتری خرج شود، تعادل جامعه بر هم خواهد خورد.1
در قرآن به بهره برداری ار نعمت های الهی سفارش شده و همه سفارش ها درباره کار و تولید و اهمیت آن برای ایجاد زمینه مصرف درست در جهت رشد و تعالی انسان است. مصرف یادشده نیز یا برای تامین نیازهای فردی یا اجتماعی است. خدای سبحان میفرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید !
از نعمت های پاکیزه ای که به شما روزی داده ایم ، بخورید و شکر خدا را به جا آورید ، اگر او را پرستش می کنید!2 و می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید ! چیزهای پاکیزه را که خدا برای شما حلال کرده است ، حرام نکنید و از حد نگذرید ، زیرا خدا متجاوزان را دوست نمی دارد.3
قرآن مال را امانت الهی می داند و می فرماید : و از مالی که خدا به شما ارزانی کرده است به عنوان زکات به ایشان بدهید ] تا بتوانند بهای خود را بپردازند[ ((و ءاتوهُم مِن مالِ الله الَّذی ءاتکُم))4 ای مومنان ! ایمان به خدا و رسول را در خود تقویت کنید و از اموالتان که خدا شما را در آن هاجانشین ] خود یا[ دیگران قرار داده است در راه خدا انفاق کنید : ((ءامِنوا بِالله و رَسولِهِ و اَنفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیهِ))5 ، بر این اساس امام صادق (ع) فرمود: مالت را همچون عاریه ای قرار ده که باید آن را بازگردانی.6
در سخنی دیگر می فرماید : خدا اموال را برای اینکه در جهت الهی هزینه کنید به شما عطا فرموده است ؛ نه اینکه آن را بیندوزید.7
امام سجاد(ع) می فرماید: جوانمردی کامل در بهره برداری از ثروت است.8
پاورقی ها
1- وسائل الشیعه ، ج 9 ، ص 289 ؛ ر.ک : تفسیر الیاشی ، ج 2 ص 94
2- سوره بقره ، آیه 172
3- سوره مائده ، آیه 87
4- سوره نور ، آیه33
5- سوره حدید ، آیه 7
6- الفقیه ، ج 4 ص 410
7- الکافی، ج 4 ، ص 32
8- الکافی ، ج 1 ، ص 20