کارگران در طول تاریخ بشریت، از آغاز تاکنون از بهترین توده های انسانی بوده اند، و برخلاف رنجها و تلاشهایی که کشیده اند، همیشه در محرومیت و سختی به سر برده اند و بر آنان ستمها رفته است و نسبت به آنان تبعیضها روا داشته شده است.
همواره از حقوقشان محروم گردیدند و از رفاه در زندگی و امکانات حیات دور ماندند، و در زیر یوغ کارفرمایان و صاحبان زر و زور قرار داشتند. رهبران الهی تنها حامیان این توده های زحمتکش و رنج دیده و ستم کشیده بودند، و برای باز پس گیری حقوق آنان از ستمگران به تلاشهایی خستگی ناپذیر دست زدند. یاسر خادم گوید: امام ابوالحسن الرضا (ع) به ما فرمود: اگر هنگامی که مشغول غذا خوردن هستید، مرا بالای سر خود، ایستاده دیدید از جای برنخیزید، مگر اینکه از خوردن غذا فارغ شده باشید و بسا که آن حضرت تنی چند از ما را طلب می فرمود، و می گفتندکه مشغول غذا خوردن هستند. امام (ع) می فرمود: آنها را رها کنید، تا از خوردن فارغ شوند.[1]
سلیمان جعفری نیزگوید: برای انجام کاری خدمت امام رضا (ع) بودم. خواستم به خانه برگردم، امام فرمود: با من بیا و امشب را نزد ما بمان.... با آن حضرت رهسپار شدم، تا وارد خانه شد، هنگام غروب آفتاب بود. غلامان در خانه به بتایی و بستن میخ آخور ستوران (چهارپایان) و جز آن مشغول بودند.
با آنان مرد رنگین پوستی نیزکار می کرد، که از جمله خدمتگزاران حضرت نبود. امام (ع) فرمود: این مرد که با شماست، کیست؟ گفتند: به ماکمک می کند، و مزدش را می دهیم. امام (ع) فرمود: اجرتش را تعیین کرده اید؟ گفتند: خیر... هر چه به او بدهیم راضی است. امام (ع) شدیدا برآشفت،... گفتم فدایت شوم چرا خشمگین می شوید؟ فرمود: من بارها آنان را نهی کرده ام، از این که کسی را پیش از آن که اجرتش را تعیین کنند به کارگیرند؛ و بدان ! هرکارگری بدون اینکه قبلا مزد او را تعیین کرده باشی، کاری برای تو انجام می دهد؛ اگر سه برابر آنچه مزدش است، به او بپردازی باز گمان می کندکه از اجرت اوکاسته ای، و اگر پیش از انجام دادن کار، مزدش را معین کنی، و پس از آن پرداخت کنی، تو را به سبب وفای به عهد می ستاید و اگر اندکی زیادتر از مزدش به او بدهی، آن را بخششی از تو می داند.[2]
امام رضا (ع) به عنوان رهبری الهی، این رفتار انسانی را باکارگران داشت و در عمل و سیره ی خود، آن را آشکار ساخت. امام رضا (ع) از ژرفای دل به زحمتکشان می اندیشید و با تمام توان برای زندگی و آسایش آنان می کوشید.
از این رو می نگریم که امام در لحظه هایی که انسان هر چه نیرومند و پرتوان باشد از همه چیز و همه کس فراموش می کند؛ یعنی در واپسین لحظه های زندگی و هنگامی که به دست مأمون عباسی خودکامه ی زمان، مسموم شده و بدنش در حال تلاشی و زندگی اش رو به پایان بود و در بستر مرگ قرار داشت از یادکارگران و خدمتگزاران فراموش نکرد. یاسر خادم گوید: در روزی که امام رضا (ع) مسموم شده بود و در همان روز درگذشت پس از این که نماز ظهر راگزارد به من گفت: ای یاسر، اهل خانه و کارکنان و خدمتگزاران غذا خورده اند؟ گفتم: آقای من! که می تواند غذا بخورد با اینکه شما در چنین حالی هستید (حال مسمومیت شدید و دردهای توانفرسا و جانکاه)، (در این هنگام) امام راست نشست، سپس گفت: سفره را بیاورید، و تمامی اهل خانه وکارگران و خدمتگزاران را فرا خواند وکسی را فروگذار نکرد و یکایک را مورد محبت و مهر خویش قرار داد... هنگامی که همه غذا خوردند امام بیهوش افتاد ... .[3]
آری این چنین بود امام بزرگ انسان و باید بدینگونه ها باشند پیروان راستین آن امام.
پی نوشت ها :
1- الکافی ، ج 6 / ص 298
2- الکافی ج 5 / ص 288
3- عیون اخبار الرضا ، ج 2/ ص 241
منبع: کتاب سیره امام رضا (ع)