در سال های اخیر روانشناسان و فیلسوفان گاه در روند تحقیق خود درباره مسائل درونی انسان، به نتایجی دست یافته اند که می توان آن ها را غیر ملموس یا حتا غیر ممکن دانست و اثر نهایی اش بسیار جالب است و مایه شگفتی. در مطلبی به قلم زهرا سلیمانیاقدم در روزنامه فرهیختگان یادداشتی در این راستا منتشر شده که خواندنش خالی از لطف نیست.
هم فلسفه باستان و هم روانشناسی مدرن نشان میدهند افکار تیرهتر میتوانند ما را شادتر کنند. فصل تعطیلات به شما یک معمای روانشناسانه ارائه میدهد. درست زمانی که شما تمام تلاش خود را به کار میگیرید تا شاد باشید هرچه برای شاد بودن بیشتر تلاش میکنید، ناراحتتر و عصبیتر میشوید. اینکه آدم بتواند در یک سالن به هم ریخته فرودگاه شاد باشد کار سختی است. اینکه سعی کنیم روزهای پایانی بودن در کنار بستگانی که از شکیبایی ما سوءاستفاده کردهاند، شاد باشیم، کار بسیار سختی است. از این رو برای مقابله با مشکلات روانی در تعطیلات، مجلات و دیگر رسانهها به ما شرکت در جلسات مشاوره «مثبت اندیشی» و تبلیغات مشابه را پیشنهاد میکنند. نورمن وینسنت پیل، نویسنده کتاب «قدرت مثبت اندیشی» (که شش دهه پیش منتشر شد) مدعی بود باید در شرایط سخت مسیر مثبتاندیشی را پیش بگیریم و پیشنهاد میکرد در طول تعطیلات باید تلاش کنیم درباره هر چیزی مثبت بیندیشیم و صحبت کنیم. اما نتیجه این تلاش اغلب اوقات شبیه یک بازی پیچیده است. مثل اینکه به شما بگویند به یک خرس سفید فکر نکنید از این رو میبینید هرچه بیشتر تلاش میکنید که از فکر کردن به خرس سفید اجتناب کنید، فکرنکردن به خرس سفید سختتر میشود.
راه منفی رسیدن به خوشبختی
مثبتاندیشی از اندیشهای بر میخیزد که به افراد توصیه میکند دائماً موفقیت را پیش خود تخیل کنند و افکار مثبت را در ذهن مدام تکرار کنند. اما نکته مهم این است که نتایج پژوهشها نشان داده این کار نتیجهای عکس دارد. خوشبختانه برای این مساله، فلسفه باستان و روانشناسی مدرن راهحلی دارند که میتوان عنوان آن را گذاشت «راه منفی رسیدن به خوشبختی». با کمک این روش میتوان آن دسته از مسائلی را که بر خلاف شهود، باور و انتظاراتمان است توضیح دهیم؛ مانند زمانی که آمارها نشان میدهند مردم برخی ازکشورها که از نظر اقتصادی و امنیت در بدترین حالات قرار دارند نسبت به کشورهایی با امنیت بالا و ثروت زیاد، خوشبختتر هستند. آلبرت آلیس، روانشناس نیویورکی، یکی از پیشگامان این شیوه؛یعنی راه منفی بود که سال ۲۰۰۷ فوت شد. او با اتکا به فلسفه باستان بر این اعتقاد بود که بهترین راه گذر از شرایط بسیار دشوار برخلاف باور بعضی در نظر گرفتن بهترین نتیجه ممکن نیست؛ بلکه آماده شدن برای بدترین وضعیت است. سنکا، یکی از مشهورترین فلاسفه رواقی، راهحل نگرانی از فقر را اینطور توضیح داده بود: برای مدتی معلوم، با کمترین پول ممکن زندگی کنید و لباسهای زمخت بپوشید. بعد به خود بگویید آیا این همان وضعیتی بود که من از آن میهراسیدم؟
پیش آگهی شرور
صرف فکر کردن به جزئیات وضعیتی که در آن، اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرود را رواقیون «پیش آگهی شرور» نامیدهاند. جولی نورم، روانشناس آمریکایی برآورد کرده است که یک سوم آمریکاییها از این مکانیسم (که وی از آن به بدبینی دفاعی یاد میکند) به شکل غریزی استفاده میکنند. اما برعکس این جریان، مثبتاندیشی به این معنا است که خود را به زور متقاعد کنید که همه چیز خوب پیش خواهد رفت و اگر چنین نشود، درواقع فاجعه رخ میدهد. درواقع تعیین هدف بزرگ میتواند حتی منجر به بازماندن از پیشرفت شود. اقتصاددانان متوجه شدند بسیاری از تاکسیرانان نیویورک در روزهای بارانی که به خاطر شرایط؛ کارشان باید سکه باشد، درآمدشان از آنچه در روزهای معمولی کسب میکنند کمتر است؛تنها به این دلیل که وقتی به درآمد روزانهای که از نظرشان کافی است میرسند، کار را تعطیل میکنند. کریستوفر کیس، استاد مدیریت دانشگاه جی دبلیو، میگوید تعیین اهداف میتواند ما را از امور دیگر در کارمان یا حتی در زندگی خصوصی مان منحرف کند. او کسی را مثال میزند که هدفش این بوده که تا پیش از ۴۰ سالگی میلیونر شود. گرچه طرف به هدفش رسیده بود اما در همان سن طلاق گرفته بود، مشکلات سلامت داشت و بچههایش با او حرف نمیزدند. تعیین اهداف بزرگ، گاه بهانهای است برای سرپوش گذاشتن بر اضطراب از عدماطمینان ما در امور دیگر. پژوهشگر دیگری با تمرکز بر کارآفرینان موفق نشان داد که تقریباً هیچ کدام از ۴۸ موردی که او درباره آنها مطالعه کرده بود، دنبال تعیین اهداف ثابت بزرگ یا پژوهشهای بازاری پیش از راه انداختن کار نرفته بودند. این افراد به جایش، با آنچه داشتهاند، سعی کردهاند تخیل کنند که چه میتوانند بسازند و به این فکر کرده بودند که اگر شکست خوردند چه کنند و اگر هزینه شکست قابل تحمل بود، قدم بعدی را چگونه بردارند. هدف نهایی در روش راه منفی رسیدن به خوشبختی، نه موفقیت در پروژهها، بلکه واقعگرایی است. واقعیت این است که آینده، نامعلوم است و همانطور که چیزهای خوب رخ میدهد، چیزهای بد هم رخ میدهد. مزیت بزرگ منفی بافی، اندیشیدن به «بزرگترین باخت» است؛از این رو بهتر نیست که به مرگ خود بیشتر فکر کنیم؟ استیو جابز میگفت اندیشیدن به مرگ بهترین راه خلاصی از این تله است که بدانیم چه چیزی برای باختن داریم.