شهر در سه اپیزود
1 دیدنِ عکسهای جالب و قشنگی که در محیطِ مجازی دست به دست میچرخید سبب شد به موضوع علاقهمند شوم؛ کودکان. ماجرا از این قرار است که شرکتی آلمانی از روی نقاشیهای کودکان برایشان عروسک میسازد. به نقاشیهایشان انگار جان میدهد و آنقدر تصاویری که آنها از ذهنشان روی کاغذ میآورند، بامزه و جالب است که عروسکهای بسیار زیبایی از آنها آفریده میشود. بچهها نقاشی موردِ نظرشان را به شرکت میفرستند و عروسک را سفارش میدهند. شرکت پس از سه روز عروسک را همراه با نقاشی برایشان ارسال میکند. این تصویر بسیار زیباست اما نسبت به تصاویری که هر روز در مواجهه با کودکان میبینیم بسیار ایدهآلگراست. کدامیک از ما با کودکان به نرمی رفتار میکنیم و به نیازهایشان توجه میکنیم؟ زندگیِ شتابزدهی امروزی سبب شده، مادران و پدرانی شتابزده زاده شوند که روحیاتِ کودکان را فدای تأمینِ مادی زندگی میکنند و توجه را از آنان دریغ. مادرانِ جوان و پدرانِ جوانی را بارها دیدهایم که حوصلهی بازی کردن و گوش دادن به صحبتهای فرزندانِ کوچکشان را ندارند. زندگی و مشکلاتِ موجود سبب شده شکافی میانِ والدین و فرزندان ایجاد شود که روز به روز هم بیشتر میشود. فضاهای شهر هم در این میان، مشکلی بر مشکلاتِ کودک میافزاید. فضاهای خاص برای این قشرِ کوچک و معصوم بسیار کم است و کودک در شهری خود را مییابد که کمتر جایی برای او در نظر گرفته شده یا طراحی شده است.
2 تا به حال از دیدِ یک کودک به شهر نگاه کرده اید؟ با همان ارتفاع قد و قامت و چشمان کنجکاو و بازیگوش. آیا شهر، انتظاراتتان را به عنوانِ یک کودک برآورده خواهد کرد؟ خیر. فردی بالغ با قدِ متوسط که در شهر راه می رود، تنها هوای آلوده، دیوارهای کثیف و چاله های خیابان و انبوه زباله ها را خواهد دید. ازدیدِ یک کودک با قدی بسیار کوتاه تر از حد ِ متوسط چه خواهید دید؟ قسمت پایینیِ دیواری کثیف و آلوده و تیره رنگ، زباله هایی که به نسبتِ قدِ کودک، فضای بیشتری را در دیدِ میدانی او در برخواهند گرفت. جوی هایی که بسیار پهناور و زشت و ترسناک است. ماشین های عظیم الجثه ای که در خیابان ها با سرعت عبور می کنند و ساختمان هایی که گاه و بی گاه در گوشه و کنار شهر سر برآورده اند، همه و همه انگار کودک را از حضور در فضا دفع می کند. کودک می هراسد، دستِ مادرش را محکم تر می فشارد و دلش می خواهد از این محیطِ تهدید کننده و خصمانه به محیطِ گرم و شادِ اتاقش پناه ببرد.
بدیهیست که یکی از دشوارترین انواع مصاحبه، به کودکان اختصاص دارد. باید زبانشان را بلد باشی و با حوصله سوالاتت را مطرح کنی تا گیج نشوند و جواب درست بدهند. از کودکی که دستِ مادرش را محکم گرفته و منتظر تاکسی ایستاده، سوال میپرسم. اخم کرده و هر لحظه منتظر است گریه کند. می گوید دلش می خواهد زودتر برود خانه. مادرش میگوید از بیرون آمدن بیزار است و به محض اینکه جایی جز اتاقش باشد شروع به گریه میکند. دختربچهی دیگری در حال بازی در پارک است. مادرش می گوید تنها جایی که احساس امنیت میکند همین پارکِ کنارِ خانه شان است. از او میپرسم بیرون آمدن را دوست دارد؟ با سر جواب مثبت میدهد. میگویم دیوارهای پیرامونش را نگاه کند. می پرسم دوستش دارد؟ با سر جواب منفی میدهد. میپرسم چرا؟ می گوید رنگ هایش را دوست ندارد. ترسناک است. تیره و زشت است.
در سطح شهر از روش مشاهده برای درک رفتار فضایی کودکان بهره میبرم. دختر بچهای در پیادهرو، پایش به سنگفرش نامناسب و نامسطح گیر میکند و با سر به زمین میخورد. میزند زیرِ گریه. مادر و پدر دیگری را میبینم که می خواهند فرزندشان را از روی جوی آب رد کنند و کودک خودش را به عقب میکشد و گریه میکند. میان گریه هایش میگوید موش دیده است. توی پارک که نشستهام، پسر بچهی کوچکی آن طرف خیابان گم شده است. ترس در نگاهش موج می زند و با نگرانی این ور و آن ور را نگاه میکند. اما تنها فضایی عظیم می بیند با ماشین هایی که یک بند در خیابان بوق می زنند و عبور می کنند. مادر و پدرش کمی جلوتر ایستادهاند اما با دیدِ محدودِ او و زاویهی نگاهش، نمیتواند آنها را ببیند و نگران است.
3 ژان پياژه، روانشناس، زیستشناس و شناختشناس فرانسوی ميگويد كه كودكي رويدادي طبيعي و نه اجتماعي است. از اينرو، كودكان از لحاظ زيستشناسي ناتوان شناخته شده و نياز به مراقبت و توجههاي خاص و ویژه دارند که گاه در زندگیِ امروز کمتر میانِ خانوادهها به چشم میخورد. در اوايل قرن هجدهم، ژان ژاك روسو، متفکر سوئیسی، كودكي را دوره پاكي و خلوص معرفي كرده و معتقد است از آن جا كه بچهها در اين زمان هنوز به گناهان بزرگسالان آلوده نشدهاند، بايد مورد مراقبت ويژه قرار گيرند. دوران کودکی، یکی از مهم ترین دوران زندگی افراد است. خاطراتی که در این دوران شکل می گیرد، میتواند تا آخر عمر بر ضمیرِ انسان نقش بندد.
رفتارِ مناسب با آنان از اهمِ موارد است. حال آنکه کودکی و توجه به نیازهای این دوره از زندگی، چنان با اهمیت است که به حوزهی طراحی شهری نیز معطوف میشود. ایجادِ فضاهایی مختص کودکان امریست که باید در هر مقیاسی از طراحی، در نظر گرفته شود؛ فضایی دوستانه و آرامش بخش برای کودکان، فضایی که به آن ها بفهماند مسئولانِ شهر هم دوستشان دارند و به آنان توجه کردهاند. اگر دیوارها، خیابانها، کوچهها و ساختمانهای شهر، نقشِ دعوتکنندگی برای کودک داشته باشد و در آن احساسِ امنیت کند، از لحاظ روانی تاثیر بهسزایی در زندگی او خواهد داشت. چنان که گویی فضای شاد و کوچکِ اتاقشان با پرندههای رنگارنگ روی دیوار، به وسعتِ تمامی شهر در خواهد آمد.
کودکان از مهم ترین افراد جامعه هستند که متاسفانه در طراحی شهری درنظر گرفته نمیشوند. شهر چنان بیرنگ، خشن و تهدیدکننده است که کودک میلی به حضور در فضا در خود احساس نمیکند. یکی از مفاهیمی که توسط طراحان و برنامهریزان بزرگ شهری مطرح شده است، احساس امنیت در محیط است. احساس امنیت میتواند به تبعِ وجود معیارهای خوانایی شهر پدید آید. وقتی کوچه، پس کوچههای شهر را می شناسیم، ابعاد و اندازهها مناسب در نظر گرفته شده و محیط با توجه به خصوصیات روانی و نیازهای روحی افراد به خوانایی دست یافته است، در آن احساس امنیت خواهیم کرد. احساس امنیتی که ما را به فضا پیوند خواهد داد. در دورهی باروک، بناها با مقیاسی فرای مقیاس انسانی ساخته میشد. ساختمانهای باشکوه، عظیم و پُرتکلف. فضاهایی که خاصِ آن دوره بود و انسان با حضور در آنها، احساسِ ترس و وحشت و غلبه ی قدرتی ماورایی بر خود داشت. اما به تدریج، طراحی فضا از این مقیاس غیر انسانی فاصله گرفت و به مقیاس انسانی نزدیک شد. مقیاسی که دیگر حس مغلوب شدن را به انسان القا نمی کرد. بلکه محیط بسانِ فضایی انعطاف پذیر بود که در تعامل با انسان قرار می گرفت. حال شهرهای امروزی برای کودکان شده است مقیاس همان شهر دورهی باروک برای مردم.
نگارنده: نسترن کیوانپور