|
|
|
|
تو از اول سلام ات پاسخ بدرود با خود داشت
اگرچه سحر صوتت جذبه «داوود» با خود داشت
بهشتت سبزتر از وعده ی شداد بود اما
-برایم برگ برگش دوزخ «نمرود» با خود داشت
ببخشایم اگر بستم دگر پلک تماشا را
که رقص شعله ات در پیچ و تابش دود با خود داشت
«سیاوش» وار بیرون آمدم از امتحان گرچه
-دل «سودابه» سانت هرچه آتش بود با خود داشت
مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تو
بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت
((محمدعلی بهمنی))
2 کاربر از مهرگان برای این مطلب تشکر کرده اند : مریم مرادی (2015-01-10),بهمن پور (2015-02-13)
مشاوره و کارشناسی بیمه عمر و آتیه پاسارگاد - بهمن پور 09306610039 در واتساپ
بیمه عمر و آتیه پاسارگاد آرامش در زندگی :::... @pasargadbahmanpoor. همین الان..
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : مریم مرادی (2015-01-10)
زخم آن چنان بزن که به «رستم » ، «شغاد » زد
زخمی که کینه بر جگر اعتماد زد
باور نمی کنم به من این زخم بسته را
با چشم باز آن نگه خانه زاد زد
با اینکه در زمانه ی بی داد می توان
سر را به چاه صبر فرو برد و داد زد
یا می توان که سیلی ی فریاد خویش را
با کینه ای گداخته بر گوش باد زد :
- گاهی نمی توان به خدا حرف درد را
با خود نگاه داشت و روز معاد زد
<< محمدعلی بهمنی >>
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : مریم مرادی (2015-01-10)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)