|
|
|
|
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته تک
صفحه اش ریگ است و انگشتش قلم
مینویسد نام لیلی دم به دم
گفت که ای مجنون شیدا کیستی
گو که سرگرم هوای چیستی
گفت مشق نام لیلی میکنم
خاطر دل را تسلی میکنم
چون میسر نیست بر من کام او
عشق بازی میکنم با نام او
ویرایش توسط بهمن پور : 2013-08-03 در ساعت 09:22
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : بهمن پور (2014-06-08)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)