«سعدي نصايح بسيار بسيار سودمندي دارد كه از متن اسلام گرفته شده است». [1]
ياد دارم كه در ايام طفوليت متعبد بودمي [2] و شب خيز و مولَع زهد و پرهيز. شبي در خدمت پدر; نشسته بودم و همه ي شب ديده برهم نبسته و مصحف عزيز بر كنار گرفته و طايفه اي گرد ما خفته. پدر را گفتم: از اينان يكي سر بر نمي دارد كه دوگانه اي [3] بگزارد. چنان خواب غَفلت برده [4] اند كه گويي نخفته اند كه مرده اند. گفت: جان پدر، تو نيز اگر بخفتي به از آن كه در پوستين خلق افتي. [5]
نبيند مدعي جز خويشتن را كه دارد پرده ي پندار در پيش
گرت چشم خدا بيني ببخشند نبيني هيچ كس عاجزتر از خويش[6]
منابع:
[1]. مرتضي مطهري، فلسفه اخلاق، چاپ بنياد 15 خرداد، سال 1362، ص 89 .
[2]. ياء در اين گونه جاها براي بيان ماضي استمراري است.
[3]. دو ركعت نماز.
[4]. خواب غفلت برده: ربوده خواب غفلت.
[5] . در پوستين كسي افتادن: بدِ او را گفتن.
[6] . سيدمحمدرضا طباطبايي، گل هاي گلستان سعدي، باب <در اخلاق درويشان>، حكايت 7.
ماهنامه نامه جامعه، شماره سي و هشتم.