نگاهی كوتاه به تاريخ موسيقی
در اين مقاله پس از نگاهی كوتاه به تاريخ موسيقی و مفهوم شناسی آن در لغت و اصطلاح، ادعای برخی از عالمان مبنی بر دلالت آيات قرآن و روايات بر حرمت مطلق غنا مورد نقد قرار گرفته است. نتيجه عدم دلالت آيات و روايات بر حرمت مطلق غنا آن است كه غنا را بايد به دو دسته غنای حرام و غنای حلال تقسيم كرد. مقصود از غنای حرام چنان كه عموم فقها میگويند آن دسته از غنا است كه از نظر عرف مناسب مجالس لهو و لهب تلقی میگردد.
يعنی فساق و فجار آن را برای شادی سرمستانه كه عموما با انواع گناه و آلودگیهای اخلاقی و اختلاط با جنس مخالف همراه است، بهكار میگيرند. در غير اين صورت دليلی بر حرمت غنا وجود ندارد.
برخی معتقدند پايه گذار موسيقی حضرت داود است، كه به داشتن صدای خوش و مزمار (نی) معروف بوده است، ابن ابیالحديد مینويسد:
«به حضرت داود، نغمه خوش و دلپذيری عنايت شده بود به گونهای كه پرندگان هنگام نغمه سرايی او در محراب عبادت وی گرد آمده و حيوانات بيابان نيز با شنيدن آوای او، به نزديك او میآمدند و از شدت تأثير آوای خوش او، حضور مردم را فراموش میكردند.»
برخی فيثاغورث حكيم يونان باستان را مؤسس موسيقی دانستهاند.
«جفری بريس» به استناد نقشی كه در يك غار ما قبل تاريخ در فرانسه بر جای مانده بر اين باور است كه آفرينش موسيقی به دوران ما قبل تاريخ باز میگردد، او معتقد است كه نقاشیهای بازمانده از غارها و صخرههای ماقبل تاريخ در شمال آفريقا اين ديدگاه را تأييد میكند.
آفرينش موسيقی به دوران اقوام «سومر» و «كلدانی» بازمیگردد، مؤیّد اين نظريه آلات بادی موسيقی است كه باستان شناسان از خرابههای «اور» كشف كرده و تاريخ آن را به ۱۸۰۰ سال پيش از ميلاد مسيح رساندهاند.
با اين حال بايد دانست از آنجا كه پديدههايی همچون خط، زبان، قصه، شعر، و موسيقی با طبيعت بشری و زندگی او نوعی همزادی و هم صدايی دارد، جستجو از چهرهای به عنوان بنيانگذار موهون است، ادعای بنيان گذاری موسيقی توسط اشخاصی همچون داود يا فيثاغورث بسان ديدگاه پايهگذاری زبان عربی به دست «يعرب بن قحطان» چنان كه برخی از آن دفاع كردهاند، سست و بیمبناست، آنچه كه به دوران سومريان با استفاده از شواهد باستان شناسی نسبت داده شده، وجود ابزار و آلات موسيقی است كه خود نشانگر گذشت دورانی بس مديد بر اين پديدة هنری است، زيرا موسيقی در بدو پيدايش خود بسيار ساده و برآوای آهنگين برخاسته از گلوی انسان مبتنی بوده است از طرف ديگر كشف نشانههايی از وجود موسيقی در ايام بر جای مانده از ماقبل تاريخ ضمن آن كه نظريه پيشين را مردود میسازد ديدگاه ارايه شده مبنی بر همزاد بودن موسيقی با انسان را تأييد میكند، از اين رو اين ادعا كه موسيقی قرنها پيش از ظهور اسلام ميان ملل مختلف بويژه ملل متمدن همچون ايران و روم كاملاً شناخته شده بود، دور از واقع نيست.
از شواهد و مستندات تاريخی چنين برمیآيد كه برغم رواج موسيقی و آشنايی ملل مختلف با آن، اين هنر در ميان عرب جاهلی رونق كمتری داشته و گويا جذبة عرب بيشتر متوجه شعر بوده است.
بدين ترتيب «ابن خلدون» معتقد است در آغاز رواج آهنگ شعر در ميان اعراب زمينه را برای رويكرد آنان به موسيقی فراهم آورد، در پی آن صحرای خشك و سوزان حجاز و نياز اجتنابناپذير به شتر به عنوان مركب راهوار، عرب را واداشت نوعی آوای آهنگين به نام «حدا» را بنيان نهاده بر سرعت و نشاط اين مركب بيفزايد، اوج روی آوری اعراب به موسيقی زمانی شروع شد كه آنان در پی فتوحات با ملل مختلف همچون ايران و روم آشنا شدند. از سوی ديگر عشق و علاقه افزون حكام بنیعباس به مجالس لهو و لعب كار را به جايی رساند كه آوازه خوانان مرد و زن مشهوری ظهور نموده و ابزار آلات موسيقی به تدريج به صورت كاملتری مورد استفاده قرار گرفت.
مفهوم شناسی موسيقی و غنا
ابزاری كه به ادعای ابوالفرج اصفهانی پيش از اسلام تنها به «دف چهار گوش» و «نی لبك» و «نی بلند» منحصر میشد در زمان عباسيان پا به پای ابزار شناخته شده در ميان ملل متمدن، بكار گرفته شد.
موسيقی واژة يونانی است كه با واژة «غنا» در عربی برابر است ، در رسائل «اخوان الصفا» چنين آمده است: «الموسيقی هی الغناء و الموسيقار هو المغنی و الموسيقات هی آلات و الغنا هی الحان مولفه هی و اللحن هی نغمات متواترۀ و النغمات هی اصوات متزنۀ. موسيقی همان غنا و موسيقار خواننده است و موسيقات ابزار غنا و غنا آواهای تركيب يافته و آوا نغمههايی پی در پی و نغمه همان صداهای آهنگين است.»
دكتر معين در حاشيه «برهان قاطع» مینويسد: «موسيقی (به ضم ميم) مأخوذ از Moosika يونانی يا Musica لاتينی است و ريشة mosa يا misse میباشد كه نام يكی از نه رب النوع اساطيری يونانی و حامی هنرهای زيبا است.»
خليل بن احمد فراهيدی از نخستين واژه شناسان در بيانی كوتاه دربارة غنا چنين آورده است: «الغنا ممدود فی الصوت. غنا كشيدن آوا است. ابن منظور می گويد: « و الغناء من الصوت ما طّرب به. غنا در آواز آن چيزی است كه با آن طرب حاصل آيد.
موسيقی و نظرگاه فقيهان
نگريستن در نظر گاه فقيهان نشان میدهد كه در مجموع دو نظرية عمده پيرامون غنا ارائه شده است: غنا مطلقا حرام است. براساس اين نظريه كه برمبنای پذيرش صوتی بودن غنا استوار است، آوای آهنگين سرخوش كننده حرام است، حتی اگر گفتمان و كلام همراه آن همچون تلاوت قرآن بر حق باشد. مشهور فقهاء بويژه فقيهان سلف براين ديدگاه پای فشرده و برخی همچون صاحب جواهر بر آن ادعای اجماع كردند.
نقد و بررسی ديدگاه حرمت مطلق غنا
غنا بر دو قسم است: غنای حرام و غنای حلال. فيض كاشانی، محقق سبزواری، ملااحمد نراقی، از فقيهان پيشين و برخی از فقيهان معاصر براين باورند كه با وجود استثنای برخی از موارد غنا همچون غنا در تلاوت قرآن يا در مجالس عروسی در اين كه به نظر شرع مقدس غنا بر دو دسته حلال و حرام منقسم است ترديدی باقی نمیماند.
برای اثبات حرمت مطلق غنا به دو دليل : قرآن و سنت تمسك شده است . مقصود از قرآن شماری از آيات است كه با كمك روايات حمل برموسيقی و غنا شده است، اين آيات به شرح ذيل است :
الف: آية «اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»
«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» محل شاهد «قول الزور» است كه از نظر مدعيان حرمت مطلق غنا به معنای غنا آمده يا حداقل غنا را در برمیگيرد .مرحوم طبرسی پس از آنكه «زور» را در آيه فوق به معنای كذب و دورغ دانسته، مینويسد: «اصحاب ما روايت كردهاند كه غنا و سائر گفتههای لهوآميز مشمول قول زور میباشد.»
مقصود ايشان روايتی است كه در كافی به اين مضمون آمده است : «عن ابی بصير قال: سالت اباعبدالله عن قول الله عزوجل: «فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» قال: هوالغناء»
ابوبصير گويد: از امام صادق از تفسير آيه «فاجتنبوا…» سؤال كردم، فرمود: مقصود غنا است . تفسير قول زور به «غنا» از جهاتی، قابل تامل است :
۱٫ در لغت «زور» به معنای دروغ است و مناسبتی بين مفهوم دروغ و مفهوم غنا وجود ندارد، مگر آنكه بر حسب محتوا میتواند به معنای برخورداری غنا از كلام دروغين باشد.
۲٫ اضافة «قول» به «زور» مؤيد آن است كه مقصود از «زور» چيزی است كه از مقولة گفتار و كلام است در حالی كه ما پيش از اين توضيح داديم كه غنا از مقولة صوت است نه كلام، بنابراين اگر حرمتی متوجه غنا گردد بخاطر برخورداری از گفتار دروغين است نه آنكه ذاتاً حرام باشد.
۳٫ در روايات ديگر «قول زور» به شهادت دروغين تفسير شده است كه به معنای لغوی بسيار نزديك است. مرحوم طبرسی از «ايمن بن حزيم» روايت میكند كه گفت: «روزی پيامبر اكرم مردم را مخاطب ساخت و فرمود: ای مردم بدانيد كه خداوند شهادت دروغين را همسنگ شرك خود قرار داده است، آنگاه اين آيه را خواند: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» از اين روايت هويدا است كه پيامبراكرم «قول زور» را به معنای شهادت دروغين دانسته است .
ب: آية «وَالَّذِينَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ»
«وَالَّذِينَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً»
و كسانى كه به باطل گواهى نمىدهند (و در مجالس باطل حاضر نمىشوند.) و هنگامى كه بر بيهوده بگذرند، بزرگوارانه بگذرند.
واژة «زور» در اين آية شريفه نيز به استناد روايت محمد بن مسلم از امام صادق به غنا تفسير شده است نكاتی كه پيرامون آية فوق افزون برنكات گفته شده دربارة آية پيشين به نظر میرسد چنين است:
۱٫ آيه در مقام توصيف انسانهای وارسته است، چنان كه اين مدعا از فقرات پيشين همچون: «الذين يمشون علی الارض هوناً واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» قابل استفاده است، از طرفی ذكر مراتب والای انسان اخلاقی برای «عبادالرحمن» تكليفی را برای عموم مردم متوجه نمیسازد . بنابراين توصيف ايشان به ترك غنا به معنای حرمت برای ايشان يا ديگران نمیباشد.
۲٫ اگر مقصود «زور» در آية فوق به نحو اتحاد مفهومی غنا باشد تكرار لازم میآيد زيرا در فقرة دوم از غنا ياد شده است، چه، مدعيان معتقدند كه مقصود از لغو در مثل آيه «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» غنا میباشد. با توجه به اينكه واژة شهادت و مشتقات آن عموماً در قرآن به معنای گواهی آمده است و در اين آيه نيز اين واژه با «زور» همراه است، ديدگاه گفته شده در آية پيشين كه به استناد روايت نبوی مقصود از «زور» گواهی دروغ معنا شده است، تقويت میگردد، با اين بيان معنای فقرة نخست آيه چنان كه در ترجمه آمده، گواهی دروغين ندادن است.
ج: آيه «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»
«وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» آنان كه از كار بيهوده رويگردانند.
مرحوم طبرسی در تفسير آية شريفة فوق چنين آورده است : «لغو در حقيقت هر گفتار يا كردار بيهودهای است كه فائده متنابهی بر آن مترتب نباشد، چنين كاری زشت و نارواست كه میبايست از آن روی گرداند.»
وی آن گاه آراء مفسران از صحابه و تابعين را ذكر میكند كه لغو را به معنای باطل، تمام گناهان، دروغ و دشنام دانستهاند، سپس افزوده است:
«از امام صادق روايت شده كه در معنای لغو فرمود: لغو آن است كه كسی بر تو باطلی را به دروغ ببندد، يا آنچه را كه در تونيست به تو نسبت دهد، پس برای خدا از چنين شخصی روی گردان، همچنين از ايشان روايت شده كه لغو را به غنا و كارهای لهو معنا كردهاند.»
مرحوم شيخ مفيد از حضرت امير روايت میكند كه فرمود:
«كل قول ليس فيه لله ذكر فهو لغو . هر گفتاری كه در آن از خداوند يادی نشود لغو است.»
در روايت ديگری از امام صادق در ذيل آية شريفة «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً» آمده است: اين آيه وظيفهای كه خداوند برگوش نهاده بيان میكند كه آن گوش ندادن به محرمات است.
بنابراين بر فرض پذيرش اطلاق لغو بر مفهوم غنا، اين اطلاق نه به خاطر هيئت و صورت غنا است، بلكه بخاطر ماده و گفتمانی است كه در آن آمده است، ما پيش از اين ضمن موافقت با ممنوعيت هر گفتار باطل چه در قالب غنا و چه در قالب شعر، بيان نمِوديم كه در مفهوم غنا، ماده و گفتمان دخالت ندارد.
بنابراين نهی و منع از گفتار باطل به هيچ وجه به معنای حرمت مطلق غنا نخواهد بود، نهايتاً غنا را نه بخاطر غنا بودن بلكه بخاطر برخورداریاش از كلام باطل ممنوع میسازد.
د: آيه «مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِيثِ»
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِيثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ»
و از مردم كسى است كه سخن سرگرمكننده (و بيهوده) را مىخرد، تا بدون هيچ دانشى (مردم را) از راه خدا گمراه سازد.
مهران بن محمد از امام صادق روايت كرده كه فرمود : «الغناء مماقال الله: و من الناس من يشتری لهو الحديث. غنا از جمله لهو الحديث است كه خداوند فرموده است: «وَمِنَ النَّاسِ…» دربارة آية مذكور اولاً بايد گفت كه عبارت «الغنا مما قال الله » بدست میدهد كه امام در مقام بيان يكی از مصاديق «لهو الحديث» است و دربارة مصداق هم همان اشكالات پيشين در اينجا رخ مینمايد، ثانياً واژة «لهو الحديث» با توجه به اضافه شدن «لهو» به «حديث» كه از نوع اضافة صفت به موصوف است، همچون عبارت «قول الزور»، بهترين گواه است كه مقصود از نهی و نكوهش، كلامی است كه احياناً با غنا همراه است و لهو بر آن صادق است، واژة «الحديث» نشانگر مدعا است.
نتيجهگيری از بررسی آيات
از بررسی چهار آية مذكور كه برای حرمت «غنا» به طور مطلق به آنها استدلال شده نكات ذيل قابل استفاده است:
۱٫ در هيچ يك از آيات قرآن از مفهوم «غنا» يا موسيقی به صراحت ياد نشده است، آنچه در قرآن آمده عناوين: «قول الزور»، «لهو الحديث» و «لغو» میباشد كه به كمك روايات برغنا حمل شده است.
۲٫ رواياتی كه در تفسير آيات مذكور بر غنا وارد شده است برای اثبات ديدگاه نخست دچار اشكالاتی است:
الف: چنان كه مرحوم نراقی آورده است سند اكثر آنها ضعيف است.
ب: روايات عموماً غنا را به عنوان يكی از مصاديق مفاهيم فوق معرفی كردهاند، در اين صورت با توجه به ادعای انصراف، مقصود از آنها غناهای رايج عصر ائمه خواهد بود كه هم از حيث محتوا شامل باطل بوده و هم از حيث ملازمات و ملابسات، با محرمات همراه بوده است.
با صرف نظر از قرآن، برای اثبات ديدگاه نخست يعنی حرمت مطلق غنا به رواياتی از اهل بيت (ع) استناد شده است، دستهای از روايات با توجه دادن به مفهوم غنا آثاری منفی را برای آن ذكر میكند، نظير روايت : «الغنا يورث النفاق و يعقب الفقر. غنا نفاق میآفريند و فقر را به دنبال میآورد.
برخی ديگر از روايات اعلام داشته كه خداوند از اهل غنا روی گردان بوده و از ايشان بازخواست خواهد كرد، نظير روايت : «لاتدخلوابيوتاً الله معرض عن اهلها. به خانههايی كه خداوند از اهل آن روی گردان است وارد نشويد.»
اين پاسخ امام صادق است به شخصی كه از ايشان حكم غنا را پرسيد. شخصی از امام صادق پرسيد كه هرگاه به بيت الخلا میرود برای آنكه به آواز كنيزكان همسايه گوش دهد مقداری درنگ خود را طول میدهد آيا او گناهكار است؟ امام پس از توبيخ او، به آية شريفة:
«إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» استناد كرد.
نتيجه گيری
همچنين وقتی راوی از امام هشتم پرسيد كه هشام بن ابراهيم عباسی كه مردی آلوده به لهو و لعب بود از شما نقل كرده كه شما غنا را مجاز دانستهايد؟ امام در پاسخ فرمود: «زنديق دروغ گفته است من چنان نگفتم، او از من دربارة غنا پرسيد به او گفتم مردی نزد ابوجعفر آمد و از او دربارة غنا پرسيد در پاسخ گفت: فلانی! اگر خدا بين حق و باطل جدايی بياندازد به نظر تو غنا در كدام طرف است؟ مرد گفت: البته باطل است، ابوجعفر گفت: پس خود قضاوت كردی.»
چنان كه در آغاز مقاله اشاره كرديم، درباره حكم موسيقی دو ديدگاه عمده وجود دارد. براساس يك نظريه موسيقی و غنا به طور مطلق حرام است و بر اساس ديدگاه دوم موسيقی به دو دسته حلال و حرام تقسيم شده و تنها موسيقی از نوعی كه موافق مجالس لهو و لعب باشد، حرام است. برای نظريه نخست به شماری از آيات و روايات استدلال شده است. با بررسی كوتاه اين دست از آيات و روايات بدست میآيد كه دلالت آنها بر مدعا ناتمام است. بنابراين با ناتمام بودن ادله ديدگاه نخست، ديدگاه دوم يعنی تقسيم موسيقی به دو دسته حلال و حرام، خود به خود اثبات میگردد.
حجتالاسلام علی نصيری ، «نگاهی به حكم موسيقی از منظر كتاب و سنت»
منبع: ایکنا