نه سنتي، نه مدرن!
نسل امروز بايد تعادلي بين زندگي سنتي و دنياي مدرن پيدا کند و دستيابي به اين تعادل گاه بسيار دشوار است. خانوادهها بايد بدانند آنکه قرار است اين زندگي مشترک جديد را تاب بياورد و فراتر از آن، احساس خشنودي، خوشحالي و رضايت کند، فرزند آنهاست، نه خود آنها. جوانان هم بايد بدانند از تجربه و صلاحديد پدران و مادران بينياز نيستند و قرار نيست بهخاطر يک رابطه هيجاني و احساس به تمام قداست و پشتوانه خانوادگي که هويت آنها را دربردارد و تضمينکننده حمايتهاي آينده است، پشت کنند. متاسفانه گاهي شاهد تهديدهاي والدين يا فرزندان در مقابل يکديگر هستيم. چنين مسائلي نتيجهاي جز نارضايتي هر دو طرف (هم والدين و هم فرزندان) را دربرندارد و محبت، صميميت و يکپارچگي خانواده را تهديد ميکند. شايد افراد تصور کنند دليل ندارد عاشق همسرشان باشند و همينکه احترام و علاقهاي نسبي بينشان باشد، کافي خواهدبود! اما همانطور که عشق براي خوشبختي و رضايت از رابطه زناشويي کافي نيست، نميتوان اميد داشت رابطهاي که فقط بر پايه احترام و علايق سطحي است، دوام داشته باشد. اگرچه ممکن است بهدليل برخي ملاحظات مانند تابوي خانوادگي، اجتماعي و سنتي طلاق يا ترس از تنها ماندن يا احساس ناتواني در اداره زندگي بهتنهايي و گاه بهخاطر وجود فرزندان، چنين روابطي «تحمل» شود.
منبع: میگنا