|
|
|
|
آغازگاه
نخستین گام
سکوی پرش
گزینش بهتر
جوانی بر بادرفته
چین و شیارهای صورت
سرمایه ی عمر
هجوم سالها تفکر
واژه ها در ذهنم رژه می روند.
اشکها بر گوشه ی چشمان بی فروغم یخ زده اند
دره های دلم تنگ است
ردپائی از تو نمی بینم
دلم کولاک است
توان ایستائی ندارم
دردهای منقطع قلبم
دردی که درمانش تو هستی
دیگر درد مرا شانه های نازک قلم هم به دوش نمی کشد
مسافرغریب !
نگاه غمگین ، چشم های بارانی ام را اندکی با دیده ی دلت بنگر.
افسوس ! خاطرات تنها امید زیستن برای من است.
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- درد بی دردی علاجش آتش است
- شعر حضرت آقا در وصف امام زمان أرواحنا فداه
- هرچی تنها تر بشی دنیا تو رو کمتر می خواد
- زندگی با چشم گریان رفت، حیف
- پسِ دیوارِ تو جایِ قدمیگریان است
- تو کی هستی..تو چی هستی
- نوشتن برایت میخواهم اما-
- مگر، ای بهتر از جان! امشب از من بهتری دیدی
- حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
- بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
- خورجین
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)