شناخت فرهنگ از مسائل بسیار مهم و حیاتی در بقاء و تداوم انقلاب اسلامی بوده، و ضروری است که براساس تعریف فرهنگ و شاخصهها و ساختارههای آن، ابعاد نظام و کشور اسلامی خود راسازماندهی نماییم. آنچه تذکر آن لازم به نظر میرسد این است که فرهنگ در هر جامعهای در حقیقت شاکله و عنصر اصلی بوده و رنگپذیری ابعاد سیاست و اقتصاد از ناحیه آن خواهد بود. شکلگیری فرهنگ اثر خود را در دیگر ابعاد منعکس خواهد نمود. در این مقال برآنیم که تحلیل فرهنگی فرهنگ را از منظر امام خمینی ره مورد نقد و بررسی قرار داده و تقابل دیدگاههای دیگر؛ با کلام ایشان را نشان دهیم.
اهمیت و نقش فرهنگ
انقلاب اسلامی به دلیل حضور جهانی خود در حقیقت این شعار را در سراسر جهان اعلام نمود که در مدیریت نظام اسلامی، دین اختیار را بدست گرفته است. آنچه که امروز باید نمودِ آن را در اداره مجموعه های نظام مشاهده نمود ارتباط مستقیم آنها با فرهنگ دین و نظام اسلامی است.
بنابراین دستیابی به یک خط مشی فرهنگی مستقل براساس اصول و ارزشهای اسلامی دارای اهمیت به سزائی بوده و امام(ره) در این باره میفرمایند:
“درباره فرهنگ هر چه گفته شود کم است. میدانید و میدانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقامات آن رژیم در صراط مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند و بر استقلال و آزادی ملت از قیود شیطان عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند و ملت نیز به تعبیت از اسلام و خواستههای ارزنده آن پایبند باشند دیری نخواهد کشید که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند ونسل آتیه را آن چنان کند که انحراف بصورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور آن آورد که در طول ستمشاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمد.[۱]”
براستی چگونه امکان دارد علیرغم پایبند ارگانها، مقامات و ملتی به صراط مستقیم انسانی و الهی و اعتقاد به استقلال و آزادی از قیود شیطانی، انحراف فرهنگی به صورت راهی زیبا و مستقیم بر همه غلبه کند و اسلام انحرافی به جای اسلام حقیقی راه نجات تلقی شود؟
پس از انقلاب صنعتی رنسانس با شروع راسیونالیزم (عقلگرایی) در حقیقت تقسیم کار بین دین و عقل شروع گشت و بدلیل دین محرّف مسیحیت این مبارزه فرهنگی از قوت بسیار جدی برخوردار گردید و در کمتر از یک قرن سیطره خود را بر سراسر جهان بگستراند. سختترین و اصلیترین تهاجم را میتوان تهاجم فرهنگی نامید، زیرا این کار، سرنوشت ابعاد دیگر جامعه را با خود همراه خواهد نمود.
با بررسی تاریخ نظام آموزشی کشورمان، براحتی میتوان نفوذ دشمن را از مجرای فرهنگ ملاحظه نمود و آن را مورد بررسی قرار داد. حضرت امام ره نسبت به این هجمهی حساس میفرماید:
“ببینیم که فرهنگ وارداتی به ما چه کرد و ما در مقابلش چه باید بکنیم[۲]؟ خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینهها در سطح کشور آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق ریشهدار غرب مبارزه کرد[۳]“.
آنچه که در این قسمت بعنوان سوال اساسی مطرح میشود این است که ویژگیهای فرهنگ وارداتی غرب چیست؟ و چگونه میتوان با بدآموزیهای عمیق و ریشهدار غرب به مبارزه برخاست؟ ایشان در عبارتی میفرماید:
“هجوم دانشجویان پس از طی کردن دورههای تحصیلی به آموزشهای غربی و شرقی در دبیرستانها و دانشگاههای ایران بسوی غرب و احیاناً شرق که رهآوری جز فرهنگ غربی و شرقی نداشت چنان فاجعهای ببار آورد که همهی ابعاد جامعه ما را بیقید و شرط وابسته، بلکه تسلیم به ابرقدرتها کرد”[۴].
تأمل در آموزشهای غربی و شرقی در مراکز آموزشی ایران در زمان طاغوت سبب میگردد ویژگیهای آنها را بدست آورد و زمینه تسلیم به ابرقدرتها را از بین ببرد. اما این کار محتاج ابزار جدیدی و کارساز میباشد البته تذکر این نکته ضروری بنظر میرسد که هجوم فرهنگی کفر، محدود به تعداد مشخصی از کشورهای جهان نبوده و نیست بلکه به دنبال جهانی بودن آن بوده و این چیزی جز بین المللی نمودن نظام فرهنگی کفر جهانی نیست، امام این نکته را بسیار منقّحانه طرح مینماید که:
“صدماتی که کشور ما از فرهنگ رژیم شاه خورده است قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است متأسفانه در زمان این پدر و پسر دست اجانب بازگردید و مراکز آموزشی که باید تکیهگاه ملت باشد به ضدش تبدیل شد)[۵].
“ما الآن در همه چیز به گمان یک نحو وابستگی داریم که بالاتر از همه، وابستگی افکار است، افکار جوانهای ما؛ پیرمردهای ما، تحصیل کردهها، روشنفکران ما، بسیاری از افکار ما وابسته به غرب است”[۶].
پس از مشخص شدن نقش و اهمیت فرهنگ و حدود جغرافیایی آن، باید به این مسئله پرداخت که چگونه میتوان دفاع فرهنگی نمود وابزارهای آن کدامند؟
حوزه و دانشگاه دو محور اصلی جهت دهی نظام و جامعه میباشند و روشن است که مسئولیت سنگین پاسداری از فرهنگ و حفظ ارزشهای اسلامی این قسمت بر دوش دو بازوی علمی و فرهنگی یعنی حوزه و دانشگاه است و به همین دلیل مسئله وحدت و یگانگی حوزه و دانشگاه از اهم اموری است که در موضوع دفاع فرهنگی قرار میگیرند. حضرت امام ره خطاب به حوزویان و فقهاء عالیقدر نسبت به این خطر تذکر میدهد که:
“علماء بلاد و کشورهای اسلامی باید راجع به حل مشکلات و معضلات مسلمین وخروج آنان از سیطره قدرت حکومتهای جور با یکدیگر به بحث و مشورت و تبادلنظر بپردازند و برای حفظ منافع مسلمین سینهها را سپر کنند و جلو تهاجم فرهنگی فرهنگهای متبدل شرق و غرب را که به نابودی نسل و حرث ملتها منتهی شده است را بگیرند و به مردم کشورهای خود آثار سوء و نتایج خود باختگی در مقابل زرق و برق غرب و شرق را بازگو نمایند”[۷].
سوال اساسی که از کلام آن سفر کردهی عاشق برمیخیزد این است که براستی تهاجم فرهنگی مبتدل شرقی و غربی چگونه صورت میگیرد و آثار و نتایج خودباختگی در مقابل زرق و برق غرب و شرق چیست؟ دانشگاهها بعنوان اصلیترین ابزار عینی فرهنگی د رجهت پیاده نمودن اهداف و منویّات طراحان نظام آموزشی از حساسیت ویژهای برخوردار میباشند. زیرا علوم این مرکز، در حقیقت خط دهی و جهتدهی فکری دانشجویان را انجام خواهد داد.
“اما قضیه دانشگاه از اهم امور است. همان طوری که برای دشمنان ما و برای آنها که می خواهندافکار جوانان ما را منحرف کنند هم مهم است. چون دانشگاه مرکز همه چیز است و باید این مسئله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد، و باید سعی شود که تا دانشگاه به یکی از دو قدرت گرایش پیدا نکند و این احتیاج به صرف وقت و نظارت کامل احتیاج دارد)[۸].
از کلام نورانی حضرت امام ره بدست میآید که باید همت نمود تا قید اسلامی شدن دانشگاهها را بدست آورده و به هدف مقدّس نائل آئیم، یکی از مسائل که در اسلامی شدن دانشگاه از نقاط مؤثر و محوری آن است مهار نمودن علوم به وسیله کلمه توحید میباشد. این نکته را امام ره تذکر داده و می فرماید:
“آن معنایی که از علوم دانشگاهها ما میخواهیم و اسلام میخواهد این است که تمام علوم طبیعی و غیرطبیعی مهار شود به علوم الهی و برگشت به توحید کند. هر علمی که در آن جنبهی اولوهیت باشد یعنی انسان طبیعت را که میبیند خدا را در او ببیند، مسایل موجودات را که مشاهده میکند خدا را در او ببیند. او که اسلام برای او آمده است برای برگرداندن تمام موجودات طبیعی به الهیت و تمام علوم طبیعی به علوم الهی و از دانشگاهها هم این معنی مطلوب است علوم طبیعی همه باید باشد. معالجات بدنی باید باشد لکن آن مرکز ثقل است که مرکز توحید است. اسلام طبیعت را مهار میکند برای واقعیت و همه را به وحدت و توحید میبرد”[۹].
مشاهده میشود که دانشگاهها اولین سفیر دشمن در شکل گیری نهاد علمی جوامع عمل نموده است و به عبارت دیگر اساس تشکیل و راه انداختن این مطلب در جهت بکارگیری نیروی ذهنی و فکری افراد بسوی برنامهریزی و ساختارهای مطلوب طراحان آن بوده است. امام نسبت به استراتژی فرهنگی سیاستگذاران جهانی میفرمایند:
“دو ابرقدرت برای بدست آوردن سطله ی استعماری، بهترین راه را در حمله به فرهنگهای ملتها دانسته و دانشگاهها را به خدمت گرفتهاند و با بدست آوردن این مراکز از رهآوردهای آن، مجلسهای فرمایشی ساخته حکومتهای دلخواه بدست آوردهاند و نظامها را سر تا قدم غربی یا شرقی کردهاند و آنان که در این کشمکش از همه بیشتر صدمه دیدهاند و رنج کشیدهاند کشورهای اسلامی بوده و هستند”[۱۰].
باید در این علامت سوال تحقیقات جدی صورت گیرد که ویژگیهای استعمار نو در حمله به فرهنگهای کشورهای جهان سوم چه میباشد و چگونه استعمارگران توانسته اند دانشگاهها را بعنوان ابزار اصلی خود به خدمت گرفته و به اهداف خویش در ملل و جوامع دست یابند؟
امروز استفاده از پیشرفتهای علمی جهانی خصوصاً غرب پیرامون معادلات و تعاریف علمی بسیاری را مرعوب و مجذوب خویش ساخته و در برابر این بتپرستی مدرن به خضوع و خشوع پرداخته و از هویت واصل خویش غفلت نمودهاند. مراحل سهگانه تحقیر، تجیب و انحلال، مراحل جدی در جذب فرهنگ مادی شدن میباشد. راه انداختن شبکههای تحقیقاتی و کامپیوتری و جدیداً شبکه اینترنت از این قماش است. آنان بدنبال حس علمجویی بشری نبوده و نیستند بلکه بدنبال عبودیت تمام جهان در برابر آنان بوده و در این راه از هیچ کوششی فرو نگذار ننمودهاند. دوری از تحقیر فرهنگ خودی و عدم منحل شدن در فرهنگ مادی غربی از هشدارهای جدی حضرت امام به علم دوستان امروزی است.
“فرزندان عزیزتان را در سر کلاسها بصورتی تربیت نمایید که وقتی فارغالتحصیل میشوند جوانان برومندی تحویل جامعه گردند که با تمام وجود معتقد باشند که آنچه بدبختی داشتند از ابرقدرت شرق و غرب و شرق زندگی و غربزدگی است”[۱۱].
“جوانهای عزیز ما که سرمایه های میهن هستند باید بدانند که رفتن به غرب و شرق برای آموختن علوم مختلف، آنان را از رسیدن به مقصود که استقلال و آزادی است باز میدارد و وابسته ترشان خواهد نمود و دشمنان ما که به کشورها چشم طمع دوختهاند هرگز نخواهند گذاشت ما استقلال پیدا کنیم و از وابستگی رها شویم و باید به خود تلقین کنیم که در غرب هیچ خبری جز عقب نگهداشتن ما از قافله ی تمدن و تعالی نیست و باید همه بدانیم که دشمنان غارتگر ما چشم طمع به دانشگاهها دوختهاند که ولو در آیندهای دور به دانشگاهها رخنه کنند و جوانهای پاکدل را با افسانهها و دروغپردازیها منحرف نمایند و راه را برای خود و چپاولگریها و استثمارها باز نمایند)[۱۲].
امروز توجه معظمله سبب میشود که ما نسبت به انقلاب فرهنگی بیشتر دقت نماییم که چگونه پس از تحقق پیروزی انقلاب، سریعاً دستور انقلاب فرهنگی را صادر نمودند که متأسفانه بدلیل عدم طرح و برنامه و تبدیل آن به کار سیاسی در کشاکش روزمرهگی فراموش گشت. باید دانست هر انقلابی پس از پیروزی سیاسی، چارهای جهت سلامت خویش جز انقلاب فرهنگی نخواهد داشت. در حقیقت با تغییر نظام ادراکات یعنی فرهنگ جامعه است که زمینه انقلاب اقتصادی فراهم میگردد.
امروز مصداق بارز نه تهاجم که شبیخون فرهنگی دانشگاهها و علوم موجود مورد تعلیم و تعلّم آنان است که بسیاری از جوانان را با پیشفرضهای مادی و لائیک خود بسوی نیهیلیسم یا پوچگرایی سوق میدهد. تأمل در آثار زیانبار رهیافتهگان به غرب جهت بدست آوردن مدارک علمی، و شوق حضور در مجامع علمی آنان، ما را بر این واقعیت تلخ مورد تذکر حضرت امام ره خواهد رسانید.
“دانشگاهها را در نظر بگیرید که اسلامی بشود و اگر دانشگاهها اسلامی بشود مسائل ما در آتیه هم حل است.[۱۳]
“مبادا اساتید و معلمینی که به وسیلهی معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت استعمار رهیدهاند تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیهی پیروی و تقلید و گداصفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند و به جای این که گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه و رسم استقلال را زنده نگهدارند.[۱۴]
بنابراین راه اصلاح و توسعه نظام ادراکات و اطلاعات یک جامعه در حقیقت شروع حرکت انقلاب فرهنگی است که مورد نظر امام بوده است و چه مکتبی گهربارتر از اسلام میتواند این مهم را برعهده گرفته و جهان را بسوی تقرب الهی چه در بعد روح، یا ذهن و یا عینیت دعوت نماید.
“امروزه جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد[۱۵].”
و شروع یک حرکت فراگیر و مجدّانه در برابر دشمن اصلی از وظایف جدی و استراتژیک مردم و نظام اسلامی است که خود را از این حصار استعمار و استثمار هم برهاند.
“مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به شرق و غرب به در آمده و نشان دادند که میتوانند کشور را روی پای خودشان نگهدارند.[۱۶]
بنابراین این مهم را امروزه دو بازوی اصلی (حوزه و دانشگاه) باید برعهده گرفته و این سفارش حضرت امام ره را جامه عمل بپوشانند. در حقیقت مسئولیت سنگین پاسداری از فرهنگ و حفظ ارزشهای اسلامی این نظام بر دوش دو بازوی علمی و فرهنگی است. به همین دلیل مسئله وحدت و یگانگی حوزه و دانشگاه از اهم اموری است که در موضع تبیین استراتژی فرهنگ، باید بدان پرداخته و موانع هماهنگی این دو پایگاه علمی برطرف شود، چرا که هرگونه تشتت، اختلاف و تضادی میان مبانی فکری، عقیدتی و علمی این دو سنگر به ناهماهنگی و تشتت در دو موضع اداره نظام منجر شده و تضعیف و سستی نظام را بدنبال خواهد داشت. از این رو لازم است که موضوع این دو مقوله گرانبها بعنوان یک امر جدی و پر اهمیت در صدر برنامههای شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی حوزه علمیه قرار گیرد و از ابعاد مختلفی پیرامون تحقق عینی و عملی آن فکر و اندیشه شود.
البته باید دانست که وحدت حوزه و دانشگاه را نباید بعنوان شعاری سیاسی و روبنایی در ایام ۲۷ آذر تلقی نمود و گذشت. وحدت این دو مقوله احترام متقابل بهم و محدوده کار بعنوان دو محدوده و موضوع کاملاً جداگانه و عدم دخالت در همدیگر نمیباشد. تلفیق وحدت دو فرهنگ حوزه و دانشگاه صرفاً باتدریس معارف و فلسفه اسلامی و اخلاق اسلامی در دانشگاه و تدریس علوم جدیده نظیر علوم تجربی و انسانی (روانشناسی و جامعهشناسی…) در حوزه حاصل نمیگردد. بلکه حاکم بودن روشی بر هر دو مقوله از کارهای اصلی وحدت است و بعبارت دیگر باید آثار هماهنگی بر مبنای واحدی ظاهر گردد و این در گرو وجود مبانی تئوریک واحد فرهنگی جهت این دو میباشد.
با توجه به نقشه علوم و موضوعات مختلف دانشگاهی در کیفیت ادارهی نظام، لازم است تا با مطالعه ابعاد و زوایای گوناگون مسائل دانشگاه زمینه اسلامی شدن محتوای این مرکز مهم علمی و همسان شدن آن با حوزه فراهم گردد و معنای اسلامی شدن دانشگاهها، در واقع به معنی ضرورت تغییر د رجهت و موضوعات تحقیقی دانشگاهها متناسب با نیازهای جامعه اسلامی میباشد. باید کوشید فرهنگ تجربی دانشگاههای موجود را مرتبط به اسلام و مکتب نمود و مبنا و جهتگیری حاکم بر طبقهبندی علوم در دانشگاهها در ربط مستقیم با دین قرار گیرد و این همان کلام امام است که باید تمام علوم اعم از طبیعی و غیرطبیعی توسط علوم الهی مهار گردیده و همه را به توحید سوق داد و به عمل الهی برگرداند که در حقیقت:
“خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینهها در سطح کشور آنچنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق ریشهدار غرب مبارزه کرد.[۱۷]”
ویژگیهای فرهنگ مادی
اینک با تأمل در زوایا و پیچیدگیهای علوم و تمدن مادی کفر، افسونها و ترفندههای بتپرستی جدید و مدرن را براحتی میتوان ملاحظه نمود. این فرهنگ در حقیقت فرهنگ لائیک و مستغنی از وحی و انبیاء در ابعاد مختلف میباشد و به بردگی کشیدن جهان و دنیای معاصر براساس همین فرهنگ و ادراکات است. علوم و تمدن مادی و تکنولوژی موجود روز به روز به دنبال توسعه دنیاطلبی و رفاه مادی و شهوات بوده و نقش اصلی در به زنجیر کشیدن ملل جهان ایفا نموده است. تجاوز و خونخواری زاییده فرهنگ سرمایهداری و کمونیسم است و در این دو خبری از جایگاه ارزشهای انسانی نیست و طرح مکاتب مختلف نظیر نهیلیسم ریشه در عدم کارائی جدی آنان است. فرهنگ موجود مادی، مفاهیم و ارزشهایی همچون “آزادی” و “عدالت” “آزادی افکار و عقائد” “آزادی زن” “هجوم و دفاع” “حقوق بشر” و “رشد وترقی” “عاقلانه و جاهلانه بودن” “ایثار و جنون” را قدرت تعریف و تفسیر صحیح نداشته و این در فرهنگ معنی و مفهومی دیگر یافتهاند.
حسن ختام این مقال این که باید همتی نمود و خود را از قید و بند فرهنگ مادی غرب و غربی بیرون کشید و تکیه بر محور فرهنگ دین و وحی نمود، که فرمود:
“باید مدتها زحمت کشید و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزشهای اسلامی هستیم.[۱۸]
باید سالهای طولانی زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانی خود متحول شویم و خود را بیابیم و روی پای خویش بایستیم و مستقل گردیم.[۱۹]
پینوشتها:
———————————————— —————————–
[۱] – سخنرانی در تاریخ ۲۲/۱۱/۶۱
[۲] – سخنرانی در تاریخ ۲۸/۹/۶۱
[۳] – سخنرانی در تاریخ ۱۹/۹/۶۳
[۴] – سخنرانی در تاریخ ۳۱/۶/۶۰
[۵] – سخنرانی در تاریخ ۲۴/۷/۶۰
[۶] – صحیفه نور ج ۱۰/۵۶
[۷] – . فریاد برائت
[۸] – سخنرانی در تاریخ ۲۰/۱/۶۴
[۹] – سخنرانی در تاریخ ۲۰/۱/۶۴
[۱۰] – فریاد برائت
[۱۱] – سخنرانی در تاریخ ۱/۷/۶۱
[۱۲] – سخنرانی در تاریخ ۲۲/۱۱/۶۲
[۱۳] – سخنرانی در تاریخ ۱۳/۶/۶۴
[۱۴] – سخنرانی در تاریخ ۲۹/۴/۶۷
[۱۵] – همان مأخذ پیشین
[۱۶] – سخنرانی در تاریخ ۱۱/۷/۶۷
[۱۷] – سخنرانی در تاریخ ۱۹/۹/۶۳
[۱۸] – صحیفهی نور ج ۱۸/۱۶۲
[۱۹] – سخنرانی در تاریخ ۲۴/۷/۶۰
منبع:.khatteemam.ir