|
|
|
|
"ازیک شروع می کنم وبا یک تمام"
یک انسان...
یک هستی...
یک قلم...
همه خلاصه میشه دریک احساس قشنگ که کمی قابل بیانه
یعنی قلمی که نتونه بیان کنه قلم نیست...
"یک" احساسی که:
بهت دستورمیده ؛خوبه, حفظش کن وبراش بمون...!
مثل:یک پری مهربونی که وقتی غصه ای داری وبغض ؛خوب به حرفات گوش میده و لمس می کنه دردت رو...
مثل: یک نازنینی که بیشترفکر سلامتیته ورفع مشکل...
مثل: یک روح پاکی که از آنسوی مسافت هابا دقت بهت گوش میده و امیدوار...
مثل:یک همدمی که پیوسته همه "جا"حواسش به تو هست و با داشتن مشکلات" خاصش "بهت انرژی میده...
مثل:یک دوستی که وقتی میبینه چندساعتی نیستی ,نگرانته و با پیغام وهدیه احوالپرست...
مثل :یک کسی که مثل هیچکس نیست؛
یک حامی,یک عشق,یک احساس ناب خود جوش که همیشه دلواپسته و خیلی آرووم همیشه میگه :من هستم , دل قوی دار...
به این" یک ها" که نگاه می کنم وجمع می بندم برخلاف همه معادلات باز به "یک" می رسم
یک حس قشنگتر
یک حس ناب
یک حس عشق ازلی
حسی که میگه:
"من درهمه ی این احساسات متجلی شدم تا تنها نباشی"
.
.
.
به
"یک خدا"
یاس آسمانی
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
مشاوره و کارشناسی بیمه عمر و آتیه پاسارگاد - بهمن پور 09306610039 در واتساپ
بیمه عمر و آتیه پاسارگاد آرامش در زندگی :::... @pasargadbahmanpoor. همین الان..
کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : نوای دل (2014-10-08)
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیدهام کنون
از دل ندیدهام همه از دیده دیدهام
آه دهن دریده مرا فاش کرد راز
او را گناه نیست، منش برکشیدهام
اول کسی که ریخته است آب روی من
اشک است کش به خون جگر پروریدهام
عمری بدان امید که روزی رسم به کام
سودای خام پختهام و نا رسیدهام
تا مهر ماه چهره تو در دلم نشست
از مهر و ماه مهر بکلی بریدهام
عشقت به جان خریدم و قصدم به جان کند
بر جان خویش دشمن جان را گزیدهام
بازا که در غم تو به بازار عاشقان
جان را بداده و غم عشقت خریدهام
شیدا صفت شراب غمت خوردهام بسی
لیکن ز باغ وصل تو یک گل نچیدهام
گویند بوی زلف تو جان تازه میکند
سلمان قبول کن که من از جان شنیدهام
سلمان ساوجی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)