|
|
|
|
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن; که سیری مردم را رنجور کند {بیمار می کند} گفت: ای پدر گرسنگی خلق را بکشد. نشنیده ای که ظریفان گفته اند: به {به سبب} سیری مردن به {بهتر} که گرسنگی بردن {کشیدن}. گفت: اندازه نگهدار «کلوا واشروبواو لاتسرفوا» {بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید}.
نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- عشق در منظر مولانا و کرکگور
- ترا من چشم در راهم شباهنگام...
- حمید مصدق
- دعوای دو درخت
- چه شد که عباس کیارستمی به شعر کلاسیک روی آورد؟
- نكوداشت استاد مشفق كاشانی شاعر معاصر در قالب تصویر
- اشعاری زیبا از مهدي اخوان ثالث
- شاهنامه و خرد ورزی
- همه شعرها را نمی توان به راحتی ترجمه کرد
- مرگ «احمد شاملو» از زبان سید علی صالحی
- پنج شعر تازه از شمس لنگرودی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)