|
|
|
|
باز هـــم تسبیـــح بســـم اللـــه را گــــم کرده ام
شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام
طره از پیشانی ات بردار ای خورشیدکم!
در شب یلدا مسیر مــاه را گــــم کرده ام
در میان مردمان دنبـــال آدم گشته ام
در میان کوه سوزن کاه را گم کرده ام
زندگی بی عشق شطرنجی ست در خورد شکست
در صف مشتـــی پیــــاده شــــاه را گــــم کــــرده ام
خواستــم با عقل راه خویش را پیدا کنم
حال می بینم که حتا چاه را گم کرده ام
زندگی آنقدر هـم درهم نبود و من فقط
سرنخ این رشته ی کوتاه را گم کرده ام…
ویرایش توسط صدای رسا : 2016-04-06 در ساعت 14:11
لیست موضوع های تصادفی این انجمن :
- تو که نباشی
- اشعار شب قدر
- اشعاری منتخب از مجموعه شعر «مرثیه خاک» احمد شاملو
- وجه روایی، برجستهترین ویژگی ادبی منطقالطیر
- حضور زن در اسرار شاهنامه
- روز شعر و ادب پارسی گرامی باد
- غزلی از استاد شهریار
- باز بارن
- ایرج میرزا، شجاع و خوش زبان
- گزینهای از آخرین شعرهای محمود درویش
- دارو سازی عجین با نام زکریای رازی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)