به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    هم دل کاربر ویژه
    تاریخ عضویت : جنسیت Nov 2014
    سن : 63
    صلوات : 16690 دلنوشته : 133
    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد :ایام شهادت امام زین العابدین تسلیت
    نوشته ها : 889 تشکر : 377
    مورد تشکر: 409 مرتبه تشکر شده در 304 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    حسنعلی ابراهیمی سعید آنلاین نیست.

    آیا با رفتن به سربازی مرد می شویم؟

    “تا سربازی نروی مرد نمی شوی!”
    این جمله ای است که گاه و بی گاه، بزرگترهای خانواده، خویشاوندان و یا حتی جمع دوستان به طنز خطاب به “پسرهایی” می گویند که هنوز خدمت سربازی نرفته اند. بازتاب این جمله را می توان در عقاید اجتماعی مرتبط با آن بازیافت: “چرا اکثر مردان موفق، عامل اصلی این موفقیتشان را ۲ سال خدمت سربازی می دانند ؟!
    چرا 99 درصد خانواده ها حاضر نیستند به پسری که هنوز خدمت نرفته دختر بدهند؟ و چرا اکثر پسرهایی که قبل از سربازی رفتن زن می گیرند در آینده با مشکلاتی مواجه می شوند؟!”
    این پرسش ها که بعضا در برخی از پایگاه های اینترنتی ایرانی مطرح می شوند، متاسفانه تنها پاسخ هایی طنزآلودتر دریافت می کنند و به اقتضای آن که ژانر “طنز سیاه” (Black Comedy) را برای پاسخ گویی برمی گزییند لاجرم توام با سیاه نمایی و بزرگ نمایی برای خنده آوردن به لب خواننده نیز می باشند.
    اما می توان گفت این مساله تنها به جامعه ایرانی محدود نمی شود بلکه تقریبا در تمام جوامع برخوردار از “خدمت اجباری سربازی” شایع است و بعضا از آن با عنوان “آداب و مناسک گذر” (Rites of Passage) از دوران پسرانگی به مردانگی یاد می شود که با توجه به شرکت همگان در آن نوعی همبستگی اجتماعی نیز به ارمغان می آورد.
    چنانچه از عقاید فوق پیدا است برای اعضای جامعه ما نیز نرینگی متفاوت از مردانگی است:
    نرینگی وضعیتی زیست شناسانه است که ما ممکن است با آن متولد شویم یا نشویم اما مردانگی امری است که باید آن را به دست آوریم و به قول رایج نسل ما، “نر بودن یک جنسیت است و مرد بودن یک هـــویت!”
    اما آسیب شناسی این عقاید وقتی آشکار می شود که با این بحث ها با عنوان “کلیشه” بودن موافقت یا مخالفت می شود:
    یعنی به قول معروف، برای فرار از این کلیشه آنقدر برخلاف آن حرکت می کنیم که مخالفت ما با آن خود به نوعی “کلیشه” بدل می شود! ما در این مطلب آسمونی برآنیم تا تنها به برخی انتقادات رایج از سربازی که بعضا از آن به عنوان نقاط منفی و یا “غیرمنطقی” یاد می شوند از دیدگاهی هستی گرایانه و روانشناسانه تحت عنوان “مردانگی ایرانی” پاسخ بگوییم.
    امیدواریم که این پاسخ، به عنوان تنها یکی از پاسخ های موجود، به این انتقادات پایان دهد.
    برای این منظور در این بخش آسمونی ابتدا به طرح انتقاد و سپس به پاسخ آن می پردازیم و نشان می دهیم که این انتقاد صرفا به کشور ایران منحصر نمی شود بلکه در اکثر کشورها وجود دارد و ناشی از ناکامی در درک درست از مردانگی است.
    خدمت اجباری: غیرمنطقی یا منطقی؟
    بیشترین انتقادی که در اکثر کشورها به سربازی اجباری و به ویژه به دوران آموزشی آن وارد می شود صرفا “دشواری و مشقت فیزیکی” این دوره نیست بلکه همان طور که آندرز آهلباک در رساله دکترای خود تحت عنوان “سربازگیری و شکل گیری مردانگی فنلاندی” از قول یک سرباز وظیفه فنلاندی نقل می کند، “مشق ها و تمرین های نظامی بی معنا، رفتار تحقیرانه و مجازات های ناعادلانه” است.
    آهلباک در ادامه بر آن تاکید می کند که معتقدان به چنین انتقادی صرفا پسرانی نیستند که به اصطلاح معروف، لای پر قو بزرگ شده باشند بلکه “کارگران کشاورز و چوب بری با تحصیلات پایین هستند که به کار سنگین و زندگی ساده عادت دارند.






    با وجود این، این مردان به میادین آموزشی به چشم وسایل و ابزار شکنجه ای دردناک و زننده می نگرند.

    برای آنان سالی که در خدمت نظام وظیفه به سرمی برند، صرفا زمانی به هدررفته است.
    بنابر توصیف این سرباز وظیفه فنلاندی، این مردان کارگر در زمان جنگ به عنوان سربازانی شجاع ظاهر می شوند اما در زمان صلح به شدت به عنوان سربازان وظیفۀ اکراهی ظاهر می شوند!
    خدمت نظام وظیفه موجب خدشه دار شدن دو عنصر اصلی اعتماد به نفس آنان است:
    خودمختاری و کارصادقانه ایشان
    اگر آنان با رفتن به سربازی دیگر نمی توانند در یک کار واقعی غیرنظامی باشند، شرافت مردانه بزرگسالیشان را در مقاومت در برابر نظام وظیفه از طریق فریب دادن افسران مافوق خود و یا از زیر خدمت در رفتن می بینند تا در تن در دادن به سرگردانی در میادین آموزشی و شرکت در بازی های جنگی.”
    در مقابل چنین دیدگاهی، آهلباک دیدگاه یک سرباز وظیفه دیگر با مدرک کارشناسی را معرفی می کند که خدمت سربازی را با “شوقی مردانه” و “میادین آموزشی را همچون یک اردوگاه پسران سرشار از جو سرگرمی ورزشکارانه و رفاقت های شاد” توصیف می کند که در آن نوعی “اتحاد جادویی بین سربازان، نوعی همبستگی جمعی” به وجود می آید که همه تحت مشقات اجباری “به یکدیگر یاری می رسانند، از یکدیگر حمایت می کنند و یکدیگر را تشویق می کنند.
    برای او، سربازان دیگر کم کم به خانواده آدم بدل می شوند و افسران مافوق به تجسم هایی از شخصیت پدر و پادگان به خانه ای گرم و امن بدل می شود. او خدمت وظیفه را به عنوان آخرین پناهگاه امن بزرگسالی قبل از فرارسیدن زندگی پردردسر بزرگسالی مطالبات، مسئولیت ها و وظایف توصیف می کند. به عقیده وی، ارتش جایی است که پسران یاد می گیرند تا خود را وقف دلیلی فراتر از خود کنند و بدین ترتیب، به بلوغ تقبل مسئولیت های مردانگی در بزرگسالی می رسند.
    ” از دید آهلبرگ، این دو توصیف متفاوت (که در جوانان ایرانی نیز بسیار شایع هستند)، هریک “معنای جنسیتی” متفاوتی به سربازی نسبت می دهند، اما از دید سیاسی و نظامی فنلاند، عقاید سرباز اولی، نشان از “مشکلات روانی در تصور وی از مردانگی” دارد در حالی که در سرباز دومی، نوعی مردانگی وجود دارد که برای “استقلال، رونق و کامیابی و ثبات ملت فنلاند” مطلوب است. به عقیده آهلبرگ، سطح تحصیلات سرباز دوم و همچنین گذراندن دوره دانشگاه خود در خوابگاه های دانشگاهی می تواند دلیلی بر دیدگاه متفاوت وی از سرباز نخست باشد.
    اما آنچه مد نظر ما است، دیدگاهی توجیه گرایانه به این مساله نیست بلکه تغییر صورت مساله است:
    مساله این نیست که برخی رفتارهای دوره آموزشی سربازی احیانا باید به عنوان تحقیرآمیز برداشت شوند یا خیر، مساله آن نیست که برخی مجازات ها احیانا باید به عنوان ناعادلانه برداشت شوند یا خیر، مساله این نیست که آیا این دو سال احیانا باید به عنوان هدررفت برداشت شوند یا خیر؛ بلکه مساله آن است که با پذیرش “فرضی” ناعادلانه بودن، تحقیر آمیز بودن و هدر رفت دوره سربازی، در یک کلمه، با فرض پذیرش غیرمنطقی بودن سربازی چرا ما باید به سربازی برویم و چرا مردانگی باید در مواجهه با این “غیر منطقی بودن” تعریف شود؟






    به بیان دیگر، چرا جامعه ایرانی باید تعریف خود از مردانگی را در نحوه یادگیری برخورد با “امر غیرمنطقی” بداند و از همین رو نیز، رفتن به خدمت سربازی را منطقی بداند؟

    هرچند این پرسش خود به سوال خویش پاسخ داده است اما روشن سازی این پاسخ بدیهی، یعنی آماده سازی فرد برای یادگیری نحوه برخورد با امر غیر منطقی در اجتماع، برای درک هرچه بهتر این موضوع ضروری است.



  2.  

  3. #2
    هم دل کاربر ویژه
    تاریخ عضویت : جنسیت Nov 2014
    سن : 63
    صلوات : 16690 دلنوشته : 133
    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد :ایام شهادت امام زین العابدین تسلیت
    نوشته ها : 889 تشکر : 377
    مورد تشکر: 409 مرتبه تشکر شده در 304 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    حسنعلی ابراهیمی سعید آنلاین نیست.
    مردانگی ایرانی به مثابه پذیرش منطقی وجود امر غیرمنطقی و برخورد با آن به عنوان یک واقعیت اجتماعی
    “مناسک گذار” در عُرف روانشناسی به عنوان نوعی “پاگشایی” (initiation) تعریف می شود که آدمی را برای گذر از یک دوره از زندگی به دوره ای دیگر از آن آماده می کند. وان جنپ برای مناسک گذار سه مرحله قائل است: مرحله گسست یا جدایی از خانواده و از محیط پیشین خود که به صورت مرگ نمادین مطرح می شود (separation)، مرحله گذار(transition) که با نوعی بلوغ فکری و روانی همراه است، مرحله پیوند دوباره و جذب اجتماعی جدید (incorporation) که به عنوان نوعی تولد دوبارۀ نمادین مطرح می شود.
    اما آنچه برای ما حائز اهمیت است این گفته ترنر است که “مرحله اول، واجد نوعی رفتار نمادین حاکی از جدایی فرد و گروه از تعلقات پیشین خود و از نقطه ای ثابت در ساختار اجتماع است.” نمونه چنین رفتاری را می توان در “کوتاه کردن موی سر” خود در هنگام سربازی به معنای نمادین از بین رفتن “من” پیشین خود و تشکیل “من” یا “خودی” دیگر شاهد بود: “به عنوان مثال، وقتی شخص به ارتش می پیوندد موی سر خود را کوتاه می کند. و با این کوتاه کردن گویا بخشی از من و خود خویش را کوتاه می کند: یعنی من و خود عادی و شخصیت غیرنظامی خویش را!”
    اما کدام من یا خود از بین می رود؟
    همان منی که “خودمختاری” و “کار صادقانه” فوق الذکر را نه تنها عناصری ضروری از “من” خود، از “اعتماد به نفس” خود می داند بلکه این دو عنصر را برای زندگی در اجتماع کافی می داند. پیش از رفتن به سربازی، شخص که عموما نیز نه وارد بازار کار شده و نه ازدواج کرده است بنابر محیط خانوادگی یا دانشگاهی خود گمان می کند که بر روابط اجتماعی، قوانین عقلانی و منطقی حاکم است:
    این قوانین، قوانین نوشته شده نیستند بلکه همان قوانین نانوشته ای هستند که بعضا از آن ها با عنوان “عُرف” یاد می شود. اما آنچه وی از آن غفلت می کند آن است که بسیاری از این عرف ها صرفا معلول ذهن خود وی و شرایط منحصر به فرد محیط های پیشین هستند و بر محیط های اجتماعی غیرخانوادگی و غیر دانشگاهی، به ویژه بر محیط کاری و شغلی یا محیط پس از ازدواج صادق نمی باشند.
    صرف مهارت یا مدرک عملی و کارصادقانه نمی تواند در محیط کاری راهگشا باشد و این نکته ای است که هر تازه کاری با تلخی هرچه تمام تر آن را تجربه می کند: یعنی در بیگاری کشیدن با حقوقی نامکفی و با رفتارهای رایج تحقیرآمیز مدیر یا همکاران، یا واداشته شدن به کارهایی که شخص در شان “من” خود به عنوان یک انسان “خودمختار” نمی بیند.
    در اینجا، “گسستی” بین محیط های پیشین اجتماعی و محیط کاری وجود دارد که می تواند شخص را به شرایط روانی بحرانی در مرحله گذار بکشاند و شخص تازه کار اما بی تجربه را به ترک یک شغل پس از شغل دیگر وا دارد زیرا این شغل ها اعتماد به نفس و خودمختاری “من” وی را جریحه دار می نمایند.
    در موارد شدید، حتی اگر همکاران یا مدیر شخص پیشنهادی منتقدانه هم به او دهد، وی امنیت “من” خود را در خطر می بیند و ممکن است واکنش های تند و پشیمان آوری از خود نشان دهد. وی بدین ترتیب، هیچ گاه موفق به پشت سرگذاشتن مرحله گذار نمی شود و در مراحل پیشین کودکی خود متوقف و تثبیت می شود.
    افزون بر آن، شخص با نوعی “معناباختگی” (absurdity) نیز مواجه می شود زیرا معنایی که از اجتماع و از دیگران به عنوان موجودات منطقی و عقلانی داشت متلاشی می شود و نمی تواند معنایی برای این کارهای به ظاهر “بیهوده ای” قائل شود که دیگران بر وی تحمیل می کنند و حقوقی نیز برای آن دریافت نمی کند. غافل از آن که چنین دوره تحمیلی و بیگاری تنها موقتی است و ظرف یک یا چند ماه مرتفع می شود.
    اما خدمت سربازی دوره گذاری فراهم می کند تا با از سرگذراندن مرحله ای مشابه، توهم منطقی و عقلانی رفتار کردن دیگران یا به بیان دیگر، “من” یا “خود” پشین شخص شکسته شود.
    به عنوان مثال، نگهبانی دادن در دو ساعت پس از نیمه شب آن هم در پست شبانه ای که هیچ رقمه نمی توان برای آن خطری متصور شد یا موظف شدن به نظافت اماکن بهداشتی پادگان که بعضا از آن به عنوان رفتاری تحقیرآمیز و غیرمنطقی با تحصیل کردگان یاد می شود در سایۀ چنین معنایی از مردانگی کاملا منطقی می شوند زیرا شخص را برای عبور موفقت آمیز از مرحله گذار در محیط های “شغلی” و “خانوادگی پس از ازدواج” و برقراری پیوند دوباره با جامعه مهیا می کنند.
    در پایان باید گفت این نکته ای است که از دید طنازان فوق الذکر در ابتدای این مقاله نیز پنهان نمانده است:
    “شباهت های انکار ناپذیر میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی آنقدر زیاد است که از دیرباز، در اکثر کشور های دنیا خدمت سربازی اجباری را قرار دادند تا تمام افراد ذکور جامعه ، قبل از قرار گرفتن در مسیر ازدواج برای ۲ سال طعم زندگی مشترک را بچشند تا در ۱۰۰ سال آینده، زیاد احساس رنج و عذاب نکنند !”

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •