به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم دل کاربر ویژه
    تاریخ عضویت : جنسیت Nov 2014
    سن : 63
    صلوات : 16690 دلنوشته : 133
    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد :ایام شهادت امام زین العابدین تسلیت
    نوشته ها : 889 تشکر : 377
    مورد تشکر: 409 مرتبه تشکر شده در 304 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    حسنعلی ابراهیمی سعید آنلاین نیست.

    ستاره متن عربی خطبه حضرت زینب (س) در شام

    متن عربی خطبه حضرت زینب (س) در شام (که در لهوف آمده است) چنین است


    فقامت زینب بنت علی ـ علیه السّلام ـ و قالت: الحمد لله رب العالمین، و صلیالله علی محمد و آله اجمعین. صدق الله کذلک یقول: «ثم کان عاقبه الذین اساءا السویان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون» (سوره روم، آیه 10). اظننت یا یزید ـحیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاماء ـ ان بناءعلی الله هواناً و بک علیه کرامه!! و ان ربک لعظیم خطرک عنده!! فشمغت بانفک و نظرتفی عطفک، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیا لک مستوسقه، و الامور متسقه و حین صفالکملکنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول الله عزوجل: «و لا یحسبن الذین کفروا انمانملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین» (سوره ‌آلعمران، آیه 178).
    امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک اماء ک و نساءک و سوقک بناترسول الله سبایا؟! قد هتکت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الیبلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل، و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی والشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و کیف ترتجی مراقبه من لفظفوه اکباد الاذکیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و کیف یستظل فی ظللنا اهل البیت مننظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل.
    منتحیاً علی ثنایا ابی عبداللهـ علیه السّلام ـ سید شباب اهل الجنه تنکتها بمخصرتک. و کیف لا تقول ذلک، و قد نکاتالقرحه، و استاصلت الشافه، باداقتک دماء ذریه محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و نجومالارض من ‌آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخک، زعمت انک تنادیهم! فلترون و شیکاًموردهم، و لتودن انک شللت و بکمت و لم تکن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت. اللهم خذبحقناه و انتقم ممن ظلمنا، و احلل غضبک بمن سفک دماءنا و قتل حماتنا. فوالله مافریتالاجلدک و لا حززت الا لحمک، و لتردن علی رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ بماتحملت من سفک دماء ذریته و انتهکت من حرمته فی عترته و لحمته و حیث یجمع الله شملهمویلم شعشهم و یاخذ بحقهم «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون» و حسبک بالله حاکماً، و بمحمد خصیماً و بجبرئیل ظهیراً، وسیعلم من سوللک و مکنک من رقاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا و ایکم شر مکاناً و اضغف جنداً. ولئن جرت علی الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر و قدرک، و استعظم تقریعک و اسثتکثرتوبیخک، لکن العیون عبری، و الصدور حری. الا فالعجب کل العجب لقتل حزب الله النجباءبحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، وتلک الجثث الطواهر الزواکی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنامغنماً لبقدنا و شیکا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداک، و ماربک بظلام للعبید،فالی الله المشتکی. و علیه المعول فکذکیدک، واسع سعیک، و ناصب جهدک فوالله لا تمعونذکرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددک امرنا، و لا ترحض عنک عارها، و هل رایک الافنداو ایامک الاعددا، و جمعک الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنه الله علی الظالمین،فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعاده و المغفره، و الاخرنا بالشهاده و الرحمه. ونسال اللدان یکمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید، و یحسن علینا الخلافه، انه رحیم ودود. و حسبنا الله و نعم الوکیل(ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلیالطفوف، تهران، درالاسوه، چ دوم، 75، ص 215.(

    در اینجا, ترجمه فراز فوقرا به نقل از روایت شیخ صدوق می آوریم: وی از بزرگان بنى هاشم و دیگران روایت مىکند:
    چون امام سجاد علیه السلام و اهل بیت بر یزید وارد شدند و سر امام حسینعلیه السلام را آورده ، جلو یزید در تشتى گذاشتند، با چوبى که در دست داشت ، شروعکرد به زدن بر دندانهاى آن حضرت و این اشعار را مى خواند: (لعبت هاشم بالملک ...)
    بنى هاشم با حکومت بازى کردند، نه خبرى آمده و نه وحیى نازل شه است .
    کاش اجدادم که در بدر شاهد بودند که قوم خزرج از فرود آمدن تیغهاى تیز مىنالیدند، از خوشحالى چهره افروخته مى شدند و گفتند: اى یزید! دستانت شلمباد!
    کیفر بدر را دادیم و بدرى دیگر آفریدیم و حساب ، برابر شد.
    از خندفنیستم اگر از فرزندان احمد، انتقام کارهایشان را نگیرم !
    چون زینب آن صحنه رادید، گریبان چاک زد و با صدایى سوزناک صدا زد: یا حسین ! اى حبیب پیامبر! اى فرزندمکه و منا! اى زاده فاطمه زهرا! اى پسر محمد مصطفى!... همه را گریاند.
    یزید ساکتبود.
    حضرت زینب سپس به پا ایستاد و نگاهى به مجلس افکند و شروع به خطابه کرد ودر آغاز، کمالات پیامبر را اظهار کرد و اعلام نمود که : ما به رضاى الهى صابریم ،نه از روى بیم و وحشت .
    آنگاه چنین خطبه خواند:
    حمد براى پروردگار جهانیان . درود بر جدم سرور انبیا. راست فرمود خداى سبحان که : (سرانجام آنان که بد کردند، آنشد که آیات الهى را تکذیب کردند و به مسخره گرفتند. اى یزید! آیا همین که زمین وآسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را همچون اسیران به زنجیر کشیدى و بر ما مسلط گشتى ،پنداشتى که این مایه خوارى ما در پیشگاه خدا و کرامت و منت خداوند بر رتوست و تو رانزد خدا احترام و منزلتى است ؟ از این رو باد به دماغ افکندى و مغرورانه به ما نگاهانداختى و شادمانه و غافلانه بر مسند نشستى ، چون دیدى که دنیا به کام تو و کارهابرایت سامان یافته است و حکومتى را که از آن ماست براى تو فراهم گشت ! آرامتر! اینقدر جاهلانه متاز! آیا سخن خدا را فراموش کردى که فرمود: (کافران مپندارند که چونمهلتشان دادیم ، براى آنان نیک است ، بلکه تا بر گناهشان بیفزایند، و براى آنانعذابى خوار کننده است .
    اى فرزند آزادشدگان ! آیا از عدالت است که زنان وکنیزان خود را پشتپرده ها جا داده اى و دختران پیامبر را به اسیرى گرفته مى گردانى، پرده هاى حرمتشان را دریده و چهره هاشان را آشکار ساخته اى و دشمنان ، آنان ر شهربه شهر مى گردانند و مردم بیابانى و کوهستانى به آنان مى نگرند و دور و نزدیک وغایب و حاضر و شریف و پست به چهره آنان چشم مى دوزند؛ نه از مردانشان سرپرستى دارندو نه از حامیانشان کسى هست . این همه از روى طغیان تو بر خدا و انکارت نسبت بهپیامبر و دین خداست ، و از تو شگفت نیست . چگونه مى توان به مراقبت و دلسوزى کسىامید داشت که دهانش ، جگر شهیدان را دندان زده و دور افکنده و گوشتش از خونسعادتمندان روییده و پیوسته در ستیز با سرور رسولان ، لشکر آراسته و به جنگ برخاستهو به روى رسول خدا صلى الله علیه و آله شمشیر کشیده است ؛ کسانى که در انکار حق وپیامبر سر سخت تر و در دشمنى آشکارتر و نسبت به پروردگار، سر کشترند! اینها نتیجهکفر و کینه اى است که از کشتگان بدر در دل داشته اند. پس در دشمنى با ما خانداندرنگ نمى کند کسى که نگاهش به ما دشمنانه و کین توزانه است و کفر خود را به پیامبرآشکار مى سازد و بر زبان مى آورد و از روى خوشحالى نسبت به کشتن فرزندان پیامبر واسیر کردن فرزندان او، گستاخانه و بى شرم ، پدران خود را صدا مى زند که شادى کنند وبه او دست مریزاد گویند! بر دندانهاى ابا عبدالله که بوسه گاه پیامبر بود، چوب مىزند و شادى در چهره اش آشکار است . به جانم سوگند اى یزید! با ریختن خون سرورجوانان بهشت ، بر زخم دیرین نیشتر زدى و ریشه ما را بر آوردى و پدرانت را صدا زدهبا ریختن خون وى به نیاکان مشرکت تقرب جستى و پدرانت را صدا زدى به گمان آنکه صدایترا مى شنوند و بزودى آرزو خواهى کرد که کاش دستانت شل و قطع مى شد و مادرت تو رانمى زایید، وقتى که ببینى به سوى خشم الهى مى روى و دشمنت رسول خدا صلى الله علیه وآله است .
    خدایا! حق ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بر ما بگیر و خشم خودرا بر آنان ببار که خون ما را ریختند و آبروى ما را ریختند و حامیان را ما کشتند وحرمت ما را شکستند. اى یزید! کار خود را کردى ، ولى جز پوست خود را ندریدى و جزگوشت خود را نبریدى . بزودى با همین گناه که از کشتن فرزندان پیامبر بر دوش دارى وحرمتشان را شکسته و خون عترتش را ریخته اى به حضور پیامبر خدا وارد خواهى شد؛ آنگاهکه خداوند همه را جمع مى کند و پراکندگى هاشان را سامان مى بخشد و از ظلم کنندگانبه ایشان انتقام مى گیرد در حقشان را از دشمنانشان مى ستاند. پس با کشتن آنانشادمان مباش (و مپندار آنان که در راه خدا کشته شدند و مرده اند، بلکه نزدپروردگارشان زنده اند و روز مى خورند و به پاداشى که خداوند از فضل خود به آنانداده است شادمانند خدا براى تو بس است که ولى و حاکم باشد و پیامبر خدا دشمنت باشدو جبرئیل ، پشتیبان . زود است که تو را بر گرده مسلمانان مسلط ساخت ، بداند کهپاداش بدى ابرى ظالمان است و کدام یک از شما جایگاهش بدتر و گمراهتر است . اینکه ازقدر تو مى کاهم و سرزشت را بزرگ مى شمارم نه از آن روست که خطاب درباره تو سودمنداست ، پس از آنکه چشمهاى مسلمانان را گریان و دلهایشان را داغدار ساختى . آن دلهاکه دارید سخت شده و جانها طغیان کرده و بدنها آکنده از خشم خدا و لعنت پیامبر است وشیطان در آنها لانه کرده و جوجه پرورده است .
    شگفت آنکه پایان و پیامبرزادگان ونسل اوصیا به دست آزاد شدگان پلید و دودمان تبهکار فاسد کشته مى شوند؛ به دست آنانکه خون ما از پنجه هایشان مى چکد و دندان در گوشتهاى ما فرو برده اند. آن شهیدانپاک جسدهایشان طعمه گرگهاى درنده گشته و در زیر چنگال کفتارها به خاک آلوده شده است . اگر امروز ما را غنیمتى براى خویش مى شمارى ، خواهى دید که مایه زیان و خسرانتوایم ؛ آن روز که جز عملهاى خویش چیزى نخواهى یافت و خداوند نیز به بندگان هیچستمى نمى کند.
    شکایت نزد خدا مى برم و تکیه ام بر اوست و امید و آرزویم خدا ست . پس ‍ هر چه نیرنگ دارى به کار بند و هر چه مى توانى بکوش . سوگند به خدایى که باوحى و قرآن شرافتمان بخشیده و با نبوت و برگزیدگى ما را گرامى داشته است ، نام ویاد ما هرگز محو نابود نمى شود و ننگ کشتن ما نیز از دامان تو شسته نمى گردد و مگرجز آن است که اندیشه ات باطل و دوران حکومتت محدود و اجتماعت پراکنده است ؛ آن روزکه منادى ندا مى دهد: هلا! لعنت خدا بر ستمگر تجاوز کار!
    خدا را سپاس که براىدوستان خود سعادت را رقم زد و فرجام برگزیدگانش ‍ را شهادت قرار داد؛ به وسیلهرسیدن به آنچه اراده اش بود، آنان را به رحمت و رضوان ، و آمرزش خویش منتقل ساخت وبا کشتن آنان کسى جز تو بد بخت نشد و کسى جز تو به آنان آزموده نگشت . از خدا مىخواهیم که پاداشمان را کامل و ثواب و ذخیره آخرتمان را سرشار سازد. از او مى خواهیمکه جانشینى خوب و بازگشتى شایسته برایمان مقرر دارد که او مهربان و با محبت است .
    خطبه امام سجاد (ع) در شام
    همگان در مسجد جمع شده بودند که یزید به خطیبدستور داد بالای منبر برود و درباره حسین بن علی و پدرش علی بن ابیطالب بد بگوید .خطیب بالای منبر رفت و هر چه توانست نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بد گفت ویزید و پدرش معاویه را به خوبی یاد کرد. امام سجاد(ع) بر او فریاد زد و فرمود: مرگبر تو باد ای خطیب که خوشنودی مخلوق را با خشم خالق به دست آوردی پس جایگاه خود راپر از آتش بکن. امام سجاد(ع) پس از آن رو به یزید کرد و فرمود: آیا اجازه می دهیبالای این تخته ها بروم و سخنانی بگویم که رضای خدا در آنهاست و برای حاضران پاداشدارد. یزید جواب رد داد ولی حاضران در آن اجتماع اصرار کردند که امام سجاد(ع) سخنرانی بکند. یزید در پی پافشاری حاضران اجازه داد تا امام سجاد(ع) سخنرانی بکند. امام سخنرانی کردند و مردم به گریه افتادند. برخی از سخنان آن حضرت در آن اجتماعچنین است: «ایها الناس! اعطینا ستا و فضلنا بسبع. اعطینا العلم والحلم والسماحهوالفصاحه والشجاعه والمحبه فی قلوب المؤمنین و فضلنا بأن منا النبی المختار محمد ومنا الصدیق و منا الطیار و منا اسد الله و اسد الرسول و منا سیده نساء العالمینفاطمه البتول و منا سبطا هذه الامه و سید اشباب اهل الجنه. فمن عرفنی فقد عرفنی ومن لم یعرفنی أنبأته بحسبی و نسبی. أنا ابن مکه و منی، أنا ابن زمزم والصفاء، اناابن من حمل الزکاه بأطراف الرداء، أنا ابن خیر من ائتزر وارتدی، أنا ابن من انتعلواحتفی، أنا ابن خیر من طاف و سعی، أنا ابن خیر من حج و لبی، أنا ابن من حمل علیالبراق فی الهوا، أنا ابن من أسری به من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی، فسبحانمن أسری، انا ابن من بلغ به جبرئیل الی سدره المنتهی،‌ أنا ابن من دنی فتدلی فکانقاب قوسین او‌ أدنی، أنا ابن من صلی بملائکه السماء، أنا ابن من أوحی الیه الجلیلما أوحی، أنا ابن محمد المصطفی، أنا ابن علی المرتضی، أنا بن من ضرب خراطیم الخلقحتی قالوا لا اله الا الله، أنا ابن من ضرب بین یدی رسول الله بسیفین و طعن برمحینو هاجر الهجرتین و بایع البیعتین و صلی القبلتین و قاتل ببدر و حنین و لم یکفربالله طرفه عین،‌ أنا ابن صالح المؤمنین، و وارث النبیین و قاطع الملحدین و یعسوبالمسلمین و نور المجاهدین، و زین العابدین و تاج البکائین، و اصبر الصابرین و افضلالقائمین من آل یاسین و رسول رب العالمین. أنا ابن المؤید بجبرئیل، المنصوربمیکائیل، أنا ابن المحامی عن حرم المسلمین و قاتل الناکثین و القاسطین و المارقینو المجاهد اعدائه الناصبین و افخر من مشی من قریش اجمعین و اول من اجاب و استجابلله من المؤمنین و اقدم السابقین و قاصم المعتدین و مبیر المشرکین و سهم من مرامیالله علی المنافقین و لسان حکمه العابدین، ناصر دین الله و ولی امر الله و بستانحکمه الله و عیبه علم الله، سمح، سخی، بهلول‚ زکی، ابطحی، رضی، مرضی، مقدام، همام،صابر، صوام، مهذب، قوام، شجاع، قمقام، قاطع الأصلاب و مفرق الاحزاب، اربطهم جنانا واطلقهم عنانا و اجرئهم لسانا و امضاهم عزیمه و اشدهم شکیمه، اسد، باسل، و غیث هاطلبطحنهم فی الحروب و یذرهم ذروالریح الهشیم، لیث الحجاز و صاحب الاعجاز، ‌و کبشالعراق، الامام بالنص و الاستحقاق، مکی، مدنی،‌ ابطحی، تهامی، خیفی،‌ عقبی، بدری،احدی و شجری، مهاجری، من العرب سیدها و من الوغی لیثها، وارث المشعرین و ابوالسبطینالحسن و الحسین، مظهر العجائب و مفرق الکتائب و الشهاب الثاقب و النور العاقب،اسدالله الغالب، مطلوب کل طالب، غالب کل غالب، ذاک جدی علی بن ابی طالب، أنا ابنفاطمه الزهرا، أنا ابن سیده النساء، أنا ابن طهر البتول،‌ أنا ابن بضعه الرسول، أنابن المزمل بالدماء، أنا ابن ذبیح کربلا، أنا ابن من بکی علیه الجن من الظلماء، وناحت علیه الطیر فی الهواء». مردم به گریه افتادند و یزید به مؤذن گفت: «اذان بگو» و هدف این بود که با اذان، سخنان امام سجاد(ع) تمام بشود. مؤذن شروع کرد به اذان. وقتی که مؤذن «الله اکبر» گفت امام سجاد(ع) گفت: «کبرت تکبیرا لایقاس و لایدرکبالحواس، لا شیء اکبر من الله». وقتی مؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله» امامسجاد(ع) فرمود:‌ «شهد بها شعری و بشری و لحمی و دمی و مخی و عظمی». وقتی مؤذن گفت:‌ «اشهد ان محمدا رسول الله» امام سجاد(ع) رو به یزید کرد و فرمود: «یا یزید! محمدهذا، جدی ام جدک! فان زعمت انه جدک فقد کذبت و ان قلت انه جدی فلم قتلت عترته (حیاهالامام زین العابدین، باقر شریف قرشی، دار الکتاب الاسلامی، ص 174 و بحار الانوار،ج 45، ص 138، س 5) آن چه در بحار الانوار آمده مانند همین متن است و تفاوت بین ایندو بسیار کم است.
    ترجمه خطبه فوق:
    اى مردم ! خداوندبه ما شش خصلت عطافرموده و ما را به هفت ویژگى بر دیگران فضیلت بخشیده است :به ما ارزانى داشت علم ،بردبارى ، سخاوت فصاحت ، شجاعت و محبت در قلوب مومنین را و ما را بر دیگران برترىداد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام ، صدیق (امیر المومنین على علیه السلام)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلى الله علیه و آله (حمزه) و امام حسین و امم حسین علیهالسلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از ما قرار داد.
    هرکس مرا شناخت که شناخت و براى آنان که مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خودرا به آنان مى شناسام.
    اى مردم ! من فرزند مکه و منایم ، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسى هستم که حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود ، منفرزند بهترین طواف و سعى کنندگانم ، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد ، من فرزند پیامبرى هستم که در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصى سیر کرد.
    من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدره المنتهىبرد و به مقام ربوبى و نزدیکترین جایگاه مقام بارى تعالى رسید ، من فرزندآنم که باملائکه آسمان نماز گزارد ، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحى کرد، منفرزند محمد مصطفى و على مرتضایم ، من فرزند کسى هستم که بینى گردنکشان را به خاکمالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.
    من پسر آن کسى هستم که برابر پیامبر با دوشمشیر و با دو نیزه مى رزمید و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد و در بدر و حنین باکافران جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا کفر نورزید من فرزند صالح مومنان ووارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادتکنندگان و افتخار گریه کنندگانم ، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاراناز اهل بیت پیامبر هستم ، من پسر آنم که جبرئیل او را تایید و میکائیل او را یارىکرد ، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطینجنگید و با دشمنانش مبارزه کرد ، من فرزند بهترین قریشم ، من پسر اولین کسى هستم ازمومنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت ، من پسر اول سبقت گیرنده اى در ایمان وشکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم ، من فرزند آنم که به مثابه تیرى ازتیرهاى خدا براى منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یارى کننده دین خدا و ولى امراو و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهى بود.
    او جوانمرد، سخاوتمند، نیکو چهره ،جامع خیر ها، سید ، بزرگوار، ابطحى ، راضى به خواست خدا، پیشگام در مشکلات ، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگى و بسیار نماز گزار بود.
    او رشته اصلابدشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید.
    او داراى قلبىثابت و قوى و اراده محکم و استوار و عزمى راسخ بود و همانند شیرى شجاع که وقتى نیزهها در جنگ به هم در مى آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بستان باد آنها راپراکنده مى ساخت.
    او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکى و مدنى و خیفى وعقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است که در همه این صحنه ها حضور داشت. او سیدعرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر و پدر دو فرزند : حسن و حسین علیهمالسلام.
    آرى او ، همان او (که این صفات و ویژگیهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بنابیطالب علیه السلام است.
    آنگاه گفت : من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم. و آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد که شیون مردم به گریه بلند شد ! یزیدبیمناک شد و براى آنکه مبادا انقلابى صورت پذیرد به موذن دستور داد تا اذان گوید تابلکه امام سجاد علیه السلام را به این نیرنگ ساکت کند.
    موذن برخاست و اذان راآغاز کرد، همین که گفت : الله اکبر، امام سجاد علیه السلام فرمود :
    چیزى بزرگتراز خداوند وجود ندارد. و چون گفت : اشهد ان لا اله الا الله ، امام علیه السلامفرمود:
    موى و پوست و گوشت و خونم به یکتائى خدا گواهى مى دهد.
    و هنگامى کهگفت : اشهد ان محمدا رسول الله ، امام علیه السلام به جانب یزید روى کرد وفرمود:
    این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است یا جد تو ؟ اگر ادعا کنى که جدتوست پس ‍ دروغ گفتى و کافر شدى و اگر جد من است چرا خاندان او را کشتى و آنان رااز دم شمشیر گذراندى ؟
    سپس موذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش آمد و نماز ظهر راگزارد.
    در نقل دیگرى آمده است که : چون موذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله ،امام سجاد علیه السلام عمامه خویش از سر برگرفت و به موذن گفت :
    تو را بحق اینمحمد که لحظه اى درنگ کن ، آنگاه روى به یزید کرد و گفت :
    اى یزید! این پیغمبرصلى الله علیه و آله ، جد من است و یا جد تو ؟
    اگر گویى جد من است ، همه مىدانند که دروغ و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روى ستم کشتى و مال او را تاراجکردى و اهل بیت او را به اسارت گرفتى ؟ این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاک زدو گریست و گفت : بخدا سوگند اگر در جهان کسى باشد که جدش رسول خداست ، آن منم ، پسچرا این مرد ، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد ؟
    آنگاه فرمود: اىیزید! این جنایت را مرتکب شدى و باز مى گویى : محمد صلى الله علیه و آله رسول خداست؟ و روى به قبله مى ایستى ؟ واى بر تو ! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمنتو هستند. پس یزید فریاد زد که موذن اقامه بگوید !
    در میان مردم هیاهویى برخاست، بعضى نماز گزاردند و گروهى نماز نخوانده پراکنده شدند.
    و در نقل دیگر آمده استکه امام سجاد علیه السلام فرمود :
    انا ابن الحسین القتیل بکربلا، انا ابن علىالمرتضى ، انا ابن محمد المصطفى ، انا ابن فاطمه الزهرا، انا ابن خدیجه الکبرى ،انا ابن سدره المنتهى ، انا ابن شجره طوبى انا ابن المرمل بالدما، انا ابن من بکىعلیه الجن فى الظلماء، انا ابن من ناح علیه الطیور فى الهواء
    من فرزند حسین شهیدکربلایم ، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرایم و فرزند خدیجهکبرایم ، من فرزند سدره المنتهى و شجره طوبایم ، من فرزند آنم که در خون آغشته شد وپسر آنم که پریان در ماتم او گریستند و من فرزند آنم که پرندگان در ماتم او شیونکردند.
    پس از خطبه غراى عقیله بنى هاشم حضرت زینب کبرى علیهاالسلام و خطبه حضرتسید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام ، مردم ماهیت یزید کافر ستمکار راشناختند و شروع کردند به لعن و طعن یزید.
    یزید خود را بیچاره دید و فهمید کهمنفور جامعه است ، با کمال بى شرمى و ندامت تمام این جنایات را به گردن امراى لشگرانداخت تا خود را تبرئه کند ولى این ننگ تا قیامت پاک شدنى نبود.
    برای کسباطلاعات بیشتر و منابع مطالب فوق می توانید به این کتاب ها مراجعه فرمایید:
    1-
    چهره درخشان حسین بن علی2-بلاغات النساء3- الملهوف على قتل الطفوف 4- اعیان الشیعه, ج14
    5-
    الاحتجاج, ج26- زینب قهرمان دختر على
    نقش حضرت زینب(س) در ابلاغ پیام عاشورا

    جعفر کامکار
    89/9/21

    زینب كبری (س) در مقاطع زمانی و مكانی مختلف با خطابه‌های آتشین و خارق‌العاده خود آنچنان در راستای ابلاغ پیام عاشورا گام نهاد كه همگان را به حیرت وا داشته است.

    سخنان این بانوی با عظمت در مواجهه با عبیدالله ابن زیاد و یزید ابن معاویه و در دفاع از حرم رسول خدا كم نظیر و بلكه در نوع خود بی‌نظیر است.

    این بانوی برگزیده اسلام توانست با ابزارها و شیوه‌های گوناگون و علم و شناخت بی‌كران خود به بهترین نحو از حركت برادر خود امام حسین (ع) دفاع كند، تا آنجا كه حضرت سجاد(ع) زبان به مدح عقیله بنی هاشم گشوده و می‌فرماید: «انت بحمد الله عالمه غیر معلمه، فهمه غیر مفهمه.........» «ای عمه تو به حمد الهی دانشمندی هستی كه نزد كسی تعلیم ندیده‌ای و دانایی هستی كه نزد كسی نیاموختی» 1

    ابزارهای تبلیغ

    حال با این اوصاف به بررسی ابزارهای تبلیغاتی زینب كبری(س) در این نهضت بزرگ می‌پردازیم.

    - خطابه یا سخنرانی
    مهم‌ترین سخنرانی‌های حضرت زینب (س) در كوفه و در شام با حضور عبیدالله ابن زیاد یزید ابن معاویه ایراد شده فصاحت و بلاغت ازجمله القاب آن حضرت «الفصیحه و البلیغه» بوده است.

    از بشیر بن خذیم اسدی در كتاب لهوف درباره خطبه زینب كبری (س) در كوفه نقل شده است: «نظرت الی زینب بنت علی .. كانها تفرغ من لسان امیرالمؤمنین...» «در آن روز به زینب دختر علی(ع) نگریستم، زیرا هرگز زنی را سخنگوتر و زبان‌آورتر و ناطق‌تر از او ندیدم، گویا به زبان پدرش امیرمؤمنان سخن می‌گفت همانا او همراه با اشاره دست به مردم فرمود: ساكت شوید! ناگاه نفس‌ها در سینه حبس شد و زنگ‌های كاروان از حركت ایستادند...» 2

    سخنان زینب (س) به قدری محكم و بلیغ و شیوا بوده كه تعجب همه حاضران را برانگیخته است، لذا در روایت آمده هنگامیكه مردم از استماع سخنان آن حضرت منقلب شده بودند، پیرمردی را دیدند كه گریه می‌كرد و مكرر می‌گفت: «پدر و مادرم به فدایتان، پیران شما بهترین سالخوردگان و بانوان شما بهترین زنان هستند.» 3

    از همین رو بسیاری از علما و بزرگان، كلام زینب كبری(س) را شبیه‌ترین سخنان به منطق علی (ع) می‌دانند و این در حالی است كه امیرمؤمنان علی (ع) خود فرمود: «انّا لامراء الكلام.» «ما اهل بیت(ع) امیران سخن و گفتار هستیم.» 4

    كلام اعجازانگیز و سراسر فصاحت و بلاغت زینب كبری (س) نشان از عظمت این بانوی بزرگ اسلام دارد و در حقیقت كلام وی همچون كلام دیگر معصومین(ع) در جان‌ها اثر می‌كرد و دل‌ها را شیفته خود می‌ساخت، همچنانكه سخنان حماسی حضرت زینب (س) در حضور ابن زیاد وی را چنان به خشم آورد كه گفت: «این زن سجع‌گوی و شاعر است و پدرش هم شاعر و سجع‌باف بود. زینب (س) فرمود: ای پسر زیاد! زن را با شعر و سجع چه كار است، من از این كار رویگردانم ولی این سخن از سینه پر آشوبم برخاست.» 5

    - تبیین مظلومیت امام حسین(ع) و یاران

    زینب كبری (س) در بسیاری از سخنان خود با بیان روشن و واضح مظلومیت اهل بیت (ع) را در واقعه كربلا بازگو كرد.

    حضرت در جمع مردم كوفه اینگونه می‌فرماید: «وای بر شما ای مردم كوفه! آیا می‌دانید چه دلی از رسول خدا خراشیدید و چه جگری از او شكافتید و كدام پرده‌نشینان عصمت را از پرده بیرون افكندید؟ آیا می‌دانید چه خونی از پیامبر(ص) بر زمین ریختید و چه حرمتی از او هتك كردید؟» 6

    و در جای دیگر می‌فرماید: «چگونه لكه ننگ ریخته شدن خون پسر خاتم پیامبران و معدن رسالت و سید جوانان اهل بهشت را پاك خواهید كرد.» 7

    این سخنان حضرت در حقیقت دارای دو جنبه است، ابتدا اینكه شایستگی و جایگاه آل‌الله را در میان مسلمین یادآوری می‌كند و این تأكید و یادآوری است كه در جنبه‌ای دیگر می‌تواند ابعاد ظلم و ستمی كه بر آنان وارد شده را مشخص سازد.

    این بانوی نمونه در ابتدای خطابه خود در بین مردم كوفه نیز می‌فرماید: «ای مردم كوفه! ای اهل فریب و خدعه، آیا بر ما می‌گریید؟ هنور چشم‌های ما گریان است و ناله‌های ما خاموش نشده است..... شما با این گناه عظیم عهد و پیمانتان را با پیامبر از بین بردید.» 8

    در مجلس یزید حضرت باز هم به این مسأله می‌پردازد و به یزید ملعون چنین خطاب می‌كند: «ای پسر آزادشدگان! آیا از عدل است كه زنان و كنیزان خود را پشت پرده جای دهی ولی دختران رسول خدا (ص) را اسیر كرده و حرمت آنها را از بین ببری؟» 9

    - افشای ماهیت حكومت بنی امیه

    يكی دیگر از موضوعاتی كه در سخنان حضرت زینب (س) به خوبی مشاهده می‌شود، افشای فساد و اعمال ستمكارانه و استبداد حكومت یزید و دستگاه خلافت است.

    حضرت دراین راستا خطاب به یزید می‌فرماید: «ای یزید،آرام باش! مگر فراموش كرده‌ای كه خداوند می‌فرماید: آنان كه به راه كفر رفتند، گمان نكنند مهلتی به آنان دهیم به حال آنها بهتر خواهد بود، بلكه مهلت برای امتحال است تا به سركشی خود بیفزایند و آنان را عذابی خواركننده است.» 10

    حضرت با استناد به این آیه قرآن حركت در جهت كفر را مسیر اصلی حكومت بنی امیه ذكر كرده است، همانگونه كه تاریخ نشان می‌دهد بنی امیه و به ویژه یزید بن معاویه به صورت علنی احكام اسلام را زیر پا می‌نهادند و به راحتی ظلم و ستم می‌كردند.

    زینب (س) در ادامه سخنانش بدین شكل یزید را مورد خطاب قرار می‌دهد: «شگفتا كه حزب خدا و بزرگان دین به دست حزب شیطان و آزادشدگان كشته شوند و دست نحس آنان به خون پاك ما آلوده شود.» 11

    این كلام حضرت نیز روشن كننده جایگاه و شأن بنی امیه در نظر گاه اهل بیت(ع) است، آنچنانكه در این بخش از خطبه دستگاه حكومت یزید حزب شیطان نامیده شده است. علاوه بر این، استنادهای زینب كبری (س) در اثنای سخنرانی و خطابه، طعنه‌های هنرمندانه و عالمانه‌ای بر حكومت می‌زند، آنچنانكه ابتدا به آیه‌ای استناد كرده و سپس با شیوه‌ای زیبا دستگاه حاكمیت را در زمره مصادیق آیات می‌آورد كه نمونه ‌آن ذكر شد.

    افشاگری و معرفی ماهیت حقیقی حكمرانان دستگاه اموی، تنها شخص یزید را در برنمی‌گیرد، بلكه ابن زیاد نیز هنگامیكه به حضرت می‌گوید خداوند شما را رسوا كرد و دروغتان را آشكار كرد، این گونه پاسخ می‌شود كه: «انما یفتضح الفاسق و یكذب الفاجر و هو غیرنا ؛جز این نیست كه فاسق و زشتكار رسوا می‌شود و نابكار و فاجر دروغ می‌گوید و او غیر از ماست.» 12

    بنابراین علاوه بر استفاده از قرآن، سخنان خود حضرت نیز در آشكار سازی چهره واقعی حكومت نقشی مهم داشت.

    - استناد به قرآن

    همان طور كه گفته شد بهره‌گیری از آیات قرآن یكی از روش‌های تبلیغاتی زینب كبری (س) است كه در ضمن خطبه‌های خود از آن استفاده می‌كند.

    این روش در سیره حضرت سجاد علیه اسلام نیز به خوبی مشاهده می شود، زیرا آن حضرت نیز در مقاطع مختلف حقایق آیات قرآن را تبیین می كرد و از‌ آن در راستای تبلیغ اهداف نهضت امام حسین (ع) بهره می‌گرفت.

    حضرت زینب (س) در مجلس یزید پس از حمد و ثنای الهی سخن خود را با آیه ای از قرآن آغاز می كند كه ناظر بر همین مسأله است و به واقع با اشاره به این آیه اوج زشتی و وقاحت این رفتار بنی امیه با فرزندان رسول خدا را نشان می دهد.

    حضرت به این آیه اشاره می‌كند: «ثم كان عاقبه الذین أساؤا السؤی أن كذبوا بآیات الله و كانو بها یستهزؤن» «عاقبت آنان كه كار زشت كردند این بود كه آیات خدا را تكذیب نمودند و آن را به مسخره گرفتند» 13

    مقام و جایگاه شهدای قیام عاشورا نیز با اشاره به آیه 10 سوره روم به وسیله زینب (س) معرفی می‌شود، آنجا كه به این آیه استناد می‌كند: «هرگز مپندارید آنان كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده‌اند، بلكه زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند» 14

    تحقیر دشمن و حفظ كرامت اهل بیت(ع)

    از جمله روش های زینب كبری (س) در نهضت عاشورا حفظ كرامت نفس در برابر دشمن به ظاهر پیروز و كوچك شمردن و تحقیر دشمنان اهل بیت(ع) در پیشگاه مردم است.

    حضرت در مجلس یزید در اثنای خطبه ای مفصل خطاب به یزید می‌فرماید: «انی لاستصغر قدرك و استعظم تقریعك» «من تو را كوچك می‌شمارم و بسیار سرزنش و توبیخ می‌كنم» 15

    حضرت بار دیگر یزید را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد: «أمن العدل یابن الطلقاء تحذیرك إماءك و نسائك و سوقك بنات رسول الله سبایا ؛ای پسر آزاد شدگان آیا از عدل است كه زنان و كنیزان خود را پشت پرده جای دهی ولی دختران رسول خدا را اسیر نموده و آبرو و حرمت آنها را از بین ببری » 16
    اصطلاح «یابن الطلقاء» در اینجا اشاره دارد به ماجرای فتح مكه،در این واقعه پس از اینكه معاویه و دیگران به خانه ابوسفیان پناه بردند، رسول خدا فرمود: اینها را آزاد كنید اینها برده هایی اند كه ما آزاد كردیم.

    بنابراین حضرت می خواهد یزید را متوجه این مسأله كند كه پدر و پدر بزرگ و خاندان یزید آزاد شده دست رسول خدا هستند و جایگاه آنان با شأل والای فرزندان رسول خدا قابل مقایسه نیست.

    به خاطر همین ماجرای مكه بود كه ابوسفیان و خاندانش «طلقاء» به معنی آزاد شدگان نام گرفتند و حضرت زینب با این كلام حقارت دشمن را نشان می دهد چرا كه این موضوع در كلام حضرت امیر المومنین نیز سابقه داشته است. 17

    سراسر خطبه های زینب (س) پس از واقعه كربلا كرامت و بزرگواری است و این حفظ كرامت است كه به رسوایی دشمن می انجامد.

    همچنان كه حضرت انتظار دلسوزی و رحمت از فرزند مادری ناپاك را بیهوده می داند و می فرماید: «چگونه می توان به دلسوزی و مهربانی كسی كه مادرش جگر پاكان را دریده و گوشتش از خون شهیدان روییده است، چشم امید داشت.» 18

    صبر و استقامت در مسیر الهی

    استقامت و صبر همواره یكی از راه‌های نیل به اهداف بزرگ بوده است و درآیات و روایات مختلف این مسأله یادآوری شده است.

    صبر بر سختی‌ها و پیش آمدها در مسیر یك هدف الهی تضمین كننده تحقق اهداف متعالی است و انبیاء و اولیای الهی برای ادای رسالت خود از این ابزار به خوبی بهره جسته اند.

    در حدیثی آمده است كه امام صادق علیه اسلام فرمود: «هر مومنی كه گرفتار گردد و صبر كند بر آن، برای او مانند اجر هزار شهید است.» 19

    و در جایی دیگر از رسول خدا نقل شده است كه فرمودند: «صبر 3 دسته است: صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت و صبر در برابر گناه كردن. » 20

    قرآن مجید نیز استقامت در راه خدا را شایسته بشارت فرشتگان خدا دانسته و می فرماید: « ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه.....؛آنان كه گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت كردند فرشتگان بر آنان نازل می شوند كه نترسید و غمگین نباشید و بشارت باد بر شما آن بهشتی كه به شما وعده داده شده است» 21

    و یا اینكه می‌فرماید: «استعینوا بالصبر و الصلوه ...؛از صبر و نماز یاری جویید...»22

    بنابراین صبر پیشه كردن و استقامت ورزیدن عبادتی ارزشمند و موجب پیروزی انسان در ابتلائات و مصایب و امتحانات است.
    حضرت زینب كبری (س) نیز در زمره بزرگ‌ترین صابران به شمار می رودو با بهره گیری از این فضیلت اخلاقی توانست در آزمون‌های الهی پیروز و موفق باشد.

    صبر در برابر مصیبت های وارد شده بر امام حسین (ع) و یارانش در روز عاشورا و پس از آن استقامت كردن در برابر ظلم و جور دشمن و تحمل اسارت و اتفاقاتی كه در كوفه و شام رخ داد از جمله ویژگی های بارز این بانوی نمونه خاندان عصمت و طهارت است.

    از همین روست كه زینب (س) را شریك برادر در جمیع مصایب دانسته اند و از قول آن بانوی صابره گفته اند: «سأصبر حتی یعجز الصبّر عن صبری ؛تا آنجا صبر می‌كنم كه خود صبر نیز از نوع صبر من عاجز بماند.» 23

    در حقیقت صبر در برابر ناملایمات و مصایب را شاید بتوان بارزترین ویژگی حضرت زینب (س) در قیام حسینی دانست كه همگان بر آن اقرار كرده اند و نگاهی بر اتفاقات رخ داده گویای این مطلب است.

    عواطف انسانی

    در طول تاریخ و بعد از واقعه عاشورا، یكی از مهم‌ترین ابزارهای موجود برای ابلاغ پیام‌های این نهضت استفاده از عواطف انسانی و عزادارای و سوگواری در مصیبت‌های سالار شهیدان بوده است، به گونه ای كه معارف و آموزه‌های بلند دینی از مجرای این سوگواری‌ها در عمق جان مردم نفود كرده است و شیوه ای متعالی برای زنده نگه داشتن یاد و نام و آرمان های نهضت حسینی بوده است.

    تأكید ائمه معصومین بر سوگواری و گریه بر سید الشهدا (ع) نیز گواهی بر این مدعاست و به واقع گریه و ماتم برای حسین (ع) فریاد مظلومیت حق و عدالت است.

    همچنان كه بسیاری از انقلاب ها و نهضت های دینی نیز از دل همین عزاداری ها شكل گرفته است.
    در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است: « هر جزع و گریه ای مكروه است مگر جزع و اشك ریختن بر حسین (ع)» 24

    حضرت در حدیث دیگری می فرمایند: « گریه نكند بر حسین مگر اینكه خدا رحمت كند او را پیش از آنكه اشك از چشم او جاری گردد» 25

    «باكیه» به معنی بسیار گریه كننده یكی از القاب زینب كبری (س) است. گریه ها و ندبه های زینب (س) علاوه بر اینكه امری عاطفی بوده است، در جایگاهی بالاتر ماهیت سیاسی داشته و بدین وسیله است كه در جایگاه‌های متعدد یاد و نام حسین (ع) و مكتب الهی اش را زنده می كند.

    به طور كلی معصومین (ع) بر این مسأله اهتمام داشته‌اند و حزن و اندوه خود را در ماتم سید و سالار شهیدان به طرق مختلف نشان می‌دادند.

    بینش سیاسی آن حضرت در مسأله سوگواری بر سیدالشهدا(ع) آن جا مشخص می‌شود كه زینب(س) در آستانه ورود به مدینه دستور می‌دهد: «محمل‌ها را سیاه پوش كنید تا مردم بدانند ما در مصیبت و عزاداری فرزندان فاطمه زهرا (س) به سر می بریم» 26

    همین كار باعث می‌شود اهل مدینه مراسم سوگواری پر سوز و گدازی در هنگام ورود اهل بیت به این شهر برگزار كنند كه در تاریخ از آن یاد شده است. هنگامیكه در بازار كوفه سر بریده ابا عبدالله الحسین (ع) را بر روی نیزه می گردانند حضرت در برابر این حركت وحشیانه از شدت مصیب سر بر چوبه محمل می كوبد به حدی كه خون از پیشانی مباركشان جاری می‌شود. 27

    ناله‌های جان گداز زینب كبری (س) در قتلگاه نیز در تاریخ به عنوان فریاد مظلومیت اهل بیت ثبت شده است و دل هر انسانی را به درد می آورد.

    محدث قمی در نفس المهموم می گوید: «زینب (س) از یزید اجازه گرفت تا برای حسین ( ع) مجلس ماتم بر ا كنند، اهل بیت (ع) در منزلی به نام دارالحجاره هفت روز مجلس سوگواری بر پا كردند و هر روز جمع بی شماری از زن های شام با آن ها در سوگواری شركت می كردند و ( آثار این عزاداری ها چنان بود كه)‌مردم قصد می كردند به قصر یزید هجوم برند و او را بكشند و مروان از این قصد آگاه شد و به یزید گفت: مصلحت تو نیست كه اهل بیت حسین (ع) را در شام نگهداری،‌آن ها را به حجاز بفرست و از همین رو یزید و سایل سفر آن ها را آماده كرد و آنان را به مدینه فرستاد.» 28

    سند تاریخی مذكور نشان از تأثیر این سوگواری ها در جامعه آن روز دارد و در نگاهی كلی می توان ادعا كرد اثرات و نتایج قیام عاشورا ریشه در ابلاغ پیام ها و احیای صحیح این نهضت از سوی زینب كبری (س) و دیگر اهل بیت (ع) دارد، چرا كه اگر این تبلیغ ها و یادآوری ها نبود حقایق عاشورا در سرزمین كربلا باقی می‌ماند و پیغام‌‌های الهی و معنوی آن در دل مكر و فریب و نیرنگ بنی امیه دفن می شد.

    بخش عظیمی از تاریخ نهضت امام حسین (ع) از طریق اهل بیت (ع) حفظ و ثبت شده و اگر تلاش و فداكاری َآنان نبود خون شهدای كربلا ثمر نمی‌داد.

    زینب كبری (س) در مكتب عاشورا به تاریخ بشریت درس فداكاری، صبر، استقامت، شهامت، شجاعت و معرفت داد و محكم و استوار از آرمان‌های امام حسین (ع) كه همان آرمان‌های پیامبر (ص) و اسلام بود، دفاع كرد و در این راه همه سختی‌ها را بر جان خرید.

    شجاعت زینب (س) بود كه دشمنان را به زانو در آورد و كلام رسا و اشك‌های پر معرفت او كشتی نهضت حسینی را به ساحل مقصود نشاند.
    جایگاه زینب كبری (س) را چگونه می‌توان شناخت، او كه در عظمت وبزرگواریش ائمه معصومین و جانشینان خداوند بر روی زمین زبان به سخن گشودند و هرگاه یادی از حسین ( ع) شده نام او نیز درخشیده است.

    زینب (س) پیام‌آور بزرگ عاشورا بود و آنچه امروز از حسین ( ع) در قلب‌های انسان‌ها ثبت شده، حاصل تحمل رنج‌ها و مصایب و مبارزات این بانوی بزرگوار اسلام است.

    منابع :

    1-خصائص زینبیه، سید نور الدین جزایری ، ص79، احتجاج، طبرسی، ص166
    2-اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووسَ، ترجمه علیرضا رجالی تهرانی، ص 194
    3-خصائص زینبیه، ص 113
    4-نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدیَ، خطبه 233
    5-الارشاد ، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، ص473
    6-لهوف، ص196
    7-همان ص1968-
    8-همان ص 194
    9-همان ص 236
    10-همان ص 236 ،آل عمران‌، آیه 178
    11-همان ص 240
    12-همان ص210
    13-همان ص 236 ، روم ، آیه 10
    14- همان ص 238‌،
    15-همان ص 240
    16-همان ص236
    17-نهج البلاغه، نامه 28
    18-نفس المهموم، شیخ عباس قمی ، ترجمه محمد باقر كمره ای، ص 403
    19-اصول كافی، ترجمه محمد باقر كمره ای ، ص 280
    20-همان ص 278
    21-سوره فصلت، آیه 30
    22-سوره بقره، آیه 45
    23-خصائص زینبیه، ص 246
    24-البكاءللحسین، ص 51‌، امالی شیخ طوسی ص 161
    25-البكاء للحسین ص 86، كامل الزیارات ، ابن قولویه ص101
    26-خصائص زینبیه،ص210
    27-بحار الانوار، ج 45، ص 114
    28-نفس المهموم، ص 41



    http://www.uplooder.net/img/image/92...30113_(10).jpg

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •