به انجمن سبک زندگی ایرانی اسلامی خوش آمدید

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1
  1. #1
    هم آغاز
    تاریخ عضویت : جنسیت Jan 2013
    نوشته ها : 90 تشکر : 24
    مورد تشکر: 44 مرتبه تشکر شده در 25 پست
    دریافت : 0 آپلود : 0
    امتیاز : 0 وبلاگ :
    کلانتر آنلاین نیست.

    خانهٔ مشروطه

    خانهٔ مشروطه در یکی از محله‌های قدیمی شهر تبريز به نام راسته‌کوچه و در غرب بازار تبريز قرار گرفته‌است. این بنا به سبک معماری دورهٔ قاجار ساخته شده و ملک شخصی حاج مهدي كوزه كناني بوده‌است. این بنا به شمارهٔ ۱۱۷۱ در سال ۱۳۵۴ خورشیدی در فهرست آثارملي ايران ثبت شده و در سال ۱۳۶۷ خورشیدی به تملک رسیده‌است.

    بزرگان مشروطه پس از به توپ بسته شدن مجلس شوراي ملي توسط محمدعلي شاه، در خانهٔ مشروطه جمع شده و به همفکری می‌پرداختند. همچنین این مکان مرکز فرماندهی مجاهدان در طی محاصرهٔ ۱۱ ماههٔ تبریز و نیز مرکز تصمیم‌گیری برای پایین‌آوردن پرچم‌های تسلیم در برابر شاه قاجار بوده‌است.

    «حاج ولی معمار» معمار تبریزی که ساکن روسيه بود، در سال ۱۲۴۷ خورشیدی و پس از بازگشت به ايران، بنای خانهٔ مشروطه را بنیان نهاد. این بنا با ۱۳۰۰ متر مربع مساحت، در دو طبقه ساخته شده‌است. از ویژگی‌های منحصر به فرد خانهٔ مشروطه می‌توان به پنجره‌های ارسی، درب‌های منب‌کاری‌شده، غلام‌گردش، کلاه‌فرهنگی و نورگیر اشاره کرد.

    موزهٔ مشروطه نیز پس از ایجاد تغییراتی در تالارها و اتاق‌های خانهٔ مشروطه و به نمایش درآوردن اسناد تاریخی مربوط به انقلاب مشروطه در سال ۱۳۷۵ خورشیدی تأسیس شده‌است. از مهم‌ترین آثار تاریخی این موزه می‌توان به سلاح کمری ستارخان، فرش مشروطه، وسایل شخصی سران مشروطه و دیگر مدارک مرتبط با انقلاب مشروطه اشاره کرد.


    خانه مشروطه يادگاری گرانقدر از انقلاب مشروطه خانه و موزه مشروطه در محله راسته کوچه است. خانه مشروطه واقع در محله قديمی راسته کوچه از ابنيه تاريخی دوره قاجار است که تاريخ بنای آن به سال 1245 شمسی می رسد. بانی اين خانه مرحوم حاج مهدی کوزه کنانی از بازرگانان خوشنام تبريزی بود که به پاس خدمات و مجاهداتش در انقلاب مشروطيت به لقب (ابوالمله) از او ياد شده است.مرحوم کوزه کنانی حامی بزرگ نهضت آزاديخواهی مردم آذربايجان در آن روزهای سخت و سرنوشت ساز بود که حتی خانه شخصی خود را نيز به عنوان پايگاهی مطمئن در اختيار مجاهدين مشروطه قرار داد. پنجره های زيباي ارسی ، نمايی جلوه انگيز و محتشم به بنا بخشيده است. نظر به جايگاه شهر تبريز در پيروزی انقلاب مشروطيت و نقشی که خانه کوزه کنانی يا خانه مشروطه در اين نهضت بزرگ ايفا کرده است سازمان ميراث فرهنگی کشور موزه مشروطه را در سطح ملی در همين خانه داير نموده است. بنابراين از سال 1357 با تبديل بخشهايی ار بنا به موزه اسناد ، تصاوير و يادگارهای با ارزشی از دوران مشروطه و رهبران در آن نگهداری می شود.


    از مهمترين اسناد و اموالی که در موزه مشروطه وجود دارد می توان به تپانچه کمری ستارخان ، قلمدان و عينک و دستخط شهيد ثقةالاسلام ، دفترچه هزينه های نهضت مشروطه به قلم حاج مهدی کوزه کنانی ، مهر انجمن های انقلابی آذربايجان ، فرش و تابلو فرشهای مشروطه ، روزنامه های دوران انقلاب مشروطه و ... ياد کرد. در اين موزه تنديس هايی از شخصيت ها و مجاهدين صدر مشروطيت همچون ستارخان ، باقرخان ، ميرزا مهدی کوزه کنانی ، حسن خان باغبان ، علی مسيو، شهيد ثقةالاسلام ، جهانگيرخان صور اسرافيل ، ميرزا ابراهيم آقا صبا ، ميرزا اسماعيل نوبری و ... به نمايش گذاشته شده است و تصاوير بسيار تاريخی و قيمتی از دوران انقلاب مشروطه زينت بخش ديوارهای اين خانه تاريخی می باشد.



    مشروطه : از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشته‌های روشنفکرانی مثل حاج زین‌العابدین مراغه‌ای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینه‌های مشروطه خواهی را فراهم آورد. سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می‌کرد. نشریاتی مانند حبل المتین و چهره‌نما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر می‌شدند نیز در گسترش آزادی خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند. کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.
    اگر چه از مدتی قبل شورش‌ها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می‌کنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت.


    اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عده‌ای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک می‌کنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عده ای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد. بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد. علما و دیگرانی که به حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحصن در سفارت انگلیس پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند. پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. به علاوه اگرچه نمایندگان دورهٔ اول مجلس که با حرارتی تمام جهت اصلاح اوضاع ایران می‌کوشیدند، با راندن مسیو نوز رئیس کل گمرک و وزیر خزانه از خدمت در مقابل سیاست روسیه که از او جداً حمایت می‌کرد، غالب آمدند؛ اما روس‌ها شاه تازه را در دشمنی با مجلس و مشروطه روز به روز بیش تر تقویت نمودند تا آن جا که محمدعلی شاه، مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین السلطان (اتابک اعظم) را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد.


    ولی هم شاه و هم اتابک اعظم همچنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی به نام عباس آقا تبریزی با تیر زد و کشت. نشریه هفتگی صوراسرافیل در این دوران منتشر می‌شد و نقش مهمی در تشویق مردم به آزادیخواهی و مقابله با شاه و درباریان طرفدارش داشت. با توجه به ناقص بودن قانون اساسی مشروطه که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن مفصلا حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضل‌الله نوری عده‌ای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.


    «زينب پاشا» و مبارزه عليه بيداد قاجار: از جمله زنان مبارزي كه در تاريخ معاصر ايران تا حدود بسياري ناشناخته مانده و اطلاعات چنداني از زندگي وي در دست نيست ، زني است تبريزي به نام «زينب پاشا» كه به تنهايي نهضتي ماندگار و غرورآفرين بر پا ساخت. زينب پاشا كه در منابع گوناگون با نامها و القابي چون: «بي بي شاه زينب»، «زينب باجي» و «ائل قيزي» از او ياد شده است، فرزند «شيخ سليمان» از مردان تهي دست محله «عموزين الدين» تبريز بود. از تاريخ تولد، دوران كودكي و جواني وي مطلبي در منابع تاريخي ذكر نشده است اما نام «زينب پاشا» در جريان قرارداد استعماري رژي و آغاز مبارزات ضداستبدادي و ضداستعماري وي براي هميشه در تاريخ ثبت گرديد. واقعه قرارداد استعماري رژي يا همان واگذاري امتياز تنباكو به دولت انگلستان اتفاقي بود كه در دوران قاجار رخ داد. عصري كه شاه به عنوان «مالك كشور» بدون هيچ قيد و بندي اموال ملي را در اختيار بيگانگان قرار مي داد، سال ۱۲۶۳ شمسي زينب و گروه وي مبارزات خود را آغاز كرده و از اواخر دوره ناصري تا زمامداري مظفرالدين شاه در صحنه سياسي آن دوران به نقش آفريني پرداخته اند.


    «زينب پاشا» و بستن بازار تبريز: پس از انتشار اخبار انعقاد قرارداد واگذاري امتياز تنباكو به دولت استعماري انگلستان توسط چند روزنامه نگار تبريزي، اين شهر نخستين كانون مبارزه و مخالفت با اين قرارداد در كشور گرديد. در پي فتواي مجتهد تبريزي بيش از ۲۰ هزار تن از مردم تبريز در اعتراض به قرارداد رژي شورش كرده و با بستن بازار و حمله به چند مركز دولتي مخالفت خود را با آن اعلام كردند. اما مدتي از اين حركت نگذشته بود كه سربازان مسلح ناصرالدين شاه به سرعت در سطح شهر تبريز مستقر شده و ضمن سركوب و متفرق كردم مردم، بازاريان، شهر را با زور و تهديد اسلحه مجبور به بازكردن مغازه ها مي نمايند. در همين حال زينب پاشا به همراه گروه خود به بازار تبريز ريخته و ضمن درگيري با مأموران، بازاريان را نيز دوباره مجبور به تعطيلي بازار مي كنند. حركت ديگر زينب پاشا در جنبش مردم عليه گرسنگي و قحطي در سالهاي انقلاب مشروطه متبلور مي شود. « احتكار » در سالهاي انقلاب مشروطيت در تبريز و آذربايجان بلاي جان فقيران شده بود و محتكران و گرانفروشان از به ذلت نشاندن مردم ، پولهاي كلان به جيب مي زدند.


    در اين مقطع نيز قيام زنان تبريز به رهبري زينب پاشا آغاز مي شود. زينب و هوادارانش محتكران را شناسايي كرده و به انبار آنان حمله مي كردند. آنان آرد و گندم را از انبار بيرون كشيده و بين فقراي شهر و روستاهاي اطراف پخش مي كردند. برخي منابع تاريخي از فعال بودن ۳هزار زن در كنار زينب پاشا براي مبارزه با محتكران سخن به ميان آورده اند. سخنراني هاي آتشين زينب و شخصيت كاريزماتيك وي در فرهنگ و تاريخ آذربايجان به گونه اي تأثيرگذار و ماندگار شده كه حتي در مثل ها و اشعار فولكلور مردم اين ديار نيز جاي گرفته است.


    و پايان نامعلوم يك مبارز: همچنانكه از اوايل زندگي زينب پاشا اطلاعي در دست نيست سرنوشت وي نيز در منابع تاريخي در هاله اي از ابهام قرار گرفته است. نوشته اند كه اواخر عمربا معيت همراهان قصد اعتكاف در كربلا مي نمايد. هنگام عبور از مرز مورد آزار و اذيت سربازان مرزي قرار مي گيرند كه وي علي رغم سن زياد به همراه يارانش قرارگاه مرزي را با خاك يكسان مي نمايد. وي از آنجا به كربلا رفته و از آن تاريخ نشانه اي از وي وجود ندارد...



    ستارخان : ستارخان از سرداران جنبش مشروطه خواهی ایران، ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانی‌های بسیاری کرد. ستار قره‌داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در سال ۱245 خورشیدی (۱۸۶۶ میلادی) به دنیا آمد. او از اهالی روستای بی شک از توابع ارسبارانقره‌داغ آذربایجان بود که در مقابل قشون عظیم محمد علی شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. وی مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمد علی شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی اش بر می‌گشت.


    او و دو برادر بزرگ‌ترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری می‌شد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد . اسماعیل به دلیل ارتباط و پناه دادن به فردی به نام قاچاق فرهاد که از مخالفان و ناراضیان بود، توسط عمال دولت قاجاریه کشته شد. این امر کینه‌ای در دل ستار ایجاد کرد و نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شد.ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر می‌خاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت و مدتی به راهزنی مشغول شد، اما از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد. سپس با میانجیگری پاره‌ای از بزرگان به شهر آمد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از املاک خود را به او می‌سپردند. او هیچ گاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستی اش، او را در صف فرهیختگان عصر قرار می‌داد.

    او در مدت یازده ماه از ۲۰ جمادی الاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیع الثانی ۱۳۲۷ ق رهبری ِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبریت او انجام گرفت، به طوری که شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر می‌شد و درباره مقاومت‌های سرسختانه وی مطالبی انتشار می‌یافت. پس از ماهها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلیس و محمد علی شاه، از مرز گذشتند به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد.ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به شدت از روسها متنفر بودند، برای رفع بهانهٔ تجاوز روسها تلگرافی به این مضمون به محمد علی شاه فرستادند : شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است . اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند .



    ما هرچه می خواستیم از آن در می گذریم و شهر را به اعلی حضرت می سپاریم . هر رفتاری که با ما می خواهند بکنند و اعلی حضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خوار و بار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند. .محمد علی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی الثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به قنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست بیرقی از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من می‌خواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.» پس از عقب نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر حاکم مستبد تبریز رحیم خان قد علم کردند و او را از شهر بیرون راندند، اما اندکی بعد ستارخان در زیر فشار دولت روس، دعوت تلگرافی ِ آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و جمعی از ملیون را پذیرفت و با لقب سردار ملی به سوی تهران حرکت کرد. در این سفر باقرخان سالار ملی نیز همراه او بود.


    باقر خان : باقر خان، مشهور به سالار ملّی، از مبارزان جنبش مشروطه‌ است. او، فرزند حاج رضا بنا، در سال ۱۲۴۰ شمسی در محله خیابان تبریز زاده شد. او قبل از مشروطیت بنّا بود. پس از مشروطیت مجاهد شد. ریاست مجاهدین محله خیابان تبریز (خیابان یکی از محلات قدیمی تبریز است مشتمل بر بخش‌های واقع در جنوب رودخانه آجی در شرق شهر که تا جنوب شرقی نیز می‌رسید) به دست او افتاد. پس از به توپ بستن مجلس، به دستور انجمن ایالتی مانند ستارخان دست به اسلحه برد و با قشون دولتی که تبریز را در محاصره داشت جنگ کرد. اما پس از اوّلین شکست که از قشون دولتی خورد، سست شده در صدد تسلیم برآمد. تا کار ستّارخان که در امیرخیز، محله دیگر تبریز، با دولتیان جنگ می‌کرد قوت گرفت، وی نیز سستی را از خود دور ساخته بار دیگر به جنگ با قشون دولتی پرداخت. در اثر همکاری او با ستّارخان کار مشروطه‌طلبان پیشرفت کرد و تبریز از فشار محاصره راحت شد. مجلس شورای ملی باقرخان را به لقب سالار ملی ملقب ساخت، و از او تقدیر کرد و آوازه اشتهارش در سراسر ایران پیچید.



    چنانکه در تواریخ مشروطیت نوشته‌اند، در اثر مجاهدت ستّارخان و باقرخان مشروطیّت نجات یافت. اما خود تبریز دیری نگذشت که به دست قشون روس افتاد. سالار ملی و سردار ملی در تبریز نماندند و به تهران حرکت کردند. یک استقبال شاهانه از این دو مجاهد شجاع از طرف دولت مشروطه به عمل آمد. باقرخان در تهران منزوی می‌زیست تا قضیه مهاجرت پیش آمد. او دیگر در تهران درنگ نکرد و دنبال مهاجرین رفت. شبی در نزدیکی قصر شیرین عده‌ای از کردها بر سر او و رفقایش ریختند و سرشان را بریدند. (مرگ باقرخان به همراه هجده نفر از یاران و همراهانش در محرم ۱۳۳۵ قمری آبان ۱۲۹۵ خورشیدی به دست یکی از اشرار معروف کردهای قصرشیرین به نام محمد امین طالبانی به قصد تصاحب اسب و وسائل مهمانان خود، صورت گرفت.) باقرخان بر خلاف ستّارخان که شیخی بود، از متشرعه بود. از علمای مخالف مشروطیت که متشرعه بودند جانبداری می‌کرد و به آنها احترام می‌گذاشت. با ستارخان رقابت داشت و می‌گفت: مرد آن نیست که در امیرخیز جنگ کند. مرد منم که در ساری‌داغ با قشون دولتی جنگ کرده‌ام. (علی رغم این سخن این دو بزرگوار دو بازوی قوی و شکست ناپذیر انقلاب مشروطیت بودند) در هر حال سالار ملّی مردی جسور و ساده بود. حق بزرگی به گردن مشروطیت ایران دارد. او و ستارخان برای مشروطیت با قوای دولتی به جنگ برخواستند و موفق شدند. این دو نفر از توده برخاسته بودند، در سخت‌ترین ایام با اتکاء به توده تبریز با شاه مستبد مبارزه کرده بودند؛ یک حرکت و نهضت ملی را رهبری کرده بودند، مسلمان بودند و به مشروطیت ایمان داشتند. این بود که به آسانی قهرمان ملت شناخته شدند.


    دمکراتهای آذربایجان که نهضت خود را در دنباله نهضت مشروطیت و مکمل آن و خود را وارث سنن مجاهدین آن دوره می‌دانستند، مجسمه باقر خان را در میدان شهرداری تبریز تصب کردند. در ۲۴ آذر ماه ۱۳۲۵ پس از سقوط پیشه‌وری مردم تحت تأثیر احساسات آن مجسمه را که اثر دمکرات‌ها بود برانداختند. از این عمل معلوم می‌شود که نهضت پیشه وری چقدر به ضرر مشروطیت و آزادی و این قبیل معانی بوده‌است. داماد باقر خان سرتیپ هاشمی است که فرمانده قوای دولتی مأمور آذربایجان بود که در طی جنگی مختصر قوای دمکرات‌ها را در قافلانکوه مغلوب کرد و در میدان جنگ به درجه سرتیپی نایل آمد. باقرخان پسری داشت بنام صادق خان که هم اکنون نتیجه‌ای از او باقی مانده بنام بامداد طایفه باقرخان فرزند بابک که در تهران زندگی می‌کند .

    به توپ بستن مجلس : بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ (۲ تیر ۱۲۸۷/‏۲۳ ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشتند. پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه خواهی با شکست روبرو شده بود. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند.


    از جمله مهمترین دلایل شکست مشروطه خواهان متفرق شدن نیروهای محافظ مجلس بود که برخی از وکلا برای آن که بهانه به دست شاه ندهند نیروهای محافظ مجلس را متفرق کردند و حتی مهمات و اسلحه ای که برای دفاع در نظر گرفته شده بود را از مجلس خارج کردند و با این کار به طور غیر مستقیم زمینه شکست مدافعین مجلس را فراهم کردند. شکست در تهران شروع دوره ای بود که به استبداد صغیر مشهور است.

    قيام در تبريز: پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورشهائی برخاست. مردم تبریز و بختیاری‌ها با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب فرستاد. علی مسیو، ستارخان، باقرخان و حیدرخان عمواوغلی درتبریز به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله نیروهای دولتی دست زدند. گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهٔ مجاهدان تبریز را تشکیل دادند. محمدعلیشاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد. امپریالیستهای روس و انگلیس دست به مداخلات مسلحانه زدند و ارتش به ایران آوردند. انگلیسیها عده‌ای در جنوب پیاده کرده، انجمن بختیاری و بوشهر را منحل اعلام کرده و عده ای ازاعضای آنان را دستگیر کردند. سپس بندرعباس، بندر لنگه و بنادر دیگر خلیج فارس را نیز تصرف کردند و ژنرال کنسول انگلیس در بوشهر قدرت را در دست گرفت. در آذربایجان، در پی بسته شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل شهر از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادیخواهان سخت شد.


    در اوایل ربیع الثانی سال ۱۳۲۷ ه‍.ق. (اردیبهشت ۱۲۸۸ ه‍.خ.) دولتین روس و انگیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره و حمایت از اتباع بیگانه، و رساندن خواربار به آنان وارد تبریز شود. انجمن تبریز ناچار حاضر شد که از تمام خواسته‌های مردم دست کشیده «دست توسل به دامان اهریمنان بزند»، ولی کار از کار گذشته بود و سپاه روس از مرز گذشته بود. با ورود سپاهیان روس محاصره تبریز شکست و نیروهای شاه از شهر دور شدند. اما خاتمه کار تبریز به معنی پیروزی ارتجاع نبود و کوشش آزادیخواهان در نقاط دیگر ایران همچنان ادامه یافت.




    ۱۴مرداد ۱2۸۵ هجري شمسي فرمان مشروطيت توسط مظفرالدين شاه به امضا رسيد؛ فرماني كه پس از مجاهدت مردم و دو دوره مهاجرت علماي وقت به قم و حرم شاهزاده عبدالعظيم به امضای شاه رسید.در آن زمان مشروطه خواهان در شهرهاي مختلف ايران در منازل بزرگان طرفدار مشروطه گردهم جمع مي شدند. يكي از مراكز تجمعات مشروطه خواهان، خانه اي بود در تبريز كه سال ها بعد به يادگار مجاهدت مردم و افرادي نظير ستارخان و باقرخان خانه مشروطه نام گرفت.
    خانه مرحوم حاج میرزا مهدی کوزه کنانی( معروف به ابوالمله ) - كه يكي از بازرگانان خوش نام شهر تبريز و از شيفتگان حريت و آزادي بود - در جنب مجموعه بازار بزرگ تبریز و در کنار خیابان جدید الاحداث استاد مطهری واقع شده و در زمان مشروطیت و پس از آن محل تجمع سران و بازماندگان صدر مشروطیت از جمله ستارخان ، باقرخان، ثقه الاسلام، حاج میرزا آقا فرشی ، حاج میرزا حسین واعظ و اکثر مشروطه خواهان بوده است. خانه مزبور در سال 1247 هجری شمسی به دست حاج ولی معمار تبریزی که سالیان متمادی در روسیه زندگی می کرده ساخته شده و در سال 1344 توسط مالکان جدید آن مرمت گردیده است.
    مساحت خانه بیش از 930 متر مربع است و قسمت اعظم آن را زیر بنای خانه مشتمل بر حوضخانه سرسرا و دو طبقه بنا ، تشکیل می دهد. حیاط مشجر و با صفای خانه کوزه کنانی به مجموعه طراوت و زیبایی بخشیده است. نورگیر سرسرا بر روی چهار ستون بلند با سر ستونهای گچبری استوار شده ،داخل آن با آئینه و شیشه های رنگی به طرز جالب توجهی زینت یافته است. در طبقه اول 6 اتاق و سر سرا و در طبقه دوم یک سالن بزرگ ( طنبی ) به ابعاد 6×9 متر و 6 اتاق در سرسرا وجود دارد.


    جالبترین قسمت بنا ،سرسرا و اتاق مشرف به حیاط در طبقه دوم است که در آن در و پنجره های مشبک با شیشه الوان به کار رفته است. این در و پنجره توسط هنرمندان محلی ساخته و تعبیه گردیده است. اتاقهای جانبی ( گوشوار ) دارای سقفی چوبی با تزئینات برجسته ی هشت ضلعی است و درهای چوبی با طرحهای برجسته اسلیمی و گل و برگ زینت داده شده است. مصالح به کار رفته در ساختمان سنگ و آجر و خشت می باشد.بناي تاريخي خانه مشروطه ، با معماري دوره قاجار ، در محله قديمي راسته كوچه در ضلع غربي مجموعه بازار تبريز واقع شده است.


    اين خانه بعد از به توپ بسته شدن مجلس شوراي ملي در سال 1287 هجري شمسي ،مركز تجمع جمعي از برجسته ترين چهره هاي مشروطه در آذربايجان بوده و در جنگهاي 11 ماهه تبريز عليه نيروهاي دولتي ،ستاد فرماندهي و محل تشكيل جلسات مجاهدين مشروطه بشمار مي رفت . تصميم مهم و انقلابي پايين آوردن پرچمهاي سفيد تسليم در مقابل قواي محمد علي شاه قاجار در همين خانه گرفته شده است.


    بنا با قسمت الحاقي آن در زميني به مساحت 1300 متر مربع و با دو طبقه اندروني و بيروني حاصل ذوق هنرمندانه معمار تبريزي به نام حاج ولي معمار است که سالها در روسيه ساكن بود و پس از بازگشت به تبريز در سال 1247 شمسي آن را بنا نهاد . ويژگيهاي خاص دوران قاجار ، تزئينات چشمگير و به كار گيري نورگيرهاي زيبا و چشم نواز موسوم به كلاه فرنگي با ستونها و سر ستونهاي گجبري شده ، پنجره ارسي ، درهاي منبت كاري شده در اتاق اصلي موسوم به طنبي و غلام گردش دور راه پله ، هركدام به نوعي ذوق و هنر هنر مندان را به نمايش گذاشته و آن را به يك نمونه منحصر به فرد تبديل كرده است .


    اين خانه كه بعد از امضاي فرمان مشروطيت و به توپ بستن مجلس شوراي ملي به مجاهدان واگذار شده بود، در مدت حكومت استبدادي محمدعلي شاه بارها از سوي نيروهاي دولتي و مستبدان مورد تعرض قرار گرفت.در جريان اين تعرضات چندين بار جان صاحبخانه به خطر افتاد.اين خانه پس از فتح تهران و اعاده مشروطيت و مرگ صاحبخانه رها شد. بنا به لحظ اهميت تاريخي در سال 1354 شمسي به شماره ثبت 1171 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده و در سال 1367 توسط سازمان ميراث فرهنگي كشور خريداري شده است.


    اقدامات مرمتي آن نيز پس از تملك به مرحله اجرا در آمده و سعي شده است به الگوهاي معماري ، تاريخي توجه كافي شود . از سال 1375 شمسي پس از مرمت و تجهيز تالار اصلي و اتاقهاي گوشواره با به نمايش گذاشتن اسناد و مداركي از دوران پر فراز و نشيب انقلاب مشروطه به عنوان موزه آغاز به كار نموده است.
    اين بنا علاوه بر دوران مشروطيت ، در دوران خود مختاري آذربايجان مابين سالهاي 1324 تا 1325 نيز محل تجمع سران فرقه دموكرات آذربايجان بوده و تصميمات و جلسات اين حزب در همين مكان اتخاذ می شده است.


    از اشياي جالب توجه اين موزه مي توان به فرش مشروطه كه در قره باغ آذربايجان و از پشم خالص و با قدمت 80 تا 90 سال كه اشعار تركي در رابطه با جنبش مشروطه ي ايران بافته شده اشاره كرد و متن اشعار بافته شده را در زير مي خوانيد :


    باشلاندي ايكي ايل بوندان ازل شورش ايران
    ياشاسين مشروطه آباد اولســون ملك ايران
    استرديله مشروطه نــــي كي حر اولا انسان
    مين لرجه بويولدا وئرلان صونكـــــــره قــوربان
    فتح اولدي بو تاريخـــــــــــده چون قلعه تهران
    ياشاسين مشروطه آباد اولســون ملك ايران
    مين دوقــــــــــوزيوز دوقــــــــوز ميـــلادي ايول
    مين اوچ يوز ايگرمي يدي شهر شعــــــــــبان


    هم چنين از اشیای دیگر در اين موزه مي توان به وسايل شخصي ثقه الاسلام تبريزي ،اسلحه كمري ستار خان و تمبر هاي قاجاريه و تعداد زيادي از نشريه هاي محلي و روزنامه هاي مختلف ايران آن زمان ،تنديس هاي رهبران مشروطه ، نشان هاي لياقت منقوش به عكس ستارخان و باقرخان كه به افراد مختلف اعطا مي شد ، گلوله هاي توپ ، تابلوهاي نفيس و منحصر به فرد اشاره كرد . دو عدد از اين تابلو ها كه مربوط به عكس ستارخان و باقرخان است كلا از سنگ ريزه هاي با رنگ هاي متنوع و چيده شدن در كنار هم درست شده كه بسيار جالب مي باشد.

    منابع:
    wikipedia.org
    website.arthut.com
    jjtvn.ir

  2. کاربران زیر به خاطر این پست از شما تشکر کرده اند : : حسنعلی ابراهیمی سعید (2019-09-14)
  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •